چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

هارپر و نهادینه شدن نئوکانیزم در کانادا


هارپر و نهادینه شدن نئوکانیزم در کانادا

انتخابات ۲۰۱۱ کانادا انتخاباتی متفاوت بود در این انتخابات علاوه بر پیروزی غیر منتظره محافظه کاران, حزب لیبرال برای اولین بار در تاریخ خود با کسب ۳۴ کرسی به رتبه سوم سقوط نمود

انتخابات ۲۰۱۱ کانادا انتخاباتی متفاوت بود. در این انتخابات علاوه بر پیروزی غیر منتظره محافظه کاران، حزب لیبرال برای اولین بار در تاریخ خود با کسب ۳۴ کرسی به رتبه سوم سقوط نمود. از طرفی حزب نئودمکرات چپگرا نیز به رهبری جک لیتون توانست برای بار نخست به مقام دوم صعود کرده و به جایگاه «حزب مقابل» دست یابد. پیروزی محافظه کاران هر چند که تاحدودی مرهون کاریزمای جک لیتون و اختلافات داخلی حزب لیبرال بود با این حال نمی توان کارنامه مثبت دوران حاکمیت این حزب بر دولت را در این پیروزی نادیده انگاشت. پیروزی و موفقیت های اقتصادی و سیاسی دولت محافظه کار کانادا و همچنین شکست سخت حزب رقیب لیبرال در انتخابات اخیر، بتازگی گمانه هایی را مطرح نموده است بر این عنوان، که محافظه کاری نوین در کانادا در صورت امتداد موفقیت های دولت کنونی هاپر نهادینه گشته و تا سالیانی دراز باقی خواهد ماند. در این مقاله سعی بر این است که ابتدا با ریشه یابی نئوکانیزم کانادایی و بررسی ارتباط شکل گیری این اندیشه، با نئوکانیزم آمریکایی و همچنین بررسی تحلیلی موفقیت های دولت هارپر به احتمال این نهادینه گرایی بپردازیم. در این راستا به آنالیز تاکتیک های پرستیژی - هویتی دولت هارپر در عرصه داخلی و بین المللی پرداخته و همچنین به واکاوی علل تغییرات بنیادینی که این دولت در ارزشهای کانادایی زده است می پردازیم. تغییراتی که اجرای کامل آن به بازتولید ارزشهای کانادایی در قالب یک «هویت نوین کانادایی» می انجامد.

● مقدمه

یازده ماه پیش با پیروزی حزب محافظه کار کانادا اکثریت کرسی های پارلمانی در اختیار این حزب قرار گرفت و بدین شکل استیفن جوزف هارپر (Stephen Harper) رهبر حزب محافظه کار در رقابتی تاریخی برای اولین بار به یک دولت اکثریت دست یافت. این در حالی بود که وی پیش از این، سرپرستی دو دولت اقلیت محافظه کار را بر عهده داشت. محافظه کاران در این انتخابات با کسب ۴۰ درصد آراء، ۱۶۷ کرسی از ۳۰۸ کرسی پارلمان را به دست آوردند. همچنین حزب نیو دمکراتیک (New Democrat Party) موسوم به «ان دی پی» که گرایشاتی چپگرایانه دارد، با کسب ۱۰۲ کرسی، رتبه دوم و حزب لیبرال (Liberal Party) با کسب ۳۴ کرسی به رتبه سوم دست یافتند. این اولین بار در تاریخ کانادا بود که حزب لیبرال جایگاهی سومین در رقابت انتخاباتی می یافت. ( ۲۰۱۱, BBC Canada electionl) البته این نتایج با نظر سنجی که تنها ۹ روز قبل از این انتخابات صورت پذیرفت حدوداً همخوانی داشت.(۲۰۱۱, Committed voters only - First Preference)

پس از پیروزی هارپر در انتخابات بسیاری از صاحب نظران به بررسی علل پیروزی حزب محافظه کار و دلایل شکست احزاب دیگر در این انتخابات پرداختند. مخصوصاً سقوط حزب لبیرال به رتبه سوم، برای بسیاری از مردم کانادا اتفاقی نادر و دور از انتظار بود. در این میان برخی از تحلیلگران ضمن غیرمحبوب‌ توصیف نمودن شخص هارپر، با بیان این مطلب، که کانادا در یکی از بحرانی‌ترین دوره‌های تاریخی خود از نظر رهبری قرار دارد، پیروزی محافظه کاران در انتخابات را تنها مرهون موقعیت خاص سیاسی کانادا و بحران داخلی در احزاب رقیب دانسته و امتداد این روند را ناپایدار عنوان نمودند. در مقابل برخی در تحلیلی متفاوت، عنوان داشتند که پیروزی هارپر و محافظه کاران در انتخابات نتیجه کارکرد مثبت دولت وی در عرصه های مختلف کانادا بوده است. این عده همچنین معتقدند که هارپر در جریان حاکمیت ۵ ساله خود، به تدریج کشور را به سمت راست هدایت نموده و در صورت تداوم موفقیت های دولت وی در دوره اخیر، این احتمال قوت می یابد که راستگرایی در کانادا نهادینه شده و تا مدت ها حاکمیت را در دست داشته باشد که به نظر می آید تحلیل مذکور از تحلیل نخست به واقعیت نزدیک تر باشد.

کانادایی ها در رفتارهای خود کاملاً آمریکایی مسلک می باشند. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۷-۳۶) به همین منظور است که برخی ریشه های ظهور نئوکانیسم در کانادا را مرهون غالب شدن این اندیشه بر سیاست خارجی و داخلی ایالات متحده در دهه های اخیر عنوان نموده اند. این خصلت بیشتر ناشی از اثر گذاری تاریخی، صنعتی و فرهنگی همسایه ابرقدرت کانادا بر روی این کشور می باشد. با این تفاسیر نمی توان برای روی کار آمدن محافظه کاری جدید در کانادا فرآیندی به پیچیدگی آمریکا قائل بود. زیرا سیاست «تجارت محور» کانادا همواره با مختصاتی به دور از استرس و تنش های بین المللی تنظیم گشته است. از سویی موقعیت ژئواستراتژیک کانادا و همسایگی این کشور با برترین قدرت جهانی باعث گشته است تا تنها دغدغه سیاسیون کانادایی در طی قرن اخیر هدایت امور کشور بوده و به کلی با تنش های بین المللی بیگانه باشند. به همین علت تنها ریشه ظهور نئوکانیزم کانادایی را می توان پیروی از رویدادهای کشور آمریکا دانست، آن هم در حدی بسیار خفیف تر. البته نباید در این میان از شخصیت هارپر و منافع و اندیشه حزب مطبوعش نیز غافل گشت. ظهور تفکر نئوکانیزم و نهادینه شدن این اندیشه سیاسی در کانادا به لحاظ همسایگی این کشور بزرگ با ایالات متحده (کشوری که ایران در سه دهه اخیر بیشترین نشانه های تنش را با آن داشته است) باید برای پژوهشگران و کنشگران ایرانی حائز اهمیت باشد. مخصوصاً هنگامی که این تفکر در حمایت های اخیر خویش از رژیم اسرائیل همواره یک گام فراتر از ایالات متحده عمل نموده است.

در این مقاله تلاش می شود تا با بررسی روند شکل گیری نئوکانیزم امریکایی و همچنین میزان و علل تاثیرات این اندیشه بر محافظه کاری کانادا به شناخت محافظه کاری نوین کانادایی بپردازیم. همچنین این مقاله سعی بر ان دارد تا با بررسی احزاب کانادایی و آنالیز انتخابات ۲۰۱۱ به بررسی روند موفقیت های پی در پی محافظه کاران در کانادا بپردازد. سئوال اصلی مقاله آنست که آیا نئوکانیزم کانادایی با توجه به روند اخیر خویش در کانادا نهادینه می گردد یا خیر ؟ فرضیه مقاله بر چند نکته تاکید دارد. اولاً محافظه کاران به دلایلی که به تفصیل شرح آن داده خواهد شد در موقعیت برتر و تاریخی نسبت به احزاب رقیب قرار دارند. دوماً دولت هارپر در دوره قبل خود موفقیت های مناسبی در عرصه سیاسی و اقتصادی در داخل و خارج کانادا کسب نموده است. سوماً دولت هارپر با تغییرات بنیادین در ساختار ارزشی و بازتولید ارزش ها، دست به تولید هویتی کانادایی موازی با اندیشه های محافظه کارانه خویش زده است.

۱. فرآیند شکل گیری نئوکانیزم در آمریکا

جنبش نو محافظه کاری در آمریکا، ابتدا چیزی نبود جز یک گروه پراکنده که در بسیاری جهات با هم متفاوت بودند لکن آنچه آنان را به هم پیوند داد دو عنصر «مبارزه با کمونیسم و ایدئولوژیهای اقتدارگرا» و دیگری «کاهش نقش فزاینده دولت در حیات مردم» بود. رابرت تافت، بری گلدواتر، رونالد ریگان، نوت گیگریج و دهها تن دیگر، نقشی اساسی در ظهور و پیدایش نومحافظه کاری آمریکایی داشتند. سیر تحولاتی که از رابرت تافت شروع و در دهه ۷۰ به اوج خود رسید. به صراحت می توان اعلام کرد که وقایعی چون جنگ ویتنام، تظاهرات ضد جنگ در آن دوران و همچنین اعتصابات و تظاهرات دانشجویی نقشی اساسی در شکل گیری طیف روشنفکران نو محافظه کاری داشتند. این روشنفکران به همراه روزنامه نگاران و سیاستمداران در اطراف تفکرات محافظه کاری گرد آمدند و پیاده سازی و مشروعیت بخشی آن را محور فعالیت خود قرار دادند. چرا که همگی به این نتیجه رسیده بودند که لیبرالیسم کلاسیک در حد فاصل برنامه «معامله جدید» و برنامه «جامعه بزرگ»، جنگ کرده و به قدرت رسیدن ساندنیست ها در نیکاراگوئه، هاری ترومن ضد کمونیست و مایکل دوکاکیس مصالحه گر و رها کردن تفکر در خصوص توده ها و ارزش های آمریکایی در جهت راضی نمودن گروههای اقلیت و گروههای ذی نفع راه خود را گم کرد و آمریکا را به سویی حرکت داد که در عرصه جهانی توانایی مقابله با کمونیسم و در عرصه داخلی توانایی مقابله با فروریزش ارزش های سنتی پویا را نداشته باشد. (دهشیار، ۱۳۸۸: ۶-۱۵)

