پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

صراط مستقیم از منظر قرآن کریم


صراط مستقیم از منظر قرآن کریم

هیچ پیامبری از سوی خداوند به سوی خلق فرستاده نشد, مگر آنکه عمل به فرامین الهی را موجب رستگاری و سعادت دانست و سرپیچی از اوامر خداوند و عدم تواضع در برابر حق را سبب هلاکت و بدبختی شمرد کتب آسمانی بی هیچ استثنایی از بهشت و نعمت های پایان ناپذیر آن و نیز از جهنم و عذاب های ابدی اش سخن رانده اند

● حق و باطل

هیچ پیامبری مبعوث نشد، مگر آنکه از حق و باطل، بهشت و جهنم، عقل و جهل و خیر و شر سخن گفت و بشر را به برخی امور فراخواند و از برخی امور نهی نمود؛ همه انبیاء انسان ها را به خداپرستی، صداقت، عدالت، عفت، احسان، حسن خلق، گذشت، تقوا و... دعوت کردند و از کفر، شرک، بت پرستی، گوساله پرستی، فرعون پرستی، ظلم، نفاق، تجاوز و... نهی کردند.

هیچ پیامبری از سوی خداوند به سوی خلق فرستاده نشد، مگر آنکه عمل به فرامین الهی را موجب رستگاری و سعادت دانست و سرپیچی از اوامر خداوند و عدم تواضع در برابر حق را سبب هلاکت و بدبختی شمرد. کتب آسمانی بی هیچ استثنایی از بهشت و نعمت های پایان ناپذیر آن و نیز از جهنم و عذاب های ابدی اش سخن رانده اند. قرآن کریم نیز حاکی از وعده ها، وعیدها، بشارت ها و انذارها است. جای جای این کتاب بی مثال، سخن از بهشت، نعمت های بهشتی و خلود اهل آن (بقره ۸۲) و نیز سخن از جهنم و عذاب های دردناک و همیشگی بودن آن برای اهلش می باشد. (بقره ۳۹)

تعابیر و مفاهیمی همچون «النجدین»(بلد۱۰)، «علیین» (مطففین۸)، «سجین» (مطففین۷)، «احسن و اسفل» (تین ۴ و ۵)، ابرار و فجار (انفطار ۱۳ و ۱۴)، رشدو غی (بقره ۲۵۴)، نعیم و جهیم (طور ۱۷ و ۱۸)، شکر و کفر (کهف ۲۹) و... که در قرآن کریم آمده است، از این حقیقت پرده برمی دارد که دو راه کلی در عالم وجود دارد که یکی حق است و نور و دیگری باطل است و ظلمت؛ یکی چراغ راه سعادت ابدی انسان است و دیگری شب تار و تحیر و بیچارگی.

سخنان اهل بیت(ع) که همان تفصیل و تفسیر قرآن کریم است، به تواتر لفظی و معنوی شاهد این دوگانگی در طریق و ضدیت حق و باطل است. در حدیثی، پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «یا ایهاالناس انما هوالله و الشیطان و الحق و الباطل و الهدی و الضلاله و الرشد و الغی و العاجله و الاجله و العاقبه و الحسنات و السیئات فما کان من حسنات فلله و ما کان من سیئات فللشیطان لعنه الله۱؛ همانا خدا است و شیطان، حق است و باطل، هدایت است و گمراهی، راه راست است و نومیدی، دنیا است و آخرت، حسنات است و سیئات، پس هرچه حسنات است از خدا و هرچه سیئات است از شیطان (لعنه الله) است.»

فطرت آدمی نیز شاهد و گواه آن است که درعالم راستی و ناراستی وجود دارد؛ حق و باطل وجود دارد؛ آدمی فطرتا می داند که همه افکار و عقاید، حق نیستند. همه رفتارها و کردارها عدل نیستند، همه گفتارها و پندارها صدق نیستند. همچنان که وجدان آدمی گواهی می دهد که همه اینها باطل نیستند. لذا یکی از موضوعاتی که در طول تاریخ بشریت، همواره اذهان بشر را به خود مشغول ساخته است، این است که راه راست و صراط مستقیم کدام است؟ کدام راه است که می تواند انسان را به سعادت ابدی برساند و از عذاب الهی در امان نگه دارد؟

گرایش فطری بشر به دین و مذهب و پیدایش مذاهب، فرقه ها و نحله های گوناگون نیز شاهد آن است که بشر پیرو حق جویی و فطری اش، یا به دین حق رسیده و بدان پایبند شده و یا در اثر شهوات و شبهات، گمراه شده و به مذهبی باطل گراییده است.

تضادها و جنگ های بسیاری که در هر برهه از تاریخ بشریت، چه درعرصه فرهنگی و چه درعرصه سیاسی به وقوع پیوسته، نشانگر این است که همواره بشر اجمالا می دانسته و می داند که همه افکار و اندیشه ها و همه روش و رویه ها حق نیستند بلکه حق و باطل و خوب و بد و زشت و زیبا درهمه ابعاد زندگی بشر وجود داشته و دارد. به همین خاطر ازسویی پیامبران که حجت های معصوم خداوند و راهنمایان بی غل و غش بشر بوده اند، دائما همراه بشر بوده و بشریت را به حق و صدق و خوبی ها فراخوانده اند، ولی متاسفانه همواره بندگان شکرگزار، قدردان و متواضع کم بوده اند: «قل من عبادی الشکور» (سبا۱۳) و درمقابل شیاطین، فراعنه و سلاطین شهوت ران، رفاه طلب و سلطه خواه، در طول تاریخ از این ویژگی فطری بشر یعنی حق جویی آدمی، سوءاستفاده کرده و خود و مکتب شیطانی شان را حق جلوه داده و عده ای را بدنبال خود کشیده اند. اکثریت انسانها نیز که اهل تعقل نبوده اند و افکار شیطانی آنها را حق پنداشته اند و به آنها گرویده اند: «اکثرهم لایعقلون» (مائده ۱۰۳)، «اکثرهم لایعلمون» (انعام۳۷)، «اکثرهم لایومنون» (بقره ۱۰۰) «اکثرهم الفاسقون» (آل عمران ۱۱۰)

● صراط مستقیم و صراط جحیم

قرآن کریم به دو صراط تصریح کرده است: یکی صراط مستقیم است که قرآن کریم، ۴۳ بار با تعابیر از آن سخن گفته است. علاوه بر اینکه تعابیر دیگری همچون«سبیل الله» ، «سواءالسبیل» و... نیز گویای همین راه حق است.

و اما صراط دوم، «صراط الجحیم» (صافات ۲۳) است که قرآن کریم در سوره صافات از آن یاد کرده است.

نکته جالب توجه این است که با آنکه قرآن کریم، راه باطل را نیز با واژه «صراط» یادکرده و آن را «صراط جحیم» نامیده، لکن تنها یک بار واژه «صراط» را در آن به کار برده که نشانگر بی اعتنایی خداوند به این صراط پست و حقیر است.

نتیجه اینکه همواره بشریت، به دو دسته قابل تقسیم بوده اند:

۱) دسته اول کسانی هستند که دنیاگرایی، ماده خواهی، رفاه طلبی، همه وجودشان را پرکرده و چون بهائم جز به خور و خواب و شهوت نمی اندیشند و تمام همتشان معطوف به دنیا است و رویکردی به آخرت ندارند. اینان سعادت را در دنیا، از دنیا و برای دنیا می بینند و می جویند و نسبت به حقایق ماورایی عالم هستی، کر و کورند. قرآن کریم درباره این گروه می فرماید: «این به خاطر آن است که زندگی دنیا را برآخرت ترجیح دادند و خداوند افراد بی ایمان را هدایت نمی کند. آنها کسانی هستند که خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده و غافلان واقعی همان ها هستند! و ناچار آنها در آخرت زیانکارند. (نحل ۱۰۷ و ۱۰۹)

چنین گروهی را خداوند متعال ازصراط مستقیمش منحرف دانسته و در سوره مؤمنون فرموده است: «و به راستی کسانی که به آخرت ایمان ندارند، از راه (درست) سخت منحرفند؛ و ان الذین لایومنون بالاخره عن الصراط لناکبون» (مؤمنون ۷۴)

