شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا

ادموند فلپس برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۶


ادموند فلپس برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۶

جوایز نوبل به مناسبت بزرگداشت خاطره آلفرد نوبل شیمی دان نامی سوئدی همه ساله به برجسته ترین دانشمندان علمی جهان در چند رشته از علوم و نیز در ادبیات و صلح جهانی اعطا می شود

جوایز نوبل به مناسبت بزرگداشت خاطره آلفرد نوبل شیمی‌دان نامی سوئدی همه ساله به برجسته‌ترین دانشمندان علمی جهان در چند رشته از علوم و نیز در ادبیات و صلح جهانی اعطا می‌شود.

آلفرد نوبل متولد ۱۸۳۳ میلادی در سوئد، سال‌های ۱۸۴۲ تا ۱۸۶۳ میلادی را در سن پیترزبورگ روسیه گذراند. وی كه مخترع دینامیت است به منظور جبران خساراتی كه ممكن است اختراع دینامیت در بر داشته باشد در آخرین خواسته و وصیت خویش جوایزی را برای دانشمندانی كه در حیطه‌ای خاص به بالاترین درجات می‌رسند تعیین كرد. مبلغ این جوایز و جزییات آن در سندی كه در ۲۷ نوامبر ۱۸۹۵ در باشگاه سوئدی – نروژی پاریس تنظیم گردید مشخص شده است. اولین بار جایزه نوبل در سال ۱۹۰۱ میلادی در آكادمی سلطنتی موسیقی استكهلم به «ژاكوب هنریكوس ون‌هاف» به خاطر تحقیقات در زمینه «قوانین پویای شیمی» تعلق گرفت. در آن زمان فقط رشته‌های ادبیات، فیزیك، شیمی و طب در حیطه‌ اعطای این جوایز جای داشتند. در فاصله سال ۱۹۰۲ میلادی تاكنون این جوایز توسط پادشاه سوئد اعطا می‌شود. اولین پادشاهی كه این جایزه را اعطا كرد اسكار دوم بود كه اعطای این جوایز را به خارجیان قبول نداشت. از آن پس جوایز نوبل به كسانی كه در راه بهبود زندگی بشر چه در پیشبرد فنون و یا نوآوری مشاركت داشته‌اند، تعلق می‌گیرد. جوایز اقتصاد توسط بانك مركزی سوئد اعطا می‌شود. این جایزه در سال ۱۹۶۸میلادی تعیین شد و نام رسمی آن «جایزه علم اقتصاد اعطا شده از سوی بانك سوئد در یادبود آلفرد نوبل» است. در سال ۲۰۰۶ میلادی در اقتصاد ادموند فلپس اقتصاددان برجسته آمریكایی به خاطر «ارائه توضیحاتی درباره ارتباط میان تورم و بیكاری، كار و تاثیر عمیق آن در سیاست اقتصاد كلان»، جایزه نوبل اقتصاد را دریافت كرد. وی ششمین شهروند آمریكایی است كه در سال‌های اخیر موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شده است.

فلپس در سال ۱۹۳۳ در اوانستون ایلی‌نویز متولد شد درست در زمانی كه دوران سیاه نامیده می‌شد، والدینش در آن سال‌ها شغل خود را از دست داده بودند و با كمك مالی پدربزرگ زندگی می‌كردند تا این كه پدرش در نیویورك شغلی پیدا كرد.

آنها تا سال ۱۹۵۱ در نیویورك زندگی كردند. ادموند و خانواده‌اش همیشه در زمینه مسائل مالی و اقتصادی با یكدیگر بحث می‌كردند و شاید همین مساله نقطه عطفی در زندگی او بود.(۱)

ادموند مانند سایر آمریكایی‌ها بدون هیچ پیش زمینه‌ای از انتخاب شغل آینده برای تحصیل به كالج امرست رفت سپس برای ادامه تحصیل دانشگاه پیل را انتخاب كرد. در پیل با جیمز توبین (كه بعدا در سال ۱۹۸۱ برنده جایزه نوبل اقتصاد شد) و توماس شلینگ (یكی از برندگان جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۰۵) آشنا شد و روابط بسیار صمیمانه‌ای برقرار كرد. فلپس تحت تاثیر تدریس واضح و روشن و دیگر توانایی‌های آن دو نفر برای ساده‌سازی امور قرار گرفت. (۲) آنها به نقش مهم تقاضای عوامل خرید در ایجاد تورم و بیش از آن، قیمت‌ها و مزدها تاكید داشتند. گزافه نیست اگر بگوییم آنها انتقال‌دهندگان نظریه نرخ طبیعی بیكاری به فلپس بودند.

