شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

موها


موها

موی هر کسی در خانواده ما با دیگری فرق دارد. موهای پدرکوتاه است. او خیلی مو ندارد، ولی همین که دارد به او می آید. موهای من صاف و بلند است. حتی یک پیچ هم ندارد، صاف صاف روی شانه هایم ریخته. …

موی هر کسی در خانواده ما با دیگری فرق دارد. موهای پدرکوتاه است. او خیلی مو ندارد، ولی همین که دارد به او می آید. موهای من صاف و بلند است. حتی یک پیچ هم ندارد، صاف صاف روی شانه هایم ریخته. موهای جف زیاد است. پرپشت و نرم. موهای او با موهای جغلی پدرخیلی فرق دارد، ولی یک وقتی مثل موهای او بوده.

ولی از موهای مادرم چه بگویم راستش موی مو که نیست. او سرطان دارد، برای همین موهایش از بین رفته . تازگی ها یک کمی مو درآورده، مثل موهای نرم و کرک مانند نوزادها. نرم و نازک و نازنین. موقعی که آدم را بغل می کند و آدم احساس امنیت می کند، سرش بوی سر نوزادها را می دهد، بوی خوب آرامش آغوش مادر. وقتی آرام به پشت آدم می زند، می فهمی که عاشق توست و آن وقت همه نگرانی ها و ناراحتی هایت آب می شوند و به زمین فرو می روند.

موقعی که روی سرش دست می کشم، حس می کنم مثل یک لامپ جادویی است. از خدا می خواهم که او سالم و خوشحال باشد و موهای قشنگش دوباره برگردند تا سرش گرم باشد و موهایش درست همان جور که او از ما مراقبت می کند و وجودمان را گرم می کند، سر او را گرم نگه دارد و از آن مراقبت کند. موهای مادر مثل موهای نوزاد است. نرم وگرم، درست مثل دلش!

جیمی روزنتال‎/ ترجمه: فاطمه امامی