۲) و اما گروه دوم کسانی هستند که علاوه بر دنیا، آخرت را نیز در معادلات سعادت طلبانه خود داخل می کنند و بلکه به آن اصالت می دهند. سخن این گروه این است که پروردگارا! در دنیا و در آخرت به ما نیکی عطا کن: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه» (بقره ۲۰۱) درحالی که گروه اول تنها حسنه و نیکی دنیا را طلب می کردند: «فمن الناس من یقول ربنا آتنا فی الدنیا و ما له فی الاخره من خلاق» (بقره۱۰۲) و از مردم کسی است که می گوید: «پروردگارا، به ما، درهمین دنیا عطا کن و حال آنکه برای او در آخرت نصیبی نیست.»

● صراط مستقیم؛ راه روشن

صراط مستقیم به معنای راه راست و روشن است. لذا در روایتی امام صادق (ع) «صراط مستقیم» را به «الطریق الواضح» یعنی «راه روشن و آشکار» تفسیر فرمودند. ۲ با این تعریف، طبعاً تعریف صراط غیرمستقیم و صراط جحیم نیز روشن می شود که «راه تاریک و ظلمانی» است.

بنابر این در واقع «صراط مستقیم» تعبیر زیبایی از نور و «صراط جحیم» تعبیری از ظلمت است که قرآن کریم در آیه ۶۱ مائده: «و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم» و ۹۳ انعام: «والذین کذبوا بایاتنا صم و بکم فی الظلمات من یشأ الله یضلله و من یشا یجعله علی صراط مستقیم» بدان اشاره فرموده است. در این آیات، تقابل نور و ظلمت و صراط مستقیم بودن طرف نور بیان شده است.

اکنون این سؤال مطرح می شود که این راه روشن چیست؟ چگونه می توان این راه روشن را از راه تاریک و ظلمانی باز شناخت؟

● راه خدا

از دیدگاه قرآن کریم صراط مستقیم، تنها راه خداوند متعال است که مالک آسمان ها و زمین و همه هستی است: «صراط مستقیم ، صراط الله الذی له ما فی السماوات و مافی الارض (شوری ۳۵ و ۲۵) در عالم هستی تنها یک صراط وجود دارد و آن صراط توحید و خداپرستی و دوری از شرک و بت پرستی است. تنها این صراط است که در نهایت انسان را به خدا و رضوان او می رساند و به سعادت ابدی نائل می کند و از عذاب الهی و گرفتاری آخرت نجات می دهد. لذا وجود صراط دیگری غیر از آن، شرک و صراط شیطان است که در نهایت انسان را به خشم و غضب خداوند مبتلا و به جهنم گرفتار می کند و این همان «صراط الجحیم» است که قرآن کریم بدان تصریح کرده و قبلا اشاره کردیم.

● راه بندگی خدا

ربوبیت خداوند متعال و عبودیت همه خلق، دو حقیقت بزرگ است که اگر انسان اندکی تعقل کند، وضوح و روشنی آنها آشکار خواهد شد. خداوند متعال آیات حقانیت و ربوبیت خود را در آفاق و انفس قرارداده تا پروردگاری اش بر احدی مخفی نماند: «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق أ و لم یکف بربک انه علی کل شیء شهید». فصلت۳۵

لذا پیامبر اکرم (ص) فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر کس خودش را بشناسد، پروردگارش را می شناسد.» و امام رضا (ع) در پاسخ به کسی که از دلیل حدوث عالم سؤال کرد، فرمود: «انت لم تکن ثم کنت و قد علمت انک لم تکون نفسک و لاکونک من هو مثلک؛۳ تو وجود نداشتی و پیدا شدی، و قطعا تو خودت را به وجود نیاوردی و کسی هم که مثل تو است تو را به وجود نیاورده.»

