یکشنبه, ۲۰ خرداد, ۱۴۰۳ / 9 June, 2024
مجله ویستا

لینوكس یك كاربر فلسفه است


لینوكس یك كاربر فلسفه است

لینوكس كه زاده دنیای ورای مدرنیته بود, مفاهیم مدرن دیگری به جز سرمایه و حقوق را هم به چالش گرفت, مثلاً مرزها و كشورها
این گونه است كه یك ایرانی برای آن كه یك مشكل سخت افزاری را حل كند, در اینترنت درخواست كمك میكند و در جوابش یك مهندس اسرائیلی به او یاری میرساند

•مدرن‌ها

ویندوز یك محصول صنعتی مدرن است، ریشه در همان نظامی كه سرمایه اصلی‌ترین واژه‌اش است و انحصار حیاتی‌ترین ترفندش. قاعده خیلی ساده است: تنها بابت چیزی كه انحصاراً در دست شماست، می‌توانید پول بگیرید. انحصار ویندوز، انحصار تكنولوژی است. این قاعده هم رایج و ساده است، همیشه معیار ارزشمند برآیندی از این موارد است: كارآیی، كیفیت، راحتی و ارزانی، تازگی و در نهایت چیزی عجیب كه هیچ گاه دقیقاً معلوم نیست چیست، گاهی حتی مضحك بودن. پس چیزی به اسم تكنیك وجود دارد كه نتیجه‌اش محصول ما را ارجمند می‌كند و جریان سرمایه را به سمت ما جاری. قدم بعدی برای ساختن محصول عزیز این است كه ارزش‌ها را دریابیم، و حتماً اسطوره سازی هم گام مهمی است. اسطوره‌ای كه حاصل پیچیدگی تكنیك در لفاف راز است، اسطوره‌ای كه نیازش رمزآلودگی است؛ مایكروسافت یك اسطوره است، اسطوره كاپیتال.مایكروسافت یك نهاد صنعتی مدرن است، درست مثل معادن ذغال سنگ. در این معدن برنامه‌ورزی كارگران متبحری هم هستند، بهترین‌های همه دنیا: شرقی و غربی. كارگرانی كه امروز از مهندسین نرم‌افزار و علوم كامپیوتر، مدیران پروژه، گرافیست‌ها و بازاریاب‌ها تشكیل شده‌اند، آنان كه وجه تمایزشان تكنیك است، آنها تكنسین‌اند و روزمره و سربه راه؛ مثل كارگرهای ژرمینال زولا. مایكروسافت مثل معادن ذغال سنگ است، با این فرق كه این بار محصول نه سنگ‌های سخت و كار نه شكستن محكم‌ها، كه هدف تولید "نرم‌افزار" است، كالای شما "باد هوا" است و كارتان پایه گذاردن اصول محكم. از اسطورگی و رازآلودگی گفتم، و ارجاع به نمادهای مدرن: اینجا "جان بول" هم داریم، نماد سرمایه‌دار، اما این بار نه یك مرد مسن و چاق انگلیسی با تازیانه و كلاه، سرمایه دار ما یك جوان خوش لباس است، جوانكی كه به تبع اسطوره‌ها(و اسطوره‌سازها)ی عصر خودش، از مدرسه و قالب پدران فراری شده، تا خود قالب ایشان گیرد، و با همه سادگی آن چنان در راز و رمز پیچیده شده كه حالا برای همه( حتی آنها كه نمی‌دانند ویندوز چیست) اسطوره شده: اسطوره ثبات، اقتدار و انحصار: بیل گیتس.