چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

جهانی سازی اسلامی, جهانی سازی غربی


جهانی سازی اسلامی, جهانی سازی غربی

مصلحان اجتماعی و صاحب نظران فلسفه سیاسی, درمان دردهای جامعه بشری و برطرف شدن تضادها, استثمارها, استبدادها, استعمارها, فاصله ناهنجار کشورها و انسان ها و را در پرتو برپایی نظام واحد و جهانی سازی مدیریت اجتماعات انسانی, امکان پذیر دانسته اند

مصلحان‌ اجتماعی‌ و صاحب‌نظران‌ فلسفه‌ سیاسی، درمان‌ دردهای‌ جامعه‌ بشری‌ و برطرف‌شدن‌ تضادها، استثمارها، استبدادها، استعمارها، فاصله‌ ناهنجار کشورها و انسان‌ها و... را در پرتو برپایی‌ نظام‌ واحد و جهانی‌سازی‌ مدیریت‌ اجتماعات‌ انسانی، امکان‌پذیر دانسته‌اند. مدیریت‌ واحدی‌ که‌ از هر گونه‌ جانبداری، نژادگرایی، طبقه‌پروری‌ و... به‌ دور باشد و بر پایه‌ قانون‌ عدل‌ و مساوات‌ با همگان‌ رفتار کند. و نه‌ تنها در روابط‌ فردی‌ و ساختارهای‌ گروهی؛ بلکه‌ در روابط‌ کشورها و روابط‌ میان‌ ملل، قانون‌ عدل‌ و معیارهای‌ انسانی‌ را حاکم‌ سازند. اندیشمندانی‌ که‌ به‌ چنین‌ اصولی‌ رسیدند به‌ اندیشه‌ جهان‌وطنی‌ گرائیدند، و به‌ شکستن‌ مرزهای‌ جغرافیایی‌ و نژادی‌ و زبانی‌ و... فراخوانند و تلاش‌ کردند هر چه‌ را مانع‌ یکی‌شدن‌ و یگانگی‌ عالم‌ انسان‌ها می‌شود از سر راه‌ اجتماعات‌ انسانی‌ بردارند.

بنابراین‌ تئوری‌ جهانی‌سازی‌ شاید در اصل‌ و در اندیشه‌ متفکران‌ اجتماعی‌ و سیاسی، از این‌ خاستگاه‌ انسانی‌ ریشه‌ گرفته‌ باشد. ممکن‌ است‌ در اجتماعی‌ روابط‌ انسانی‌ برقرار گردد و سامان‌ لازم‌ پدید آید؛ لیکن‌ اگر این‌ اجتماع‌ مورد تهاجم‌ اجتماعات‌ دیگر قرار گرفت‌ چه‌ باید کرد؟ بهترین‌ گواه‌ این‌ موضوع، ستم‌های‌ بی‌حد و مرز بیرون‌ از شماری‌ است‌ که‌ انسان‌ها از جنگ‌ها، تهاجم‌ها و درگیری‌های‌ ملت‌ها، ملیت‌ها، کشورها و قاره‌های‌ دیگر دیده‌اند و هم‌اکنون‌ در دوران‌ شکوفایی‌ تمدن‌ جدید نیز این‌ ستم‌روایی‌ها آشکارا و پیش‌ از هر دوره‌ دیگر دیده‌ می‌شود و ظلم‌ها و حق‌کشی‌ها بیشتر بلوکی‌ و قاره‌ای‌ گشته‌ و استوار بر اندیشه‌ پوچ‌ نژادی‌ و ملی‌ و امتیازهای‌ اقتصادی‌ است. از این‌ رو جهان‌ به‌ دو قطب‌ تقسیم‌ شده‌ است‌ جهان‌ «فرادست» سرمایه‌داری‌ و قاره‌ اروپا و امریکا و نژاد سفید و جهان‌ «فرودست» آسیایی‌ و آفریقایی‌ و نژاد رنگین.

بنابراین‌ می‌توان‌ گفت‌ موضوع‌ جهانی‌ اندیشیدن، پیشینه‌ای‌ به‌ درازای‌ تاریخ‌ تمدن‌ و فرهنگ‌ انسانی‌ دارد و این‌ شاید از همین‌ دیدگاه‌ انسانی‌ ریشه‌ گرفته‌ و در ضرورت‌ این‌ نگرشی‌ برخاسته‌ باشد. گرچه‌ اصل‌ «جهانی‌ شدن» پدیده‌ای‌ است‌ که‌ روندی‌ طبیعی‌ دارد و دنیای‌ انسان‌ها جهانی‌ یگانه‌ و دارای‌ شرایطی‌ همسان‌ است‌ و آدمیان‌ حتی‌ گونه‌های‌ حیوانی‌ و گیاهی‌ در آن‌ زیستی‌ -- از حیث‌ تنفس، رشد، فرسایش‌ و میرش‌ -- برابر دارند، و انسان‌ها همه‌ در فضا و اتمسفر زمین‌ زندگی‌ می‌کنند و از پدیده‌های‌ آن‌ بهره‌ می‌گیرند و به‌ دستاوردهای‌ کار و تلاش‌ دیگر انسان‌ها نیاز دارند، بنابراین‌ به‌ جهانی‌ می‌اندیشند که‌ دیگر انسان‌ها چون‌ آنان‌ در آن‌ زندگی‌ می‌کنند.

لیکن‌ «جهانی‌سازی» موضوع‌ دیگری‌ است‌ که‌ به‌ مجموعه‌ انگیزه‌ها، هدف‌ها و اندیشه‌ها و تلاش‌های‌ کسانی‌ بستگی‌ دارد که‌ در راه‌ این‌ برنامه‌ می‌کوشند و برای‌ تحقق‌ آن‌ بسترسازی‌ می‌کنند و به‌ زمینه‌سازی‌های‌ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی‌ می‌پردازند.