ادموند فلپس در اوایل دهه ۱۹۶۰ به سبب ارائه نظریاتش درباره رشد اقتصادی، تعلیم و تربیت و قانون طلایی تراكم سرمایه در كمیسیون كاولز پیل شهرت یافت. شاید مهم‌ترین كار فلپس، نظریه وی در رابطه با نرخ طبیعی بیكاری باشد. مطالعه وی در مورد وجود بیكاری، نحوه تعیین میزان آن و چگونگی حذف بیكاری توسط نیروهای بازار بود. این مطالعات در كتاب «اصول اقتصاد كلان در مورد اشتغال و نظریه تورم كلان» در سال ۱۹۷۰ میلادی منتشر شد. وی سپس طی بررسی مجدد نرخ طبیعی در كتاب «ركود ساختاری» به سال ۱۹۹۴ میلادی نشان داد كه تغییرات نیروهای بازار، دگرگونی ویژگی‌های آن را توضیح می‌دهند، در نتیجه فلپس در كتاب «كار پر ارزش» به سال ۱۹۹۷ میلادی توجه خود را بر روی بیكاری در بین كارگران با بهره‌وری كمتر، معطوف ساخت و اعلام نمود كه راه‌حل‌های مشكلات كه از طریق مشاغل خوب پیشنهاد می‌گردند به طور كلی برای توسعه فردی ضروری می‌باشند. وی سپس توجه خود را به سمت سیستم‌های اقتصادی ثانوی و پیامدهای متقابل جهت رشد و ارضای رضایت فردی معطوف داشت.(۳)

ادموند فلپس به نظرات توبین توجه خاص داشت. مطالعات او نشان می‌دهد كه تغییرات تقاضا در مقایسه با تغییرات قیمت و محصول و بازده، ارتباط بنیادی‌تری با صنعت دارد وی هم چنین به طور خاص اشاره می‌كند كه هزینه‌ها در ایجاد تورم نقش اساسی دارند. این نظریات در سال ۱۹۵۰ میلادی از اهمیت بسیاری برخوردار بود اگرچه در چارچوب مفهومی دچار مشكلات فراوانی شد.

نرخ‌های پایین بیكاری و تورم از اهداف اصلی سیاست‌های ثبات اقتصادی می‌باشد. طی دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی نظریه مبادله پایدار میان تورم و بیكاری با نام مصطلح منحنی فیلیپس پایه‌گذاری شد. براساس این نظریه كاهش نرخ بیكاری نتیجه همان افزایش تك مورد نرخ تورم است. فلپس این دیدگاه را طی یك تجزیه و تحلیل بنیادی‌تر در مورد تعیین دستمزدها و نرخ‌ها با توجه به مساله اعتماد به اطلاعات اقتصادی به چالش كشید. (۴)

هر كدام از موسسات اقتصادی در مورد فعالیت‌های بقیه موسسات اطلاعات ناقصی دارند و باید تصمیمات خود را بر پایه انتظارات تخمینی بنیان نهند. فلپس فرضیه انتظارت افزایش منحنی فیلیپس را كه براساس آن تورم به عامل عدم اشتغال و انتظارات تورم بستگی دارد به صورت فرمول درآورد. فلپس معتقد است نرخ بلند مدت بیكاری تحت تاثیر تورم نیست بلكه تنها توسط عملكرد بازار كار تعیین می‌گردد، به دنبال آن سیاست تثبیت قیمت‌ها تنها می‌تواند نوسانات كوتاه‌مدت بیكاری را كاهش دهد. فلپس همچنین نشان داد كه چگونه احتمالات سیاست ثبات در آینده به تصمیمات سیاست‌های امروزی بستگی دارد، چنانچه نرخ پایین تورم امروز به انتظاراتی در مورد تورم پایین در‌ آینده و در نتیجه تسهیل سیاست‌گذاری آینده منجر خواهد شد.(۵)

