سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

مساله اجتماعی


مساله اجتماعی

مساله اجتماعی; به موقعیت تعدادی از افراد در قالب گروه های سازمان یافته اطلاق می شود که عمل آنها از طرف کل جامعه تائید نمی شود و در صورت استمرار عمل گروهی, آسیب هایی برای کل جامعه ایجاد خواهد شد و افراد سعی دارند تا به رفع یا کاهش اثرات آن بپردازند

مساله اجتماعی; به موقعیت تعدادی از افراد در قالب گروه های سازمان یافته اطلاق می شود که عمل آنها از طرف کل جامعه تائید نمی شود و در صورت استمرار عمل گروهی، آسیب هایی برای کل جامعه ایجاد خواهد شد و افراد سعی دارند تا به رفع یا کاهش اثرات آن بپردازند.

جامعه شناسان کلاسیک مسائل اجتماعی را موقعیت های دردناک یا غیرمطلوب برای توده واقعی مردم تلقی کرده اند. برخی محققان، در بیان کلی، "مساله اجتماعی" را "مسالهای ناشی از روابط انسانی" شمرده اند که خود جامعه را به طور جدی تهدید می کند، یا تحقق تمنیات مهم مردم کثیری را مانع می شود. در تعابیری دیگر گفته می شود که تقریبا" کلیه جامعه شناسان، آن را "نوعی بیماری یا بی نظمی در جامعه" تلقی می کنند. با وجود این، به نظر می رسد که در خصوص گستره معنایی این واژه، اختلافی قابل تامل بین جامعه شناسان وجود دارد; برای مثال، برخی نویسندگان مدعی متکی بودن تعریف "مساله اجتماعی" بر مفهوم شکسته شدن هنجار شدهاند; و برخی دیگر معنایی گسترده تر را در نظر گرفته، این پدیده را به معنای "هر اشکالی" دانسته اند که جامعه آن را به منزله خطری برای راه و رسم زندگی یا راحتی خود می داند.

در عین حال از جمله شرایط تحقق این پدیده را آن دانستهاند که به گونهای "گریبانگیر شمار کثیری از مردم" شده باشد که تمامی جامعه یا بخش مهمی از آن، بر این نکته وفاق یابند که آن موقعیت، مسالهای اجتماعی است; و باید اصلاح شود و... . در هر حال یکی از پیامدهای جدی همسان یا متفاوت دانستن دو واژه کجروی و مسائل اجتماعی، تداخل یا جدایی دو حوزه "جامعه شناسی مسائل اجتماعی" و "جامعه شناسی کجروی" است، که با تعابیر زیر مورد توجه برخی محققان قرار گرفته است:

"جامعه شناسی کجروی" عمدتا" در سطح "جامعه شناسی خرد" قرار دارد; و "جامعه شناسی مسائل اجتماعی" در سطح جامعه شناسی میانه; "متغیر وابسته" در حوزه "جامعه شناسی مسائل اجتماعی"، در "جامعه شناسی کجروی" متغیر مستقل محسوب می گردد.

توجه به نکات فوق این نکته را به نظر موجه می رساند که بتوان بااندکی تسامح، سخن زیر را به عنوان بیانی نسبتا" جامع درباره این مفهوم ارائه داد; و آن اینکه:

مساله اجتماعی هنگامی به وجود می آید که به نظر می رسد قدرتی که یک جامعه متشکل برای تنظیم روابط بین افراد دارد، با شکست روبه رو می شود; و نهادهای آن دستخوش توقعات متزلزل می گردد.

در تعریف مسائل اجتماعی چهار نکته وجود دارد:

اول آنکه ما زمانی واژه "مساله اجتماعی" را به کار می بریم که نشان دهیم چیزی اشتباه است. این یک ادراک عمومی است. هر آن چیزی مساله اجتماعی است که ناظر بر شرایطی منفی باشد. در ادراک مردم، چیزهایی مانند خانواده های شاد، سلامت یا مدارسی که در انجام امور آموزشی و تربیتی موفق هستند، مساله اجتماعی نیست. زمانی ما واژه "مساله اجتماعی" را به کار می بریم که با زحمتی روبه رو شویم.

دومین نکته در تعریف مسائل اجتماعی، دشواری و جدی بودن مساله است. مساله اجتماعی باید ناظر بر شرایط شایع و گستردهای باشد، بدین معنا که در برگیرنده و آسیب زننده به تعداد بسیاری از افراد باشد و صرفا" مشکل تعداداندکی از افراد نباشد.

اگر من شغلم را از دست بدهم، این مشکل شخصی من است. اما اگر عاملی باعث شود که بسیاری از ما شغلمان را از دست بدهیم آن وقت ما با مساله اجتماعی روبه رو هستیم که افراد ایجادکننده همچنین قادر به حل آن نیستند.

