جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا

اصلاح ساختار سازمان ملل به روش امریكایی


اصلاح ساختار سازمان ملل به روش امریكایی

اصلاحات در سازمانها, بحثی جدید نیست, لیكن به جهت مقاومت طبیعی سازمانها در قبال تغییرات, همواره موضوع اصلاحات, به صورت چالشی جدی, فراروی كارگزاران و مدیران پدیدار گردیده است تحول شرایط محیطی و دگرگونی وضعیت درون سازمانی, انعطاف پذیری و تطابق سازمان را با وضعیت به سرعت متحول شوندهٔ موجود, اجتناب ناپذیر ساخته است

اصلاحات در سازمانها، بحثی جدید نیست، لیكن به جهت مقاومت طبیعی سازمانها در قبال تغییرات، همواره موضوع اصلاحات، به‌صورت چالشی جدی، فراروی كارگزاران و مدیران پدیدار گردیده است. تحول شرایط محیطی و دگرگونی وضعیت درون‌سازمانی، انعطاف‌پذیری و تطابق سازمان را با وضعیت به‌سرعت متحول‌شوندهٔ موجود، اجتناب‌ناپذیر ساخته است. به‌عبارتی دیگر، فروپاشی و اضمحلال یا ورود بی‌مهابا و جسورانه در مواجهه با تغییرات كه در قالب «بحران» نمایان می‌گردند، دو گزینه پیش‌روی سازمانها هستند. سازمان ملل متحد به‌عنوان سازمانی جهانی، از این امر مستثنا نبوده و نیست. بحث اصلاحات در این سازمان به‌صورت واقعیتی طبیعی برای آن مطرح می‌باشد. بااین‌حال نمی‌توان، متوقع بروز تغییرات مطلوب بود، زیرا درخصوص جهت تغییر و چگونگی آن اجماع نظر وجود ندارد. در این مقاله، اصلاحات ساختار سازمان ملل متحد از منظری امریكایی و در قالب نظرات نومحافظه‌كاران بررسی و ارزیابی شده است.

جنگ بر ضد عراق میزان قدرت و تاثیرگذاری گروه نومحافظه‌كار را در ایالات متحده امریكا بر همگان آشکار ساخت. این گروه که هم‌اکنون بر مراکز تصمیم‌گیری در امریكا سلطه دارد، تلاش می‌کند دیدگاه خود را که بر ضرورت هژمونی امریكا بر نظام بین‌الملل استوار است، بر همه این مراکز و نیز نهادهای بین‌المللی از جمله سازمان ملل متحد تحمیل کند.

گروه نو‌محافظه‌کار پس از فروپاشی بلوک کمونیستی و تنهاماندن ابرقدرت امریكا در نظام بین‌الملل به‌شدت تقویت شد. این گروه در نظر دارد نظمی جدید در عرصه بین‌الملل ایجاد كند كه اساس آن جهان تک‌قطبی با محوریت امریكا می‌باشد. دکترین «حمله پیشگیرانه»‌ای‌که دولت بوش به‌صورت رسمی آن را راهبرد خود برای مقابله با خطرات تروریستی و جلوگیری از تکرار حادثه بیستم شهریور ۱۳۸۰/ یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ اعلام کرد، از اصول اساسی این گروه است. نظریه‌پردازان نومحافظه‌کار همچنین تاكید می‌كنند كه باید قوانین حاکم بر حقوق و روابط بین‌الملل از جمله سازمان ملل متحد به منظور انطباق هرچه بیشتر با اعتقادات آنان تعدیل شود.

نظریات این گروه را می‌توان در طرحهای سیاسی آن و نیز در نوشته‌های هوادارانش دید. «طرح قرن جدید امریكا» که در سال ۱۹۹۷ اعلام شد، «گزارش بازسازی سیاست دفاع راهبردی امریكا برای قرن جدید» که در سپتامبر سال ۲۰۰۰ اعلام شد و در آن بر تقویت هژمونی امریكا بر جهان و تضعیف نقش سازمان ملل متحد و سپس نابودی آن تاکید شده است، گزارش ارائه‌شده مرکز «اینتر پرایز» به پنتاگون در نیمه سال ۲۰۰۲ که از تغییر در نقشه سیاسی منطقه خاورمیانه سخن می‌گوید و نیز گزارش مربوط به سند راهبردی امنیت ملی که کاخ سفید در سپتامبر سال ۲۰۰۲ منتشر کرد و به مثابه تحلیل سیاست خارجی امریكا در سالهای آینده است، همه از سوی این گروه تهیه شده است.