در این‌ نقطه‌ است‌ که‌ نگرش‌ مثبت‌ و منفی‌ نسبت‌ به‌ جهانی‌سازی‌ رخ‌ می‌نماید و ممکن‌ است‌ حرکت‌ جهانی‌سازی‌ مفید، انسانی‌ و رهایی‌بخش‌ باشد و یا منفی، غیرانسانی‌ و سلطه‌طلب. اگر هدف‌ و انگیزه‌ از «جهانی‌سازی»، سوق‌ دادن‌ انسان‌ها و جامعه‌ها به‌ شرایط‌ واحد و اقتصادی‌ عادلانه‌ و سطح‌ معیشتی‌ یگانه‌ و دانش‌ و بینش‌هایی‌ فراگیر و همگانی‌ و رفع‌ تبعیض‌ و نابرابری‌ در سطح‌ همه‌ جامعه‌های‌ انسانی‌ می‌باشد؛ آرمانی‌ ارزشمند و مثبت‌ است.

چنانکه‌ پیامبران‌ الهی‌ با چنین‌ انگیزه‌ای‌ به‌ تشکیل‌ «امت‌ واحدة» و خانواده‌ «خدایی‌ -- انسانی» دست‌ یازیدند و همه‌ مرزها و حدود سیاسی، اقتصادی، نژادی، جغرافیایی‌ و هر چه‌ را مانع‌ این‌ حرکت‌ بود از میان‌ برداشتند و بشریت‌ را با تمام‌ توان‌ در همه‌ زمینه‌ها به‌ سوی‌ یگانگی‌ و برابری‌ و برادری‌ سوق‌ دادند.

اما در برابر این‌ آرمان، انگیزه‌های‌ سیاستمداران‌ یا اقتصاددانان‌ و یا حقوق‌دانان‌ و یا جامعه‌شناسانی‌ است‌ که‌ در روند «جهانی‌سازی»، به‌ جهان‌ دیگری‌ یعنی‌ به‌ جهانی‌ نابرابر به‌ محوریت‌ و برتری‌ نظام‌های‌ فکری‌ و اقتصادی‌ و سیاسی‌ غرب‌ می‌اندیشند و در راه‌ سلطه‌بخشی‌ و گسترش‌ قلمرو و نفوذ آن‌ اندیشه‌ هستند و هدفشان‌ از جهانی‌سازی، تسلط‌ یک‌ قاره‌ یا بلوک‌ بر کل‌ بشریت‌ است. چنین‌ انگیزه‌هایی‌ که‌ آنها نیز در پشت‌ طرح‌ «تئوری‌ جهانی‌سازی‌ وجود دارد که‌ از نظم‌ نوین‌ جهانی‌ و از سلطه‌ و برتری‌ و قیمومیت‌ خود بر کل‌ جهان‌ انسانی‌ سخن‌ می‌رانند.

قرن‌ها است‌ که‌ از سوی‌ مصلحان‌ و اندیشمندان، طرح‌ اداره‌ اجتماعات‌ انسانی‌ از یک‌ مرکز و توزیع‌ عادلانه‌ منابع‌ میان‌ همه‌ افراد انسانی، داده‌ شده‌ است‌ و شاید اندیشه‌ سازمان‌های‌ منطقه‌ای‌ و فرامنطقه‌ای‌ چون‌ سازمان‌ ملل، بانک‌ جهانی، تجارت‌ جهانی‌ (گات) و برخی‌ سازمان‌های‌ فرهنگی‌ چون‌ یونسکو و یا اقتصادی‌ چون‌ سازمان‌ خواروبار جهانی‌ سازمان‌ بهداشت‌ جهانی‌ و... همه‌ با استفاده‌ از همین‌ زمینه‌ قبلی‌ و تمسک‌ به‌ همین‌ منطق، مطرح‌ شد لیکن‌ در عمل، این‌ نهادها در خدمت‌ هدف‌ دوم‌ -- استیلای‌ جهانی‌ غرب‌ -- به‌ کار آمد و از هدف‌ اصلی‌ اعلام‌ شده، دور افتاد. درباب‌ ریشه‌یابی‌ و تحلیل‌ طرح‌ «جهانی‌سازی»، به‌ تفکیک‌ دو جریان‌ منادی‌ «جهانی‌شدن» باید توجه‌ داشت:

۱) انگیزه‌ کلی‌ دعوت‌گران‌ غرب‌ و نظام‌ سرمایه‌داری‌ که‌ خاستگاهی‌ سودطلبانه‌ دارد و بر منافع‌ و رشد روزافزون‌ سرمایه‌داری‌ جهانی‌ استوار است‌ که‌ جز به‌ خود و دارودسته‌ خود به‌ چیزی‌ نمی‌اندیشد، و همواره‌ و همه‌ روزه‌ از مقدس‌ترین‌ شعارها و آرمان‌ها سوءاستفاده‌ می‌کند، و جنگ‌طلبی‌ را «صلح‌دوستی» و نابودکردن‌ انسان‌ها را «حقوق‌ بشر» می‌نامند و به‌ بردگی‌ کشیدن‌ را «آزادی» و «آزادسازی»، نام‌ می‌گذارد.

حتی‌ موسسات‌ جهانی‌ چون‌ بانک‌ جهانی، شعبه‌ حقوق‌ بشر سازمان‌ ملل، تجارت‌ جهانی‌ و... را برای‌ گسترش‌ سلطه‌ روزافزون‌ خویش‌ تشکیل‌ می‌دهد. و بدینسان‌ دیگر شعارها و آرمان‌های‌ زیبا و انسانی، واژگونه‌ و از محتوی‌ تهی‌ می‌گردد و از جهانی‌سازی‌ نیز مفهومی‌ ضدآن‌ اراده‌ می‌شود، یعنی‌ «جهانی» می‌گویند و منظور آنان‌ سلطه‌ بلوک‌ غرب‌ بر دیگر بخش‌های‌ جهان‌ است.

۲) انسان‌های‌ صادق‌ و عدالت‌خواهی‌ نیز بوده‌ و هستند که‌ به‌ راستی‌ از این‌ همه‌ فاصله‌ها و تبعیض‌ها و بلوک‌بندی‌ها و جهانی‌ فرادست‌ و جهانی‌ فرودست‌ و درگیری‌های‌ میان‌ آنان‌ و.. به‌ ستوه‌ آمده‌ و درصدد چاره‌ دردهای‌ همه‌ انسان‌ها برآمدند و با طرح‌ شعار جهانی‌سازی، و مدیریت‌ یگانه‌ برای‌ همه‌ انسان‌ها و اقتصاد واحد و دادوستدی‌ جهانی‌ و بهداشتی‌ جهانی‌ و... در این‌ اندیشه‌ بودند که‌ تبعیض‌ها را محو کنند و تضادها و درگیری‌ها و سلطه‌طلبی‌ها و سلطه‌پذیری‌ها را به‌ کنار زنند، و انسان‌ درمانده‌ اعصار و قرون‌ را به‌ سر منزل‌ آرامش‌ و آسایش‌ برسانند.