این گونه گشت که محافظه کاران با ائتلافی عظیم در مقابله این ناکارآمدی ظهور نمودند و در نهایت به تفکر غالب در تعیین سیاست های اقتصادی و سیاست های اجتماعی (حضور نهادهای غیر دولتی برای محو ضعف های حاکم بر جامعه) و سیاست خارجی (حضور وسیع تر و قاطع تر آمریکا در اقصی نقاط دنیا، حتی در نقاطی که به طور سنتی هیچ گاه منطقه نفوذ ایالات متحده نبوده است) دست یافتند. (دهشیار، ۱۳۸۸: ۱۷)

این جنبش با به قدرت رسیدن بوش و آمیخته شدن افکار و خصوصیات فردی وی با تفکر نومحافظه کاری، به اوج خود رسید. فردی که فکر می کرد از جانب خدا مبعوث شده تا با شر و پلیدی مقابله نماید. لو دوبز (Lou Dubose) و مولی ایوینز (Molly Ivins) دو روزنامه نگاری که در مورد جورج بوش رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده تحقیقات بسیاری کرده اند در خصوص وی می نویسند:

« ایمان او عمیقاً شخصی و غریب است. با صراحت می توان گفت که بوش اطمینان دارد که برای ماموریتی الهی برگزیده شده است.» (اریک لوران، ۱۳۸۸: ۲۲)

شاید به همین دلیل بود که در انتخابات سال ۲۰۰۰ میلادی هنگامیکه سایر کاندیدها سعی می کردند در مسائلی چون سقط جنین و یا حقوق همجنس بازان مواضعی متفاوت بیان نمایند بوش فقط از ایمانش سخن می راند. چیپ برتلت (Chip Bertlet) متخصص جریانهای مذهبی دست راستی در تحلیلی در مورد بوش می گوید:

« افکار بوش شبیه به مسیحیان انجیل گرایی است که در انتظار بازگشت مسیح موعود هستند. از نظر آنها در جهان نبرد سهمگینی میان نیکی و بدی در جریان است و در نبرد نهایی بدی به اوج خود خواهد رسید.» وی در تکمیل این گفتار می افزاید:« اشخاصی که دارای چنین عقایدی هستند غالباً دست به اقدامات خطرناک و دیوانه واری می زنند که گمان می کنند خواست خداست.» (اریک لوران، ۱۳۸۸: ۱۷) کیرکگارد (Kierkegaard) فیلسوف دانمارکی سخن جالبی دارد که برای وصف اندیشه های بوش مناسب به نظر می رسد. وی می گوید :« در لحظه ای که گمان می کنیم به خدا نزدیک هستیم شاید در حال یاری شیطان باشیم.» (اریک لوران، ۱۳۸۸: ۲۲)

در دوران بوش، موج های متناقضی در سیاست کشور ایالات متحده ظهور یافت. در این دوره اندیشه های امنیتی و ادراکات سیاست خارجی از فضای نهادگرایی به بین الملل گرایی منتقل گردید. در چنین شرایطی، توسل به قدرت از اهمیت و مطلوبیت ویژه ای برخوردار بوده و در نتیجه آن، روندهای جدیدی در سیاست خارجی آمریکا طراحی شد. این امر بر اساس حمله پیش دستانه، تغییر رژیم، یکجانبه گرایی و همچنین سلطه خیرخواهانه در حوزه های بحرانی تبیین گردید.(متقی،۱۳۳۸: ۲۵) حمله به افغانستان و عراق ماحصل ظهور نئوکانیزم امریکایی در عرصه سیاسی ایالات متحده می باشد. در حمله به افغانستان کانادا دو هزار سرباز به جبهه جنگ اعزام نمود ولی در جنگ عراق کانادا از همراهی آمریکا امتناع ورزید که این خود منجر به تیرگی روابط بین دو کشور گردید.

۲. علل و تاثیرات نئوکانیزم آمریکایی بر محافظه کاری کانادایی

کشور کانادا در منطقه ای ژئو استراتژیک واقع می باشد. در سال ۱۹۳۷ آندره زیگفرید جغرافیدان فرانسوی اظهار داشت که دو ویژگی مهم کانادا منابع طبیعی عظیم و موقعیت جغرافیایی این کشور محسوب می شوند. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۲۵) کانادا در همسایگی دو کشور پرتنش قرار داشته و دارد. این کشور از شمال قطبی با روسیه و در جنوب با آمریکا هم مرز می باشد. همسایگی کانادا با یک هژمون چهاربعدی همانند ایالات متحده تاثیرات بسیاری در سیاستگذاری خارجی این کشور داشته است. فرهنگ، سنت، مذهب و پیشینه تاریخی مشترک با آمریکا و همچنین برتری های نظامی و اقتصادی ایالات متحده خود باعث گردیده است که این کشور هیچ گاه سودای برتری منطقه ای و رقابت را در سر نپروراند و در مقابل ایالات متحده سیاست همزیستی و همکاری را در پیش بگیرد.

