وقتی کلاغ‌ها عشق می‌خورند

▪ نویسنده: فهیمه محفوظ
▪ انتشارت: اختران
«وقتی کلاغ‌ها عشق می خورند» رمانی است در ۳۰۳ صفحه. «دیدم سرت را روی دست‌هایت گذاشتی تا نیفتد. ولی افتاد و قطرهای اشک چای تو را شور کردند. پشت …

نویسنده:

فهیمه محفوظ

انتشارت:

اختران

«وقتی کلاغ‌ها عشق می خورند» رمانی است در ۳۰۳ صفحه. «دیدم سرت را روی دست‌هایت گذاشتی تا نیفتد. ولی افتاد و قطرهای اشک چای تو را شور کردند. پشت پنجره غروب را کلاغ‌ها اشغال کرده بودند. رفتن آفتاب راهولناک می خواندند تا گذار از روز به شب را بیش‌تر تیره کنند. چه مرگشان بود؟ برای پیشوازی شب؟ و تو چه قدر آن روز عصبانی بودی! وحشت می‌کردم. نمی‌شد به تو دشت زد.

دیشب یک ستاره خواب دیدم. لخت و پتی! جایی بود مثل سیبری و چیزی بود مل یک پنجره... گفتم، ستاره! لیز خورد.» ( از متن کتاب)