هیچ چیز در عالم نیست، مگر آن که به زبان گویا فریاد می زند: من خالقی و رازقی دارم که نه مثل او هستم و نه او مثل من. امام حسین(ع) در دعای ملکوتی عرفه، می فرماید: «کور است دیده ای که تو را نبیند... خود را به هر چیز شناساندی و چیزی نیست که تو را نشناسد... تو خود را در هر چیزی به من شناساندی و تو را در هر چیز روشن دیدم و تو برای هر چیزی روشنی»۴

قرآن کریم به این دو حقیقت روشن یعنی ربوبیت خدا و بندگی خلق، و اینکه آنها، صراط مستقیم خدا است، تصریح فرموده: «ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم؛۵ خداوند پروردگار من و پروردگار شما است، پس او را بپرستید، راه راست همین است». و در سوره یس فرمود: «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم؛ و اینکه مرا بپرستید این راه راست است»(یاسین۱۶) و در سوره زخرف فرموده: «و اتبعون هذا صراط مستقیم؛ و از من پیروی کنید که این راه مستقیم است»(زخرف ۱۶)

● راه محبت خدا

امام صادق(ع) درباره آیه «اهدنا الصراط المستقیم» فرمود: «یعنی خدایا راهنمائی کن که ملتزم راهی باشیم که به محبت تو می انجامد و ما را به دین تو می رساند و از اینکه از هوای نفس خود و یا از آراء خود پیروی کنیم و هلاک گردیم، باز می دارد.»۶

محبت خدا، آب گوارایی است که اگر بر کامی بریزد، دیگر تشنه نگردد و اگر بر دلی بریزد، دیگر بی تاب نشود. به تعبیر دیگر محبت خدا آتشی است که اگر در دلی افروخته شود، خرمن غیر خدا را بسوزاند و جز دلدادگی به محبوب هیچ نماند: «حب الله نار لایمر علی شیء الااحترق»۷ چنین محبتی مخصوص اولیای خدا و مؤمنان حقیقی است: «والذین امنوا اشد حبا لله».(بقره ۵۶) راه این محبت جز پیروی از رسولان خداوند که رساننده پیام توحید هستند، میسر نمی شود: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو اگر خدا را دوست دارید، پس از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد.»(آل عمران ۱۳)

● صراط مستقیم؛ دین خدا

آن راه روشنی که انسان را در مسیر عبودیت و بندگی خداوند حفظ می کند، و دلدادگان حق و حقیقت را به کوی محبوب می رساند، دین خداوند است. خداوند حکیم برای آنکه بندگانش تکالیف خود را بشناسند و راه خدا و شیطان را از هم باز شناسند و بتوانند با اطمینان در راه خدا گام بردارند و در شبهات شیطانی گرفتار نشوند، دین خود را از طریق رسولانش فرستاده و راه بندگی را واضح و آشکار ساخته است.

قرآن کریم در سوره انعام در این باره فرمود: «قل ائنی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین؛(انعام ۱۶) بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است؛ دینی پایدار، آیین ابراهیم حق گرای، و او از مشرکان نبود.»

امام رضا(ع) در تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم» فرمود: «طلب ارشاد به سوی دینش و چنگ زدن به ریسمانش و خواهش برای افزون شدن معرفت و شناخت پروردگار خویش است.»۸

بنابر این وقتی ما از خداوند متعال می خواهیم که بار خدایا ما را به راه مستقیم و راست و مصون از هر کجی و ناراستی هدایت فرما، در واقع از پروردگار متعال می خواهیم که ما را به سوی دینش که همه کمالات لایق ما در آن بیان شده و ضامن سعادت ما است، رهنمون گردد. و نیز از عزیز بی همتا می خواهیم که به ما توفیقی عنایت کند که بتوانیم ریسمان الهی را شناخته و به آن چنگ بزنیم. همچنین از او می خواهیم که ما را در راه شناخت روزافزون و شایسته وحدانیتش، هدایت کند. این خواسته ها به قدری مهم است که در سوره حمد که ام الکتاب است و تمام حقایق قرآن در آن نهفته است، آمده و نیز به دلیل همین اهمیت است که راوی گوید: پشت سر امام صادق(ع) نماز می خواندم، شنیدم که حضرت دعا می کرد و بی شمار به خداوند عرض می کرد: «اهدنا الصراط المستقیم».۹

● دین اسلام

گفتیم که دین خدا، همان راه راست و روشنی است که انسان را به توحید می رساند و از شرک بازمی دارد. بدیهی است هر دینی که پیامبران از سوی خداوند آورده باشند، در زمان خود این ویژگی را دارند، لکن کامل ترین دین الهی که امروز حجت خدا بر خلق بوده و تا قیامت نیز راه سعادت بشر است، دین اسلام است.

