چهارشنبه, ۸ اسفند, ۱۴۰۳ / 26 February, 2025
ک مثل کُپل صحرا شده پر زگل

با آقای معلم میشدند ده تا. موشها را میگویم. همانها که بازیگوشیهای بامزهشان توی یک مدرسه کوچک سرخوشمان میکرد. همین که نام اسمشو نبر میآمد شستمان خبردار میشد که قرار است سروکله گربه سیاهی پیدا شود که تن موشها را بلرزاند. «مدرسه موشها» اول یک جنگ بود که فیلمنامه آن را مرحوم احمد بهبهانی نوشته بود.
طرح ساخت این مجموعه هم زیر سر مادر دنیای عروسکها بود: مرضیه برومند. بعد کمکم شخصیتها شکل گرفت و عادل بزدوده طرح اولیه عروسکهای موش را با گل درست کرد و با گچ قالب زد. او ابتدا ۲۵ مدل خلق کرد و از هر عروسک سه تا ساخت. تا رسید به ۲۰۰ عروسک که حالا غیر از یک عکس دستهجمعی هیچکدام از این موشها وجود خارجی ندارند.
بعد از این که طرح کلی این موشها توسط گچ زده شد خلق قالب صورت و خطوط چهره و ظرایف شخصیت عروسکها آغاز شد. رحیم دوستی، ایرج طهماسب و عادل بزدوده قالب صورت کپل را زدند. خود بزدوده تاریخ ۶/۲/۶۳ را که کپل به وجود آمد، خوب یادش است. بقیه عروسکها هم همین طور به وجود آمدند. گویا در زمان ساخت مدرسه موشها، اول عروسکگردان انتخاب و بعد از آن تحتتاثیر صدا، صورت آن موش ساخته میشد. مدرسه موشها اولین نسل از عروسکهای دستکشی در ایران بودند توسط مرضیه برومند، زندهیاد کامبیز صمیمیمفخم و رضا پرنیانزاده زیرنظر استاد اسکار باتک در مرکز تولیدات تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل گرفت. این عروسکهای دستکشی، سیستم بسیار سادهای داشتند. یک لوله کاغذی که انگشت داخل آن میرفت. دور این لوله پنبه و نخ پیچیده شده بود و روی آن پارچه تریکوی کشباف ساده که با کشیدن این پارچه روی حجم نخ و پنبه، سر این موشها به وجود میآمد. عروسکها را همانها که میگرداندند جایشان حرف هم میزدند. ابتدا صداها توی استودیو ضبط میشد و بعد کمی دورش را تند میکردند تا صداها نازک شود. بعد صداها پخش میشد و روی آن تصاویر را میگرفتند. شخصیتهای این موشها خیلی ساده شکل گرفته بود تا بیننده بتواند از روی هر اسم به ویژگی درونی آن موش پی ببرد. مثلا کپل معروفترین شخصیت مدرسه موشها بود. این محبوبیتاش را از تپلی و بانمکی و پرخوریاش میگرفت.
حمید جبلی به جای این موش محبوب حرف میزد و به جای او برای زنگ ناهار ذوق میکرد یا نارنجی را فاطمه معتمدآریا خلق کرد. یک موش لوس بچه پولدار که همیشه لباس نارنجی به تن داشت. معتمدآریا خیلی خوب توانسته بود شخصیت لوس و نگاه فخرفروش نارنجی را با آوایی بین صدای سین و شین و چ در کلامش منتقل کند.
دم باریک توی مدرسه موشها موش ظریف و شکنندهای بود که برای خواهرش میخواند: موش موشک من، میخوره غصه، که نمیتونه بره مدرسه... ایرج طهماسب دم باریک را به وجود آورد و باید از جلوی چشم کپل دور باشد تا اذیتش نکند... عینکی که شاگرد اول کلاس بود و بچه مثبت و مبصر مدرسه موشها. صدای برپا و برجا گفتنش حرص بچهها را درمیآورد... همه و همه یادآور دنیای درس خواندن بچه موشهایی بود که بازیگوشی به درس خواندنشان میچربید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست