چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
کتابهایی که پس داده شدند
حالا دیگر به یقین میتوان گفت که دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در ایران در نوع خود تجربهای بیسابقه در طول سیسال گذشته و حتی در تاریخ معاصر بوده است. رقابتی فشرده و پایاپای که حتی وقتی سوت پایان آن زده شد، طرفهای این رقابت همچنان به ادامه کار خود پرداختند!
اما آنچه در این میان برای ما مهم است، بعد فرهنگی ماجراست و نتایج آن که در شکلی کلان، حوزه فرهنگ و هنر را تحتالشعاع خود قرار داده است. همچنین آن افراط و تفریطهایی که از دل این رقابت بیسابقه سیاسی بیرون آمده است و بدون آنکه به پیامدهای ناگوار آن توجه کافی شود، ادامه مییابد.
بازار داغ رقابت میان نامزدهای این دوره از انتخابات به همان نسبت که در میان توده مردم دیده میشد، در میان اصحاب فرهنگ و هنر نیز بهشدت خود را به رخ میکشید. آنگونه که گاه پا را از محدوده تعقل و استدلال بیرون میگذاشت و به شیوههای آزار دهنده طرفداران متعصب تیمهای سرخ یا آبی نزدیک میشد.
درست است که اهل فرهنگ و هنر نیز همانند دیگر شهروندان این دیار حق دارند نظر خود را ابراز کنند اما نباید از این واقعیت چشمپوشی کرد که این طیف از جامعه شهروندان عادی نیستند که چیزی بگویند و تمام شود بلکه هریک عقبهای دارند، از جایگاه و شأنی برخوردارند که درست یا غلط برای توده مردم الگوسازی میکند و اینجاست که این الگوها نباید بهگونهای رفتار کنند که یک رقابت سیاسی به یک تقابل اساسی بدل شود و جامعهای را که باید یکدست و همدل باشند، به سمت شقهشقه شدن سوق دهد.
بیتوجهی و گذشتن از خط و مرزهای متعارف در این سطح میتواند زمینهای را شکل دهد که این گرمای مطبوع رقابتی را به نقطه اشتعال نزدیک کند. با این اوصاف، بیشک در بروز آنچه در روزهای گذشته شاهد بودیم، اهل فرهنگ و هنر نیز در سطح خود سهمی از ماجرا داشت.
آنها که پا را از یک اعلامنظر شخصی و یا حتی یک یادداشت استدلالی در تأیید نظر خود، فراتر گذاشتند، نهتنها محبوبیت و مقبولیت خود در نزد توده مردم را خرج مشروعیت بخشیدن به کاندیدای مورد نظر خود کردند بلکه پا را فراتر گذاشته و وارد گود شدند و همچون اعضای ستادهای انتخاباتی نامزدها، بهکار تبلیغ و یا حتی تخطئه و تخریب طرف مقابل پرداختند. البته این بخش از ماجرا، شایسته اصحاب فرهنگ و هنر نبود؛ آنها که انتظار میرود برای اثبات استقلال فکری و نظری خود، باید بیرون از حلقه قدرت بایستند و اعلام افق سیاسی ایدهآل برای آینده کشور و یا باروری حوزه فعالیت خود، نباید بهگونهای باشد که شایبه دنبال کردن منافع شخصی و دستیابی به امکاناتی باشد که ایستادن در کنار قدرت میتواند به همراه داشته باشد. اما متأسفانه در این دوره در میان همه طرفهای رقابت انتخاباتی شاهد چنین حرکتهایی بودیم. حرکتهایی از سوی اهل فرهنگ و هنر که رنگ و بویی بیش از یک اعلامنظر ساده سیاسی داشت.
براساس همین مسئله بحثهایی نیز به میان آمد که زمینه را برای یک سری تقابلهای شخصی مساعد و فراهم میساخت. آنگونه که با اتکاء به این شرایط و حتی با در حاشیه ماندن اصل قضیه، پای یکسری تسویهحسابهای شخصی به میان آمدکه بهواسطه آن، اهل فرهنگ، قلم را چون تیغ بر روی هم کشیدند و برای تخطئه و یا محکوم کردن طرف مقابل، از دایره انصاف خارج شدند و آوار آن را بر سر نامزدها نیز فرود ریختند. پیامدهای این تیغ کشیدن بر روی هم، نه فقط ناگوار و مغایر با اصول مردمسالاری بود که بدتر از آن، تأثیر مخربی نیز در سطح جامعه داشت و شکافهایی را بهوجود آورد که برای پرکردن آن، مدتها زمان و درمانی جدی لازم است! این روزها مصادیق بارز احوالی که از آن سخن رفت، در پیرامون خود و در سطوح مختلف کاملا میتوان احساس کرد؛ از آن دوستانی که بحثهای انتخاباتی را چنان جدی گرفتند که بیرحمانه برهم تاختند و این نقطه پایانی شد برای رفاقتهایی که به سادگی بهدست نیامده بود.
و حالا در سطحی دیگر با باز پس فرستادن نسخههای یکی از پرفروشترین آثار داستانی چند سال اخیر به ناشر آن، چنین شکافی را شاهد هستیم. کتابی که روزگاری برخی با اشتیاق آن را خریده بودند، حالا از کتابخانههای شخصی خود بیرون میکشند و برای اعتراض به ناشر بازمیگردانند و برخی آن را پاره پاره میکنند و در اقدامی عجیبتر کتابسوزان راه میاندازند؛ باورش بسیار سخت است! و از کنار آن نباید ساده گذشت. مهم نیست که تاکنون چند نفر اینکار را کرده باشند، آنچه از همه مهمتر است، گذر چنین فکری است از اذهان اهل قلم و یا اهل مطالعه که طیف نخبگان این جامعه را میسازند و یا خواهند ساخت. بهراستی برما چه گذشته که اینچنین بیرحمانه درباره یکدیگر قضاوت میکنیم، در غیاب هم حکم محکومیت صادر میکنیم و آن را به اجرا میگذاریم و حتی چون دستمان به طرف مقابل نمیرسد، کینهورزی میکنیم به اثری که از او در دست است و جزیی از او میپنداریم.