کانادا با احتساب مرز مشترک با آلاسکا، ۸۸۹۳ کیلومتر مرز مشترک با کشور آمریکا را داراست و به علت شرایط خاص آب و هوایی و سرمای قطبی هرچه به سمت شمال این سرزمین حرکت نمائیم از میزان جمعیت این کشور کاسته می شود. به طور کل بیش از ۸۵ درصد مردم کانادا در ۳۰۰ کیلومتری مرز کانادا _ آمریکا زندگی می نمایند و این خود بر تاثیر کشور آمریکا بر زندگی کانادایی ها می افزاید. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۳) دوری از دنیای پر چالش دو قاره آسیا و اروپا باعث شده است تا کانادا همانند کشور آمریکا به طور مستقیم درگیر جنگ های جهانی نشده و در طول تاریخ خود مورد تجاوز قدرتمندان قرار نگرفته و در طول قرن اخیر به مامنی بی خطر برای سرمایه گذاران خارجی تبدیل گردد.

گرچه کانادا با عضویت در پیمان آتلانیک شمالی تعهدات نظامی چند جانبه ای را پذیرفته است اما قصورهای این کشور در خصوص افزایش هزینه های نظامی اش همواره موجب ناخرسندی هم پیمانانش گشته است. البته کانادا در طول تاریخ خود پیمان های دفاعی مختلفی را امضاء نموده که مهمترین آنها با کشور امریکا بوده است. دفاع متقابل آمریکای شمالی در اعلامیه اُدنبرگ (Odensburg) مورخ ۱۹۴۰ و تشکیل هیئت مشترک دائمی دفاع که در همین تاریخ راه اندازی گردید، چهارچوب همکاری های دفاعی بین امریکا و کانادا را به وجود آورد. این دو کشور با امضای چند موافقت نامه دو جانبه در طول نیم قرن گذشته در حفاظت از منطقه وسیعی از امریکای شمالی، آبهای ساحلی و محدوده جوی با یکدیگر سهیم بوده اند. مشخص ترین این موافقت نامه ها، موافقت نامه دفاعی نوراد (Norad : سیستم دفاع هوایی آمریکای شمالی) به سال ۱۹۵۸ میلادی می باشد. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۷-۱۶۶) به طور کل جغرافیای سیاسی خاص کانادا باعث گشته است تا این کشور همواره سیاست ها و مخصوصاً سیاست خارجی خویش را با عنایت به سیاست های کشور همسایه خود یعنی آمریکا تببین بنماید.

وجود منابع طبیعی و معدنی گسترده در کانادا و قرار گرفتن این کشور در کنار یک غول صنعتی چون آمریکا باعث شده است تا کانادا عمده کالاهای خام خود را برای تولیدات صنعتی به آمریکا صادر نماید. همچنین وجود این منابع طبیعی این کشور را تبدیل به مامن مناسبی برای سرمایه داران آمریکایی به منظور تاسیس کارخانجات عظیم صنعتی کرده است. همین امر منجر به این گشته است تا برخی از صاحب نظران سیاسی نقشی جهان سومی برای این کشور قائل شوند زیرا کانادا مواد خام را یا به کارخانه داران امریکایی مستقر در کانادا تحویل و یا به آمریکا صادر کرده و در مقابل کالای صنعتی دریافت می کند که این گردش در صنعت تصویری جهان سومی می آفریند. به همین منظور در دهه های اخیر بسیاری از سیاستمداران کانادایی سعی نموده اند تا از نفوذ بیش از اندازه آمریکا و شرکت هایش در این کشور و وابستگی های متقابل این نفوذ بکاهند که البته در این راستا کمتر موفق بوده اند. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۹۲-۸۴)

همسایگی با امریکا و همچنین دارا بودن منابع عظیم طبیعی باعث گشته است که سیاست خارجی کانادا به شدت تجارت محور گردد و بسیاری از ارزیابی ها و تبیین سیاست خارجی این کشور را بر حسب روابط اقتصادی رقم بزند. (حجم تجارت کانادا بیش از ۴۰ درصد تولید ناخالص ملی این کشور را در بر می گیرد) به طور مثال چون آمریکا و انگلیس و ژاپن جزء عمده شرکای تجارت خارجی این کشور می باشند به همین لحاظ روابط کانادا در سطح سیاست خارجی با این سه کشور بسیار مطلوب بوده و در حد بالایی می باشد. در مجموع می توان اهرم اقتصاد را در تنظیم و تبیین سیاست خارجی کانادا بسیار مهم توصیف کرد. ( این در حالیست که در ایران اقتصاد در تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقش ناچیزی را دارد. به طور مثال ایران با کشور امارات متحده یکی از بالاترین حجم های تجاری را داراست ولی با همین کشور کمترین روابط سیاسی را دارد. بطور کل می توان سیاست خارجی جمهوری اسلامی را ایدئولوژیک محور دانست)

با توجه به آنچه تاکنون گفته شد کانادا به علت همجواری با ایالات متحده و دارا بودن فرهنگ، سنت و تاریخ مشترک و همچنین بالا بودن سطح روابط سیاسی و اقتصادی به شدت از تمامی لحاظ متاثر از این کشور می باشد. با همین استدلال می توان ظهور نئوکانیزم کانادایی را متاثر از اندیشه همزاد آن در آمریکا دانست. نومحافظه کاری آمریکایی راهی چند دهه ای و پیچیده را پیمود تا ظهوری قدرتمند در تمامی عرصه ها را در اواخر قرن بیست و اوایل قرن بیست و یکم بیافریند اما نئوکانیزم در کانادا با تحول در اندیشه محافظه کاران جدید بدون دارا بودن روابطی پیچیده ظهور و نمود یافت. در آمریکا جرج بوش با اعتقاداتی مذهبی و گاهاً افراط گونه در حوزه های راهبردی وارد گردید، به طوری که اندیشه های راستگرایانه وی در عرصه داخلی آزادی های مدنی برای اقلیت هایی همچون همجنسگرایان تنگ نمود و وی در این عرصه کاملاً ارزشهایی بر خلاف دمکرات های آمریکایی را در پیش گرفت ولی در کانادا هارپر بر خلاف بوش اندیشه های راستگرایانه حزب خویش را با اندیشه های حزب لیبرال سنتز کرده و در اجرای آن را تعدیل نمود.

در عرصه خارجی هارپر روندی ظاهراً همانند نومحافظه کاران آمریکایی را طی نمود، لکن همانطور که گفته شد سیاست خارجی کانادا بر ارزش های تجارت محور استوار بوده و هنوز سایه سنگین جلوهای پیرسونیسم صلح طلبانه بر شانه های سیاست خارجی این کشور سنگینی می نماید، به همین علت سیاست خارجی کانادا در حد سیاست اعلانی بوده و نمادهای عملگرایانه در آن بروز و نمود نیافته است. به طور کل می توان ظهور نئوکانیزم کانادایی را بروز خفیف همزاد این اندیشه از آمریکا دانست.

نکته ای که نباید از آن غافل شد اینست که نهادینه شدن نئوکانیزم در کانادا به معنای افزایش ارزشهای مذهبگرایانه در این کشور نمی باشد بلکه این نهادینه شدن تنها به معنای تاثیرات پایدار و ماندگار شدن اندیشه راستگرایانه در عرصه اقتصاد و سیاست خارجی کانادا می باشد و همانطور که گفته شد در عرصه داخلی (مخصوصاً مباحث فرهنگی و عقیدتی) دولت هارپر اندیشه های راستگرایانه را بروز نداده و یا ناقص بروز داده است و در این حوزه دولت لیبرال گونه عمل نموده است. به عنوان مثال در ژوئیه ۲۰۰۵ لیبرال ها در سراسر کشور ازدواج مردان را مشروعیت بخشیدند و کانادا در این تاریخ به یکی از چهارکشوری تبدیل شد که انجام این نوع ازدواج در آنها آزاد شده است. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۴۰) پس از روی کار آمدن محافظه کاران این دولت تلاشی برای لغو این قانون انجام نداد.

۳. معرفی و بررسی وضعیت احزاب رقیب حزب حاکم

الف) معرفی احزاب کنونی کانادا

کانادا دارای یک سیستم چند حزبی می باشد و محدودیتی در مورد احزاب سیاسی و امکان رقابت در انتخابات فدرال برای آنان وجود ندارد. آن دسته از احزاب سیاسی که مایلند در انتخابات شرکت نمایند باید کاندیدای خود را به طور رسمی و به حداقل ۵۰ ناحیه انتخاباتی تا حداقل یک ماه از روز رای گیری معرفی نمایند. هر حزب سیاسی کانادا دارای یک رهبر میباشد که علاوه بر رهبری نقش سخنگوی حزب را در داخل و خارج مجلس عوام بر عهده دارد. بر طبق اصول نظام پارلمانی کانادا، حزبی که بیشترین کرسی را در انتخابات عمومی به خود اختصاص دهد مسئول تشکیل دولت گشته و رهبر آن حزب توسط فرماندار کل به نخست وزیری منصوب می گردد. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۱۵۵) (امروزه نقش ملکه و فرماندار کل در کانادا به صورت کاملا تشریفاتی می باشد). حزبی که در انتخابات رتبه دوم را کسب می کند، حزب مخالف یا مقابل (Official Opposition Party) خواهد شد و نقشی منتقد نسبت به حزب حاکم خواهد داشت.

امروزه تقریباً پنج حزب در مجلس عوام دارای کرسی می باشند. یکی از این احزاب، حزب محافظه کار (Party Conservative) می باشد که در انتخابات اخیر به پیروزی دست یافت. عموماً حزب پیروز در میان کنشگران سیاسی کانادا، حزب حاکم (Governing Party) خطاب می گردد. بنیانگذار این حزب سرجان مک دونالد، اولین نخست وزیر کانادا می باشد. وی با ائتلافی نسبتاً قوی، ۱۳ سال قبل از ایجاد کنفدراسیون، حزب محافظه کار را تاسیس نمود که از سالهای ۱۸۶۷ تا سال ۱۸۷۳ و مجدداً از سال ۱۸۷۸ تا سال ۱۸۹۶ قدرت حاکم را در دست داشت. از لحاظ تاریخی، محافظه کارانی که از سال ۱۹۴۲ به عنوان حزب محافظه کار پیشرو شناخته شده اند، یک موضع پدرسالاری و مالکیت اشتراکی داشته اند. آنان نسبت به تغییرات اجتماعی سریع خصومت ورزیده و به ارتباط با انگلیسی ها وابستگی خاصی دارند. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۱۵۶-۷) این حزب نگرش هایی کاملاً راستگرایانه به مسائل مختلف دارد و دیدگاه محافظه کارانه آن حزب در طول زمان حفظ شده است. کوچک شدن دولت، کاهش مالیات، حمایت از سرمایه داران و شرکت های بزرگ از جمله نقطه نظرات این حزب می باشد. به علت روحیه محافظه کاری و مخالفت با تغییر و تحولات نوین و روحیات بعضاً ارتجاعی، این حزب در میان مهاجرین کمترین طرفدار را داراست. بیشترین حامیان محافظه کاران در شهرهای کوچک و همینطور استانهای مرکزی کانادا می باشند. حزب حاکم کنونی از ادغام دو حزب Progressive Conservative و Canadian Alliance در سال ۲۰۰۳ به وجود آمده است و رهبر کنونی آن استیفن هارپر (Stephen Harper) نخست وزیر کاناداست.

برخی از تحلیلگران سیاسی دیدگاههای این حزب را نزدیک به حزب جمهوریخواه آمریکا، بخصوص در حوزه سیاست های خارجی آن می دانند. حزب محافظه کار کمترین تعداد طرفدار را در استان انتاریو و بیشترین تعداد طرفدار را در استان آلبرتا (زادگاه هارپر : Reform Party) دارد. یکی از دلایل پیروزی محافظه کاران در انتخابات اخیر موفقیت آنان در جذب آراء ساکنان انتاریو به نفع حزب خویش عنوان گشته است.

دومین حزب مطرح کانادا، حزب لیبرال (Party Liberal) می باشد که البته این حزب در انتخابات اخیر برای اولین بار مقام سوم را در تسخیر کرسی های پارلمان کسب نمود و حزب چپگرای ان دی پی با اختلافی فاحش از این حزب پیشی گرفت. با این حال به نظر نمی آید که این اوضاع استوار بماند و شاید با بهبود بحران های درون حزبی که یکی از دلایل شکست حزب لیبرال در آخرین انتخابات بود این حزب به جایگاه دوم و شاید اول بازخواهد گشت. بر طبق تجربه لیبرالها بر فردگرایی تاکید ورزیده و تمایل به حذف ردپای استعمار دارند با این حال نسبت به انگلیسی ها خونسردی نسبی نشان می دهند. لیبرال ها برای جمعیت فرانسوی زبان کانادا اهمیت خاصی قائل اند. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۱۵۷) برخی تحلیلگران دیدگاهها و خط مش حزب لیبرال کانادا را نزدیک به حزب دمکرات آمریکا می دانند با این تفاوت که این حزب در رجعت به اصول گاهاً چپگراتر از حزب مشابه آمریکایی خود می باشد. بدین معنا که عموماً لیبرال های کانادایی به مذهب و سنن خود در تبیین سیاستگذاری ها کمتر بها می دهند. توجه به خدمات عمومی، منشور کانادا، پرچم کانادا، صلح‌خواهی، آزادی ادیان و اعتقادات، حمایت از حقوق شهروندی از ویژگی های خاص حزب لیبرال می باشد. همچنین حمایت از اقلیت ها و مهاجرین سبب گشته که لیبرالها مقبولیت خاصی در میان این قشر داشته باشند. بر خلاف لیبرال ها، محافظه کاران تنگ نظری های خاصی در مقوله پدیده مهاجرین دارند که همین امر سبب گشته است که با به قدرت رسیدن محافظه کاران در چند سال اخیر، مهاجران با محدودیت های جدیدی مواجه گردند. حزب لیبرال از ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۶ میلادی قدرت را در دست داشت و بعد از ۲۰۰۶ با شکست در مقابل حزب محافظه کار قدرت را به این حزب واگذار نمود. بیشتر قدرت لیبرال ها مرتبط با فرآیند منطقه گرایی در کانادا می باشد. قابل ذکر است که اکثر هواداران این حزب در انتاریو، کبک، ایالات آتلانتیک (نیوفاندلند، جزیره پرنس ادوراد، نوواسکاتیا، نیو برونزویک) ساکن می باشند. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۱۵۸)

حزب لیبرال با علت اندیشه های فردگرایانه خویش تاکنون توانسته است خدمات ارزنده ای را در تاریخ کانادا از خود در اذهان عمومی بر جای گذارد. به طور مثال یکی از مشکلات عمده کانادا تنوع فرهنگی در این کشور می باشد. در همین راستا تمرکز فرانسوی زبانها در کبک تاکنون باعث شده است که بارها این ایالت تا مرز جدایی از کشور کانادا پیش برود. به همین منظور پیر ترودو (Pierre Trudeau) که در دوره خویش با حرکت های جدایی طلبی فزاینده ای در ایالت اکثریت فرانسه زبان کبک روبرو گشته بود با مطرح نمودن لایحه زبان های رسمی و ترویج سیستم دو زبانی در سطح دولت فدرال و همچنین انتخاب کراتین به عنوان وزیر اقتصاد خطر جدایی طلبی کبک را تا مدتها تعدیل نمود. لیبرال ها همچنین در زمان لستر پیرسون (Lester Pearson) دبیر کل سابق سازمان ملل و نخست وزیر کانادا در بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۸ میلادی در نهادیه نمودن نقش بین المللی کانادا برای حفظ صلح (Peace Keeping) نقش موثری داشتند.

