پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مروری بر رمان هیولای هاوکلاین


مروری بر رمان هیولای هاوکلاین

در سال های اخیر و با رونق آثار براتیگان در ایران, آنقدر به بازیگوشی ها و سنت شکنی های ادبی او عادت کرده ایم که این بار عنوان فرعی کتاب یک وسترن گوتیک را جدی نگیریم و نیز انتظار نداشته باشیم که براتیگان برایمان رمانی وسترن, گوتیک یا چیزی بین این دو ژانر نوشته باشد

در سال‌های اخیر و با رونق آثار براتیگان در ایران، آنقدر به بازیگوشی‌ها و سنت‌شکنی‌های ادبی او عادت کرده‌ایم که این‌بار عنوان فرعی کتاب (یک وسترن گوتیک) را جدی نگیریم و نیز انتظار نداشته باشیم که براتیگان برایمان رمانی وسترن، گوتیک یا چیزی بین این دو ژانر نوشته باشد. فقط می‌توانیم شاهد این باشیم که او چگونه با هجو خاص خود، ژانرهای مذکور را به چالش می‌گیرد و رمانی خلق می‌کند که مثل آثار دیگرش، فراتر از قراردادهای حاکم است، طوری که از جا دادن آن در ژانری خاص درمی‌مانیم. درباره زندگی شخصی نویسنده و تعلق او به نسل معترض بیت که در دهه‌های میانی قرن بیستم شکل گرفت و آثارشان را بر خلاف جریان‌های معمول و غالب نوشتند، بحث کافی شده و در این فرصت اندک قصد پرداختن به این مقوله را نداریم. در رمان هیولای هاوکلاین که نویسنده آن را در سال ۱۹۷۴ و در آستانه ۴۰ سالگی نوشته هم همه وقایع نامعمول و غیرمنتظره هستند، ولی بر مبنای همان بیان ساده و روایت صادقانه، و حداقل حسن‌اش این است که بر خلاف کارهای قبلی که از او خوانده‌ایم، قصه‌یی سرراست دارد با روایتی فوق‌العاده پرکشش. داستان از تابستان سال ۱۹۰۲ یعنی نخستین سال‌های قرن بیستم در امریکا شروع می‌شود و احتمالا همه کنایه‌ها و تمثیل‌های موجود در آن را هم باید در فرهنگ جامعه امریکای همان سال‌ها جست‌وجو کرد. داستان در سه کتاب و در بخش‌های خیلی کوتاه روایت می‌شود.

در کتاب اول با دو ضد قهرمان، گریر و کامرون، همراه هستیم. دو ولگردی که از ابتدا به عنوان دو آدمکش حرفه‌یی معرفی می‌شوند که از راه کشتن آدم‌ها روزگار می‌گذرانند. البته از همان آغاز می‌توان به سادگی یا حتی بزدلی آنان پی برد که دوتایی رفته‌اند هاوایی که مردی را بکشند و برگردند- تا حدی یادآور شخصیت کارآگاه خصوصی رمان «در رویای بابل» هستند- آنجا که هر چه با خود کلنجار میروند، دلشان نمی‌آید به شخصی شلیک کنند که در حال آموزش اسب‌سواری به بچه‌اش است. یا وقتی از معاون کلانتر درخواست می‌کنند که بمیرد، چون دیگر نمی‌خواهند به او شلیک کنند! عادت‌های ابلهانه‌یی هم دارند، مثلا کامرون همیشه مشغول شمردن چیزهاست، حتی تعداد دفعات استفراغش در کشتی را می‌شمارد و همیشه هم با خود جعبه‌های حاوی انواع اسلحه حمل می‌کند تا در موقع انجام کار مناسب‌ترین آنها را انتخاب کند. خلاصه دخترکی سرخپوست ملقب به کودک جادوی معروف، این دو را که به درد کار دوشیزه هاوکلاین میخورند، در مکان ناجوری می‌یابد و با دلبری و پیشنهاد دستمزد کلان، به منطقه سنترال کاونتی میبرد به خانه دوشیزه هاوکلاین و خودش هم در قالب خواهر دوقلوی او مسخ می‌شود. آنها اجیر می‌شوند تا مزاحم دایمی خانه یعنی هیولای ساکن در زیر خانه دوشیزه و غارهای یخی را بکشند؛ هیولایی که بر اثر اشتباه علمی پدر پروفسورشان در آزمایشگاه خصوصی‌اش به وجود آمده و خانه را تبدیل به یخدانی کرده و خودش را هم بلعیده. پدری که می‌خواسته با انجام این آزمایش‌ها مساله اساسی فراروی بشریت را حل کند! این هیولا شبحی است که در مواد شیمیایی ایجاد شده و همراه با سایه ناراضی‌اش این قدرت را دارد که خواسته‌اش را بر ذهن و ماده اعمال کند و سرشت حقیقت را تغییر دهد. اما این تنها شروع ماجراهای عجیب این خانه است... بخشی از جذابیت داستان برمی‌گردد به گفت‌وگوهای هجو و احمقانه‌یی که بین شخصیت‌ها ردوبدل می‌شود؛ آدم‌هایی بی‌عار و گاه هم ساده‌لوح که در هر موقعیتی باشند، چند بار دیگر هم کشتن هیولا را به بهانه‌های مختلف مثل خوردن شام و چای و دفن کردن جنازه پیشخدمت خانه به آینده موکول می‌کنند.

دو شخصیت مضحک داستان اگرچه همواره آلات و اسباب آدمکشی را با خود حمل می‌کنند، رفتارشان هرگز شباهتی به آدمکش‌های حرفه‌یی ندارد و خیلی وقت‌ها آدم‌هایی احساسی هستند. در نهایت هم نه با اسلحه‌های جورواجور خود، به جنگ هیولا می‌روند و او را از پا در می‌آورند! کشتن این عنصر نامطلوب و دفع نیروهای شر از خانه، اگرچه به نجات پروفسور هاوکلاین و بازگشت او به دنیای زندگان منجر می‌شود، در نهایت به سوختن خانه به شکلی نمادین ختم می‌شود. بی‌خیالی اعضای خانواده و استیصال آنها هنگام فرو ریختن ستون‌های خانه و از بین رفتن باورهای چندین ساله‌شان، از زبان براتیگان شنیدنی است و شاید همه اینها تمثیلی است برای آغاز خشونت‌بار سدهای پرتنش در تاریخ و تمدن امریکا. «طرز نشستن‌شان طوری بود که به نظر میرسید آمده‌اند پیک‌نیک. اما البته پیک‌نیک سوختن خانه بود و مرگ هیولای هاوکلاین و پایان یک رویای علمی. این طلیعه قرن بیستم بود.» این رمان را که گویا ترجمه‌های دیگری از آن هم در انتظار مجوز نشرند، نشر افراز در ۱۱۰۰ نسخه و به ترجمه سارا خلیلی جهرمی منتشر کرده است.

احمد پورامینی