یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اندر حکایت این بازی مدرن


اندر حکایت این بازی مدرن

هر ورزش یا بازی یا سرگرمی یا کار جدی دیگری هم که می توانست تماشاگران و دست اندرکاران حرفه ای و آماتوری در حد فوتبال داشته باشد, یقیناً می توانست همین تاثیرگذاری را داشته باشد, ولو اینکه آن سرگرمی کاری باشد مثل جدال گلادیاتورها

فوتبال خوش شانس ترین ورزش روزگار ماست. در میان همه ورزش ها بیشترین تعداد مخاطب را داراست و به همین اعتبار بیشترین مقدار تاثیرگذاری را بر سیاست و اقتصاد و احیاناً فرهنگ. اما مشکل این است که بعضی سعی می کنند دامنه تاثیرات آن را به حوزه های کاملاً متفاوتی بکشانند.

اگر فردا شنیدید که با توجه به نتایج فصل اخیر باشگاه های اسپانیا تفسیر جدیدی از آثار اسپینوزا ارائه شده، تعجب نکنید. مساله این است که این خوش اقبالی ها شأن خاص و ویژه ای به فوتبال نمی بخشد و برخلاف همه تبلیغات و هیاهوها، فوتبال را باید صرفاً به عنوان یک ورزش بررسی کرد.

هر ورزش یا بازی یا سرگرمی یا کار جدی دیگری هم که می توانست تماشاگران و دست اندرکاران حرفه ای و آماتوری در حد فوتبال داشته باشد، یقیناً می توانست همین تاثیرگذاری را داشته باشد، ولو اینکه آن سرگرمی کاری باشد مثل جدال گلادیاتورها.

مشکل از جایی آغاز می شود که عده ای گمان می کنند فوتبال واجد ویژگی منحصر به فردی است که در میان سایر کنش های بشری آن را ممتاز می کند. گاهی در باب ارتباط فوتبال با جامعه شناسی یا مثلاً فلسفه چنان نظریه های عجیبی می پردازند که به ضرب هیچ چسبی به یکدیگر نمی چسبند و فقط این توهم را دامن می زنند که انگار فوتبال تقاطع همه شاخه های فرهنگ با همه شاخه های سایر معارف بشری است.

چنان از پیش بینی ناپذیری لحظه های آن بحث می کنند و آن را به سیالیت زندگی مدرن نسبت می دهند و ایضاً به تعلیق مفاهیم فلسفی در حوزه مدرنیته که شنونده ممکن است با خود نیندیشد که این عدم قطعیت در بسیاری بازی های دیگر نیز هست، بازی هایی مثل قایم باشک یا الک دولک.

بحث تخطئه فوتبال در میان نیست. ظاهراً قرار بوده در اصل فوتبال نوعی ورزش باشد. نمی دانم چقدر کارکرد ورزشی می تواند داشته باشد. از این هم بگذریم که ورزش فی النفسه کنشی است در خدمت سلامتی. دست بالا کنش فوتبال فی النفسه یک سرگرمی است و اینکه مثلاً تعداد تماشاگرانش هزار برابر واترپلو است، حیثیتی خاص به آن نمی بخشد.

در اینجا نمی خواهم وارد جزئیات این مطلب شوم که دمیدن در این سر گشاد سرنا چه علل اجتماعی و اقتصادی دارد و چگونه منافع عده ای را دوسویه تامین می کند. دست کم انتظار این است که این منادیان سینه چاک بپذیرند که صرف این منفعت رسانی فوتبال را تافته جدابافته ای نمی کند. در این میان یک نگاه گذرا هم به وضعیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشورهایی که چنین بی دریغ بر طبل فوتبال می کوبند، خالی از فایده نیست.

و از جمله کشور خودمان که تماشاگرانش فهیم ترین تماشاگران فوتبال اند اما هرازگاهی تماشاگرنماهایش که آنها هم ظاهراً تعدادشان کم نیست با چیزی درگیر می شوند، خواه درگیری با تماشاگران تیم مقابل، خواه با بازیکنان، یا داور یا صندلی ها و شیشه های اتوبوس های شرکت واحد. از آنجا که در ایران اکثر مردم در اکثر رشته ها تخصص ناگرفته دارند، نظریه پردازی اهالی اصناف مختلف درباره مسائل سیاسی و هنری و فلسفی چندان غافلگیرکننده نیست، خواه در تاکسی یا سلمانی یا صف نان سنگک.

طرفه این است که اخیراً نظریه پردازی درباره فوتبال از سوی متخصصان رشته های دیگر باب شده و مثلاً می بینیم در صدا و سیما، پیشت میزی گرد، سرمربی فلان تیم دسته دومی روبه روی متخصص مباحثات میان فرهنگی نشسته و در میان افاضات مجری که احتمالاً مدرک لیسانس خاک شناسی در جیبش خاک می خورد، به تبادل آرای فرهنگی- ورزشی- علمی مشغولند. در نگاهی کوتاه به ستون مطبوعات نیز، تحفه های جالبی از اظهارنظرهای متخصصان غیرمرتبط درباره فوتبال به چشم می خورد.

در عصر مدرن و پست مدرن، سخن گفتن از معیار و ارزش و فرآیند رشد و غیره کار دشواری است، اما پذیرفتن هر معیاری و به هر رنگی درآمدن و هر چیزی را به صرف مخاطب داشتن و پول ساز بودن جدی گرفتن، اگر بلاهت نباشد، تن آسایی است. در سرزمینی که ۵/۶۷ درصد مخاطبان فلان برنامه تلویزیونی پربیننده اش که اکثراً جوانند، ثروت را به علم ترجیح می دهند و به علاوه حاضرند در دفاع از این عقیده پشت تریبون هم بروند و یقه هم جر بدهند، شاید بهتر باشد بیشتر به این دقت کنیم که چه کسانی را به زور و ضرب تبلیغ و هیاهو و جنون جذابیت در ذهن و ضمیر این جوانان می نشانیم.

همه این کارها هم به بهانه گسترش امکانات ورزشی برای جوانان عزیز وطن انجام می شود تا روحیه ورزشکاری پیدا کنند و بتوانند بهتر از منافع خود و مام میهن دفاع کنند. جای تحقیقات جامعه شناسی و روان شناختی، در باب روحیه جوانان امروز به شدت خالی است و نیز احیاناً جای این پرسش که از این همه وقت و انرژی و توانایی تبلیغ و پول می شود استفاده های دیگری هم کرد یا نه، حتی استفاده های ورزشی.

سخن آخر اینکه، آنچه را که یک لا نمی رسد، دولا حساب نکنیم و فوتبال را به جای همه چیزهای نداشته مان به قالب نزنیم. بگذاریم فوتبال همان فوتبال باشد، یک بازی سرگرم کننده و جدی در حد بازی های دیگر و نیز این حق را برای دیگران قائل باشیم که از فوتبال خوششان نیاید و بخواهند یک ساعت و نیم وقتشان را به گپی دوستانه یا دیدن فیلمی - به همراه یک چای داغ- بگذرانند.

امید کریم زاده



همچنین مشاهده کنید