شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

حقیقت در توست


حقیقت در توست

در بخشی از شاهكار معروف A«بینوایانA» ویكتور هوگو می خوانیم: هنگامی كه قهرمان داستان؛ یعنی A«ژان والژانA»؛ دزد سابقه دار و محكوم به اعمال شاقه، به خانه اسقف شهری كوچك نزدیك پاریس …

در بخشی از شاهكار معروف A«بینوایانA» ویكتور هوگو می خوانیم: هنگامی كه قهرمان داستان؛ یعنی A«ژان والژانA»؛ دزد سابقه دار و محكوم به اعمال شاقه، به خانه اسقف شهری كوچك نزدیك پاریس از گرسنگی و ناامنی پناه می جوید، اسقف به گرمی از او پذیرایی می كند.

A«ژان والژانA» در نیمه های شب از خانه اسقف چیزهایی را می رباید و می گریزد؛ اما توسط مأموران دستگیر شده و به نزد اسقف آورده می شود. با كمال تعجب اسقف دزدی او را انكار می كند و می گوید كه من خودم این چیزها را به او داده ام و بنابر این تهمت دزدی را از او سلب می كند.

چرا اسقف این كار را كرد؟ با دقت به بخشی از فلسفه ظهور حضرت عیسی(ع) و این داستان به نكات مشابهی می رسیم. عیسی(ع) بی شك مانند پیامبران دیگر، آمده بود تا آدمی را نسبت به آنچه گوهره وجودی اوست، آگاه گرداند. این گوهره وجودی، چیزی جز بر صورت خداوند بودن انسان نیست؛ امری كه در تمام ادیان برآن صحه گذاشته شده است.

اگر ابن عربی وار به تاریخ نگاه كنیم، و برآن مبنا هر برهه از تاریخ را تجلی گاه اسمی از اسماء خداوند بدانیم، عیسی(ع) نیز خواست تا انسان را به این حقیقت بشارت دهد. به عبارت بهتر، عیسی(ع) نیز به مانند موسی(ع)، یوسف(ع)، یونس(ع) و محمد(ص) مظهری از اسماء الهی بوده كه در تاریخ به ظهور پیوسته است. بنابر این او مفسر و بازگو كننده آن حقیقت الهی در بطن تاریخ خود است.

اما آن حقیقت كدام است كه عیسی(ع) برآن گواهی می دهد؟ بررسی روایات زندگانی عیسی(ع) این نكته را آشكار می سازد كه او آسیب دیدگان، بینوایان، رنج كشیدگان و آسیب پذیران یعنی در یك كلام؛ افراد فاقد قدرت در جامعه را می نواخت. او می خواست با كاستن از درد و رنج این افراد آنان را براین نكته واقف سازد كه اندوه و رنج شما زایل شدنی است. پس، ملكوت آسمانها و زمین را در خود بجویید تا قدرتمند شوید. بنابر این عیسی(ع) آسیب پذیران و ضعفا را می نواخت تا آنان را مستعد مشاهده آن حقیقت الهی بكند، و این حقیقت چیزی نبود، جز تجلی قدرت الهی در آدمی.

به همین دلیل، به گفته ابن عربی، در زمانه عیسی(ع) هنرهای مرتبط با صورت رواج تام پیدا می كند؛ چرا كه اینك حقیقت را در خود آدمی باید جست.

به همین منوال، عیسی همان گونه كه پیامبران دیگر نیز، مظهر حقیقت زمانه اش می شود. اكنون شاید روشن شده باشد كه چرا اسقف چنین رفتاری را با ژان والژان دزد عتیقه جات خانه اش می كند؟ كما این كه در انجیل نیز می خوانیم: شاید روزی عیسی در هیئت دزدی به خانه شما در آید.

بی شك دنیای امروز ما، به پیام پیامبران بزرگ كه همه در راه گسترش اخلاق دگر دوستی و دگرپذیری گام برداشتند، نیازمندتر از هر زمان دیگری است. این قانون سیمین همه ادیان است: آنچه را كه برخود روا نمی داری بر دیگران روا مدار. امروزه A«با هم زیستنA» به معضل عمده ای در جهان معاصر بدل شده است. بزرگان دینی و روحانیون ادیان بزرگ می توانند با تكیه بر این پیام مشترك، زندگی مسالمت جویانه تری را برای بشریت به ارمغان آورند.