می‌توان‌ گفت‌ که‌ اگر انسان‌ها از زیر سلطه‌ تبلیغات‌ و فرهنگ‌سازی‌های‌ امپریالیستی‌ و انگیزه‌سازی‌های‌ تحمیلی‌ رهایی‌ یابند به‌ طور طبیعی‌ به‌ انسان‌های‌ دیگر گرایشی‌ دارند و به‌ هم‌ نوع‌ خود می‌اندیشند و با رشد فکری‌ و فرهنگی‌ و عقیدتی‌ به‌ ویژه‌ ایمان‌ الهی، این‌ گرایش‌ رشد می‌یابد و انسان، انسانی‌ و فراتر از حد و مرزهای‌ جغرافیایی‌ و نژادی‌ فکر می‌کند و کره‌ زمین‌ را خانه‌ انسان‌ها می‌شناسد. بهترین‌ تعبیر در این‌باره‌ و آموزش‌ این‌ معیار والا سخن‌ امام‌ صادق(ع) است:

«فانک‌ اذا تأملتَ‌ العالَم‌ بِفکرکَ‌ و میزته‌ بعَقلِک، وَجدتَه‌ کالبیت‌ المبنی‌ المُعَد‌ فیه‌ جمیعُ‌ مایحتاج‌ الیه‌ عباده... الانسانُ‌ کالمُمَلک‌ ذلک‌ البیت‌ و اِلمُخَوَّل‌ جمیع‌ ما فیه...؛ چه‌ اگر در اندیشه‌ خود درباره‌ جهان‌ تامل‌ کنی‌ و به‌ عقل‌ خود درصدد شناخت‌ آن‌ برآیی، آن‌ را همچون‌ خانه‌ای‌ خواهی‌ دید که‌ ساخته‌ و پرداخته‌ شده، و هر چه‌ مورد نیاز بندگان‌ بوده‌ در آن‌ فراهم‌ آمده‌ است... و انسان‌ همچون‌ مالک‌ این‌ خانه‌ شده‌ است‌ که‌ همه‌ آنچه‌ در آن‌ است‌ به‌ خواست‌ خدا به‌ اختیار وی‌ قرار گرفته‌ است.»

در این‌ تعلیم‌ اسلامی‌ از کره‌ زمین، به‌ «بیت‌ و خانه، تعبیر شده‌ و انسان‌ به‌ طور مطلق‌ از هر نژاد و رنگ‌ و زبان‌ و ملیت‌ و طبقه‌ای، مالک‌ این‌ خانه‌ به‌ حساب‌ آمده‌ است.

این‌ تعبیر، آموزش‌ نگرش‌های‌ فرامنطقه‌ای‌ و فراقاره‌ای‌ و آموزش‌ اصل‌ جهان‌وطنی‌ و جهان‌گرایی‌ با اهداف‌ انسانی‌ است.

باری‌ انسان‌ها در طبیعت‌ سَره‌ و زلال‌ خود چنین‌ گرایش‌هایی‌ دارند و این‌ دست‌ انسان‌ها در طول‌ تاریخ‌ فریاد برآوردند و بر یگانگی‌ ابنأ نوع‌ انسانی‌ تاکید کردند و بر یکی‌بودن‌ خانه‌ انسان‌ها، و یک‌سویی‌ حرکت‌ آدمی‌ و برابری‌ حق‌ها و حقوق‌ها و یک‌ جهت‌ شدن‌ همه‌ مهرها و عاطفه‌ها اصرار ورزیدند، و بر همه‌ عوامل‌ امتیازطلبی‌ و جدایی‌ و بیگانگی‌ از رنگ‌ و زبان‌ و قومیت‌ و فرهنگ‌ و ثروت‌ و فقر و... خط‌ سرخ‌ کشیدند و با تمام‌ هستی، سر در راه‌ تشکیل‌ «جهان‌ واحد» و «سیاست‌ یگانه» و «خانواده‌ واحد» یعنی‌ خانواده‌ انسانی‌ نهادند و «اقتصاد واحد» و «معیشت‌ همسان» و «باورهایی‌ همانند» را خواستار گردیدند. پیامبران‌ الهی‌ از پیشتازان‌ این‌ طرح‌ در اندیشه‌ و عمل‌ بودند. به‌ ویژه، اسلام‌ که‌ مترقی‌ترین‌ ادیان‌ است‌ چنین‌ خطمشی‌ کلی‌ را از آغاز برگزید و با تعالیمی‌ استوار و بلند، موضوع‌ جهانی‌اندیشیدن‌ و جهانی‌سازی، و جهان‌وطنی‌ را به‌ همه‌ انسان‌ها آموزشی‌ داد. و خانواده‌ بشری‌ را خانواده‌ خدایی‌ نامید و مدیریت‌ و رهبری‌ جهانی‌ را از اهداف‌ خویش‌ شمرد و اقتصاد و تجارت‌ جهانی‌ را مطرح‌ ساخت. از اینها بالاتر به‌ جهانی‌سازی‌ احساس‌ها و عواطف‌ انسانی‌ نیز فراخواند و برابری‌ و برادری‌ انسانی‌ را در میان‌ همه‌ انسان‌ها و سرزمین‌ها بگسترد و مرزهای‌ فاصله‌افکن‌ و بیگانگی‌ را به‌ رسمیت‌ نشناخت.

تعبیر ژرف‌ و انسانی‌ امام‌علی(ع) در نهج‌البلاغه‌ بیانگر این‌ حقیقت‌ جاوادنه‌ در فرهنگ‌ اسلامی‌ است:

امام‌ علی(ع):... «اشعر قلبک‌ الرحمة‌ للر‌عیة‌ و المحبة‌ لهم!... فانهم‌ صنفان: اما اخٌ‌ لک‌ فی‌الدین‌ و اما نظیرٌ‌ لک‌ فی‌الخلق...؛ در «دستور نامه‌ حکومتی» مالک‌ اشتر: مهرورزی‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ و دوست‌داشتن‌ آنان‌ را در خود نهادینه‌ کن... زیرا که‌ مردمان‌ دوگروهند: یا برادران‌ دینی‌ تواند، یا برادران‌ نوعیِ‌ (انسانیِ) تو»

اکنون‌ اندکی‌ گسترده‌تر به‌ این‌ موضع‌ در تعالیم‌ اسلامی‌ می‌پردازیم‌ و به‌ برخی‌ از آموزش‌های‌ اسلامی‌ در این‌ زمینه‌ اشاره‌ می‌کنیم:

در تفکر قرآنی، انسان‌ -- از هر نژاد و جنسیت‌ و طبقه‌ای‌ -- نماینده‌ و خلیفه‌ خداوند در زمین‌ است:

«و هو الذی‌ جعلکم‌ خلائف‌ فی‌الارض‌ (انعام/۱۶۵)؛ اوست‌ خدایی‌ که‌ شما را جانشین‌ (خلیفگان) قرار داد.»

این‌ مضمون‌ دستکم‌ در سه‌ آیه‌ دیگر در سوره‌های‌ یونس‌ [آیه‌های‌ ۱۴و۷۳] و فاطر [آیه‌ ۳۹] نیز آمده‌ است‌ که‌ رسالت‌ کلی‌ همه‌ افراد انسانی‌ را در این‌ زیستگاه‌ که‌ زمین‌ نام‌ دارد، تبیین‌ می‌کند. پیامبران‌ و رسولان‌ الهی‌ نیز راهنمایان‌ برای‌ همه‌ انسان‌ها هستند و تعلیم‌ و تربیت‌ و نظام‌ بخشی‌ به‌ زیست‌ فردی‌ و گروهی‌ انسان‌ها را بر عهده‌ دارند تا مدیران‌ جامعه‌ بشری‌ در همه‌ ابعاد باشند.

قرآن‌ کریم‌ در رسالت‌ اولین‌ رسولان‌ الهی‌ چنین‌ گفته‌ است:

«اذ قال‌ ربک‌ للملائکة‌ انی‌ جاعلٌ‌ فی‌الارض‌ خلیفةً‌ (بقره/۳۰)؛ و چون‌ پروردگار توبه‌ فرشتگان‌ گفت: من‌ در زمین‌ جانشینی‌ خواهم‌ گماشت.»

و در خطاب‌ به‌ داود پیامبر(ع) چنین‌ آمده‌ است:

«یا داود انا جعلناک‌ خلیفةً‌ فی‌ الارض‌ (ص/۲۶)؛ ای‌ داود، ما تو را در زمین‌ به‌ خلافت‌ و جانشینی‌ گماردیم.»

می‌نگریم‌ که‌ رسول‌ حق‌ و نماینده‌ و مدیر منصوب‌ الهی‌ در کل‌ پهنه‌ زمین، ماموریت‌ می‌یابد و نه‌ بخش‌ خاص‌ یا نژادی‌ ویژه.

درباره‌ پیامبر اسلام، این‌ رسالت‌ جهانی‌ و فراگیر با صراحت‌ بیشتری‌ مطرح‌ گردیده‌ است:

▪ «قل‌ یا ایها الناس‌ انی‌ رسول‌ الله‌ الیکم‌ جمیعاً‌ (اعراف/۱۵۸)؛ بگو: ای‌ مردم، من‌ پیامبر خدا به‌ سوی‌ همه‌ شما هستم.»

▪ «و ما ارسلناک‌ الا‌ کافةً‌ للناس‌ بشیراً‌ و نذیراً‌ (سبا/۲۸)؛ و ما تو را جز مژده‌آور و هشدار دهنده‌ برای‌ همگی‌ مردم‌ نفرستاده‌ایم.»

▪ «تبارک‌ الذ‌ی‌ نزل‌ الفرقان‌ علی‌ عبده‌ لیکون‌ للعالمین‌ نذیراً‌ (فرقان/۱)؛ بزرگ‌ (و خجسته) است‌ کسی‌ که‌ بر بنده‌ خود، فرقان‌ (کتاب‌ جداسازنده‌ حق‌ از باطل) را نازل‌ فرمود، تا برای‌ جهانیان‌ هشدار دهنده‌ای‌ باشد.»

از این‌ رو پیامبر اسلام، حکومت‌ها و دولت‌هایی‌ را که‌ میان‌ ملت‌ها فاصله‌ افکنده‌اند و سرزمین‌ها را میان‌ خود تقسیم‌ کرده‌اند، به‌ رسمیت‌ نمی‌شناسد، و همه‌ آنها را به‌ یک‌ دین‌ و دولت‌ واحد و مرکزیتی‌ یگانه‌ فرا می‌خواند و به‌ پادشاه‌ ایران‌ و مقوقس‌ حاکم‌ مصر و حارث‌ غسانی، پادشاه‌ حیره، و حارث‌ عمیری، پادشاه‌ یمن‌ و نجاشی‌ شاه‌ حبشه‌ و... نامه‌ می‌نویسد و آنان‌ را به‌ یگانگی‌ و تن‌دادن‌ به‌ مدیریت‌ واحد در جامعه‌ انسانی‌ دعوت‌ می‌کند. برای‌ تبیین‌ این‌ اصل‌ محوری، واژه‌های‌ «الانسان» و «الناس» در قرآن‌ بارها و بارها به‌ کار رفته‌ است. نزدیک‌ به‌ ۲۴۰ بار کلمه‌ «الناس» در قرآن‌ آمده‌ است‌ و نزدیک‌ به‌ ۶۵ بار کلمه‌ «الانسان» تکرار شده‌ است‌ که‌ واژه‌ای‌ عام‌ برای‌ همه‌ افراد انسانی‌ می‌باشد و در بسیاری‌ از موارد، عمومیت‌ و کلیت‌ خطاب‌ها بسیار روشن‌ است‌ چون:

«قل‌ یا ایها الناس‌ انما انا لکم‌ نذیرٌ‌ مبینٌ‌ (حج/۴۹)؛ بگو: ای‌ مردم! من‌ برای‌ شما فقط‌ هشداردهنده‌ای‌ آشکارم.»

«...انی‌ جاعلک‌ للناس‌ اماماً‌ (بقره/۱۲۴)؛ من‌ تو را پیشوای‌ مردمان‌ قرار دادم.»

مسیر کلی‌ انسان‌ در این‌ زندگی، عروج‌ و فرازگرایی‌ و سقوط‌ و نشیب‌گرایی‌ وی‌ نیز به‌ تصویر کشیده‌ شده‌ و سرنوشت‌ عمومی‌ انسان‌ تبیین‌ گشته‌ است‌ و هدایت‌ الهی‌ و آموزش‌های‌ پیامبران‌ برای‌ همه‌ انسان‌ها ضروری‌ شمرده‌ شده‌ است، و فرق‌ها و امتیازهای‌ موهوم‌ که‌ ممکن‌ است‌ یگانگی‌ و یکسانی‌ و یکپارچگی‌ جامعه‌ انسان‌ را بگسلد، باطل‌ و پوچ‌ معرفی‌ گشته‌ است. و بدین‌گونه‌ نگرشی‌ قرآنی‌ به‌ انسان‌ و رهبران‌ الهی‌ جامعه‌ انسانی، فراگیر و جهانی‌ است‌ که‌ هیچ‌ حد و مرز و مانعی‌ نمی‌شناسد.

همچنین‌ در قرآن‌ کریم، زمین، خانه‌ همه‌ انسان‌ها دانسته‌ شده‌ است.

«و الارض‌ وضعها للانام‌ (الرحمن/۱۰)؛ و زمین‌ را برای‌ مردم‌ نهاد.»

در بهره‌برداری‌ از مواهب‌ و منابع‌ و فلسفه‌ خلقت‌ پدیده‌ها نیز خطاب‌ به‌ همه‌ انسان‌ها و بهره‌برداری‌ از آن‌ همه‌ انسان‌ها شمرده‌ شده‌ است‌ و نه‌ ویژه‌ طبقات‌ برتر و ثروتمند:

«و انزل‌ من‌ السمأ مأً‌ فاخرج‌ به‌ من‌ الثمرات‌ رزقاً‌ لکم‌ (ابراهیم/۳۲)؛ و از آسمان‌ آبی‌ فرستاد، و به‌ وسیله‌ آن‌ از میوه‌ها برای‌ روزی‌ شما برآورده‌ است.»

خطاب‌های‌ قرآنی، همه‌ عام‌ و به‌ صورت‌ جمع‌ و به‌ همه‌ بشریت‌ است‌ و این‌ نوع‌ واژه‌ها یک‌ خانه‌ و یک‌ خانواده‌ بودن‌ و یگانگی‌ جامعه‌ انسانی‌ را روشن‌ می‌سازد:

«هو انشأکم‌ من‌ الارض‌ و استعمرکم‌ فیها (هود/۶۱)؛ او شما را از زمین‌ پدید آورد و شما را به‌ آبادانی‌ آن‌ واداشت.»

پیامبر اکرم‌ (ص): «الخلق‌ کلهم‌ عیال‌الله، فاحبهم‌ الی‌ الله‌ عزو جل‌ -- انفعهم‌ لعیاله؛ آفریدگان‌ همه، خانواده‌ و نانخور خدایند، پس‌ محبوبترین‌ آنان‌ در نزد خدا کسی‌ است‌ که‌ برای‌ عیال‌ خدا (خانواده‌ خدا) سودمندتر باشد.»

امام‌ علی(ع): «کلکم‌ عیالُ‌ الله‌ والله‌ سبحانه‌ کافل‌ عیاله؛ همه‌ شما خانواده‌ (و نانخور) خدایید، و خداوند سبحان‌ کفیل‌ عیال‌ خود خواهد بود.»

زیربناهای‌ عقیدتی‌ این‌ یگانگی‌ و جهانی‌ اندیشی‌ در تعالیم‌ اسلامی‌ نیز نیک‌ روشن‌ گشته‌ است‌ و آن‌ خلقت‌ همه‌ افراد نوع‌ انسانی‌ از یک‌ پدر و یک‌ مادر است.

«و هو الذی‌ انشأکم‌ من‌ نفسٍ‌ واحدةٍ‌ (انعام/۹۸)؛ و او همان‌ کسی‌ است‌ که‌ شما را از یک‌ تن‌ پدید آورد.»

«کنت‌ مع‌الرضا(ع) فی‌ سفره‌ الی‌ خراسان، فدعا یوما بمائدة‌ له‌ فجمع‌ علیها موالیه‌ من‌ السودان‌ و غیرهم. فقلت: جعلت‌ فداک، لوعزلت‌ لهولأ مائدة؟ فقال: مه‌ ان‌ الرب‌ -- تبارک‌ و تعالی‌ -- واحد، والام‌ واحدة، و الاب‌ واحد و الجزأ بالاعمال.»

عبدالله‌ بن‌ صلت‌ گوید، مردی‌ از اهل‌ بلخ‌ گفت: در سفر خراسان‌ با امام‌ رضا(ع) بودم، روزی‌ سفره‌ای‌ انداختند و غلامان‌ سیاه‌ و غیرسیاه‌ را بر سفره‌ گرد آوردند (و همه‌ با هم‌ و با خود امام‌ غذا خوردند).

گفتم: کاش‌ برای‌ اینها سفره‌ای‌ جداگانه‌ می‌انداختید! فرمود: خاموش! خدای‌ همه‌ یکی‌ است، و مادر یکی، و پدر یکی‌ (پس‌ تفاوتی‌ نیست)، و پاداش‌ هر کس‌ بسته‌ به‌ کردار او است.

بنابراین‌ هدایت‌ نیز جهانی‌ است:

«هذا بیانٌ‌ للناس... (آل‌ عمران/۱۳۸ و ۱۸۷)؛ این‌ (قرآن) برای‌ مردم‌ بیانی... است.»

«و اذا اخذالله‌ میثاق‌ الذین‌ اوتوالکتاب‌ لتبیننه‌ للناس‌ (آل‌ عمران/۱۳۸ و ۱۸۷)؛ و (یاد کن) هنگامی‌ را که‌ خداوند از کسانی‌ که‌ به‌ آنان‌ کتاب‌ داده‌ شد، پیمان‌ گرفت‌ که‌ حتما باید آن‌را آشکارا برای‌ مردم‌ بیان‌ کنید.»