تردیدی نیست که این نتیجه همان افراط و تفریطهایی است که همه ما گرفتار آن بودهایم. در ماجرای رقابت تا آنجا پیش میرویم که به دشمنی و عداوت بدل شود؛ عداوتی که آثار آن را به سادگی نمیتوان از ذهن و روح جامعه پاک کرد.
در انتخاباتی که گذشت، بدعتها فراوان بود، از هرجنس و سنخی که به ذهن خطور میکند و در میان همه طیفهای جامعه نیز بسیاری با حرارت دست بهکار آن بودند. اصحاب هنر و قلم نیز به بیسابقهترین شکل ممکن وارد میدان شدند، چون گویی آنان از روز اول دست بهکار سیاست بودند و نه فرهنگ و هنر. به هر روی، بسیاری نظر خود را اعلام کردند و تمام شد. درست یا غلط آن را تاریخ بهعنوان عادلترین قاضی، خود قضاوت خواهد کرد. فرهاد جعفری نیز همانند بسیاری نظر خود را اعلام کرد، از کاندیدای مورد نظر خود حمایت کرد، دربارهاش نوشت و حتی در مناظرهها شرکت کرد.
هرچند او از جمله کسانی بود که در این میان بسیار پیش رفت؛ چیزی که از اصحاب فرهنگ و هنر انتظار نمیرود، اما تنها فرهاد جعفری نبود که در چنین راهی قدم گذاشت و تنها نمیتوان بر او خرده گرفت که اهل فرهنگ که کارشان با شعور است، نباید اینچنین درگیر شعار باشند و خود را تا حد اعضای ستاد انتخاباتی یک کاندیدا که جانبدارانه و گاه بدون انصاف تبلیغ میکنند، پایین بیاورند. هدف دفاع از فرهاد جعفری نیست، بدیهی است، انتخاب او، اعلامنظر و نوشتههایش در این رابطه، پای خودش خواهد بود و مبنای قضاوت دیگران قرار خواهد گرفت.
بلکه بحث بر سر چگونگی این قضاوت و متأسفانه افراط و تفریطهای فعلی است. در جامعهای که در حال تمرین دمکراسی است و همه ما بهویژه نخبگان جامعه نیز شعار آن را میدهیم، چنین مصادیقی، رأی بهخلاف آن میدهد؛ «کافه پیانو» خوب یا بد، یک اثر داستانی است که متر و معیار قضاوت درباره آن، دوست داشتن یا نداشتن آن و یا حتی خریدن یا نخریدن آن چیز دیگری است. پس فرستادن کافه پیانو به ناشر و یا دیگر اقدامات اعتراضی از این دست، بیحرمتی به کالایی فرهنگی است، که فارغ از قضاوتهایی که درباره نویسندهاش صورت میگیرد، بدعتی است تا چهره فرهنگ را مخدوش کند.
حرکتی که برخلاف همه شعارهای ما در ذات خود اقتدارگرایانه، تمامیتخواهانه و غیردمکراتیک بهنظر میرسد. نگارنده نمیداند بین دوستان یا موافقان دیروز و مخالفان امروز جعفری چهگذشته است، اما هرچه هست، بدل کردن آن به یک حرکت جمعی، مخدوش کردن یکی از اولین اصول دمکراسی، یعنی تحمل نظر مخالف است.
معنای چنین حرکتهایی آن است که اگر کسی نظری مخالف با اکثریتی (کم یا زیاد) داشته باشد، حساب کار دستش باشد که نباید آن را ابراز کند، چراکه ممکن است دیگران برایش خط و نشان بکشند. من نمیدانم تا چه اندازه ابراز نظرهای جعفری در این رقابت سیاسی از سر صداقت بوده یا نبوده است، اما اینها مانع از آن نمیشود که فراموش کنم شرکت در چنین حرکتهایی مصداق باز یک نوع سانسور خطرناک برای جامعه است. کسانی که اعمال زور را در عرصههای مختلف مورد نکوهش قرار میدهند، خود نباید به یک نوع اعمال زور فرهنگی دست یازند که طرف مقابل را از ترس چنین واکنشهایی وادار به سکوت کند.
اگر گفتار و رفتار جعفری در این میان خاطر مردم را آزرده باشد، کاهش فروش «کافه پیانو» در هفتههای اخیر خود میتواند دربردارنده پیامی مشخص برای او باشد که دیگران را بینیاز از تیغ کشیدن بر او میکند. دیگرانی که با این روش میخواهند صاحبان نظر مخالف خود را خاموش یا حذف کنند؛ بدین گونه که ناشران و یا کتابفروشان از ترس غضب این جمع، خواسته یا ناخواسته مجبور شوند روی از امثال جعفری برتابند. در روزگار حساسی بهسر میبریم، اعمال و رفتار ما در حافظه تاریخ ضبط و ثبت خواهد شد. بکوشیم آنگونه رفتار کنیم که بعدها، شرمسار تاریخ نباشیم.
نویسنده: مانی - کسروی
منبع: هفته نامه - پنجره - ۱۳۸۸ - شماره ۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست