پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه و كارخانه بت سازی


فلسفه و كارخانه بت سازی

ژان كالون، متأله پروتستان فرانسوی و پایه گذار آئینی كه به نام خود وی مذهب كالونی نامیده شده است، در قرن شانزدهم میلادی گفت: ذهن بشر كارخانه بت سازی دائمی است- آن هم به قصد فرار …

ژان كالون، متأله پروتستان فرانسوی و پایه گذار آئینی كه به نام خود وی مذهب كالونی نامیده شده است، در قرن شانزدهم میلادی گفت: ذهن بشر كارخانه بت سازی دائمی است- آن هم به قصد فرار از خدا. چرا كه روبه رو شدن با خدایی كه به راستی خدا باشد، به حقیقت رعب آور است. وقتی موجودی متناهی، موجودی كه از تناهی خویش آگاه است روی در روی وجودی (و نمی گویم موجودی) بایستد كه از قرار معلوم نامتناهی است، یعنی كران و پایان ندارد، خواهی نخواهی بیش از همیشه با تهدید عدم خویش مواجه می گردد. موجودی كه وجودش «مشروط» است و «محدود»، هنگام رویارویی با وجود «مطلق» و «نامحدود» دچار بزرگ ترین اضطراب می شود. تائید وجود مطلق به اضطراب موجود متناهی دامن می زند. گریز از این اضطراب بی درمان، به زعم كالون، نیاز به بت سازی دائم دارد، بت هایی كه مرا از هراس مواجهه با تهدید مهیب «عدم» برهانند. نكته این است كه وقتی از خدای «واحد» سخن می گویی و از ضرورت پرستش او دم می زنی، گزیری و گریزی از رودرروی او ایستادن نداری و این یعنی تن دادن به اضطراب. تحمل و تاب آوردن مواجهه با خدا ظاهراً راهی جز گریختن از این مواجهه، این عامل اصلی اضطراب ندارد. و این همان است كه كالون بت سازی دائمی نامیده است. اما این كه ذهن بشر را كارخانه بت سازی دائمی بنامیم دلالت هایی دارد فراتر از آنچه خود كالون احتمالاً مد نظر داشت.

پیش از پرداختن به آن دلالت ها و ورود به بحث نسبت فلسفه با این موضوع، این را هم بگوییم كه در قرن شانزدهم پس از كالون كسان دیگری هم از این استعاره سود جستند. پروتستان ها پرستش تصاویر را در برابر خداپرستی می گذاشتند و آن را بت پرستی می انگاشتند. ولی دیگرانی بودند كه بت ها را برای اطلاق به خطاهای بشری به كار می بردند، از آن جمله جوردانو برونوی فیلسوف كه چهل سالی از كالون جوان تر بود و از قضا هیچ علاقه ای به تعالیم و اصول آئین وی نداشت. برونو كه سرانجام به علت عقاید عرف شكنش به دستور كلیسا در آتش سوزانده شد، از همان جوانی در تعالیم كلیسا شك و شبهه نمود و ازجمله، هیچ گاه در اتاق خود پیكره های قدیسان مسیحی را به دیوار نمی آویخت و به نصب صلیبی كوچك بسنده می كرد. شخص دیگری كه در نیمه دوم قرن شانزدهم برای صحبت از خطاهای دامن گیر ذهن بشر از استعاره بت ها بهره گرفت، فیلسوف و سیاستمدار انگلیسی فرانسیس بیكن بود كه سه سال پیش از مرگ كالون چشم به جهان گشود. او چند بار كمر به رده بندی انواع بت های ذهن آدمیان بست. پرسش این است كه در واژه «بت» چه خاصیتی هست كه آن را برای چنین كاربردی مناسب نموده است.

صالح نجفی



همچنین مشاهده کنید