در روایتی امام باقر و امام صادق(ع) در تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم» فرمودند: «مراد دین خدا است که جبرئیل آن را برای حضرت محمد(ص) آورده است.»۰۱

قرآن کریم در این باره می فرماید: «فمن یردالله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام... و هذا صراط ربک مستقیما قد فصلنا الآیات لقوم یذکرون؛ (انعام ۵۲۱و ۶۲۱) پس کسی را که خدا بخواهد هدایت نماید، سینه اش را برای پذیرش اسلام می گشاید... و راه راست پروردگارت همین است. ما آیات ]خود[ را برای گروهی که پند می گیرند، به روشنی بیان نموده ایم.»

در سوره زخرف .۳۴ نیز می فرماید: «فاستمسک بالذی أوحی الیک انک علی صراط مستقیم و انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون؛ آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی و این یادآوری تو و قوم تو است و بزودی سؤال خواهید شد.» ظاهر آیه شریفه این است که وحی خدا که همان قرآن کریم و مایه هدایت است، همان دین خدا است که همان صراط مستقیم است.

● راه بهشت

امام حسن عسکری(ع) درباره آیه «اهدنا الصراط المستقیم» فرمود: «منظور این است که چنانچه ما را در گذشته توفیق داده ای تا از دستور تو اطاعت کنیم، پیوسته موفق بدار تا در آینده نیز مطیع تو باشیم.» سپس فرمودند: «اما صراط مستقیم دو نوع است: یکی صراط دنیا و دیگری صراط آخرت: صراط مستقیم در دنیا آن روش میانه ای است که نه غلو دارد و نه کوتاهی و تقصیر و نه گرایش به باطل. اما طریق دیگر همان راه مؤمنین به سوی بهشت است که مستقیم است و انحراف ندارد نه به جانب جهنم و نه به جای دیگری غیر جهنم، فقط مستقیم به سوی بهشت است.»۱۱

امیرالمؤمنین(ع) در تفسیر سوره حمد که برای پادشاه روم نوشتند، فرمود: «و اما قول خداوند متعال که فرمود: «اهدنا الصراط المستقیم» عبارت است از راه روشن که هر کس در دنیا عمل صالح انجام دهد، در قیامت از آن راه به بهشت رهسپار می گردد.۲۱

● راه انبیاء(ع)

تا اینجا روشن شد که صراط مستقیم، راه روشن بندگی، عبودیت و محبت خدا است. و نیز معلوم شد که بندگی خدا در حقیقت همان عمل به فرامین دین خدا و به خصوص اسلام است. یعنی بندگی خدا، چه در حوزه نظر و چه در حوزه عمل جز از راه عمل به دستورات و رهنمودهای دین میسر نیست؛ به بیان دیگر، شناخت خداوند چنان که خود معرفی کرده است، انجام واجبات، ترک محرمات، تخلق به اخلاقیات اسلامی، و پایبندی به آداب اسلام همان طریق بندگی خدا است.