ویندوز قرار بود پنجره‌ساز باشد، بی‌هیچ ادعا. ویندوز رسم Mac-OS را پیش گرفت، بی‌ادعای خلق راهی جدید. اما امروز پنجره ویندوز به هوای خفقان آور قالب‌های سرمایه‌داری كهنه باز می‌شود، به انحصار. ویندوز كه روزگاری برایمان مایه فخر بی‌ادعاییِ تكنیك و كاركردن بود، همان كه روزگاری در كنار MS-DOS(سیستم عامل مبتنی بر محیط متنی و در نتیجه منعطف‌تر و حرفه‌ای‌تر) می‌زیست، ناگهان سیاهچال معنا شد: بدنی فربه، ظاهر فریب، گرانقیمت و پر از اشكال و شتاب كه كوس ادعایش حرفه‌ای ها را می‌آزرد و آماتورها را مدهوش كرده بود. آنكه روزگاری به مدد تفاوت‌های بنیادین در نگارش‌های متوالی فروش می‌كرد، امروز تنها بهانه تغییر چهره و بزك كردن شماره نگارشش بالا می‌رود. حالا كاربران برای داشتن این بدن فربه مجبور به تحمل انگل‌های پرتوقع و خطای همراهش هستند: Internet Explorer با خطاهای امنیتی مضحك و فراوان - كه داستان دادگاهی شدنش به جرم انحصاری كه بیل گیتس به آن تحمیل كرده بود را هنوز خیلی ها به یاد دارند- هر روز بیشتر در عمق ویندوز فرو می‌رود و شما را مجبور به استفاده از خود می‌كند؛ Outlook Express كه سوراخ‌های امنیتی‌اش تا به حال بارها راه را بر ویروس‌ها گشوده و به مدد همبستگی با Explorer و نیز Hotmail و MSN كه هر دو چهره‌های استبداد اینترنتی مایكروسافت هستند، مانده و به عنوان نمونه آخر Media Player كه ابلهانه، بزرگ و تنبل است.از سویی دیگر آمدن تائیدیه‌های سخت‌افزاری و درایورهای مایكروسافت عرصه این انحصار را علاوه بر بازار نرم‌افزار و اینترنت به حیطه سخت افزار نیز كشانده و آن آرم Designed for Microsoft( Windows( كه رانت مایكروسافت به شركت‌های سخت افزاری برای تشدید تمامیت خواهی‌اش است ترس از منظره آینده را بیشتر می‌كند. حكایت آخری كه می‌ماند به جوك مانند تر است: لو رفتن بخشی از متن اصلی هسته ویندوز NT پهلوان اسطوره ای مدرنمان را دچار وحشت كرده، همیشه تمامیت خواه ها را تروریسم به چالش می كشد. آخرین حكایتی كه یك روز تعریف می شود، ماجرای مردی است كه روزگاری ثروتمندترین مرد انسان روی زمین بود و آنقدر فروخت و آن قدر بد فروخت كه بازارش كساد شد، شاید روزی به داستان پدرسالاری بیل گیتس و تمركز كاپیتال بخندیم.