نگاه گروه نومحافظه‌کار بر این فرضیه مبتنی است که: «ایالات متحده امریكا قدرتمندترین دولت جهان است بنابراین بهتر است آنچه را که برای خود مناسب می‌بیند حتی بدون نیاز به دیگران از جمله سازمان ملل متحد انجام دهد.» این فرضیه به‌صورت کلی نه‌تنها با مجموعه ارزشهای اساسی سازمان ملل مغایر است، بلکه حتی با دیدگاه برخی گروههای سیاسی گسترده‌تر در امریكا نیز در تضاد است. این گروهها بر این باورند که اوضاع بین‌المللی و داخلی به واشنگتن اجازه نمی‌دهد به‌تنهایی جهان را رهبری کند، زیرا ملت امریكا آمادگی آن را ندارد که بهای این رهبری را در زمینه سیاسی یا انسانی بپردازد. علاوه‌برآن ایالات متحده امریكا اکنون نیاز بیشتری به‌ دیگر کشورها و سازمانهای بین‌المللی برای همکاری در اداره و حل بحرانهای متعدد و گاه متضاد و پیچیده بین‌المللی دارد و به‌تنهایی تاب تحمل مسئولیتهای مربوط به آن را ندارد. لذا این کشور برای تضمین منافع و امنیت خود باید با نظامی بین‌المللی که مبتنی بر پذیرش تعدد و تکثر قدرتهاست، همزیستی داشته باشد.

جریان نومحافظه‌کاری در ضمن تلاش می‌کند که با اجرای طرحهای خود در زمینه اصلاح ساختار سازمان ملل، از میزان تاثیرگذاری این سازمان بكاهد و آن را به سازمانی وابسته به ایالات متحده تبدیل کند که مأموریت آن فقط مشروعیت‌بخشیدن به تحرکات و مواضع امریكا باشد ــ حتی اگر این امر با اصول قوانین بین‌المللی مغایرت داشته باشد. این تلاشها در تاریخ سیاسی ایالات متحده امریكا ریشه دارد. این دولت در دهه‌هایی در کاستن و محدودکردن کارویژه سازمانهای بین‌المللی یا وادارکردن این سازمانها به پیروی از خواسته‌های خود به‌طور اساسی مداخله داشته است. به‌همین‌دلیل امریكا ازیک‌سو تاکنون نزدیک به هشتاد بار از حق وتو استفاده کرده است و ازسوی‌دیگر از پرداخت سهم خود در بودجه این سازمان خودداری می‌ورزد. نوشتار حاضر تلاش دارد این مهم را نقد و ارزیابی نماید.

●نگاه نومحافظه‌کاران امریكایی به سازمان ملل

بنا به اعتقاد اكثر صاحب‌نظران حقوق و سازمانهای بین‌المللی و نیز با توجه به شواهد و قرائن موجود، سازمان ملل متحد از زمان پیدایش، بارها مورد بی‌اعتنایی قرار گرفته، ولی با وجود این، این سازمان هیچ‌گاه سالهایی به سیاهی سالهای ۲۰۰۳ــ۲۰۰۴ را پشت سر نگذاشته است؛ درواقع در این سالها بود كه قدرتمندترین عضو سازمان ملل، یعنی ایالات‌متحده امریكا، از این سازمان ازیك‌سو به‌خاطر چنددستگی اعضا در برخورد با مساله صدور مجوز حمله به عراق و ازسوی‌دیگر به دلیل مخالفت كوفی عنان با این مساله (حمله به عراق) به‌شدت انتقاد كرد.

