یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دولت از ​کجا آمد


دولت از ​کجا آمد

در علم جامعه شناسی, جوامع قدیم را جوامع بی دولت می خوانند جوامعی که بدون قلمرو مشخص هستند نظام سیاسی و اداری آنها به طور مشخص تعریف نشده است دولت های مدرن با مرزهای جغرافیایی آشکار و تعیین شده ای مشخص می شوند که یک دستگاه سیاسی و اداری گسترده و واحد را در اختیار دارند به گونه ای که با کاربرد انحصاری زور اعلام اقتدار می کنند

گویی دم دست ماست. اگر نه در عمل؛ اما در اندیشه بسیاری از مباحث روزمان را به آن ختم می‌کنیم. در خدمت و آسیب آن سخن می‌گوییم. رسانه‌ها بخش مهمی از محتوایشان را به آن اختصاص می‌دهند. در خانه، دانشگاه و بازار همیشه یک پای ثابت ماجراست. انگار گریزی از او نیست. دولت! اما دولت چیست؟ از کجا آمده است؟ پیدایش آن در زندگی ما چگونه رخ داده است؟

در علم جامعه شناسی، جوامع قدیم را جوامع بی دولت می خوانند. جوامعی که بدون قلمرو مشخص هستند. نظام سیاسی و اداری آنها به طور مشخص تعریف نشده است. دولت های مدرن با مرزهای جغرافیایی آشکار و تعیین شده ای مشخص می شوند که یک دستگاه سیاسی و اداری گسترده و واحد را در اختیار دارند به گونه ای که با کاربرد انحصاری زور اعلام اقتدار می کنند.

بیشتر سرزمین های امپراتوری های باستان در نقاط پیرامونی بدون مرزهای مشخص بودند؛ البته برخی آنها با ساختارهای سیاسی و اداری پیچیده شان تا حدودی شبیه دولت های مدرن امروزی بودند گرچه وسعت ها قابل قیاس نبود. باید توجه داشت که آن حاکمیت ها نیز به مفهوم و برای همگی دولت بودند.

دولت در دنیای پیشامدرن به نحوی دولت قلمرو بود و آن قلمرو نیز بنا به کارکرد معنا می یافت مانند مرزهای کلیسایی، مالی، نظامی و قضایی. هنگامی که حاکمیت کشوری تغییر می کرد، اغلب این مرزهای غیردولتی بدون تغییر باقی می ماند.

این مرزها فراتر از قلمروهای جغرافیایی حکومت ها بودند. یکی از علل بروز جنگ های فرانسه انقلابی با پروس، اتریش و روم مقدس هم به نوعی در این مقولات قرار داشت.

ساکنان قلمروهای محصور در شرق فرانسه از مزایای حکومت امپراتوری روم مقدس برخوردار بودند. این واقعیت در ارتباط مستقیم با اندیشه حاکمیت ارضی تقسیم ناپذیر قرار می گرفت.

حاکمیتی تجزیه ناپذیر! پیروزی های فرانسه مفهوم جدیدی از دولت را بر دیگر قسمت های اروپا تحمیل کرد. شبه دولت های موجود حذف گردیدند و دولت هایی با قلمروهای سازمان یافته بر مبنای منطق سرمایه دارانه نو و دیوان سالاری جدید جای آنها را گرفتند.

به نظر می رسد می توان مراحلی را برای این تحولات دولت در نظر گرفت: مرحله «سیاست حداقل» نخستین مرحله این تحولات است، در این مرحله جوامع، قوانینی را درباره شرایطی وضع می کردند که در آن ممکن بود به طور مشروع از زور استفاده کنند.

این استفاده از زور به عنوان وسیله ای برای حل اختلافات در نظر گرفته شده بود نه چیزی بیشتر. مرحله بعدی را می توان «حکومت حداقل» نامید. در این مرحله موقعیت های رهبری ظهور می کنند و در نمونه هایی همچون شکار یا جنگ تبلور می یابند.

از دل این پیشوایان موقعیتی، یک رهبر یا پیشوایی با اقتدار عمده شکل می گیرد. مقوله انباشت سرمایه در این دوره بر منطق «بقا ـ بسندگی» استوار بود و در عمل انباشت صورت نمی پذیرفت. مرحله بعدی فراتر رفتن از مقوله بقا بود تا جوامع را به فکر تولید مازاد بیندازد.

زیست بیابانی و نیمه بیابانی و همین طور جوامع شبانی در این دوره بارز هستند. تحول بعدی، اما تخصصی شدن بود که اسپنسر به آن اشاره می کند و نیز دورکیم با عنوان تقسیم کار از آن نام می برد.

در این مرحله گروه ها، وظایف خاصی را به عهده داشتند و کار ویژه و مشخصی را برای اجتماعشان انجام می دادند.