•پست مدرن‌ها

امروز در كتاب‌های فلسفی یك روز به نام روز مرگ مدرنیته وجود دارد، روزی در با تخریب چند برج آمریكایی، اما من كه به عصر سایبرنتیك و مجاز و "باد هوا" ایمان دارم، دوست‌تر می‌دارم كه این روزمرگ را تغییر دهم: روز مرگ اسطوره مایكروسافت یا معادلاً تولد لینوكس. چه زمانی؟ هیچ كس نمی‌داند كی بوده؛ شاید روزی كه ریچارد استالمن بنیاد نرم‌افزار رایگان FSF را پایه گذارد. نهادی كه بر خلاف جریان رایج به دنبال تولید برای كسب مستقیم نبود، بلكه جویای تولید با هدف توسعه بوده، توسعه‌ای كه لاجرم روزی برای ما سودآور است. بنیادی كه اصلی ترین تولیداتش تا پیش از لینوكس ابزارهای توسعه‌ای بود: Emacs و gcc دو ابزار برنامه‌نویسی كه عمدتاً به دانشگاهیان اجازه می‌داد فارغ از بحث پرداخت هزینه یا مسائل قانونی به توسعه برنامه‌های مورد علاقه‌شان بپردازند. FSF عكس یك گوزن شاخدار مضحك را به عنوان آرم خود انتخاب كرد و روزبه روز در محیط مجازی توسعه یافت. محصولاتش در حیطه سیستم عامل را با GNU معرفی كرد و شعاری عجیب: GNUصs not Unix، GNU یونیكس نیست. شاید هم درست‌تر باشد كه این زادروز را همان روزی بدانیم كه لینوس تروالد یك دانشجوی سال دوم رشته علوم كامپیوتر دانشگاه...، چون استطاعت خرید یونیكس برای انجام پروژه دانشگاهی‌اش را نداشت، یك نمونه كوچك از این سیستم عامل را نوشت، با gcc ترجمه و اجرا كرد و متن آن را روی سایت FSF گذاشت؛ شاید برای شوخی نام آن را هم با تغییر s آخر اسمش به x ،Linux گذارد. آرمی كه لینوس تروالد برای لینوكس برگزید یك پنگوئن بود. این فرارفتن از مدرنیته حقیقتاً مولود محیط‌های آكادمیك بود و محیطی كه در آن سرمایه به مفهوم رایج نقش ایفا نمی‌كند. این جا اهداف بلندمدت و توسعه‌ای معنای بیشتری دارند. از این جای داستان به بعد خیلی سریع پیش رفت، آن قدر كه هنوز كه هنوز است، خیلی‌ها متوجه نشده اند: لینوكس هر روز حامیان بیشتری پیدا كرد و پیچیده‌تر و كامل‌تر شد، اما هنوز به رسالت اصلی‌اش پایبند مانده: متن باز و اصلی برنامه به طور كامل در اختیار همه و برنامه كاملاً رایگان است. در حقیقت وفادار به همان میثاق FSF _ عهدی كه با كنایه به كپی‌رایتCopyright (میثاقی حقوقی كه حامی و مشروعیت بخشنده به انحصارهای بازار سرمایه داری سنتی است) كپی‌لفت Copyleft خوانده شد- است؛ همان GPL كه مدعی است بر خلاف همه قراردادهای حقوقی تاریخ بشر هدفش نه تحدید مالكیت كه اعطای آزادی Freedom است. این اصلی‌ترین خلاف آمد تاریخ و به خصوص مدرنیته است. این جا سرزمین مجازی بود و ساكنان اصلی‌اش(دانشگاهیان) میخواستند اصول خودشان را بر آن حاكم كنند. اصولی برآمده از روشنفكری و فرهیختگی: مهم‌ترین اصل آزادی است، حتی اگر به آنارشیسم تنه زند. پس رسالت بعدی حذف تمركز بود، تمركزی كه علت و معلول سرمایه‌داری مدرن است. این شكستن تمركز در حقیقت راه را برای آزادی اقتصادی باز می كرد. شما در هر كجای دنیا كه بودید می توانستید متن اصلی لینوكس را به رایگان از اینترنت دریافت كنید، در آن تغییر دهید(یا ندهید!) و این محصول را به رایگان یا در ازای دریافت پول به دیگری واگذار كنید. این تمركزشكنی نتایج عجیبی داشت: لینوكس به سرعت پیشرفت كرد، ایرادهایش كشف شد و راه توسعه در پیش گرفت. شركای این توسعه طیف وسیعی بودند؛ عمدتاً دانشگاهیان یا مهندسان نرم‌افزاری كه در وقت‌های آزاد به این كار می پرداختند و برخی دشمنان كهنه مایكروسافت مانند Netscape . موضع گیری مایكروسافت هم جالب بود: مقابله سنتی حقوقی كه این