سومین نکته در تعریف مساله اجتماعی آن است که همیشه در تصور مساله اجتماعی یک مقداری دید خوشبینانه وجود دارد. شرایطی مساله اجتماعی نامیده می شود که این تصور درباره آن وجود دارد که می شود و امکان دارد آن را تغییر داد. شرایطی که به نظر ما تحت تاثیر انسانها ایجاد شده و بنابراین به وسیله خود انسانها نیز می شود آن را تغییر داد. مثلا" مرگ را در نظر بگیرید: قطعا" مرگ یک وضعیت مشکل زا و شایع است، اما همه انسانها خواهند مرد و کسی نمی تواند این وضعیت را تغییر دهد.

با این وصف، مرگ یک مساله اجتماعی نیست. "مسائل اجتماعی" واژهای است که ما زمانی آن را به کار می بریم که بتوان با دخالت انسانها شرایط مشکل زا را تحت کنترل درآورد. پس مساله اجتماعی به شرایطی اطلاق می شود که غلط، مشکل زا، شایع و قابل تغییر باشد. اما یک جزو چهارم نیز در تعریف مساله اجتماعی وجود دارد که آخرین نکته مهم در این تعریف است. به شرایطی "مساله اجتماعی" اطلاق می شود که معتقد باشیم باید آن را تغییر داد و این تغییر منطقی نیز هست.

جامعه شناسان معمولا" مساله اجتماعی را وضعیت اظهار شدهای می دانند که با ارزش های شمار مهمی از مردم مغایرت دارد و معتقدند باید برای تغییر آن وضعیت اقدام کرد و منظور از وضعیت اظهار شده وضعیتی است که گفته می شود وجود دارد. مردم در مورد آن صحبت می کنند و ممکن است در رادیو، تلویزیون و مطبوعات هم پوشش خبری داشته باشد. اما لازم نیست این ادعا واقعا" درست باشد. مردم در چارچوب نظام ارزشی مورد قبولشان وضعیتی را مساله اجتماعی می دانند. مردم در سایه نظام ارزشی، اقتصاد و سرمایه داری و برخی انواع خاص آزادی فردی و کمونیسم را مساله اجتماعی می دانند.

مردم، به هر حال پیچیده و متنوعاند. گروه های مختلف مردم نظام های ارزشی متفاوتی دارند و گاهی حتی ممکن است یک نفر به نظام های ارزشی متضادی پای بند باشد، به همین دلایل، گروه های مختلف مردم موارد متفاوتی را مساله اجتماعی می دانند. سوال بعدی این است که "شمار مهم" چند نفر است؟

این پرسش پاسخ روشنی ندارد و البته برخی افراد مهم تر از دیگراناند. جامعه شناسان بر این امر توافق دارند که به طور کلی در تعریف مسائل اجتماعی، افراد مهم تر آنهاییاند که منظم تر و سازمان یافته ترند، در مصادر رهبری قرار دارند و یا قدرت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بیشتری دارند. در مورد نیاز به اقدام نیز می توان گفت که فراخوان برای اقدام در جهت تغییر وضعیت به موازات تعریف و ضعیت به عنوان مساله اجتماعی صورت می گیرد. مردم بین خودشان می گویند، کاری باید کرد. اگر فراخوانی برای اقدام نباشد، جامعه شناسان هم وضعیت را مساله اجتماعی تلقی نمی کنند، حتی اگر وضعیت مزبور برای عده زیادی از مردم مشکل زا باشد.

تعریف جوزف روسک از مساله اجتماعی در کتاب مقدمهای بر جامعه شناسی ترجمه بهروز نبوی اینچنین است: "جامعه مشکلاتی دارد- همچنانکه افرادی که جامعه را تشکیل می دهند، دچار مشکلاتی هستند- لیکن فقط آن دسته از مشکلاتی را که از جنبهای از نظام به لحاظ وضع تاریخی بر می خیزند، مشکلات اجتماعی اصطلاح می کنند."

وروسک در ادامه می نویسد: بسیاری از مشکلات فردی را می توان فاجعه بشری به شمار آورد، اما لزوما" در زمره مشکلات اجتماعی نیستند. فقط هنگامی که مشکلات فردی، عام و شایع باشند; تا حد زیادی مولد نهادهای موجود اجتماعی باشند; بار گرانی بر دوش اجتماع باشند و شیوه های معلوم برای رفع و دفع آنها مورد غفلت قرار گیرد; آنگاه بدل به مشکلات اجتماعی می گردد.

واژه مساله، مترادف مشکل در زبان فرانسه است و عبارت از مطلبی است که از طریق شیوه ها و روش های علمی، تجزیه و تحلیل و حل می گردد; مانند مساله هندسی و مساله ریاضی.

مساله اجتماعی، وضع، حال و شرایط اجتماعی پیچیدهای است که در اندازه های مختلف رو می شود و تنگناهایی ایجاد می کند و جامعه، آن را تهدیدی برای وضع و موقع حیات مطلوب خود تلقی می نماید، مثل انواع بزهکاری، بیسوادی، لگام گسیختگی، فقر مالی و فقر معنوی و تورم; پارهای انحرافات اخلاقی و اجتماعی: نفع پرستی، دروغ، ریا، دزدی تحت عنوان و برخی طغیان های روحی از جمله هیپی گری و...; از طرف دیگر اینها، خود زادگاه و خاستگاهی جز بسترهای اجتماعی جامعه ندارند.