قرآن، کتاب‌ آخرین‌ الهی‌ نیز برای‌ راهنمایی‌ همه‌ انسان‌ها، هدایتی‌ جامع‌ و جهانشمول‌ دارد:

«شهر رمضان‌ الذی‌ انزل‌ فیه‌ القران‌ هُدیً‌ للناس‌ (بقره/۱۸۵)؛ ماه‌ رمضان‌ (همان‌ ماهی) است‌ که‌ در آن، قرآن‌ فرو فرستاده‌ شده‌ است، برای‌ هدایت‌ (و راهنمایی) مردمان.»

بیم‌رسانی‌ و هشدارهای‌ رهبران‌ الهی‌ نیز به‌ همه‌ انسان‌ها است:

«هذا بلاغ‌ للناس‌ و لینذروا به‌ (ابراهیم/۵۲)؛ این‌ پیام‌رسانی‌ برای‌ مردم‌ است‌ تا به‌ آن‌ هشدار یابند.»

و خانه‌ خدا در زمین‌ نیز خانه‌ همه‌ انسان‌ها و مرکز امن‌ و انسجام‌ و آشنایی‌ و یگانگی‌ همه‌ ابنأ انسانی‌ شمرده‌ شده‌ است:

«جعل‌ الله‌ الکعبة‌ البیت‌ الحرام‌ قیاماً‌ للناس‌ (مائده/۹۷)؛ خداوند کعبه‌ را که‌ بیت‌الحرام‌ است‌ مایه‌ قوام‌ (استواری‌ و برپایی‌ دین‌ و دنیای) مردم‌ قرار داده‌ است.»

«و اذا جعلنا البیت‌ مثابةً‌ للناس‌ و امناً‌ (بقره/۱۲۵)؛ و چون‌ خانه‌ کعبه‌ را برای‌ مردم‌ محل‌ اجتماع‌ (و جای) امنی‌ قرار دادیم.»

از ویژگی‌ها و امتیازهای‌ «جهانی‌سازی‌ اسلامی»، تبیین‌ روشن‌ اصول، معیارهای‌ و اندیشه‌های‌ فرامرزی‌ و جهانی‌ و انسان‌گرایی‌ راستین‌ در عین‌ جهان‌نگری‌ و جهانی‌سازی‌ و کنارزدن‌ هدف‌ها و انگیزه‌های‌ غیرانسانی‌ در آن‌ است.

● معیارهای‌ «جهانی‌سازی‌ اسلامی»

جهانی‌ سازی‌ اسلامی‌ بر محور حق‌ و عدل‌ در رابطه‌ با انسان‌ دور می‌زند و با هر گونه‌ مانعی‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ حقوق‌ انسان‌ها می‌ستیزد، همه‌ زنجیرها و پای‌بندها را از دست‌ و پای‌ انسان‌ها برمی‌دارد و بشر و حقوق‌ او محوریت‌ می‌یابد و نه‌ هیچ‌ چیز دیگر.

در نتیجه، امت‌ واحده‌ و اجتماعی‌ یگانه‌ از همه‌ افراد انسانی‌ تشکیل‌ می‌گردد.

جهانی‌سازی‌ اسلامی‌ راهی‌ به‌ میانه‌ در پیش‌ می‌گیرد، و فردگرایی‌ افراطی‌ سرمایه‌داری‌ را پایه‌ نمی‌داند و آزادی‌های‌ عنان‌ گسیخته‌ در مالکیت‌ فردی‌ را تنها معیار نمی‌شناسد و اجازه‌ نمی‌دهد که‌ اکثریت‌ جامعه‌ها به‌ صورت‌ بردگانی‌ برای‌ صاحبان‌ زر و زور جهانی‌ در آیند و باید استثمارشدگان، صاحبان‌ سرمایه‌ گردند.

همچنین‌ جامعه‌گرایی‌ مطلق‌ سوسیالیستی‌ را نیز نمی‌پذیرد که‌ ویژگی‌های‌ فردی‌ و رقابت‌های‌ سالم‌ و حرکت‌ هوشمندانه‌ افراد نادیده‌ گرفته‌ شود و زمام‌ امور همه‌ انسان‌ها به‌ دست‌ دولت‌های‌ خودکامه‌ و مطلق‌العنان‌ بیفتد و کاروان‌ ترقی‌ و استعدادها و خلاقیت‌های‌ فردی‌ دچار ایستایی‌ گردد؛ بلکه‌ با گرایشی‌ بنیادی‌ و اصولی‌ به‌ محور حق‌ و عدل‌ در حیات‌ انسان، زیان‌های‌ هرگونه‌ یک‌سونگری‌ و یک‌جانبه‌گرایی‌ را کنار می‌زند و رشد و تعالی‌ هویت‌ فردی‌ و آزادی‌های‌ انسانی‌ را همراه‌ و همگام‌ با ارزش‌های‌ جمع‌گرایی‌ و منافع‌ و حقوق‌ اجتماعی‌ منظور می‌دارد.

۱) «جهانی‌ سازی» اسلامی‌ و فرهنگ‌سازی‌ جهانی: اسلام‌ در گام‌های‌ نخست‌ جهانی‌ سازی، به‌ فرهنگ‌سازی‌ اقدام‌ می‌کند و وحدت‌ اندیشه‌ و نظر را در این‌ زمینه‌ میان‌ همه‌ انسان‌ها پدید می‌آورد، عوامل‌ تفرقه‌افکن‌ چون‌ طائفه‌گرایی، نژادپرستی، امتیازخواهی‌ و تبعیض‌طلبی‌ را نفی‌ می‌کند و این‌ اندیشه‌ زیربنایی‌ را حاکمیت‌ می‌دهد که‌ همه‌ انسان‌ها برادرند و برابر، و کسی‌ را بر کسی، برتری‌ و امتیازی‌ نیست. قرآن‌ کریم، معیارهای‌ یگانگی‌ و برابری‌ انسانی‌ را آموزش‌ می‌دهد:

«لا یسخر قومٌ‌ مِن‌ قومٍ‌ عَسی‌ اَن‌ یکونوا خیراً‌ منهم‌ و لانِسأٌ‌ و مِن‌ نسأٍ‌ عَسی‌ اَن‌ یکن‌ خیراً‌ منهن‌ و لاتلمزوا انفسکم‌ و لاتنابزوا بالالقاب‌ (حجرات/۱۱)؛ مبادا که‌ گروهی‌ از مردمان‌ گروه‌ دیگر را مسخره‌ کند شاید آن‌ مسخره‌شدگان‌ بهتر از آنها باشند و مباد که‌ گروهی‌ از زنان‌ گروه‌ دیگر را به‌ نیشخند بگیرد شاید آن‌ به‌ نیشخند گرفته‌ شدن‌ بهتر از آنها باشند و از هم‌ عیبجویی‌ مکنید و یکدیگر را به‌ لقبهای‌ (نامها و عنوانهای) زشت‌ مخوانید.»

پیام‌ دیگر اسلام، آن‌ است‌ که‌ خود و نژاد خویش‌ را برترین‌ نژادهای‌ انسانی‌ ندانید و به‌ معیارهای‌ پوچ‌ امتیازخواهی‌ و خودبرتربینی‌ نگرائید؛ بلکه‌ به‌ انسانها بنگرید و انسانیتها را معیار راستین‌ بدانید:

«یا ایها الناس‌ انا خلقناکم‌ من‌ ذکر و انثی‌ و جعلناکم‌ شعوبا و قبائل‌ لتعارفوا اِنَّ‌ اکرمکم‌ عِندا اَتقیاکُم؛ (حجرات/۱۳)؛ ای‌ مردمان! ما شما را از مردی‌ و زنی‌ آفریدیم، و به‌صورت‌ ملتها و قبیله‌ها درآوردیم، تا با یکدیگر آشنا شوید (و یکدیگر را با این‌ تمایزها بشناسید نه‌ آنکه‌ تفاخر کنید و بزرگواری‌ فروشید که‌ بزرگواریِ‌ انسان‌ به‌ ملیت‌ و قبیله‌ و رنگ‌ و نژاد نیست) و همانا بزرگوارتر از میان‌ شما در نزد خدا آن‌ کسی‌ است‌ که‌ پرهیزکارتر باشد.»

پیامبر اکرم(ص): «ان‌ الناس‌ مِن‌ عَهد آدم‌ الی‌ یومنا هذا مثل‌ اسنان‌ المشط‌ لافضل‌ لِلعَربی‌ علی‌ العَجَمی‌ ولا لِاحمرَ‌ عَلی‌الاسود ألا‌ بِالتقوی(۶)؛ مردمان! از زمان‌ حضرت‌ آدم(ع) تاکنون‌ چون‌ دندانه‌های‌ شانه‌ برابرند، و عرب‌ بر غیر عرب‌ (و نژاد) سرخ‌ بر سیاه‌ برتری‌ ندارد مگر به‌ تقوا (و ارزشهای‌ انسانی).»

۲) گسترش‌ آگاهی‌ و دانایی‌ جهانی: اسلام‌ به‌ جهانی‌سازیِ‌ علم، دانش، دانایی، فنآوری‌ و بیداری‌ می‌اندیشد و پیامبران‌ الهی‌ به‌ گسترش‌ دانایی‌ و بیداری‌ احساسهای‌ خفته‌ در همة‌ انسانها می‌پردازند و در آغازِ‌ دعوت‌ خویش‌ خطوط‌ حرکت‌ انسانی‌ و راههای‌ سعادت‌ جامعه‌های‌ انسانی‌ را تبیین‌ می‌کنند:

«کِتابٌ‌ انزَلناهُ‌ الیکَ‌ لِتُخرِجَ‌ الناسِ‌ مِن‌ الظُلُماتِ‌ الیَ‌ النورِ‌ (ابراهیم/۱)؛ این‌ کتابی‌ است‌ که‌ آن‌را بر تو نازل‌ کردیم‌ تا مردم‌ را از تاریکیها (ی‌ ناآگاهی‌ و نادانی) به‌ سوی‌ روشنایی‌ بازبری...»

در پرتو آموزشهای‌ الاهی‌ پیامبران، همة‌ انسانها به‌ قدر و منزلت‌ و کرامت‌ خویش‌ آگاه‌ می‌شوند. و فطرت‌ زلال‌ آنان‌ از زیر لایه‌های‌ رسوبات‌ فکری‌ نادرست‌ قومی، قبیله‌ای، و تنگناهای‌ ملی‌ و نژادی‌ و جغرافیایی، بیرون‌ می‌آید و احساسهای‌ خفته‌ آنان‌ بیدار می‌گردد و همه‌ به‌ درست‌اندیشی‌ و ژرفنگری‌ روی‌ می‌آورند و به‌ خودیابی‌ و بازشناسی‌ نظام‌ فکری‌ و فرهنگیِ‌ می‌پردازند، همچنین‌ با محیط‌ زندگی‌ خود و چگونگی‌ بهره‌برداری‌ عادلانه‌ از آن‌ آشنا می‌شوند و بار رسالتی‌ را که‌ فردفردِ‌ جامعه‌ انسانی‌ بر دوش‌ دارد می‌شناسند، پوچی‌ و دروغین‌ بودن‌ مرزها و فاصله‌ و امتیازات‌ را نیک‌ درمی‌یابند و به‌ انسان‌ و جهان‌ انسانی‌ برابر و یکسان‌ می‌نگرند:

امام‌ علی(ع):

«فَبَعثِ‌ فیهم‌ رُسُلَه، و و‌اتَر الیهِم‌ أنبِیأَه، لِیَستأدوُ‌هم‌ مِیثاقَ‌ فِطرتِه، و یُذَکِروُ‌هم‌ مَنِسی‌ نِعمَتِه... و یُثیروا لَهم‌ دَفائِن‌ العُقُول‌ و یُروُ‌هم‌ الایاتِ؛ مِن‌ سَقفٍ‌ فُوقَهُم‌ مَرفُوع، و مِهادٍ‌ تَحتَهم‌ مُوضُوع‌ و مَعایِشَ‌ تُحیِیهِم(۷)؛ خداوند فرستادگان‌ خود را در میان‌ مردمان‌ برانگیخت، و پیامبران‌ خویش‌ را پیاپی‌ روانه‌ کرده‌ تا آنان‌ را به‌ رعایت‌ میثاق‌ فطری‌ (الاهی) وادارند، و نعمتهای‌ فراموش‌شدة‌ خدا را به‌ یاد آنان‌ درآورند... و گنجینه‌های‌ (نیروهای‌ پوشیدة) خرد آدمی‌ را آشکار سازند، و آیات‌ بهنجار آفرینش‌ را به‌ مردمان‌ بنمایانند، یعنی‌ سَقف‌ افراشتة‌ آسمان، و مَهد گسترده‌ زمین، و راههای‌ معیشت‌ که‌ حیات‌ مردمان‌ را تامین‌ می‌کند.»

