سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
میان سالی و خلاء عاطفی
از وقتی چشم به جهان می گشایم تا لحظه ای که چشم می بندیم به دنبال برطرف کردن نیازهای زیستی و عاطفی خود هستیم .
تجربه ثابت کرده که انسان استقامت فراوانی در برابر کمبودهای زیستی از خود نشان می دهد و با آن کنارمی آید ولی دربرابر فقرعاطفی زانو به زمین می زند و این زمین گیری به دنبال خود گاهی عوارض خانمان برانداز به دنبال دارد.
مثل : خود کم بینی – خود بزرگ بینی – پرخوری – کم خوری – افسردگی – وسواس – بد بینی – منفی نگری – ناسازگاری – پرخاشگری و گاهی این معضل او را وارد وادی جرم های عینی تر می کند . مثل : سرقت ( چرا که از فکر می کند فقر عاطفی در اثر نداشتن وضع مالی خوب برایش پیش آمده ) تجاوز ( برقراری رابطه جنسی و نرسیدن به این لذت را فقرعاطفی قلمداد می کند )
گاهی طلاق های مکرر در زندگی را تجربه می کند و گاهی پیوستن و گسستن های مکرر با این و آن، ولی بزودی در می یابد که خودش در جمع و دلش جای دیگر است .
میان سالی زمانی است که زیبایی و توانایی انسان ها رو به کاهش می گذرد و این تغییر وضعیت اثرات روحی و روانی فراوانی را برای انسان به وجود می آورد . او به دنبال این است که گناه این تغییر وضعیت را به گردن این و آن بیندازد به همین دلیل فکر می کند همراه و همسر همدمی را که انتخاب کرده نتوانسته او را به وادی عاطفی ببرد و نیازهایش را برآورده کند او از خود غاغل است و همه چیز را از چشم دیگران می بیند .
برای این که به این نقطه نرسیم باید تدبیری بیندیشیم ، باید بدانیم تنها چیزی که از زندگی می خواهیم این است که بتوانیم عاشق باشیم و از آن به بعد تا آخر عمر به خوبی زندگی کنیم .
و برای رسیدن به این باور ، ابتدا باید از خودتان بپرسید که چرا یک نفر در وهله اول به دنبال برقراری ارتباط است . شاید پاسخ این پرسش به وضوح ، آشکار نباشد ، اما بسیار ساده است . از دهه ۹۰ به بعد ، در هر نسل ، همه انسان ها به سوی برقراری رابطه های جدید گرایش پیدا کردند ؛ چرا که از تاریخ فوق ، برقراری رابطه به صورت یک امر اجتناب ناپذیر درآمده است . دیر یا زود مسئله تولید مثل هم مطرح می شود و حاملگی به این معناست که خانم ها نیاز به حمایت اقتصادی دارند ، و نتیجتا پدر خانواده این وظیفه را به عهده می گیرد . نقش افراد کاملا روشن است ؛ طبیعت کار خود را انجام می دهد . حتی اگر رابطه "شاد " باشد و دو نفر " عاشق " یکدیگر باشند ، باز هم مسائل دیگری به وجود می آید که دوری از آن ها اجتناب ناپذیر خواهد بود . ایجاد رابطه یک امر حیاتی است و رابطه سالم به رابطه ای گفته می شود که تنها مرگ قادر باشد شرکای آن را از یکدیگر جدا کند.
به مشکلاتی که دربالا به آن ها اشاره شد ، قضیه مذهب و فشارهای اجتماعی را نیز اضافه کنید . آن وقت می بینید که کنار هم ماندن تا چه اندازه دشوار خواهد شد .به همین دلیل است که مادربزرگ ها و پدربزرگ ها و اجداد و نیاکان ما خیلی راحت تر می توانستند تا آخر عمر درکنار یکدیگر باقی بمانند .
این روزها وضعیت ما با گذشته فرق کرده است . همه چیز به این مطلب ختم می شود ، ما تنها به این دلیل دریک رابطه باقی می مانیم ، و یا حتی وارد آن می شویم ، چون این کار بهتراز انجام ندادن آن است.
به عبارت دیگر یک رابطه باید موجب ایجاد خوشحالی درما شود در غیر این صورت هرگز حاضر به تحمل آن نخواهیم بود .
این مسئله بسیار مهمی است ، اما مشکل بزرگ تری که وجود دارد هیچ ربطی به خود رابطه ندارد . بلکه مشکل این است که مردم این کار را بدون وجود هیچ گونه دانشی انجام می دهند . جامعه هم چنان ارزش های پیش پا افتاده را مرکز اصلی توجه خود قرار می دهد و ما هم با همان مقیاس های قدیمی ، رفتارهای خودمان را تخمین می زنیم . هنوز تصور می کنیم اگر رابطه ما بهم بخورد ، بازنده میدان خواهیم بود و متحمل شکست شده ایم ، به ویژه اگر طرفی باشیم که دیگری این کار را درحق ما انجام داده باشد . اگر رابطه شما بهم خورد باید به آن درست مانند عوض کردن خانه ، تغییرشغل ،مهاجرت کردن به یک کشور دیگر و .... نگاه کنید . تاکنون برای خود شما چند مرتبه اتفاق افتاده که کارهای بالا را انجام داده باشید؟ اما عوض کردن شریک زندگی ؟! با این ها فرق می کند .
راه حل چیست ؟
حقیقتا می توان گفت : دو چیز ؛
ـ اول این که عاشق خودتان باشید . اگر خودتان را دوست داشته باشید هیچ کس نمی تواند به شما آسیب بزند چرا که یک قدرت درونی مصلح می شوید . اگر به آرنولد شوارتز بگویید : که تو انسان ضعیفی هستی ، این امر اصلا برایش مهم نیست ، چون اعتماد به نفس دارد ، خودش را دوست می دارد و از همه این حرفها گذشته به درستی می داند که این چنین نیست .
ـ دوم : این که چیزهایی را که از رابطه و زندگی خود می خواهید ، به طورکامل برای خودتان روشن کنید ، و با طرف مقابل خود نیز در مورد آن موارد صادق باشید .
همچنین شما باید بتوانید که با خودتان نیز در مورد این مسائل با انعطاف پذیری بیشتری برخورد کنید . خواست ها و نیازهای انسان ، به مرور زمان تغییر پیدا می کنند . تمایلات افراد ، سه ماه پس از برقراری رابطه ، درست مثل همان روز اول نیست ، و سه سال بعد نیز باز هم نسبت به روز اول دگرگون شده است . بنابراین به این نتیجه می رسیم که شما باید همواره به درون خود گوش کنید ، و نه تنها به او آسیب وارد نسازید ، بلکه به او اعتماد کرده و دقیقا مطابق توصیه های او عمل کنید !
اما به راستی چه چیز می تواند یک فرمول ساده و عملی را به شما به منظور یافتن و نگه داشتن یک عشق حقیقی ارائه کند ؟واقعا می خواهید بدانید ؟
باید فردی را که هر روزبا او هستید باتمام وجود دوست داشته باشید . ( برای این که بدانید این شخص چه کسی است ،بهتر است نگاهی به داخل آینه بیندازید !)
فقط همین ! با این کار شما حامل توده های عظیمی از عشق می شوید که می توانید به راحتی به دیگران نثار کنید . درطول زمان هایی که خودتان را یک فرد تنها تصور می کنید ، مطمئن باشید که زندگی چندان بد نخواهد گذشت ،چون برای مدتی با درون خودتان هم نشین می شوید ، خودتان را که بشناسید به خدا شناسی می رسید و این شناخت خلاء درونی شما را پر می کند واحساس آرامش می کنید در کنار کسی که زندگی می کنید و افسردگی دوران میانسالی کمترسراغ تان می آید .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست