سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

معجزه در زندان


معجزه در زندان

نگاهی به تله فیلم «حبیب» ساخته داریوش یاری

ٰ● حضور یک ستاره در تله فیلمی مناسبتی

حمید فرخ‌نژاد از «عروس آتش» به این سو، نه تنها روز به روز بازی‌اش از کیفیت بهتری برخوردار شده که به سمت ستاره شدن هم پیشروی کرده. او بازیگری است پرکار که در ژانرهای مختلف حضور دارد و در سال‌های اخیر با ژانر «دفاع مقدس»، به سمت سهیم شدن در افزایش فروش گیشه خیز برداشته. طول نقش هم چندان برایش مهم نیست. در فیلم «بیداری رؤیاها» او فقط در سکانس اول حاضر است! با این همه، همین حضور کوتاه، این سکانس را به یکی از در یاد ماندنی‌ترین سکانس‌های سینمای دفاع مقدس ایران بدل کرده. نقش‌آفرینی او در یک تله فیلم مناسبتی، واقعاً غیرمنتظره است و می‌شود این غیرمنتظره بودن را هم به گریم غیرمعمولی که روی صورتش اجرا شده افزود تا ناشناخته ماندنش در اوایل کار، توسط مخاطبان، موجه‌تر جلوه کند.

● منتقدی که پزشک شد بعد بازیگر

«حبیب» غیر از ایده‌اش، حضور یک ستاره در نقش نخست‌اش، متن جمع و جورش برای عرضه در یک فیلم تلویزیونی و... یک شگفتی دیگر هم با خود دارد آن هم حضور منتقدی سینمایی در جایگاه نقش مکمل است: دکتر امید روحانی. این طولانی‌ترین نقشی است که این پزشک منتقد، در سینما و تلویزیون ایران بر عهده داشته. همچنین تا آنجا که حافظه یاری می‌دهد [آیا در «تردید» نقش وکیل را داشت یا پزشک را؟] این نخستین نقشی است که روحانی در آن نقش یک پزشک را بازی نمی‌کند و رئیس زندان است! او بازیگر خوبی است با یک نقص قابل ملاحظه در بیان. باید پذیرفت چنین نقصی برای منتقدی که سال‌ها از صدابرداری سر صحنه در فیلم‌های ایرانی دفاع کرده، نقص کمی نیست و البته دیگر روزگار دوبله فیلم‌های ایرانی هم سر آمده. روحانی با «حبیب» به مخاطبان اعلام می‌کند که می‌تواند نقش‌های بهتر و بزرگتری هم بر عهده بگیرد اگر...

● اجتماع تریلر و متافیزیک در یک ملودرام

فیلم‌های مربوط به فضای زندان کلاً جذاب‌اند؛ البته اگر به سمت درون یا بیرون زندان، تریلری مستحکم [از لحاظ روایت] را شکل دهند [یا حتی این دو را به هم بیامیزند مثل مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان»] گاهی هم به متافیزیک میل می‌کنند [مثل «مسیر سبز» دارابونت] و «حبیب»، هر دو گزینه را مدنظر گرفته است. تریلر به سمت درون زندان‌اش با حضور «دانه درشت» بند شکل می‌گیرد که با شنیدن مکالمه‌اش از طریق تلفن همراه سرقت شده [از یکی از نگهبان‌ها] می‌فهمیم که پشت پرده قاچاق مواد که شخصیت اصلی قصه به خاطرش محکوم شده، خودش است. گزینه متافیزیکی را هم فیلم از طریق نشان دادن تغییر رفتار زندانیان در قبال حفظ و قرائت قرآن کریم توسط فرخ‌نژاد اختیار می‌کند. در واقع این نوع معجزه‌ها که با نشانه‌ها خود را به ما نشان می‌دهند از همان نوعی هستند که پیش از این «ممت» در «ما فرشته نیستیم» شکوفایش کرده بود.

تله فیلم‌ها معمولاً در ایران از کیفیت بالایی برخوردار نیستند به دلایل ذیل:

۱) به دلیل هزینه پائین این آثار، اغلب نویسندگان، ایده‌های اصلی و فرعی متن را گرته‌برداری شده از آثار هالیوودی یا بالیوودی، وارد ساخت کار آن می‌کنند و به آن می‌گویند آداپته کردن اثر خارجی در چارچوب موازین روایت بومی. بنابراین مخاطب رغبت چندانی ندارد که اثری نسخه‌برداری شده را که نویسنده گاهی آن را از مشهورترین نمونه ممکن گرته‌برداری کرده، نگاه کند پس نه در یاد می‌ماند و نه یادآوری می‌شود توسط مخاطب خاص یا عام.

