یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آن که به ژرف ترین اندیشیده، به پر شور ترین عشق می ورزد


آن که به ژرف ترین اندیشیده، به پر شور ترین عشق می ورزد

ای سقراط پاک! چرا همواره این جوان را گرامی می داری؟
آیا ارجمندتر از این کار نمی شناسی؟
چرا چنان که به خدایان می نگری،
چشمانت عاشقانه به او می نگرد؟
[بند دوم پاسخ این پرسش را می …

ای سقراط پاک! چرا همواره این جوان را گرامی می داری؟

آیا ارجمندتر از این کار نمی شناسی؟

چرا چنان که به خدایان می نگری،

چشمانت عاشقانه به او می نگرد؟

[بند دوم پاسخ این پرسش را می دهد]

آن که به ژرف ترین امور اندیشیده، به پر شور ترین عشق می ورزد.

آن که در جهان نگریسته، جوانان والامقام را در می یابد.

و فرزانگان، اغلب سرانجام به زیبایی می گرایند.

شعری از هولدرلین «گفتگوی سقراط و آلکیبیادس»

« آن که به ژرف ترین اندیشیده، به پر شور ترین عشق می ورزد»

ژرف ترین نگاه ها و عمیق ترین اندیشه ها، رهگذری باریک و زیبا که تا سر حد وجود و فهم هستی امتداد می یابد. می فهمی که زنده ای و زندگی می کنی و لذت می بری و این مهم ترین نشانه زیستن توست. عمیق تر می شوی و می خواهی که بیشتر بدانی. قبل از آنکه بخوانی و تصمیم بگیری و قبل از همه خوانمش ها و خواهش ها، کنارت ایستاده است و تو را دعوت می کند بهتر بنگری و تداوم آن امتداد شور انگیز را حس کنی. ایستاده ای و بیشتر می فهمی و عاشق تر می شوی. نهایت دانستن و بودن و چراهای زیستن، در آن نگاه عاشقانه و ژرف به سراغت می آیند و از تو می گذرند.

رها می شوی از همه دانسته ها و نادانی های بشر، می گذری از تاریخ و از هر سرانجام ناگزیری که در انتظار آدمی است و می آموزی که ژرفترین نگاه ها، در عاشقانه ترین لحظات اتفاق می افتند آنگاه که خالی تر از همیشه و به نیت اندیشه صرف، همچون عاشقی بی پای و بست بیندیشی و اجازه دهی که تو را با خود ببرد.

رهگذر باریک تا از حسادت و چشم تنگی بدخواهان در امان باشد و تنها نکته سنجان و ریز بینان عاشق به زیباییش پی ببرند. باغبانی آنجاست، منتظر،با گلابی در دست و آیینه ای در چشم و هزاران نهال سبز تا به دست گیری و به خاک بسپاری، تا سر بر کنند و آسمان را نزدیک تر و آبی تر ...

و تو باغبان عاشقی هستی که با ژرف ترین نگاه ها - نه لزوما فلسفی ترین یا عارفانه ترین – بدون اینکه بخواهی و آموخته باشی، نهال های فکر و اندیشه به پر شورترین جوانه ها می آلایی. جهان را انتظار نگاهی تازه و جهان بینی نوینی است که تنها از رهگذر همین اندیشه ها جوان و جوانان پر شور می توان پاسخ داد. می توان پاک بود و اندیشه را حرمت نهاد و عمیق ترین اندیشه ها را از لابلای کتب و مقاله و سخنان و نصیحت های تکراری به زیبایی جهان و هستی و خدا باز گرداند. می توان باور کرد که در همان نگاه و همان نهال های کوتاه، سبزی آینده را می توان تصور کرد. می توان باور کرد و یقین داشت که هر تلاش و تکاملی در سایه همان نهال های به بار نشسته امکان پذیر است.

امروزه بسیاری از نگاه ها در ژرفای تنهایی و گمنانی چشمان جامعه فراموش شده اند. گروهی به خواب رفته و گروهی نیز حتی آخرین نگاه خود را به یاد ندارند. حال که خدا هست و جهان پابرجاست و باریکی گذرگه ما تا نهایت کهکشان ها گسترده است. می توان دید و می توان ایمان داشت و می توان از سکوت و سردی دانایی غرب گذشت و به گرمی و شیفتگی شرق رسید. می توان از سقراط گذشت و تنها به نگاه ژرف و شور انگیز او بسنده کرد؛ حتی از آن هم می توان گذشت و به بن مایه های اندیشه او، به هیجان و زیبایی که او را به وجد آورده است دست یافت، می توان پاک بود، می توان آگاه بود و هر چیز و همه کس را به آسانی و به تزویر مقام و منسبش نپذیرفت.

می توان پاک بود و بی هیچ سفارش و انتظاری اندیشید؛ به یمن عشق و به شور دانایی. می توان اندیشید و از بسیاری از بدعت ها و اجبارها و اغفال های گذشته و غرب در دنیای امروز رها شد. می توان نگاه و اندیشه خود را پایه گذاری کرد و وام دار کسی نبود.

تکرار یافته ها و نوشته های دیگران هر چند خوب و درست که باشند تنها زیبایی پرواز و عظمت کهکشان ها را به نشان می دهند و در مقابل ما را از پرواز و باور و اندیشه خود باز می دارند. هر انسانی به لطف و محبت پروردگار از نیرویی عظیم دانایی برخوردار است و ضمیر درون او همیشه آماده و حاضر به کنجکاوی ماست. نیاز ما صبر و توجه به درون مایه های انسانی است. نیاز ما باور زیبایی ست که در رهگذر یاد شده، شاهد آن خواهیم بود، نیاز ما حتی آموختن تقکر و نحوه اندیشیدن نیست، نیاز ما تنها نگاهی است عاشقانه به هستی و به خدا و به بلندای خلقت.

http://report.aruna.ir/archives/۲۰۰۸/Aug/۱۹/۱۸۱۳.php



همچنین مشاهده کنید