ضرب شست

با هم نامزد بودند، درست یک هفته پیش از مراسم عروسی حرفشان شد. پسر از کوره در رفت و مشت خود را حواله بینی دختر کرد. بینی دختر شکست و زیرچشمش کبود شد.
او را به درمانگاه بردند. در درمانگاه …

با هم نامزد بودند، درست یک هفته پیش از مراسم عروسی حرفشان شد. پسر از کوره در رفت و مشت خود را حواله بینی دختر کرد. بینی دختر شکست و زیرچشمش کبود شد.

او را به درمانگاه بردند. در درمانگاه بینی او را جا انداختند و گچ گرفتند. مراسم عروسی در سر موعد برگزار شد. میهمانان کنجکاوانه ماجرا را از عروس می پرسیدند. عروس هر بار مجبور می شد چشمانش را به طرف داماد بچرخاند و به حالت نگاه به میهمانان بفهماند که «ضرب شست» آقاست. میهمانان سری به تاسف تکان می دادند و می گفتند: سالی که نکوست از بهارش پیداست!

نویسنده : عبدالحمید حسین نیا