تقسیم کار به کارایی بیشتر تولید منجر شد و این بر مازاد تولید افزود، علاوه بر این که فرصت هایی را برای فعالیت های سیاسی و حتی گسترش قلمرو جغرافیایی ایجاد کرد. در نتیجه سیاست بیش از پیش با مقوله قلمرو جغرافیایی در هم تنیده شد.

می توان این روند عمده را بر تحولات پدیداری دولت غالب دانست، اما دیدگاه های فراوانی پیرامون آن شکل گرفته اند که به نظر می رسد بتوان آنها را در دو دسته کلی تمیز داد.

دسته اول را می توان دیدگاه های تضاد (conflict theories) نامید که در آنها دولت به عنوان محصول برخورد میان گروه ها و جوامع توضیح داده می شود.

این برخوردها در رابطه با پدیداری دولت ها و اعمال قدرت نمود پیدا می کنند. می توان به یاد آورد که برخی صاحب نظران علوم اجتماعی استدلال کرده اند تبدیل جوامع بی دولت به دولت ها نتیجه فرآیند مبارزات قدرت بین گروه های خویشاوندی در جوامع یک جانشین بوده است که به تمرکز قدرت در دست یک گروه منجر شده است و این گروه ها با ایجاد ساختارهای سیاسی موقعیت خود را مستحکم کرده اند.

تبیین مارکسیستی نیز به نوعی زیر همین پارادایم تضاد قرار می گیرد. در این نگاه، دولت محصول یک مبارزه طبقاتی تاریخی بوده است که عامل اصلی آن شیوه تولید مسلط بوده است. گونه دیگری از تبیین دولت که در گفتمان تضاد قرار دارد متمرکز بر تضادهای میان فردی است.

نظریه قرارداد را می توان از این جمله برشمرد. در نظریه قرار داد دولت محصول نیاز فرد به حمایت در برابر تضادهای موجود در جامعه است.

تضادهایی که منافع فرد را تحت خطر قرار می دهد. هابز و لاک از حامیان این نظریه به شمار می آیند. تکامل فئودالیسم هم براساس این نظریه قابل فهم می باشد که در آن قرارداد اربابی مبتنی بر خدمات توافق شده متکی است.

دیدگاه داروینیسم هم پاره دیگری از پارادایم تضاد است که در آن قوی ترین افراد سرانجام بر اجتماع چیره می گردند و برای پاسداری از موقعیت خویش دولت را تشکیل می دهند.

دسته دوم نظریه های پیدایش دولت را می توان زیر عنوان نظریه های یکپارچگی (integrative theories) طرح کرد. خود پارادایم یکپارچگی شامل دو سنخ نظریه است.

آن دسته دیدگاه هایی که پدیداری دولت را ناشی از محدودیت های خود جامعه می دانند و دسته دیگر دیدگاه هایی که بر مزایای سازمانی تاکید دارند.

دیدگاه های محدودیت بر این استدلال مبتنی هستند که جامعه به دلیل موانع مختلف نمی تواند موضوع مهاجرت را برای جمعیت مازادش تسهیل کند، در نتیجه خود را در قامت یک سازمان به نام دولت آشکار می کند.

دیدگاه های مزایا نیز بر این محور متمرکز هستند که سازماندهی یکپارچه در یک فرآیند تکاملی به ایجاد دولت منجرشود.

به عنوان نمونه گسترش تجارت داخلی یا بین المللی جدا از کسانی که در آن مستقیم​ مشارکت دارند به حال کلیت جامعه و ارتقای کیفیت زیستی آن موثر است و مزایای آن ثروت عمومی را افزایش می دهد.

از طرفی این مزایا به طور ویژه نصیب قشرهای مشخصی در جامعه می شود که در آنها انگیزه سازماندهی سیاسی و اداری پیچیده تر را فراهم می کند.

واقعیت آن است که اثبات صحت و سقم هر کدام از این دیدگاه ها​ غیرممکن است؛ چرا که شواهد دقیق علمی از دوران قدیم موجود نیست با این حال اندیشه دولت سازی همواره در حال تکامل و پیچیده تر شدن بوده است.

شاید برخی گمانه زنی کرده باشند که با ظهور پروسه ای به نام جهانی شدن، امر دولت ـ ملت در عرصه اندیشه جامعه شناسی سیاسی به حاشیه رانده خواهد شد و اثر آن در مناسبات اجتماعی کمرنگ خواهد شد، اما به یقین می توان اظهار کرد که اگر هم چنین باشد در آینده نزدیک، شاهد بروز و ظهور آن نخواهیم بود و دولت همچنان به عنوان پدیده ای مهم و موثر در زندگی روزمره مردم دنیای نو ایفای نقش خواهد کرد.

عباس نعیمی