سومین حزب موثر کانادایی حزب نیو دموکرات (New Democrat Party - NDP) می باشد که در انتخابان نه ماه پیش با کسب ۱۰۲ کرسی پارلمان برای اولین بار از یکی از دو حزب لیبرال و محافظه کار پیشی گرفت و توانست در مقام حزب مقابل وارد صحنه سیاسی کانادا گردد. این حزب، حزبی چپ گرا با نگرش هایی سوسیالیستی می باشد. ریشه تاریخی این حزب به حزب منحل شده CCF (Co-operative Commonwealth Federation) باز می گردد. در کانادا بیش از ۲۲۰ اتحادیه کارگری با اعضایی از چند نفر تا ۲۰۰ هزار نفر وجود دارد که اغلب این اتحادیه ها از هواداران سرسخت NDP محسوب می شوند. اندیشه و نقش کارکردی حزب ان دی پی تا حدود بسیاری نزدیک به حزب کارگر انگلیس می باشد. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۶۴) این حزب بر حمایت از قشر کارگر، خدمات رایگان عمومی، حمایت از خانواده های بی بضاعت، حمایت از گروهها و ادیان اقلیت تاکید می نماید و منعطف ترین حزب کانادایی در قبال گروههای اقلیتی می باشد. چندی قبل با مرگ جک لیتون (Jack Layton) موفق ترین رهبر حزب نیودمکرات، این حزب با معضل بزرگ فقدان رهبری مواجه گردید. زیرا جک لیتون به خاطر صراحت لهجه، تلاش مداومش برای بهبود وضع طبقات متوسط و کمدرآمد و همچنین مواضع سوسیالیستی و چپ گرایانه خود در کانادا شهرتی فراوان داشت و هیچ فردی نمی توانست جایگاه وی را در ان دی پی پر نماید. وی در نظرسنجی خبرگزاری کانادا از دست اندرکاران رسانه ها با نود درصد آرا، خبرسازترین چهره سال ۲۰۱۱ کانادا شناخته شد.

چهارمین حزب مطرح کانادا، حزب بلاک کبکوا (Bloc Québécois) است. این حزب در ماهیت یک حزب جدایی طلب بوده و خواستار استقلالی فراتر از استقلال فدرالی می باشد. بلاک کبکوا در انتخابات ۲۰۱۱ شکست سختی از ان دی پی به رهبری جک لیتون خورد و لیتون برای اولین بار توانست در کبک، پرطرفدارترین رهبر یک حزب فدرال شود. در آن دوره در نظرسنجی ها ژیل دوسپ (Gilles Duceppe) رهبر حزب بلاک کبکوا با اختلاف ده درصد آرای داده شده، توانست در پشت سر جک لیتون قرار گیرد. شکست انتخاباتی بلاک کبکوا در انتخابات ۲۰۱۱ منجر به استعفاء و خروج «ژول دوسپ» رهبر کهنه‌کار این حزب از گردونه رهبریت و مدیریت گردید. این حزب معمولا برنامه زیادی برای حمایت از سایر فرانسوی زبانان ایالات دیگر کانادا ندارد و این مساله جزو نقاط ضعف این حزب عنوان می گردد. پس از شکست سخت این حزب در انتخابات ۲۰۱۱ ، بسیاری از تحلیلگران کانادایی این واقعه را به فال نیک گرفته و مساله جدایی طلبی کبک را برای همیشه حل شده عنوان نمودند.

پنجمین حزب مطرح کانادا حزب سبز (Green Party) می باشد. این حزب برای اولین بار توانست یک کرسی را در انتخابات اخیر بدست آورد. رهبر این حزب الیزابت می (Elizabeth May) بوده و فعالیت های آن اغلب در راستای مسائل محیط زیستی می باشد. الیزابت می از دوستان خانوادگی بیل کلینگتون، رئیس جمهور سابق ایالات متحده می باشد.

نظام چند حزبی کانادایی همچنین باعث تشکیل احزاب کوچک مختلفی نیز گردیده که دارای نقش های ناچیز در سطح فدرال می باشند. از جمله این احزاب می توان به حزب لیبرترین (Libertarian Party) اشاره نمود. این حزب دارای افکار انارشیستی بوده و همچنین طرفدار حذف مالیات، آزادی مواد مخدر، آزادی های فردی، دولت کوچک و ... می باشد. افکار غیر عرفی این حزب سبب گشته تا مخالفان بسیاری را در سطح رسانه ای و سیاست مداران داشته باشد.

