پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع از هم پاشیده نخواهد شد


چهاردهمین سالگرد تأسیس ساختار کشورهای مشترک المنافع, بهانه ای شد که تجربه تابع دهی این سازمان را تحلیل کرده و نتایجی از آن بگیریم

آیا جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع مانند یک سازمان است؟ از نقطه نظر کسانی که در آن، عقب نشینی اجباری در آستانه احیای اتحاد را می بینند، معلوم است که خیر. البته مرمت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، ایده ای خیالی بود که یوگسلاوی سابق، یکی از نمونه های آن است که، تلاش برای حفظ کشور واحد، به تراژدی در آن منجر شد. در حال حاضر، جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع عرصه ای برای توافق منافع است. وجود خود به خودی که به پیدا کردن تصمیم های سازش کارانه مناقشات کمک می کند که اگر منجر به پایان آنها نشود، حداقل باعث شعله ورنشدن مناقشه می شود.

آیا ساختار جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع، شکل معاصر جدایی جمهوری های اتحاد شوروی سابق است؟ کاملاً نه. اگر جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع نبود، اصولی برای این شد که برخی از جمهوری ها بعداز فروپاشی، اگرچه نه بلافاصله، اما منطق اتحاد و همگرایی را براساس شرایط جدید، انتخاب کردند. دقیقاً همین روند دائمی توافق منافع در چارچوب جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع که اغلب به عنوان عمل خودکار و ناخودآگاه انجام می شود، باعث تشکیل سیستم جدید سازمان های بین دولتی شد که ریاست آنها برعهده روسیه است. چنین سازمان هایی چون سازمان معاهده امنیت مشارکتی، سازمان همکاری های «اورآسیا» که بانی فضای یگانه اقتصادی شد، نمونه هایی از آنهاست. در ضمن، تعداد کشورهای طرفدار روسیه اخیراً به خاطر ازبکستان افزایش پیدا کرده است که مرتباً به روسیه در زمینه نظامی - سیاسی نزدیک تر می شود.

مسأله دیگر اینجاست که جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع نتوانست به وظیفه عالی خود که می توانست اتحاد تمام کشورهای عضو این ساختار را سبب شود، عمل کند. این مسأله حالت عملی دارد: به سختی می توان ایده ای را طرح کرد که به طور مساوی برای کشورهای مختلفی چون تاجیکستان و اوکراین، گرجستان و ترکمنستان قابل هضم باشد. انترناسیونالیسم شوروی سابق مرده است و برای هر کدام از این کشورها، انگیزه نزدیکی به روسیه چندان هم جذاب نبود. به عنوان مثال، ترکمنستان از نقش خود به عنوان «کشور تولید گاز» استفاده کرده است و امکان فاصله گرفتن از کشورهای دیگر را دارد، با توجه به همین موضوع، حکم جدید این کشور در ساختار جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع زیاد هم تعجب آور نیست.

برخی از این کشورها سیاستمداران جدیدی را تربیت کرده که نگاهشان متوجه غرب است.(این درحالی است که این جریان به طور قطع باید در مورد سیاستمداران راست گرا باشد، ولی می بینیم که در مولداوی، هواداران غرب به طور غیرمنتظره ای کمونیست از آب درآمدند.) به همین دلیل، برای این سیاستمداران جدید، وظیفه ای به وجود آمده است؛ اتحاد کشور خود با اروپا و در این میان، روسیه به عنوان مانعی بر سر راه آنها به نظر می رسد.

موضع این سیاستمداران از طرف اروپا مورد حمایت قرار گرفته که تا به حال قسمت اعظم آن، به حمایت های معنوی خلاصه شده است. رهبران غربی آمادگی آن را ندارند که به ملت خود پیشنهاد دهند که در آینده باید با اوکراینی ها و گرجستانی ها در ترکیب اتحادیه اروپا در زیر یک سقف زندگی کنند، چرا که آنان هنوز هم نسبت با حضور ترکیه در اتحادیه اروپا که یک عضو تاریخی ناتو است، تمایل نشان نمی دهند. البته امکانات دیگری در اختیار آنها است. به عنوان مثال، دیالوگ های دائمی، ژست های هر چندکوچک ولی مثبت، همه اینها باعث احساس کردن جو همگرایی دائمی را می دهند که در یک مرحله معین، ممکن است که غیرقابل بازگشت باشند و تا آن زمان به عقیده سیاستمداران اروپایی، ممکن است شرایط واقعی برای همگرایی و اتحاد به وجود آیند. در این ارتباط، چه کسی در اوایل دهه ۹۰ قرن گذشته فکر می کرد که کشورهای بالتیک عضو اتحادیه اروپا و ناتو خواهند شد.

به این ترتیب، انقلاب های رنگی شگفت آوری به وجود آمدند که وجود ساختار جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع را مورد تردید قرار دادند. از طرفی، ایجاد مجمع انتخاب دموکراتیک، در نوع خود، نمونه مشابه نفوذ و تأثیر روسیه در فضای بعد از فروپاشی محسوب می شود. از طرف دیگر، خود روسیه تجزیه شدیدی را نسبت به روابط خود با کشورهای مشترک المنافع شروع کرده است. آن کشورهایی که به عنوان متحدان نزدیک روسیه در سازمان معاهده امنیت مشارکتی و سازمان همکاری های اقتصادی «اورآسیا» به شمار می روند، جایگاه اولیه خود را حفظ کرده اند و آن کشورهایی که راه غرب را پیش گرفته اند، ازحمایت مسکو نه تنها در زمینه سیاسی، بلکه در زمینه اقتصادی هم رها می شوند. به عبارت دیگر، باید قیمت منابع انرژی را نزدیک به قیمت جهانی آنها پرداخت کنند.

بدین ترتیب جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع درشرایط بحرانی قرار دارد،اما آیا این به معنی سقوط این سازمان است؟ بنا به برخی از مسائل می توان تصور کرد که خیر. نه روسیه، نه متحدانش و نه کشورهای غرب گرا آمادگی آن را ندارند که از این همه مجموعه توافق آمیز که در چارچوب جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع بسته شده و تأمین کننده هم منافع کشورها و هم ملت آنها در زمینه های سیاسی، اقتصادی و مدنی است،دست بکشند. بی دلیل نیست که گرجستان تاکنون چند بار خروج خود را از جامعه مذکور اعلام کرده، ولی تا به حال عضو آن مانده است.

البته در دورنمای آینده، ممکن است که کشورهای عضو مجمع انتخاب دموکراتیک، ساختار کشورهای مشترک المنافع را ترک کنند اما این درحالی به وقوع می پیوندد که همگرایی با اروپا برای این کشورها شکل واقعی پیدا کند اما در این حالت هم جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع می تواند حفظ شود، که در آن شرایط، تعداد کشورهای عضو آن کمتر خواهد شد. در عین حال، ممکن است تحت عناوین دیگر و به عنوان پروژه پیشرفته همگرایی طرفداران روسیه، این امر صورت گیرد.

منبع: خبرگزاری ریانووستی