موضوع دیگر این است كه مبادلات بازرگانی موقت مركز بیشترین توجه درباره نرخ مطلوب شكل‌گیری سرمایه را نشان می‌گیرد. نسل امروز با سبقت گرفتن در مصرف سرمایه‌گذاری‌های فیزیكی همزمان با افزایش سرمایه‌گذاری‌های انسانی یعنی آموزش و تحقیق می‌تواند رفاه نسل آینده را افزایش دهد. فلپس تضادهای توزیعی امكان‌پذیر در میان نسل‌ها را آشكار ساخت. وی همچنین نشان داد كه همه نسل‌ها ممكن است تحت شرایط معین از تغییر نرخ‌های صرفه‌جویی شده سود جویند. فلپس از پیشگامان تحلیل اهمت سرمایه انسانی در گسترش تكنولوژی جدید و رشد اقتصادی می‌باشد.(۶)

وی در مقاله‌ای كه درباره تورم و بیكاری نوشت از منحنی فلپس استفاده كرد. مقاله فلپس كه جیمز توبین برنده جایزه نوبل اقتصادی ۱۹۸۱ از آن به عنوان مهم‌ترین تحلیل اقتصاد كلان قرن یاد كرده، در سال ۱۹۸۵ در مجله اكونومیكا چاپ شده، محتوی آن یك منحنی است به شكل نعل وارونه كه ارتباط میان بیكاری و نرخ تغییر دستمزدهای پولی انگلستان را در فاصله سال‌های ۱۹۶۱-۱۸۵۷ یعنی تقریبا ۱۰۰سال نشان می‌‌دهد و بیان می‌دارد كه میان كاهش نرخ بیكاری و افزایش نرخ تورم یك رابطه منفی وجود دارد. پل ساموئلسن و رابرت سولو كه بعدا هر دو برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند در مقاله‌ای كه تحت عنوان «جنبه‌هایی از سیاست ضدتورمی» نوشتند، منحنی فلپس را شهره آفاق كردند به طوری كه این منحنی در گزارش اقتصادی سال ۱۹۶۹ توسط رییس‌جمهور وقت آمریكا به مجلس این كشور مورد استفاده قرار گرفته بود. پس از ارائه این مقاله، فلپس دریافت هر گاه اقتصاد حتی به مدت كوتاهی تحت فشار قرار گیرد، نرخ پایین بیكاری مشكلات بسیاری برای شركت‌هایی كه می‌خواهند نرخ مزد را بالا نگه دارند، پدید می‌آورد. (۷)

فلپس در سال ۱۹۶۷ به طور مستقل فرضیه نرخ طبیعی را تقریبا همزمان با میلتون فریدمن كشف كرد. براساس این فرضیه، یك نرخ طبیعی یا واقعی وجود دارد كه در آن انتظار افراد در مورد تغییر دستمزدها و قیمت‌ها دقیقا با تغییر واقعی دستمزدها و قیمت‌ها برآورده می‌شود و هرگونه تلاش دولت برای پایین آوردن سطح بیكاری به زیر این نرخ از طریق سیاست‌های انبساطی پولی و مالی باعث می‌شود تا انتظار افزایش دستمزدها و قیمت‌ها ایجاد شود و این به نوبه خود تورم را افزایش می‌دهد. این فرآیند تنها در صورتی متوقف می‌شود كه بیكاری در سطح بالاتری از تورم، به سطح نرخ طبیعی باز گردد. از نظر فلپس فرضیه نرخ طبیعی با مفهوم جست‌وجوی شغل به عنوان عامل مهم یا تنها عامل بیكاری مرتبط است.

در ژانویه سال ۱۱۹۶۹ كنفرانسی در دانشگاه پنسیلوانیا برگزار شد. در این كنفرانس فلپس و دیگر صاحبنظران به نتایج مهم و ارزشمندی دست یافتند و مقاله‌ای با مقدمه فلپس به چاپ رسید كه كتاب فلپس نام گرفت. به نظر می‌رسد كه این امر واقعه‌ای بنیادی در تاریخ اقتصاد كلان باشد. مقاله مزبور و نظرات فلپس اثرات پایداری بر سیاست‌های كلان گذاشته و به این مهم پرداخته است كه چگونه سیاست ثبات اقتصادی امروز می‌تواند بر سیاست آینده تاثیرگذار باشد. (۸)

محمود قنادان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.