ماجرای اختلاف نظر میان بزرگترین سازمان بین‌المللی با قدرتمندترین کشور جهان از آنجا آغاز شد که کوفی عنان در یک اظهار نظر کم‌سابقه، حمله نظامی ایالات متحده را به عراق، اقدامی مغایر با منشور ملل متحد و غیرقانونی خواند. هرچند این موضع بسیار دیر اعلام شد، خشم نومحافظه‌کاران را در ایالات متحده برانگیخت. حتی کالین پاول، وزیر امورخارجه و فرد میانه‌رو ایالات متحده، در مقابل این اظهارات، عذرخواهی دبیرکل سازمان ملل متحد را خواستار شد. در پی وقوع این ماجرا تندروترین نمایندگان کنگره امریكا مساله عزل كوفی عنان را مطرح كردند.

به‌عنوان‌نمونه جان بولتون، نماینده جمهوریخواه مجلس نمایندگان امریكا، گفت: «کوفی عنان باید برود.»[i] ویتو فوسلا، نماینده ایالت نیویورک، نیز خاطرنشان کرد: «برای اینکه سازمان ملل متحد بتواند ماموریت خود را انجام دهد، استعفای کوفی عنان اجتناب‌ناپذیر است.» اما اسکات گارت از ایالت ایندیانا حرف آخر را زد. وی در نشست مجلس نمایندگان ایالات متحده گفت: «می‌توان این سوال را مطرح کرد که آیا کوفی عنان نباید زندانی شود؟»[ii]

دبیركل، تقریبا هیچ‌گاه احساس نكرده است كه می‌تواند با تصمیمات شورای امنیت مخالفت كند. در این مورد خاص، آنچنان او تحت فشار امریكایی‌ها كه سازمان ملل را متهم به ازدست‌دادن «شایستگی»اش می‌كردند، قرار داشت كه در خدمتگزاری تعجیل كرد. درواقع او كاری بیش از خدمتگزاری انجام داد. او «بهترین چیزی را كه سازمان ملل داشت» تقدیم كرد و این چیزی نبود جز دوست دیرینه‌اش سرجیو ویرا دوملو؛ سیاستمدار و از اركان فعال‌ترین بخش سازمان ملل. دوملو یازده هفته بعد از اینكه برای انجام ماموریت ضد و نقیضش وارد عراق شد، همراه بیست‌ویك نفر دیگر در عملیاتی انتحاری كشته شد؛ به‌راستی چگونه می‌توان در آن واحد با اشغال مبارزه و همكاری كرد؟[iii]

در سال ۲۰۰۴ شرایط وخیم‌تر شد چراكه آشكار گردید كه سربازان حافظ صلحی كه از سوی مراكش، آفریقای جنوبی، نپال، پاكستان، تونس و اروگوئه به كنگو و لیبریا فرستاده شده بودند، به سوءاستفاده از دختران جوان پرداخته‌اند. ازسوی‌دیگر مسئولان برنامه نفت در مقابل غذا كه در سالهای پایانی دهه ۱۹۹۰ و با هدف تهیه مواد غذایی برای مردم عراق راه‌اندازی شده بود و هزینه‌ای بالغ بر شصت‌وپنج‌میلیارد دلار داشت، به دریافت رشوه از حكومت عراق متهم شدند. كمیسیون حقوق بشر سازمان ملل كه لیبی ریاست آن را در سال ۲۰۰۳ بر عهده داشت، دوباره برای سال ۲۰۰۴ سودان را برای ماموریتی سه ساله برگزید و این درست در حالی بود كه دهها هزار نفر در دارفور قربانی یك قوم‌كشی برنامه‌ریزی‌شده می‌گشتند.[iv]

در آغاز سال ۲۰۰۵ و درحالی‌كه این سازمان شدیدا دچار بحران بود، دولت بوش اعلام كرد كه سفیر بعدی ایالات‌متحده در سازمان ملل جان بولتون خواهد بود؛ كسی كه چیزی به‌عنوان حقوق بین‌الملل را به رسمیت نمی‌شناخت و معتقد بود كه «اگر از ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورك، با سی‌وهشت طبقه، ده طبقه هم كم شود، توفیر چندانی نمی‌كند.»[v] او حامی ایده خروج امریكا از سازمان ملل متحد است و می‌گفت: «اگر من، امروز می‌توانستم یك شورای امنیت جدید برای سازمان ملل تشكیل بدهم، فقط یك عضو دائمی برای این شورا انتخاب می‌كردم. برای اینكه این، انعكاس تناسب واقعی قوا در دنیاست.»[vi]