پیامبران‌ هیچگاه‌ نعمت‌ دانایی‌ را ویژه‌ نمی‌ساختند و گروههایی‌ را ناآگاه‌ و نادان‌ نگاه‌ نمی‌داشتند تا بر آنان‌ سلطه‌ یابند و از آنان‌ کار بکشند و به‌ آسانی‌ حقوقشان‌ را چپاول‌ کنند، چنانکه‌ در خودکامان‌ بشری‌ همواره‌ چنین‌ شیوه‌هایی‌ را می‌بینیم.

۳) نفی‌ نظامهای‌ سلطه‌ جهانی: نفی‌ هرگونه‌ سلطه‌طلبی‌ و خودکامگی‌ و برتری‌طلبی‌ و تشکیل‌ طبقة‌ حاکمِ‌ فرادست‌ و طبقة‌ محکوم‌ و فرودست‌ و برده‌ ساختن‌ انسانهای‌ مظلوم‌ در سطح‌ جهان‌ و همة‌ جامعه‌های‌ انسانی، از اصول‌ جهانی‌سازی‌ وحیانی‌ و انبیای‌ الاهی‌ است:

«ما کان‌ لِبَشَرٍ‌ أن‌ یُؤ‌تِیَهُ‌ اُ‌ الکِتابَ‌ والحُکمَ‌ والنُبُّوةَ‌ ثُم‌ یَقولُ‌ لِلناسِ‌ کُونُوا عِباداً‌ لی‌ مِن‌ دُونِ‌ا (آل‌عمران/۷۹)؛ کسی‌ را که‌ خدا به‌ او کتاب‌ و حکومت‌ و پیامبری‌ بخشد، نرسد که‌ به‌ مردمان‌ بگوید: به‌جای‌ خدا بندگان‌ من‌ باشید.»

«قُل‌ یا اهلَ‌ الکِتاب‌ تَعالوُ‌ا الی‌ کَلمةٍ‌ سَوأٍ‌ بَینَنا و بَینکُم... و لا یَتَّخِذَ‌ بَعضُنا بَعضاً‌ أرباباً‌ مِن‌ دُونِ‌ ا (آل‌عمران/۶۴)؛ بگو ای‌ اهل‌ کتاب! بیایید به‌ کلمه‌ای‌ (باورِ‌ درستی) که‌ ما و شما یکسان‌ بدان‌ معتقدیم‌ گردن‌ نهید... و برخی‌ از ما برخی‌ دیگر را ارباب‌ و خدایگان‌ قرار ندهند.»

‌محمد حکیمی‌

http://glo۱۱۰.blogfa.com/

پی‌نوشت‌ها:

۱- الحیاة‌ ۱/۶۲۵؛ گردانیده‌ فارسی.

۲- نهج‌البلاغه/ ۹۹۳.

۳- الحیاة‌ ۱/۶۹۰: ترجمه‌ فارسی‌

۴- الحیاة، ۱/۶۹۰: ترجمه‌ فارسی‌

۵- معیارهای‌ اقتصادی‌ در تعالیم‌ رضوی/ ۳۶۵.

۶- اختصاصی‌ / ۳۳۷؛ عصر زندگی، بخش‌ هشتم‌ مساوات‌ / ۱۳۵.

۷- نهج‌البلاغه/ ۳۳.

۸- مجمع‌البیان‌ ۴/۴۴۷.

۹-مجلة‌ «نگاه‌ حوزه» شماره‌ ۸۹-۸۸ جهانی‌شدن‌ ص‌ ۱۲.

۱۰-توسعه‌ اقتصادی‌ در جهان‌ سوم‌ ۱/۰۱۲۳، مایکل‌ تودارو، ترجمه‌ دکتر غلامعلی‌ فرجادی.

۱۱-برای‌ توضیح‌ بیشتر به‌ کتاب: «پدیده‌شناسی‌ فقر و توسعه» ۲/۳۲ و ۳۳. دفتر تبلیغات‌ اسلامی، شعبه‌ خراسان، و «دیکتاتوری‌ کارتلها /۳، همایون‌ الهی، تهران، امیر کبیر ۱۳۶۳، مراجعه‌ شود.

۱۲-پدیده‌شناسی‌ فقر و توسعه‌ ۳/۱۰۳.

۱۳-پدیده‌شناسی‌ فقر و توسعه‌ ۱/۲۲۲؛ به‌ نقل‌ از: سیطره‌ جهانی‌ /۲۹۸.

۱۴-جهان‌ مسلح، جهان‌ گرسنه‌ /۲۴۱؛ ترجمه‌ هرمز همایون‌ یور، انتشارات‌ انقلاب‌ اسلامی، ۱۳۶۵،

۱۵-پدیده‌شناسی‌ فقر و توسعه‌ ۳/۹۵.

۱۶-دیکتاتوری‌ کارتلها /۹۰ و... دیده‌ شود.

۱۷-پدیده‌شناسی‌ فقر و توسعه‌ ۳/۱۳۵ - ۱۳۷، دیده‌ شود.

۱۸- بنگرید به‌ کتابهای: اگر دین‌ سیار را دوست‌ دارید و علائم‌ حیائی‌ کره‌ زمین‌ و چقدر کافیست‌ و... برای‌ اینکه‌ روشن‌ شود مصرف‌ و تولید سرمایه‌ داری‌ چه‌ بر سر محیط‌ زیست‌ آورده‌ است.

۱۹- برای‌ توضیح‌ بیشتر به‌ الحیاة‌ ج‌ دوم، باب‌ پنجم، اصول‌ کلی‌ رسالت‌ پیامبران‌ مراجعه‌ شود.

۲۰- عصر زندگی‌ / ۱۷۷و ۱۷۸.

۲۱- کمال‌الدین‌ ۱/۲۸۰ و ۲۸.

۲۲- همان.

۲۳- عصر زندگی‌ / ۱۷۸ و ۱۷۹.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.