دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

آن غروب دل انگیز


آن غروب دل انگیز

«دشمن باورش بر این بود كه باید به هر طریق ممكن بخشی از ایران اسلامی را از خاك ما جدا كند و ما هم حسب تكلیف اعلام جنگ را از باب دفاع در خانه دشمن به او تحمیل كردیم ما هدف كشور گشایی نداشتیم اما برای دفاع از مردم ناگزیر بودیم كه عملیات هایی را در خاك دشمن به او تحمیل كنیم به تعبیر دیگر «تحمیل این اراده در خانه دشمن به دشمن »

«دشمن باورش بر این بود كه باید به هر طریق ممكن بخشی از ایران اسلامی را از خاك ما جدا كند و ما هم حسب تكلیف اعلام جنگ را از باب دفاع در خانه دشمن به او تحمیل كردیم. ما هدف كشور گشایی نداشتیم اما برای دفاع از مردم ناگزیر بودیم كه عملیات هایی را در خاك دشمن به او تحمیل كنیم به تعبیر دیگر:«تحمیل این اراده در خانه دشمن به دشمن ». با این وجود عراق هیچ گاه از هیچ جنایتی برای رسیدن به اهدافش كوتاهی نكرد تا جایی كه آن فجایع را بر سر مردم مظلوم حلبچه عراق وارد آورد.

بنابراین ما شرایطی پس از خرمشهر تا پیش از قطعنامه ۵۹۸ سراغ نداریم كه صلح شرافتمندانه مطرح شده باشد پس ما طبق وظیفه می بایست از مرز و بوم ایران اسلامی دفاع جانانه ای می كردیم.عبارات فوق بخشی از جملات سردار علی فضلی در پاسخ به این سؤال است كه «كار صحیح پس از سوم خرداد پایان جنگ نبود؟»

دو دیدگاه آرمان گرایی و واقع گرایی سالهاست در میان سیاستمداران و نظامیان محل تنازع و تقابل در راهكارها، سیاستگذاری ها و اجرائیات است. یكی از آشكارترین این روبه رویی ها، عرصه دفاع مقدس است كه فتح خرمشهر در نقطه عطف آن قرار دارد. سوم خرداد نیز نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس شمرده می شود چرا كه بعد از آن شیوه حركت جمهوری اسلامی در قبال جنگ و ادامه دفاع بحث انگیز می شود. در این مطلب خواهیم كوشید به دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بپردازیم.

●دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

اولین بار پرسش در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را فرماندهان در جلسه ای با حضرت امام (ره) به بحث نشستند. در ظاهر امر به نظر می رسید كه با شكست عراق و آزادسازی بخش وسیعی از مناطق اشغالی، دیگر ضرورتی برای ادامه جنگ وجود ندارد، اما از سوی دیگر قرائن دال بر امر دیگری می كرد. نحوه واكنش سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی در مورد تجاوز عراق با حمایت ضمنی از عراق هرگونه اعتماد نسبت به این مجامع را از میان برده بود، به همین دلیل پس از فتح خرمشهر این اعتماد وجود نداشت كه حقوق ایران شامل محكوم كردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب نشینی كامل عراق ادا شود. از سوی دیگر آمریكا و سایر قدرت ها مایل به پذیرش موقعیت برتر ایران و شكست عراق نبودند و تمهیداتی را نیز به كار بستند.در آن زمان جمع بندی نظام بر این شد كه با توجه به برتری نظامی قوای ایران یك منطقه از خاك عراق تصرف شود كه با اتكای بر آن، خواسته های ایران از موضع برتر تامین شود. امام (ره) هم پس از اطلاع از دلایل این استراتژی این نظریه را پذیرفتند.

اولین بار سؤال علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را نهضت آزادی و هنگام اجرای عملیات محرم و رمضان مطرح كرد و در جزوه ای در سال ۶۳ به طور مفصل به چاپ رساند. علت طرح این سؤال در آن زمان این بود كه جنگ طولانی شده بود و شرایط روز و ناكامی های سیاسی حاصل از آن شرایط ویژه ای را در كشور رقم زده بود كه برخی احزاب سیاسی از جمله نهضت آزادی آن را عامل موثری بر ایجاد «انسداد سیاسی» ارزیابی می كردند.

