چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

بررسی پایه های اخلاق و فلسفه کانت


بررسی پایه های اخلاق و فلسفه کانت

کانت از فلاسفه بزرگ غرب, بنای اساسی اخلاق را قضایای اخلاقی پیشینی می داندکه زائیده عقل انسانی می باشد

(کانت) (۱) از فلاسفه بزرگ غرب، بنای اساسی اخلاق را قضایای اخلاقی پیشینی می‏داندکه زائیده عقل انسانی می‏باشد و به هیچ وجه از تجربه و آزمایش نشات نگرفته است‏و به‏طور کلی از نظر «کانت‏» وظیفه اولیه فیلسوف اخلاقی باید این باشد که عناصرپیشینی از معرفت اخلاقی را شناسائی و منشا آنها را پیدا کرده، نشان دهد.مثلا معانی تعهد را نباید در طبیعت انسان یا در اوضاع و شرائط عالمی که در آن‏قرار دارد جستجو کرد، بلکه باید آن را به نحو پیشینی در مفاهیم عقل(عملی)محض جست (۲) .

پس «کانت‏» اصالت تجربه را در اخلاق رد می‏کند، کانت در بخش اول کتاب خود:«اساس ما بعدالطبیعه اخلاق‏» می‏نویسد:

«در میان تمام آنچه که تصور آن ممکن است، در عالم و بلکه در خارج عالم به‏طورکلی چیزی وجود ندارد که بتوان آن را بدون قید و شرط خیر و خوب شمرد مگر اراده‏خیر (۳) .

خود «کانت‏» عبارت بالا را در همان کتاب چنین توضیح می‏دهد که مثلا هوشمندی وشجاعت و استقامت در کارها اموری هستند که از جهات مختلف می‏توان آنها را خوب‏شمرد ولی همین مواهب طبیعی ممکن است مبدل به نهایت‏شر و بدی شوند در صورتی که‏اراده‏ای که آنها را به کار می‏گیرد، اراده خوبی نباشد حتی اعتدال در عواطف وانفعالات که متقدمین آن را بدون شرط خیر می‏دانستند، نمی‏توان آن را بدون شرط خیرشمرد. زیرا بدون اراده خیر همین امور گاهی به عنوان اشیاء بد تلقی می‏شود. مثلاخونسردی و تسلط بر نفس مجرم، نه تنها او را خطرناک‏تر می‏کند، بلکه در چشم ما نیزشریرتر از مجرم عادی جلوه می‏نماید. و به تعبیر دیگر می‏توان کلام کانت را چنین‏بیان کرد:

«هر چیزی که متصف به خوبی و خیر می‏شود، در رابطه با چیز دیگری خیر است ونمی‏توان آن را نسبت‏به هر چیز و در هر حال خیر دانست. مثلا لیوان آب سرد برای‏فرد تشنه‏ای در هوای گرم خوب است اما همان لیوان آب سرد برای شخص سرماخورده‏ای درهوای سرد نه تنها خوب نیست، بلکه احیانا بد و شریر می‏باشد اما اراده خیر تنهاچیزی است که بدون هیچ شرطی مطلقا خوب است‏». سپس کانت اضافه می‏کند:

«آنچه موجب می‏شود که اراده خیر بدینگونه باشد، اعمال اراده و موفقیت‏های آن‏در صحنه و یا قدرت آن بر رسیدن به این مقصود و یا آن هدف نیست، بلکه کار در خوداراده است‏یعنی اراده خود ذاتا خیر می‏باشد، اراده از جهت ذات خودش مورد اعتبارو ملاحظه بوده، لازم است‏به تنهائی ارزشیابی شود و مقصود از اراده فقط آرزوی ساده‏نیست، بلکه تلاش برای استخدام تمام ابزارهائی است که قدرت بر آن داریم‏».