اکنون این نکته باید روشن گردد که دین خداوند، چیزی جز قول، فعل و تقریر انبیاء(ع) نیست و در رأس آنها، خاتم الانبیاء(ص) است، البته بدیهی است که قول و فعل و تقریر معصوم همان نور توحید خداوند و امر و نهی و رضا و غضب او است که پیامبران(ع) از طریق وحی به آن عالم شده و به تأیید و تسدید و توفیق خداوند، تبلیغ می کنند. از این رو امام صادق(ع) درباره آیه شریفه «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم» فرمود: «راه انبیاء است که خدا به آنان نعمت داده است.۳۱

و قرآن کریم درباره پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «انک علی صراط مستقیم؛ تو بر راهی راست قرار داری» (زخرف۳۴) و نیز می فرماید: «یس، و القرآن الحکیم، انک لمن المرسلین، علی صراط مستقیم؛ (یاسین ۴). یس سوگند به قرآن حکیم که تو قطعاً از رسولان هستی، بر راه راست (قرار داری)»

● امیرالمؤمنین و ائمه اطهار(ع)

از آنچه گذشت روشن شد که راه روشن و صراط مستقیم الهی، اعتقاد به وحدانیت خدا و بندگی او است و پایبندی به دین خدا، تنها راه بندگی است که از طریق پیامبران ابلاغ می شود. به عبارت دیگر از دیدگاه قرآن کریم، اطاعت از خدا، راه راست و روشنی است که انسان را به وصال محبوب و به مقامات بالای بهشت و رضوان الهی می رساند و اطاعت خدا تنها در اطاعت رسول است: «من یطع الرسول فقط أطاع الله؛ (نساء۱۸) کسی که از رسول (خدا) اطاعت کند، در حقیقت خدا را اطاعت کرده است.»

اکنون که اطاعت از رسول اکرم(ص)، تنها با اطاعت از امیرالمؤمنین و ائمه اطهار(ع) میسر است. زیرا از سویی اسلام دین خاتم است و تا قیامت پابرجا است و قرآن کامل ترین کتاب وحی است که بیان حقایق تا قیامت در آن نهفته است و از سوی دیگر با اینکه به تصریح قرآن کریم، پیامبراکرم(ص) مأمور به تبیین آن است: «و أنزلنا الیک الذکر لتبین للناس»، لکن در آن مدت کوتاه رسالت و با آن شرایط جاهلی که در آن برهه از تاریخ وجود داشته است، یقیناً بیان همه حقایق قرآن تا قیامت، برای عموم مردم ممکن و میسر نبوده و حکیمانه هم نبود که تمام حکمت ها را به عموم مردم تعلیم کند درحالی که قرآن کریم اکثرشان را جاهل، غیرمتفکر و غیرمؤمن معرفی کرده: «اکثرهم لایعقلون»(مائده ۳۰۱)، «اکثرهم لایعلمون»(انعام ۷۳)، «اکثرهم لایومنون»(بقره۰۰۱)، «اکثرهم الفاسقون»(آل عمران ۰۱۱)

بنابراین حکمت خداوند متعال بر این قرار گرفته است که انسان های معصوم و کاملی را بیافریند و آن ها را اوصیا و خلفای راستین رسولش قرار دهد و رسولش را موظف کند که هر چه را خدا به او تعلیم کرده به وصی خود تعلیم کند آن هم نه تعلیم عادی و کلاسیک، بلکه تعلیمی که از هر حرف آن هزار درب علم گشوده می شود، تا علم و حکمت خداوند بدون هیچ گونه کم و کاست و بدون هیچ گونه تحریف در زمین بماند و موجب هدایت انسان ها وعبودیت حقیقی گردد. لذا پیامبر اکرم(ص) در خطبه غدیر خم فرمود: «ای مردم! هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را در من قرار داده، و هر دانشی را که من می دانم آن را در امام پرهیزگاران قرار دادم و هیچ علمی نیست مگر آنکه آن را به علی(ع) آموخته ام، او همان امام آشکار است.»۴۱

همچنین رسول خدا(ص) در احادیث بسیاری، چنین مضامینی را فرموده است: «کسی که از علی(ع) فرمان نبرد، مرا نافرمانی کرده، و شخصی که معصیت مرا انجام دهد، خدا را معصیت نموده، و هر کس که علی(ع) را اطاعت نماید، در حقیقت مرا اطاعت نموده، و هر فردی مطیع من باشد، قطعاً از خدا اطاعت کرده، شخصی که علی(ع) را در گفتار یا کرداری رد نماید، قطعاً من را رد نموده، و کسی که مرا رد کند قطعاً خدا را در بالای عرشش منکر شده است.»۵۱ «کسی که علی(ع) را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته»۶۱ «کسی که علی(ع) را اذیت کند مرا اذیت کرده، و کسی که مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده»، «کسی که با علی(ع) بجنگد، با من جنگیده و کسی که با من بجنگد، با خدا جنگیده»۷۱ و احادیث متواتر دیگر مانند «علی منی کهارون من موسی؛ علی(ع) نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی است» و «علی منی و انا منه؛ علی(ع) از من است و من از او هستم» و «علی منی کنفسی طاعته طاعتی و معصیته معصیتی؛ علی(ع) نسبت به من مانند نفس من است و اطاعت او اطاعت من و معصیت او معصیت من است» و...

بنابراین امیرالمؤمنین(ع) و اولاد معصومش، همان صراط مستقیم خدا تا قیامت هستند که اطاعت از آنها تنها راه بندگی خدا است. لذا رسول خدا(ص) خطاب به آن حضرت فرمود: «یا علی! تو حجت خدایی و تو باب (تقرب) به خدایی، و تو راه به سوی خدایی، و تویی نبأعظیم، و تویی صراط مستقیم حق»۸۱ و خود آن حضرت فرمود: «أنا خاتم الوصیین و أنا الصراط المستقیم و أنا النبأ العظیم»؛۹۱ منم خاتم اوصیا و منم صراط مستقیم و منم نبأ عظیم.»

از این رو ائمه بسیاری از آیاتی را که درباره صراط مستقیم آمده است، به امیرالمؤمنین(ع) تفسیر و تأویل کرده و به تبع آن حضرت برای دیگر ائمه(ع) نیز ثابت کرده اند.

به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:

امام صادق(ع) فرمود: «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی امیرالمومنین»۰۲ و از امام کاظم(ع) نیز درباره آیه «افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم» سؤال شد، آن حضرت فرمود: «خدا کسی را که از ولایت علی(ع) برگشته، به کسی مثل زده است که به رو افتاده، راه می رود و در کار خود گمراه است و کسی را که از علی(ع) پیروی کند، با قامت راست بر راه مستقیم قرار داده و راه مستقیم همان امیرالمؤمنین(ع) است»۱۲

مفضل بن عمر گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم؛ صراط چیست؟

فرمود: «راهی به سوی شناختن خدای بزرگ است، و صراط دو گونه است: یکی صراط در دنیا و دیگری صراط در آخرت، اما صراط دنیا امام است که فرمانبرداری از او واجب است، هر کس که در دنیا او را شناخت و رهنمودهای او را به کار بست، در آخرت از صراط که پلی است به روی جهنم، خواهد گذشت، و هر کس در اینجا امام خود را نشناخت، هنگام گذشتن از صراط آخرت گامش خواهد لغزید و در آتش دوزخ خواهد افتاد.»۲۲

سلمان فارسی از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که روزی آن حضرت، میان اصحاب نشسته بود، فرمود: هم اکنون شخصی بر شما وارد می شود که شبیه عیسی بن مریم است. بعضی از اطرافیان از جای حرکت کرده رفتند تا وارد شوند و آنها صاحب این امتیاز باشند. در این موقع علی بن ابی طالب(ع) وارد شد. آن مرد به برخی از دوستان خود گفت: چرا محمد(ص) به همین قانع نشد که علی(ع) را بر ما برتری بخشد و او را به عیسی بن مریم تشبیه کرد، به خدا قسم خدایانی که در جاهلیت می پرستیدیم، از او بهتر بودند.

لذا خداوند در همین مجلس ]آیه ۷۵ تا ۱۶ سوره زخرف[ را در شأن علی(ع) نازل نمود: «و لما ضرب ابن مریم مثلا...» که ترجمه اش این است:

«و هنگامی که درباره فرزند مریم مثلی زده شد، ناگهان قوم تو به خاطر آن داد و فریاد راه انداختند و گفتند: «آیا خدایان ما بهترند یا او؟! ولی آنها جز ازطریق جدال ]و لجاج[ این حرف را نزدند، آنان گروهی کینه توز و پرخاشگرند! او فقط بنده ای است که ما نعمت به او بخشیدیم و او را مثلی برای بنی اسرائیل قرار دادیم و هرگاه بخواهیم به جای شما در زمین فرشتگانی قرار می دهیم که جانشین ]شما[گردند!»