در پی این اظهارات خصمانه علیه عنان، نومحافظه‌کاران کنگره امریكا طرحی ارائه کردند که به موجب آن تا هنگامی که سازمان ملل متحد با بازرسان امریكایی در زمینه پرونده اختلاس مالی مربوط به برنامه نفت در برابر غذای عراق همكاری نكنند، واشنگتن بخشی از سهم مالی خود را برای تامین هزینه‌های اجرایی این سازمان پرداخت نخواهد کرد. یک دهه قبل این حربه سازمان ملل متحد را در آستانه ورشکستگی مالی قرار داد.

سابقه مخالفت محافظه‌کاران یا راستگرایان امریكایی با بزرگترین نهاد بین‌المللی به سالها قبل بازمی‌گردد. درواقع محافظه‌کاران امریكایی فقط به دلیل دوران پرتنش پس از جنگ جهانی دوم با تاسیس سازمان ملل متحد موافقت کردند. دو دهه قبل از تاسیس سازمان ملل متحد، اسلاف آنان برخلاف انتظار وودرو ویلسون عضویت ایالات متحده امریكا را در جامعه ملل رد کرده بودند؛ اما در سال ۱۹۴۵ رهبران ایالات متحده تصمیم گرفتند رهبری جهان آزاد را در مقابل گسترش اتحاد شوروی در دست بگیرند. ازاین‌رو محافظه‌كاران امریكایی تاسیس نهادهای بین‌المللی نظیر سازمان ملل متحد، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را تایید كردند.

فرانكلین روزولت ستون اصلی پروژه شكل‌گیری سازمان ملل بود و وقتی كه او سیزده روز پیش از گردهمآیی «سان‌فرانسیسكو» درگذشت، هری ترومن اختیار امور را در دست گرفت. ترومن پیش از آن، فقط یك‌بار به اروپا رفته بود و آن هم برای جنگیدن در جنگ جهانی اول، اما او توانست جایگاه و نقش امریكا را در سازمان ملل به‌درستی دریابد. او گفته بود: «امریكا دیگر نمی‌تواند برای خود در آن سوی خط فرضی ماژینو بماند.»[vii] در این میان دامنه اهمیت این موضوع بسیار وسیع بود: «در جهانی فاقد این ساز و كار، برای همیشه محكوم به تحمل وحشت از ویرانی خواهیم بود. این موضوع كه در این كار سهیم باشیم برای ما مهم بود؛ هرچند در آغاز نقص‌هایی هم وجود داشته باشد.»[viii]

تا زمانی که جنگ سرد میان دو بلوک غرب و شرق ادامه داشت و دولتمردان امریكایی از برتری عددی در داخل سازمان ملل برخوردار بودند، محافل راستگرای امریكا علیه این سازمان اعتراضی نمی‌كردند. اما با افزایش اعضای سازمان ملل متحد، در پی استقلال کشورهای آسیایی و آفریقایی در دهه ۱۹۶۰، این سازمان کارایی خود را به‌تدریج از دست داد. البته امریكا با دو متحد سیاسی ــ نظامی خود، یعنی انگلستان و فرانسه، همچنان در شورای امنیت سازمان ملل، قدرت بیشتر را داشت، اما محافظه‌كاران امریكا انسجام کشورهای عضو گروه غیرمتعهدها را در مجمع عمومی سازمان ملل امری خطرآفرین تلقی‌ كردند.

در امریكا دو گروه با موجودیت و فعالیت سازمان ملل متحد مخالف هستند. گروه نخست محافظه‌کاران سنتی به رهبری بت بوکانن هستند که سازمان ملل را عاملی برای محدودسازی قدرت ایالات متحده امریكا در رهبری سیاسی ــ اقتصادی جهان می‌دانند. از نظر آنها، ایالات متحده بیش از اندازه خود را به حفظ صلح جهانی متعهد کرده است و این مساله هزینه سنگینی را بر مالیات‌دهندگان امریكایی وارد می‌کند. محافظه‌کاران سنتی متاثر از دکترین انزواطلبی قرن نوزدهم خواهان کاهش نقش امریكا در سازمان ملل و خروج از برخی نهادهای کم‌اهمیت‌تر این سازمان هستند. این سیاستمداران امریكایی به بهانه مغایرت برخی از مصوبات سازمان ملل با ارزشهای امریكایی‌، دولت این کشور را به خروج از یونسکو وادار کردند.

