شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

عشق بود یا سراب


عشق بود یا سراب

از کجا بفهمیم که عاشق شده ایم

سوال این متن از همین ابتدای راه مشخص است، از کجا بفهمیم که واقعا عاشق شده‌ایم؟ پاسخ به این سوال ساده نیست. در مسیر زندگی‌مان، خواسته‌هایمان از زندگی تغییر می‌کند و همراه با خودمان بزرگ می‌شوند و به مرحله پختگی می‌رسند. راه‌های بیشتری برای نشان دادن عشقمان پیدا می‌کنیم و یاد می‌گیریم دلمان می‌خواهد چطور به ما ابراز علاقه کنند...

حتی تجربه‌های اندکی از احساس عشق هم به دست می‌آوریم و همراه با همین احساس‌هاست که برای خودمان رابطه‌های تازه می‌سازیم و سعی می‌کنیم خانواده‌ای تشکیل دهیم. در واقع همین احساس‌هاست که تصویر درست و دقیقی از شما می‌سازد و شما را به خودتان تبدیل می‌کند، همین فردی که امروز هستید اما فقط بخش‌های ساده‌اش را نگاه نکنیم. ممکن است با این روزهای خوش، روزهای جدایی و قلب شکسته و درد تازه و دلایل تازه برای گریه کردن هم سروکله‌شان پیدا شود. باید بپذیرید این بخش‌های غم‌انگیز هم به همان اندازه که بخش‌های شیرین اهمیت دارند، مهم هستند و بازهم شما را به شما تبدیل می‌کند و فردیتتان را می‌سازد.

اینجا باید به مفهومی ساده اشاره کنیم؛ تفاوت میان عاشق کسی شدن با کسی را دوست داشتن. شاید به نظرتان گیج‌کننده بیاید اما در واقع عشق است که نشانه‌هایی گیج‌کننده از خود به جا می‌گذارد.

برای توضیح بیشتر باید بگویم شما متوجه این تفاوت می‌شوید، زمانی که به این عشق برسید. همان‌طور که برخی از شما به این عشق در زندگی رسیده‌اید و در واقع نقش افراد خوش‌شانس این کره‌خاکی را بازی می‌کنید. هرچند بقیه افراد هم این عشق را تجربه کرده‌اند اما یا نتوانسته‌اند آن را ببینند یا نتوانسته‌اند آن را مدیریت کنند. دلایل فراوانی نیز وجود دارد. شاید به این دلیل که برخی افراد نمی‌توانند مستقل زندگی کنند و برای خودشان و زندگی‌شان تصمیم بگیرند و همیشه در زندگی به یک نفر تکیه کرده‌اند. گاهی به نزدیکانشان، گاهی به دوستانشان و گاهی به خانواده‌شان.

از سوی دیگر، افرادی هم پیدا می‌شوند که رسالت خودشان را ضربه زدن به افراد دیگر تعریف کرده‌اند. آنها از قدرتی که این ضربه‌زدن‌ها به آنها می‌دهد، لذت می‌برند. به همین دلیل بارها این حرکت را تکرار می‌کنند. آنها نمی‌توانند به خودشان کمکی کنند اما هیچ‌وقت سعی نکنید به یکی از این افراد این واقعیت را گوشزد کنید. به این دلیل که آنها نمی‌دانند عشق واقعی چیست و قدرت درک آن را هم ندارند. در این مجموعه از افراد متفاوت با خواسته‌های متفاوت، زمانی پیش می‌آید که افراد دیگر نمی‌توانند همدیگر را تحمل کنند و بیشتر طلاق‌های عاطفی نیز به همین ماجرا بازمی‌گردد.

هرچند طلاق واژه‌ای ناخوشایند است اما واقعیت تلخی است که نمی‌توان به سادگی از کنارش گذشت. با این وجود زندگی ادامه پیدا می‌کند. برخی اوقات، ما برای آنچه از دست داده‌ایم گریه‌ می‌کنیم و گاهی پیش می‌آید که به خاطر دستاوردی که پس از آن گریه‌ها داشته‌ایم از شادی پا به زمین می‌کوبیم. می‌دانید چرا؟ به این دلیل که همیشه شانسی برای تغییر زندگی‌مان وجود دارد. اگر دوباره به مسیری که تا امروز گذرانده‌اید، نگاه کنید، متوجه می‌شوید هنوز قدرت گذر از مشکلات عاشقانه را دارید.

اما در همین هنگام، نگاهی به دوروبرتان می‌اندازید و افراد را اندکی متفاوت می‌بینید. با خودتان می‌گویید درباره طلاق من می‌داند؟ درباره من چه فکری می‌کند؟ شاید می‌خواهد با من صحبت کند و داستان طلاق مرا بشنود و در همان زمان از خودتان خجالت می‌کشید که ازدواج اشتباهی انجام داده‌اید و حالا باید به خاطر این اشتباه به زمین و زمان جواب پس بدهید.

خب، از کجا بدانیم که عاشق شده‌ایم؟ این یکی از سخت‌ترین سوال‌هایی است که می‌توان پرسید. حتی نمی‌توان شب‌ها به خواب رفت و مدام باید از این پهلو به آن پهلو شد. با خودتان می‌گویید عاشقش بودم؟ یا تنها یک اشتباه بود؟ بدترین راه این است که برای سرپوش گذاشتن این گذشته، چشم روی واقعیت ببندید و به دوروبرتان نگاه کنید و انتخاب‌های سریع داشته باشید و از آن بدتر آنکه، اسمش را عشق بگذارید. در چنین انتخاب عجولانه‌ای شما دو راه بیشتر ندارید؛ یا واقعا عشق زندگی‌تان را با چشمان بسته پیدا کرده‌اید یا آنکه پس از چند قرار ابتدایی و شام و ناهارهای درون رستوران، با خودتان خلوت می‌کنید و از خودتان می‌پرسید؛ چطور از شر این یکی راحت شوم. نتیجه‌اش می‌شود اینکه احساس شکست را دوباره تجربه می‌کنید.

گروه پرتعدادی از افراد تا مدت‌ها پس از طلاقشان نمی‌‍‌‌توانند نگاهی واقعی به دیگران داشته باشند و کنار آنها احساس آرامش را تجربه کنند. آنها مدام احساس بی‌پناهی و سردرگمی را تجربه و فکر می‌کنند همه می‌خواهند به آنها ضربه بزنند و نمی‌توانند دوباره به عشق اعتماد کنند. اینجاست که باید بگوییم سخت است قلب و روحتان را به کسی هدیه دهید و او آنها را توی صورتتان بزند و به شما پس بدهد. طبیعی است اگر در ابتدای این راه بدون درنظر گرفتن جوانب مختلف به خودتان سرکوفت بزنید اما دوروبری‌هایتان امیدوارند این مرحله به سرعت بگذرد. بهترین نوع مواجهه این است که گذشته را عقب بزنید و به نفع آینده خودتان را دوباره به زندگی سالم بازگردانید. تنها کافی است اندکی برنامه‌ریزی کنید پس از مدتی متوجه می‌شوید با خودتان آرام‌تر و روراست‌تر برخورد می‌کنید.

منبع: گاردین