جمهوری اسلامی بلافاصله پس از آغاز جنگ و تردد هیأت های صلح مجامع بین المللی برای پایان جنگ، عقب نشینی عراق از مناطق اشغالی، اعلام عراق به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت حاصل از این تجاوز را به عنوان پیش شرط های خاتمه جنگ اعلام كرد. با عدم پذیرش این شروط تدریجا برتری قوای نظامی ایران و در هم شكستن ماشین نظامی ارتش اشغالگر و آزادسازی مناطق اشغالی، مسئله آتش بس و عقب نشینی را كمرنگ كرد چرا كه ایران در مرحله آزادسازی مناطق اشغالی، ۱۰۰۰۰ كیلومتر مربع از ۱۵۰۰۰ كیلومتر مربعی را كه عراق به اشغال خود درآورده بود را آزاد كرد ولی عراق كماكان ۵۰۰۰ كیلومتر مربع دیگر از خاك ایران را در اشغال داشت. ایران با وجود برتری در مرحله جدید، مجدداً بر شرایط قبلی خود تاكید داشت. در این مرحله محكومیت عراق به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت اهمیت بیشتری پیدا كرد.

با فتح خرمشهر از نظر موقعیت هنوز، اوضاع به زمان قبل از جنگ باز نگشته بود و ۵۰۰۰ كیلومتر هنوز در اشغال عراق بود. همچنین ایران تا آن مرحله بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار زیان دیده بود و عراق نیز كماكان خوی درندگی خود را از دست نداده بود.

با فتح خرمشهر، ترس غرب از شكست عراق افزایش یافت لذا فشار برای آتش بس را بر ایران زیاد كرد. نكته حائز اهمیت این بود كه آنها در مرحله اول صرف آتش بس را مطرح می كردند و اعتقادی به مسئله پرداخت غرامت در این مرحله نداشتند و این مهم صرفا بعضی اوقات به صورت غیر رسمی طرح می شد.

آقای هاشمی در كتاب «حقیقت ها و مصلحت ها» چنین می نگارد كه: «وقتی خرمشهر فتح شد، شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در كشور مطرح بود ولی ما كه مسئول بودیم، می دانستیم این شایعات دروغ است.»

دكتر ولایتی نیز تصریح دارد: «نفر اول آقای حبیب شطی، دبیر كل كنفرانس اسلامی بود كه برای مذاكره آمد ولی بعدا از ایشان خبری نشد، نفر دوم، معاون وزیر خارجه هند بود كه تلاش زیادی كرد و با ایشان هم روی رقم بحث كردیم ولی رفت و خبری نشد.»

محسن رضایی هم درباره شایعات طرح پیشنهاد صلح به ایران می گوید: «تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر هیچ پیشنهاد صلحی به ایران نشد و فقط چند طرح آتش بس ارائه شد كه اگر قبول می كردیم، جنگ ۵۰ سال به درازا می كشید.»

غربی ها شدیدا از تعیین عراق به عنوان متجاوز اجتناب می كردند و در مورد مسئله غرامت هم سعی می كردند مبلغ مورد پرداخت به نحوی نباشد كه ایران در مرحله بازسازی به موقعیت جدیدی دست یابد و در ضمن بر بازسازی عراق به عنوان قدرت متعادل كننده ایران تاكید داشتند از این رو پیشنهاد تشكیل یك صندوق مشترك را دادند كه پول آن را كشورهای مختلف تامین می كردند و به نسبت آن را میان ایران و عراق تقسیم می كردند.

این نكته بر این فرض استوار بود كه ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصرند حال آنكه پس از اتمام جنگ، سازمان ملل عراق را به عنوان متجاوز معرفی كرد. از سوی دیگر تشكیل این صندوق پیامدهایی داشت از جمله اینكه در هر مرحله و در برابر هر پرداختی، ایران باید گزارش هزینه ها را ارائه می كرد تا مجددا پول دریافت كند.