به طور کلی مساله اجتماعی ممکن است: اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تربیتی، بهداشتی و... باشد.

در جهت حل محققانه و فیلسوفانه مسائل اجتماعی، می بایست با روش های علمی و فلسفی ابتدا این مسائل، عالمانه و محققانه شناخته شوند و منشاهای تکوینی آنها بازنمایی شوند و علل و عوامل پدیداری آنها شناسایی شوند و سپس مطابق مضامین و موازین علمی، نسبت به حلشان آگاهانه اقدام کنند.

بدون شناخت فیلسوفانه و محققانه مسائل، اقدام به حل آنها، نوعی نقش برآب زدن است.

از آنجا که امور و پدیده های اجتماعی در ارتباط نزدیک و در تاثیر و تاثری تنگاتنگ واقعاند، لذا حل مسائل اجتماعی (به مفهوم عام) به طور انتزاعی و مجزا از هم، نه تنها شمشیر در هوا زدن است، بلکه هدر رفتن سرمایه و انرژی و هدر دادن زمان است.

هر مساله اجتماعی (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، معرفتی، تربیتی و...) دارای زیر محورهایی است و هر زیر محور متشکل از متغیرهایی است که همواره در تاثیر و تاثر، کنش، واکنش و واکنش متقابل و هم افزایی مثبت و منفی هستند.

به طور کلی از رابطه هایی آشکار و نهان و ساده و مرکب برخوردارند و همیشه از منابعی متعدد و متنوع اثر می پذیرند یعنی پیچیدگی شان افزوده می شود.

در نتیجه پژوهش های مربوط به مسائل اجتماعی(به مفهوم عام) نیز می بایست همواره تکرار شوند و با روش های مختلف تحت بررسی قرار گیرند; هیچ تحقیقی نمی تواند تنها از یک روش به ویژه آماری برخوردار باشد و اگر چنین شود آنگاه تحقیق نیست بلکه جمع آوری اطلاعات خواهد بود که چنانچه به درستی و صحت انجام گرفته باشد، حدود پنج الی ده درصد تحقیق بشمار می آید.

امروزه با روش های پیشرفته می توان به خفاگاه واقعیت ها نفوذ کرد وپس از شناخت و تبیین مساله معین در ارتباط با سایر مسائل پیش بینی نمود و رهیافت های متقضی و کاربردی بر پایه برنامه ریزی زمان بندی شده ارائه داد.

از جمله جامعه شناسانی که میان مساله و موضوع تمایز قائل می شوند رایت میلز است.

به عقیده او، مساله امری شخصی است که می تواند بر حسب ویژگی های شخصی افراد (انگیزه، سطح، خلق و خو، شخصیت، یا توانایی) و یا ارتباطات نزدیک با دیگران (اعضای خانواده دوستان، آشنایان، یا همکاران) توضیح داده شود. حل یک مشکل، اگر قابل حل باشد، به تغییر انگیزه، خلق و خو، توانایی یا ارتباطات نزدیک فرد بستگی دارد.

مثالی که رایت میلز، در این مورد، به آن اشاره می کند این است: زمانی که در یک شهر صد هزار نفری فقط یک نفر بیکار باشد، این مساله شخصی اوست و برای رهایی او از این معضل باید به ویژگی های شخصی، مهارت ها، ارتباطات و فرصت های اولیه او توجه کرد.

مساله اجتماعی موقعیتی است موثر بر عده قابل توجهی از مردم که به گمان آنان یا به گمان عده قابل توجهی از مردمان جامعه سرچشمه سختی و بدبختی به شمار می آید، ولی قابل بهبودی است. بنابراین مساله اجتماعی هم از موقعیتی عینی و هم از یک سری تفاسیر اجتماعی ذهنی تشکیل می شود.

نظر رابرت نیسبت درباره مساله اجتماعی از ترجمه مقاله "ضرورت مطالعه مشکلات اجتماعی" توسط پرویز صالحی مندرج در مجله "پژوهش در مسایل روانی - اجتماعی" نیز چنین است:

" یک مشکل اجتماعی، شیوه رفتاری است که توسط بخش اساسی نظام اجتماعی به تخلف از یک معیار به طور کلی تخلف از معیارهای پذیرفته شده یا هنجار اجتماعی، گفته می شود."

همینطور نیسبت خاطر نشان می کند که هیچ شیوه ای از رفتار انسانی را نمی توان یک مشکل اجتماعی نامید مگر اینکه درون نظم اجتماعی موجود، به وسیله افراد صاحب و دارای اعتبار، به عنوان نامطلوب از یک یا چند معیار مورد پذیرش، ارزیابی شود.

نویسنده : ندا مهاجرانی

منابع در روزنامه موجود است.