سپس پیامبر(ص) فرمود: خداوند مقام و عظمت امیر المؤمنین(ع) را بیان می کند: «و انه لعلم للساعه فلا تمترن بها و اتبعون هذا صراط مستقیم یعنی امیرالمؤمنین»؛ و او سبب آگاهی بر روز قیامت است، هرگز در او تردید نکنید و از من پیروی کنید. این راه مستقیم است که منظور امیرالمؤمنین(ع) است.»۳۲

همچنین از امام باقر(ع) روایت شده است که در تفسیر آیه شریفه «ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل» فرمود: «علی بن ابی طالب و ائمه (علیهم السلام) از فرزندان فاطمه زهرا(س) است که راه خدا هستند، هرکس از آنها روی برگرداند داخل در سایر راه ها شده است؛۴۲ و در حدیث دیگر از همین امام بزرگوار(ع) درباره همان آیه نقل شده که فرمود: «منظور از «و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه» راه امامت است و منظور از «ولا تتبعوا السبل» راه های دیگر غیر از امامت است.»۵۲

خلاصه آنکه امامت، امروزه تنها راه نجات و تنها راه بندگی خدا و تنها طریق شناخت توحید حق و تنها صراط مستقیم خدا است که اگر کسی از این راه به سوی خدا برود نجات یافته و کسی از آن تخلف کند هلاک می شود: «من تبعنا نجا و من تخلف عنا هلک»۶۲

حسین سیف الهی

پانوشت ها:

۱-الکافی، شیخ کلینی، ج۲، ص۶۱، ح۲.

۲-تفسیرالقمی، ج۲، ص۱۱۲

۳-بحارالانوار، ج۳، ص۶۳، ج ۱۱، التوحید، ص۳۹۲، ج۳

۴-بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۴۱

۵-(۳) آل عمران ۱۵، در آیات ۶۳ سوره مریم و ۴۶ سوره زخرف نیز مشابه همین تعبیر آمده است.

۶-معانی الأخبار، ص۳۳، ج۴

۷-مصباح الشریعه، ص۲۹۱ از امام علی(ع)

۸-من لا یحضر الفقیه، شیخ صدوق، ج۱، ص۰۱۳، ج۶۹۲

۹-تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۴۲، ح۶۲، بحارالأنوار، ج۹۸، ص۰۴۲، ح۶۴

۰۱-بحارالأنوار ج۵۳، ص۵۶۳،المناقب ج۳، ص۳۷

۱۱-بحارالأنوار، ج۸، ص۰۷

۲۱-ارشاد القلوب ج۲، ص ۵۶۳، بحارالانوار ج۰۱، ص۰۶

۳۱-بحارالأنوار، ج۲۸، ص۱۲، تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۲۲

۴۱-بحارالأنوار، ج۷۳، ص۸۰۲

۵۱-معانی الأخبار، ص۲۷۳، بحارالأنوار، ج۸۳، ص۹۲۱

۶۱-بحارالأنوار، ج۵، ص۹۶

۷۱-بحارالأنوار، ج۸، ص۶۶۳

۸۱-عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص:۶

۹۱-بحارالأنوار، ج۶۲، ص۵

۰۲-بحارالأنوار، ج۹۸، ص۰۴۲

۱۲-الکافی، ج۱، ص:۳۳۴

۲۲-معانی الأخبار، ص۲۳

۳۲-بحارالأنوار، ج۹، ص۶۳۲

۴۲-بحارالأنوار، ج۴۲، ص۵۱

۵۲-تأویل الآیات الظاهره، ص۳۷۱: «و أن هذا صراطی مستقیماً فاتبعوه قال طریق الامامه فاتبعوه ولا تتبعوا السبل أی طرقاً غیرها»

۶۲-الأمالی للصدوق، ص۷۰۳، ح ۵۱ از امام صادق(ع)