ایران در آن شرایط راه حل های متفاوتی را پیش رو داشت. اول اینكه بدون اتمام جنگ، ترك مخاصمه نماید. یعنی از ورود به خاك عراق خودداری می كرد و در مرز خود، مستقر می شد. انتخاب این گزینه با توجه به اینكه عراق نفت شهر را در اختیار داشت و در عین حال امكان تجدید قوا برایش ممكن بود، به هیچ وجه مناسب نبود چرا كه عراق پس از تقویت قوای تحلیل رفته خود دوباره دست به حمله می زد و از نظر حقوقی هم چون آتش بس برقرار شده بود عراق امكان حمله مجدد را داشت.

راه حل دیگر این بود كه ایران وارد مذاكرات می شد و آتش بس را می پذیرفت كه در این صورت هم چون هنوز مناطق مختلفی تحت اشغال عراق قرار داشت، برگ برنده ای در دست طرف ایرانی باقی نمی ماند. اما راه حل انتهایی ایران راه حل سومی بود كه حضرت امام(ره) بر آن تاكید داشتند. امام(ره) می فرمودند: «امروز كه ما قدرت داریم، اگر مجرم را رها كنیم، این به معنای آتش بس و صلح نیست» «ضمن اینكه منطق حكم می كند، دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات كرد كه برای سالهای سال، خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون كند.» ایران در واقع در این مرحله تنبیه متجاوز با هدف تامین صلح را در پیش گرفت.

دكتر عباس شیبانی در نقد نظر مخالفین ادامه جنگ به ویژه اعضای نهضت آزادی چنین می گوید كه: «آنها معتقد بودند كه جنگ با عراق را نیمه كاره و بدون اجرای عدالت و حتی بدون تعیین شدن طرف متجاوز و شروع كننده جنگ و بدون احقاق حقوق ضایع شده ملت ایران رها كنیم، حال آنكه بعد از حمله عراق به كویت معلوم شد كه امام روحیه صدام را درست شناخته بود و اگر ما هم رها می كردیم، او رها نمی كرد. آن زمان بحث صدام نبود، بحث حمایت های جهانی از او برای سقوط انقلاب بود و بعد از حمله عراق به كویت هم كه همه فهمیدند، شناخت امام از صدام كاملاً درست است.»

البته برخی از انتقادهایی كه امروز صورت می گیرد، پیش از آنكه به اصل این استراتژی ایراد وارد كند به نحوه اجرای آن در عملیات رمضان اشكال وارد می سازد. در آن زمان نگرانی نسبت به احتمال هوشیاری دشمن و واكنش سازمان ملل در برابر تصمیم ایران، سبب گردید، عملیات رمضان در منطقه شرق بصره با تعجیل انجام گیرد و ناكامی در این عملیات بخش بزرگی از دستاوردهای حاصل از فتح خرمشهر را تضعیف كند و همین امر اصل تصمیم درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را مورد سؤال قرار داد.

●پذیرش قطعنامه ۵۹۸

بالاخره هر جنگی زمانی آغاز و زمانی به پایان می رسد. از این رو علت پایان جنگ، چندان مجهول نیست ولی ممكن است سؤالاتی پیرامون چگونگی پایان جنگ مطرح شود. در این زمینه دو مسئله اساسی مطرح است، یكی علل عدم پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در زمان تصویب آن در تیر ماه ۱۳۶۶ و دیگری درباره علل تحولات جنگی در ماههای پایانی جنگ كه به تغییر وضعیت نظامی به سود عراق رقم خورد.

ایران پس از فتح خرمشهر در موضع برتر قرار گرفته بود و قدرت تهاجمی ایران ماشین نظامی عراق را متوقف كرده بود. از این رو عراق با در پیش گرفتن استراتژی دفاع مطلق بر روی زمین، سیاست تهاجم در هوا و دریا را دنبال می كرد. این استراتژی می توانست ایران را درگیر یك جنگ فرسایشی نماید و نهایتا ایران را راضی به پایان جنگ نماید.

محمد درودیان كارشناس مسائل جنگ شرایط آن زمان را چنین تحلیل می كند : «افزایش توان نظامی عراق و سایر حمایت هایی كه از این كشور صورت می گرفت، تدریجاً توازن نظامی را به سود عراق تغییر داد. در واقع استراتژی تهاجمی در مقایسه با استراتژی تدافعی نیازمند توان نظامی بیش تر است، ولی عراق در حالی كه استراتژی تدافعی داشت، از برتری بیشتر نسبت به ایران برخوردار بود. در عین حال روحیه نیروهای ایران سبب شده بود، عراق همچنان در مواضع دفاعی زمین گیر شود و قدرت تهاجمی خود را از دست بدهد، ولی برتری نظامی عراق دو خاصیت برای این كشور داشت؛ نخست، آنكه از میزان آسیب پذیری نیروهای عراقی در برابر تهاجمات ایران كاسته می شد و در نقطه نهایی كه می توانست، سرنوشت یك نبرد را مشخص سازد، برتری عراق مانع از كسب پیروزی قوای نظامی ایران می شد. علاوه بر این قوای تحلیل رفته ارتش عراق به سرعت بازسازی می شد و انسجام اولیه خود را باز می یافت، در حالی كه تجدید قوای نیروهای ایران نیاز به زمان داشت و همین امر به سود عراق بود.

در این روند فتح فاو توازن نظامی را به سود ایران تغییر داد، ولی برتری نیروهای عراق و قدرت تهاجمی عراق در هوا و دریا فشار برای خنثی سازی پیروزی ایران را افزایش داد تا هزینه هر پیروزی بیشتر از دستاوردهای آن باشد. اگر آنچه در فاو حاصل شد، بلافاصله پس از فتح خرمشهر به دست آمده بود، قطعا سرنوشت جنگ تغییر می یافت، ولی تاخیر در دستیابی به این پیروزی و برتری عراق در زمینه های مختلف و سایر ملاحظات، مانع از یك تحول جدی در امر جنگ شد.

تلاش برای انجام عملیات سرنوشت سازی كه به نام عملیات كربلای چهار انجام شد و سپس عملیات كربلای شش تمام توان نظامی ایران را هزینه كرد و عملا در نقطه ای كه قوای نظامی ایران تحلیل رفت، عراق افزایش توان نظامی خود را آغاز كرد. در سال ۱۳۶۶ قوای نظامی ایران در جنوب به بن بست رسید و سپس در خلیج فارس با آمریكا درگیر شد و این بهترین فرصت برای عراق برای بازسازی توان نظامی و تغییر استراتژی از پدافند به آفند بود. بنابراین تحولات نظامی در سال ۱۳۶۷ نتیجه سرمایه گذاری عراق در سال های قبل به ویژه سال ۱۳۶۶ و تغییر استراتژی های این كشور با كمك مستشاری روس ها بود.»به هر حال در شش ماه پایانی جنگ موازنه جنگی تغییر یافت و همین امر در پذیرش قطعنامه توسط ایران تاثیرگذار بود.

اولین پیشنهاد صلحی كه به ایران ارائه شد، در سال ۶۶ و طی قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل بود كه در مجموع ۸ ماده داشت. این قطعنامه در ابتدا مورد پذیرش ایران واقع نشد اما استقبال نسبی دولتمردان ایران را به دنبال داشت چرا كه آنان با دبیر كل وقت، همكاری هایی را جهت اجرایی شدن قطعنامه آغاز كردند.

اما نكته ای كه باید به آن پاسخ داده شود این است كه اگر ایران در سال ۶۶ فوراً قطعنامه را می پذیرفت، همان امری كه در عملیات مرصاد روی داد، امكان داشت با قوت بیشتری در سال ۶۶ انجام شود یعنی طرف عراقی باز هم به بهانه های مختلف سیاست تجاوز را در پیش می گرفت و ناامنی در مرزهای ایران ایجاد می كرد.روحیه ای كه در مدت زمانی كم گریبانگیر كویت شد و نهایتا جامعه جهانی برای نابودی آن دست به كار شدند.شاید بتوان پاسخ بسیاری دیگر از این سؤالات را از طرف عراقی پرسید. امری كه امروز، باید توسط دولتمردان ما در دادگاه صدام طرح شود.

یاسر مرادی