بار به علت پراكندگی توسعه دهندگان و سودآور نبودن آن برای آنان با شكست مواجه شد. لینوكس كه زاده دنیای ورای مدرنیته بود مفاهیم مدرن دیگری به جز سرمایه و حقوق را هم به چالش گرفت، مثلاً مرزها و كشورها. این طور شد كه حالا لینوكسی كه روی كامپیوتر من نصب شده، بخشی از آمریكا آمده، قسمتی از آلمان، جایی از فرانسه و روسیه و... اینگونه است كه یك ایرانی برای آن كه یك مشكل سخت‌افزاری را حل كند، در اینترنت درخواست كمك میكند و درجوابش یك مهندس اسرائیلی به او یاری میرساند.شاید این اولین كنش اصیل در جهت جهانی شدن به مفهوم پست مدرن (نه به معنای نخ نمای مدرنش) باشد: كنشی كه به پول معطوف نیست. این شكستن مرزها و اتحاد ملیت ها، از سویی دیگر بر تنوع و تكثر فرهنگ ها صحه می گذارد. شما می توانید به راحتی یك نسخه كاملاً محلی از لینوكس داشته باشید، چون متن اصلی آن در اختیارتان است. به راحتی میتوانید ظاهرش را تغییر دهید و توانایی‌های دیگر(مانند پشتیبانی از زبانتان) را به آن بیافزائید. چه بسا در آینده فرهنگ‌های محلی ایران هم نسخه لینوكس ویژه خود را پیدا كنند؛ همان طور كه كشورهای آسیایی و اروپایی نسخه‌های اختصاصی ویژه خود را دارند و در خیلی جاهای دیگر مثل كشور خودمان بر ملی شدن لینوكس تأكید می شود. از افقی وسیع‌تر حاصل شكسته شدن مرزها با تأكید بر تنوع هاست؛ ارزشی كه آن قدر می ارزید كه شهرداری یكی از شهرهای آلمان به رغم پیشنهاد مایكروسافت مبنی بر فروش محصولاتش با یك دهم قیمت، از قبول آن سرباز زد و لینوكس را به عنوان سیستم عامل محلی در نظر گرفت.مفهوم بعدی كه باید به بازی گرفته میشد، اصالت بود. معنایی عمیق و جدی در دنیای مدرن كه خیلی از مواقع بر كارآیی پیشی میگیرد. اما در لینوكس اصالت، محوریت خود را از دست داده. برای لینوكس مهم نیست كه چگونه شما آن را می بینید. در حقیقت حالا بیش از ده نوع واسطه ارتباط با لینوكس وجود دارد كه توسط نهادها و شركت‌های مختلف ساخته شده، كه خیلی از آنها تقلید از ویندوزند حتی از نظر یك گرافیست حرفه‌ای شاید كیفیت مشابه‌های ویندوزیشان را ندارند. جالب‌تر آن كه حرفه‌ای‌ترها لینوكس را نه به خاطر رابط گرافیكی‌اش، كه به خاطر محیط متنی‌اش میخواهند: همان صورت قدیمی كه در Dos و یونیكس وجود داشت؛ صورتی كه رسالتش زیبایی به مفهوم مدرن آن نیست، بلكه هدف اصلی در این جا آن است كه محصول كار كند، این شاید به ما نشان دهد كه در آینده به چه چیزی زیبا گفته خواهد شد: به چیزی كه خوب كار كند. در این جا یك چالش فلسفی جدید پدیدار می شود؛ در جهان مدرن فرم بر محتوا غلبه پیدا كرد، نقش محتوا و كاركرد از مهم‌ترین موضوع به مسئله‌ای فرعی در كنار فرم و چگونگی كاركرد تقلیل یافت، اما انگار لینوكس در حركت خلاف جهت روند رایج جهان مدرن این قاعده را زیر پا گذاشته است.اصالت از جنبه دیگری هم به بازی گرفته شده. در لینوكس همه چیز قلابی و تقلیدی است، بدون آن كه هیچ تلاشی برای اصیل جلوه دادن به مفهوم سنتی باشد.به هر حال امروز در آغاز راه این رویداد عظیم هستیم. انقلابی در عرصه مجاز و سایبرنتیك كه نتیجه‌اش شكست روند رایج مدرن مبتنی بر سرمایه است، نظامی كه از دو قطب ارباب و بنده تشكیل شده. ادعای جهان آینده سرمایه داری نه بر اساس درآمد كه بر بنای توسعه است. توسعه‌ای كه در نظامی هم سطح از سفارش دهندگان و كاربران و صاحبان از سویی و تكنسین‌ها و توسعه‌دهندگان از سویی دیگر فراهم میآید: تصاحب رایگان، فروش نرم‌افزار به قیمت هیچ، "باد هوا" در ازای "باد هوا".

داوود مرادی گراوند