● سوال از «کانت‏»

حال در اینجا این سوال مطرح است که مراد از این که اراده‏خیر همیشه خیر است چیست؟ آیا مقصود ایشان از این عبارت این است که ما خیر بودن‏را همراه اراده ملحوظ داشته و جزو موضوع قرار داده‏ایم؟ اگر مراد این باشد، درپاسخ او می‏گوئیم که اراده در این صورت بالضروره خیر است و این ضرورت و بداهت‏به‏اصطلاح علماء علم منطق ضرورت به شرط محمول است، زیرا اگر محمولی در موضوع یک‏قضیه اخذ شود، در این صورت محمول به‏طور قطع بر موضوع خود حمل می‏شود و این دو ازیکدیگر قابل انفکاک نیستند. مثلا اگر بگوئیم «سیب، قرمز است‏» قرمز بودن سیب درچنین موردی ممکن است در متن واقع محقق باشد و ممکن است محقق نباشد و در حقیقت‏ماده قضیه در این صورت از دیدگاه منطقی امکان است اما اگر گفته شود «سیب قرمزقرمز است‏» در اینجا به بداهت محمول در این قضیه که قرمز بودن است، برای موضوع‏خود یعنی سیب قرمز ثابت است و ماده قضیه ضرورت بوده، به شرط محمول می‏باشد زیراممکن نیست‏سیب قرمز، قرمز نباشد.

بنابر این اگر این جمله «کانت‏» که تنها اراده خیر، خیر است‏به ظاهرش رها شود، مطلب جدید و نوئی را دربر ندارد، زیرا مفاهیمی از قبیل خوب و نیک و... ازجمله مفاهیمی هستند که متعلق آنها باید ذکر شود مثلا وقتی گفته می‏شود: «هوا خوب‏است‏» باید معلوم شود هوا نسبت‏به چه چیز خوب است آیا برای تبخیر خوب است‏یابرای انجماد و یا هیچ‏کدام؟

حال این سوال از ایشان مطرح است که در جمله: تنها اراده خیر خیر است، متعلق‏خیر چیست؟ آیا مراد آن است که اراده خیر نسبت‏به شی خاصی، خیر برای آن شی خاص‏است‏یا آن که اراده خیر به‏طور مطلق و نسبت‏به هر شی‏ای خیر است؟ ظاهرا مقصود«کانت‏» احتمال دوم باشد یعنی اراده‏ای که از هر نظر و نسبت‏به هر چیز خیر است،چنین اراده‏ای بدون قید و شرط خیر است. پس در این صورت این قضیه به بداهت وضرورت صادق است و ضرورت در این قضیه به اصطلاح علمای علم منطق در باب قضایا ازقبیل ضرورت به شرط محمول است. مثل این که این قضیه که ملکات و صفات خوب همواره‏خوب است ضروری بوده، قابل بحث و بررسی نمی‏باشد از اینجا روشن می‏شود:

انحصاری که کانت در خیریت مطلقه برای اراده خیر معتقد است، درست و صحیح نیست،بلکه غیر اراده خیر، چیزهای دیگری را نیز به روش اخذ محمول در موضوع می‏توان خیرمطلق دانست و این نظر و بیان، مطلب جدیدی نبوده و به معلومات انسان‏ها نمی‏افزایدو چیزی جز به اصطلاح یک توتوژی(افسانه‏ای) نیست.

وانگهی آنچه را که کانت معتقد است که: «اراده خیر ارزش آن ذاتی است‏» یعنی‏چه؟ زیرا هنگامی، وصفی برای چیزی ذاتی است اگر از هر چیز غیر از خودش صرف شود،باز آن وصف برای او محقق باشد، اما در مورد اراده خیر معقول یست‏خیر که وصف‏اراده خیر است‏خیر نباشد چون سلب شی از خودش عقلا محال است‏بنابراین اراده خیربالضروره خیر است ولی این مورد درصورتی است که خیر به عنوان محمول در جمله قرارگرفته باشد اما سخن این است که خیر در موضوعی که صفت‏برای اراده می‏شود، چه‏نسبتی با اراده دارد آیا ذاتی اراده است‏یا عرضی؟ اگر عرضی است‏به تعبیر علماءعلم منطق آیا از قبیل محمول به ضمیمه است‏یا نه؟

بدیهی است که خیر بودن، جزء ماهیت اراده نیست زیرا گاهی اراده هست و دارای‏خوبی نیست و می‏دانیم اگر چیزی همیشه همراه ماهیت نباشد نمی‏توان آن را برای‏ماهیت، ذاتی دانست.

