جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

انسان، واحدی حقیقی در وجود


انسان یک واحد حقیقی و جامع در هستی است.
مولاناالمعظّم حضرت صلاح­الدّین علی نادرشاه عنقا
بیش از سیصد سال است که عقاید نیوتنی و تصویری که او از کلّ هستی ارائه داده، برداشت و شناخت …

انسان یک واحد حقیقی و جامع در هستی است.

مولاناالمعظّم حضرت صلاح­الدّین علی نادرشاه عنقا

بیش از سیصد سال است که عقاید نیوتنی و تصویری که او از کلّ هستی ارائه داده، برداشت و شناخت ما از انسان و جامعه و هستی را تحت تأثیر و نفوذ خود قرار داده است. نیوتن در تئوری خود، هستی را همانند ماشینی می­داند که از بسیاری قطعات و اجزاء تشکیل شده است و معتقد است که برای شناخت کلّ ماشین و قابلیتهای عملی آن ابتدا می­بایست تک ­تک اجزا مشخّص و تفکیک شده و کاربُرد آنها بطور مستقل شناسایی و سپس مجدّداً در کنار یکدیگر قرار گرفته و مربوط شوند تا قابلیّت کلّ ماشین مشخّص گردد.

ما تئوری نیوتن را جهت درک جهان خود و همچنین ماهیّت خویش بکار گرفته­ایم و با تقسیم کلّ به اجزاء و قرار دادن فواصل در جهات مختلف قائل به محدوده­های فرضی گشته­ایم و تدریجاً مهارت زیادی در پرداختن به جزئیات کسب کرده­ایم تا بجائی که دید ما محدود شده و وسعت دید و بینش کلّی را از دست داده­ایم و به برداشتی محدود از موجودیّت خود قانع شده­ایم و خود را از شناخت انسان بعنوان یک واحد حقیقی و جامع در هستی محروم نموده­ایم.

در عصر حاضر که ما در ابتدای قرن و هزاره جدید هستیم، حدّاقل علوم حاکم در زمان خود را می­بایستی به کار بگیریم. در ابتدای قرن بیستم، جهانیان با واقعیّت هستی از جهت و بُعد کوانتم (Quantum) آشنا شدند و به روابط و ارتباطات بین اجزا در مرتبۀ مادون ذرّه­ای (Sub- Atomic)پی بردند. فیزیک کوانتم بُعد دیگری از حقیقت هستی را به روی جهانیان گشوده و نشان داده است که چگونه اجزا و ذرّاتی که قبلاً براساس تئوری نیوتن هریک مجزّا و جدا از هم فرض شدند، در مرتبۀ مادون ذرّه، همه با هم در یک ارتباط همه­جانبه­اند. فیزیک کوانتم ارتباط مابین ذرّات را برملا ساخته است و ما را متوجّه به این واقعیّت نموده است که فضای خالی مفهومی ندارد و فاصله­ای نیست و هر آنچه در هستی هست همه در یک ارتباط همه­جانبه می­باشد ولی در عالم محدود انسان، از نظر او مخفی است.۱

علم و دانش زمان ما اخیراً متوجّه این نکته گردیده ­است که موجودیّت انسان در اصل کلّیتی را شامل میشود و با کلّ هستی در ارتباط کامل است. در محدودیّت، ما صرفاً به جهات فیزیکی خود پرداخته و بُعد روحانی و ابدی موجودیّت خود را نادیده می­گیریم.

فیزیکدان دانشگاه لندن دیوید بُوهم (David Bohm) می­گوید: همه چیز در برگیرندۀ همه چیز است.۲

این پدیده و کشف با تعالیم اوّلیه عرفان مطابقت دارد که معتقد به وجود یک واقعیّت ابدی در کُنه موجودیّت انسان می­باشد که به وسعت لایتناهی است و او را با کلّ هستی مرتبط می­سازد. کارل پریبرام (Karl Pribram) متخصّص مغز و اعصاب دانشگاه استانفورد (Stanford) می­گوید: آثار و نوشته­های اهل باطن مشخّص می­سازد که آنان راه و روش دستیابی به ماوراء جهات عینی و ظاهر و شناخت واقعیّت بشر را کشف کرده­اند.

عرفان دستورالعمل و چگونگی حصول شناخت و روش کشف واقعیّت انسان به عنوان یک واحد حقیقی و جامع را تعلیم می­دهد، و او را قادر به شناخت یگانگی وجود در کنه موجودیّت خویش می­نماید.

مراجع:

۱ Molana Salaheddin Ali Nader Shah Angha, Theory “I” (M.T.O. Publication, Riverside CA, ۲۰۰۲) p.۱۵۵

۲ bid., p.۱۲۰

۳ Karl Pribram, interview in Omni, October, ۱۹۸۲, p.۸۴