۲) به همان دلیل مالی فوق، بازیگران درجه یک و ممتاز، به طور معمول در این گونه آثار ایفای نقش نمی‌کنند و اگر هم متن نسخه‌برداری شده، خوب شکل گرفته باشد، بازی بازیگران بااستعدادی که از همه توان خود برای حضور در اثر یادشده استفاده نمی‌کنند، مخاطب را کلافه و از جهان فیلم جدا می‌کند.

۳) کارگردانی چنین آثاری، معمولاً بساز و بفروشی است حتی توسط کارگردانانی که یک یا چند اثر قابل توجه در کارنامه شان دارند اما چون به این نتیجه رسیده‌اند که اینگونه فیلم‌ها، پس از یک بار نمایش [و آن هم اغلب به دلیل مصادف شدن با مناسبتی] در آرشیو تلویزیون به خاک فراموشی سپرده می‌شوند، دل و دماغ مایه گذاشتن برای چنین آثاری را ندارند.

این دلایل را پیش خودتان، صغرا کبراچینی کنید تا برسیم به این نکته که چرا یک دفعه فیلمی مثل «حبیب» ساخته داریوش یاری و با متنی از مهدی شیرزاد که در مکانی بسته و برخوردار از لوکیشن‌های استودیویی [یا لااقل با چنین چشم‌اندازی برای مخاطب] ساخته شده، مخاطبان را وامی‌دارد که بدون توجه به شبکه‌های دیگر، جذب آن شوند؟ می‌توانید دلایل یادشده را معکوس کرده و به دلیل اصلی برسید! ایده فیلم اکتسابی، نسخه‌برداری شده یا بازآفریده [ولو در بستری فراهم آمده توسط ذهنی خلاق] نیست.

متن براساس ایده‌ای شکل گرفته که ماجرای واقعی‌اش را همین یکی دو سال قبل در صفحات حوادث خوانده‌ایم: یک زندانی محکوم به مرگ [مواد مخدری] در فرصتی که تا اعدام داشته قرآن کریم را حفظ کرده و مورد عفو قرار گرفته. خب، ایده فوق‌العاده خوبی است برای تله فیلمی مناسبتی، مخصوصاً اگر پایان کاملاً واقع‌گرایانه قصه را بدل به پایانی متافیزیکی کنید یعنی در نهایت زندانی محکوم به مرگ، به دلیل حفظ کردن قرآن کریم – که در آغاز به دلیل رهیدن از طناب دار به آن مشغول شده – عفو نشود بلکه خواست الهی [بدون دخالت عوامل فیزیکی] او را نجات بخشد. متن، از دو جذابیت دیگر هم برخوردار است. اول وفادار ماندن به ژانر اصلی که به طور معمول با هر فیلمی که مکانش زندان باشد در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد [«تریلر – زندان»] و دوم ورود به یک ژانر فرعی [«ملودرام – زندان»] که آمیخته است به درونمایه‌های متافیزیکی [نمونه درخشانش را می‌توان در «مسیر سبز» دارابونت شاهد بود] حبیب –‌زندانی محکوم به مرگ – معجزه زندگی‌اش را با تغییری که در برخورد و رفتار زندانیان و با حفظ و قرائت کتاب آسمانی پدید می‌آورد نشان می‌دهد.

البته پایان فیلم، چندان مطلوب نیست و از نویسنده چنین متنی انتظار می‌رود که «پایان باز مبهم» را برای متنی قصه‌گو و شکل گرفته برای مخاطبان عام به کار نگیرد که گرفته؛ چه باید کرد؟! کارگردانی سکانس‌هایی که در مکان‌های بسته شکل می‌گیرند خیلی دشوار است حتی اگر به قول هیچکاک «متن را هوا بدهیم»! «یاری»، با همین محدودیت مکان، توانسته «ریتم» اثر را حفظ کند که سخت است آن هم مقابل مخاطبان تلویزیونی.

بعضی سکانس‌ها خیلی خوب درآمده مثل سکانس ورود حبیب به بند و درگیری‌اش با عوامل «دانه درشت زندان» که می‌خواهند دکتر را بکشند. کلاس بازی‌ها هم، از کلاس اغلب بازی‌هایی که در تله فیلم‌های چند سال اخیر دیده‌ایم بالاتر است مخصوصاً حضور حمید فرخ‌نژاد، توانسته «حبیب» راحتی باورپذیرتر از نمونه واقعی چنین آدمی نشان دهد با آن گریم غیرمعمول که تا یک ربع اول فیلم، مخاطب خاص هم شک می‌کند که فرخ‌نژاد هست یا نیست. خب، به گمان من خاک خوردن این فیلم در آرشیو شبکه‌ای که حتی نشانی‌های این فیلم را نمی‌شود از سایت‌اش فراهم آورد [خلاف شبکه‌های دیگر، اطلاع‌رسانی سایت این شبکه بسیار ضعیف است] به صواب نیست. توصیه‌ام این است هرچه سریع‌تر آن را وارد چرخه پخش خانگی کنید.