گروه دوم مخالفان سازمان ملل متحد در امریكا، میلیشیاها یا ناسیونالیستهای افراطی هستند. یکی از نقاط اشتراک صدها گروه میلیشیایی در امریكا مخالفت با سازمان ملل متحد به عنوان تجلی دولت واحد جهانی است. از دید شبه‌نظامیان امریكایی، اعلامیه استقلال ایالات متحده و قانون اساسی این کشور به‌تدریج جای خود را به منشور ملل‌ متحد می‌دهد و دولتمردان نیویورکی قصد دارند برای حفظ منافع اقتصادی خود در سطح جهان، ارزشها و هویت ملی امریكاییان را قربانی کنند. برخی از گروه‌های میلیشیایی در امریكا آرمان صهیونیسم جهانی را با موجودیت سازمان ملل متحد و نظم نوین جهانی یکسان تلقی می‌کنند. ازاین‌رو این دسته از ناسیونالیست‌های افراطی امریكا خواهان انحلال سازمان ملل یا حداقل خروج ایالات متحده از این سازمان هستند.[ix]

در دهه ۱۹۸۰ با ورود رونالد ریگان به کاخ سفید و قدرتیابی محافظه‌کاران در عرصه سیاسی و اجتماعی ایالات متحده، تنش میان امریكا و سازمان ملل افزایش یافت. تا آن زمان، برخی از برنامه‌های دولت امریكا را اکثریت اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ناکام باقی گذارده بودند.

مسعود مطلبی*

پی‌نوشت‌ها

* عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی.

[i]- Nile Gardiner and Brett D. Schaefer, John Bolton: A Powerful Voice for America at the United Nations,

July ۲۶, ۲۰۰۶

[ii]- Ibid.

[iii]ــ سامانتا پاور، اصلاح سازمان ملل متحد «برای نجات ما از جهنم»، ترجمه: كاوه دهقان، ماهنامه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی لوموند دیپلماتیك، سپتامبر ۲۰۰۵، صص۴ــ۳

[iv]ــ همان.

[v]ــ جان بولتون كیست، و چه خوابی برای ایران دیده است؟ رك: سایت اینترنتی: (http://asre-nou.net/۱۳۸۴/esfand/۲۲/m-bolton.htm/)

[vi]ــ همان.

[vii] - Stephen Schlensinger, Act of Creation, Colorado, Westview Press, Budler, ۲۰۰۳, P. ۷

[viii] - Ibid, P. ۸

[ix]ــ امیرعلی ابوالفتح، «نگاه نومحافظه‌كاران امریكایی به سازمان ملل»، نشریه آبادی، شماره ۳۵، صص۲ــ۱

[x]ــ رك: امیرعلی ابوالفتح، «مذهب و بنیادگرایی مسیحی در ایالات‌متحده امریكا»، فصلنامه مطالعات میان فرهنگی، سال اول، شماره ۱، صص ۱۶۳ــ۱۳۷

[xi]ــ همان.

[xii]ــ همان.

[xiii]ــ رك: سیدداود آقایی، سازمانهای بین‌المللی، ج۳، نسل نیكان، ۱۳۸۳، ص۳۷۲

[xiv] - Nile Gardiner, President Bush۰۳۹;s Wake-Up Call to the United Nations.

[xv] - Heritage Foundation, U.N. Reform, December ۰۲, ۲۰۰۴

[xvi] - Thomas P. Sheehy, Stay Out of UNESCO, January ۲۷, ۱۹۹۵

[xvii] - Nile Gardiner and Jennifer A. Marshall, Advancing U.S. Interests at UNESCO, April ۰۵, ۲۰۰۴

[xviii] - Brett D. Schaefer, U. N. Requires Fundamental Refirms, Heritage Lecture, ۱۹۹۸

[xix] - Nile Gardiner and Baker Spring, Reform the United Nations, October ۲۷, ۲۰۰۳


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.