پس در حقیقت می‏توان گفت که اراده به ملاحظه اراده بودن وقتی خوب است که مرادبر آن اراده مترتب گردد و چون مفروض این است که اراده در افعال اختیاری انسانهاجزء اخیر علت تامه می‏باشد. بنابراین از این جهت آن مقدار که مربوط به جنبه‏های‏اختیاری افعال می‏شود اراده، همیشه خوب است زیرا مراد ما آن اندازه که وابسته به‏اراده است، همیشه بر اراده مترتب می‏شود اما این خوبی یک خوبی اخلاقی نیست زیراخوبی اخلاقی فقط آنجا متصور است که چیزی در تحقق کمالات و به فعلیت رسیدن‏استعدادهای انسان موثر باشد وا ین در خوبی اراده نسبت‏به مرادش از جهت این که‏مراد بر اراده مترتب است، موجود نمی‏باشد پس از اینجا نمی‏توان اراده را خیرپنداشت زیرا بر این اساس می‏توان حتی اراده متعلق به شر را نیز خوب نامید درحالی که چنین نیست پس اراده را از نظر اخلاقی تنها هنگامی می‏توان خیر دانست که‏مراد و متعلق آن خیر و برای تحقق کمالات و به فعلیت رسیدن استعدادهای انسانی‏ملائم باشد و دلیل بر این مطلب این که گاهی با وجود آن که عملی در خارج محقق شده‏است‏شر بوده و لکن ما اراده فاعل را خیر می‏دانیم، این است که مراد بالذات یعنی‏صورت علمیه که اراده آن تعلق پیدا کرده و به عنوان دیدن فعل خارجی به کار رفته‏است، خیر می‏باشد و شخص نیز برای تحقق مراد خوب تلاش کرده است. نهایت در مقام‏تطبیق، خطائی رخ داده و فردی که اراده تادیب ظالم را داشته، مظلومی را مثلامورد ضرب قرار داده است.

پس اراده خوب یعنی اراده‏ای که مراد آن در صورت تحقق، خوب است ولی فرض این است‏که در موارد خطا مراد بالذات در خارج متحقق نشده است پس در خارج خوبی بالفعل رخ‏نداده بنابراین باز در این که اراده خوب، بالفعل است تشکیک راه می‏یابد ونمی‏توان تا آن اندازه پیش رفت که حتی در صورت عدم تحقق عمل خوب، اراده متعلق به‏آن را نیز نیک بالفعل دانست‏بر این اساس ما با قطع نظر از شرع نمی‏توانیم اراده‏متعلق به خیری را که به تحقق پیوسته است، واقعا و حقیقتا خیر بدانیم. (البته دراین مورد حسن فاعلی موجود است).

آری در صورتی که شرع را بپذیریم و اراده قرب به خداوند را در عمل خاصی داشته‏باشیم و خطائی در تطبیق آن متحقق شود شرع می‏پذیرد که این اراده خیر می‏باشد زیرااثر بر آن مترتب می‏گردد و منشا ترتب چنین فایده‏ای بر اراده قرب خداوند این است‏که تنها افعال خارجی دارای اثر مثبت نسبت‏به کمال انسانی نمی‏باشد، بلکه اعمال‏درونی و افعال جوانحی نیز چنین ویژگی را دارا هستند و در حقیقت می‏توان گفت‏بزرگترین موثر و مهمترین خیر در اعمال قلبی موجود است و آن توجه به حضرت حق‏تعالی و بریدن از غیر او می‏باشد (ولذکر الله اکبر) و این در اعمالی که به قصدقربت انجام می‏گیرد، همیشه موجود است و خطابردار نیست و لکن بدون در نظر گرفتن‏این جهت ما دلیلی نداریم که اراده خیر را در همه حال خیر بدانیم.

حسین حقانی زنجانی

۱- ایمانوئل کانت در سال ۱۷۲۴ میلادی در کنیگبراز از شهرهای آلمان متولد شد ومدت ۸۰ سال نیز عمر کرد. ریاضیات و طبیعیات و هیات و نجوم و فلسفه را رشته‏اختصاصی خود ساخت و در حدود ۸۰ کتاب و رساله در اکثر مسائل علمی و ریاضی وجغرافیای طبیعی و زمین‏شناسی و هیات و آثار جو و منطق و دیانت و سیاست از خودبه یادگار گذاشت(لغت نامه دهخدا، ماده «کانت‏» به نقل از سیرحکمت دراروپا).

۲- مقدمه اساس مابعدالطبیعه اخلاق به نقل کاپلتون، ص ۱۷۰.

۳- اسس متافیزیقا الاخلاق، ترجمه به زبان عربی از محمد فتحی الشنطیطی، ص ۵۱.

درسهایی ازمکتب اسلام- سال ۷۷ -شماره ۱