ب) بررسی وضعیت کنونی احزاب رقیب حزب محافظه کار

پس از انتخابات ۲۰۱۱ حزب لیبرال به جایگاه سوم سقوط کرد. سقوطی که برخی از تحلیلگران سیاسی از ان به عنوان شروع تاریکترین دوران سیاسی کانادا نام بردند. اصولاً لیبرال های کانادایی همانند هم قطاران دمکرات آمریکایی خود تمایل بیشتری به استفاده از سیاست های نرم افزاری چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی داشته اند. در مقابل محافظه کاران کانادایی همانند جمهوریخواهان آمریکایی توسل به سیاست های سخت افزاری را با آنکه در پتانسیل سیاسی خود دارا نمی باشند ولی بر دیگر سیاستها اولویت می بخشند. به همین علت است که برخی از تحلیلگران کارکردهای محافظه کاران در عرصه قدرت را همواره به دیده منفی نگریسته و نسبت به رویدادهای آتی غالباً بدبین می باشند.

گرچه برخی سقوط این گونه حزب لیبرال و خارج شدن ان از گردونه قدرت را به علت بحران درون حزبی و اختلافات داخلی حزب می دانند ولی نمی توان کارنامه مثبت و عملکرد قوی حزب محافظه کار را در این بین نادیده گرفت. یکی از علل پیروزی حزب محافظه کار در انتخابات ۲۰۱۱ پیروزی قاطع این حزب در اتناریو بود. مکانی که بیشتر ساکنان آن به عنوان حامیان سرسخت لیبرال ها شناخته می شوند تا بدانجا که برخی نویسندگان کانادایی نوشتند رمز پیروزی محافظه کاران در انتخابات مذکور در یک کلمه ختم می شود و آن «انتاریو» است. عملکرد بد لیبرال ها در این ایالت در خصوص مقوله مالیات و افزایش مالیات و تاثیر منفی آن بر روی زندگی مردم این ایالت و از سویی تبلیغات محافظه کاران بر روی این افزایش مالیات ها و تبعات آن از محبوبیت لیبرال ها در طول چند سال گذشته در این ایالت به شدت کاهش داد. گرچه شکست برای لیبرال ها فقط به این ایالت ختم نمی شد اما سقوط انتاریو را می توان یکی از دلایل پیروزی محافظه کاران دانست.

به نظر می آید با توجه به شرایط جاری بازگشت لیبرال ها به رتبه اول و حتی دوم بسیار سخت و زمان بر باشد. از سویی حزب ان دی پی که برای اولین بار به جایگاه حزب مقابل دست یافته است نیز به سختی خواهد توانست این جایگاه را حفظ نماید. زیرا اولاً مرگ جک لیتون رهبر کاریزمای این حزب، ضربه جبران ناپذیری بر حزب مذکور زد و ثانیاً این حزب سابقه مدیریتی در جایگاه جدید را ندارد و به نظر می آید برای ماندگاری در این جایگاه با بحران های جدی روبرو باشد. از سویی نباید فراموش نمود که کانادا همانند بسیاری از کشورهای سرمایه داری غرب چهارچوب سیستم حاکمیت آن در تضاد با اندیشه های چپگرایانه می باشد و طبق تجربه تاریخی در کشورهای سرمایه داری دیگر، این احزاب پس از ایجاد موج هایی متناقض از سوی سیستم سرمایه داری اغلب پس از مدتی به حاشیه رانده می شوند. با این تفاسیر می توان شرایط کنونی را شرایطی فوق العاده برای حزب محافظه کار دانست شرایطی که این حزب راستگرا بدون داشتن رقیب و منتقدی جدی می تواند به در راستای به انجام رساندن اهداف خویش به راحتی گام بر دارد.

۴. دولت هارپر : رویکردها، کارکردها و آینده

الف) کارکردها دولت محافظه کار

هارپر در دوران نخست وزیری خود مالیات شرکت ها و مالیات فروش را کاهش داد. وی از امضای مصوبه درباره تغییرات اقلیمی خودداری نمود و همچنین به یکی از مدافعان سرسخت حاکمیت ملی کانادا بر منطقه قطب شمال بدل گردید. هارپر هزینه های نظامی را افزایش داده و ماموریت نظامی کانادا در افغانستان را تمدید نمود. او در طول مبارزات انتخاباتی خود بر روی «ثبات» در انتخاب اعضای کابینه دولت آینده خود تاکید داشت. وعده ای که پس از انتخابات جامه عمل پوشانده شد و از کابینه ۳۹ نفره تنها ۹ نفر تغییر نموده و بقیه به نوعی در کابینه ابقاء گردیدند. برخی از تحلیلگران در آن دوران معتقد بودند که تاکید مداوم هارپر در طول کمپین انتخاباتی اش بر عدم تغییرات کابینه ای، از بین بردن ترسی بود که توسط احزاب رقیب مطرح می گردید. این احزاب در طول تبلیغات انتخاباتی تاکید می ورزیدند که هارپر برنامه ای مخفی را برای پیشبرد اهداف راستگرایانه خود در صورت پیروزی در انتخابات در ذهن می پروراند. در مجموع به نظر می آید پیروزی محافظه کاران در این انتخابات بیش از هر چیز مرهون توجه کافی به مطالبات قومی، توجه به آراء و نظرات احزاب مخالف در تببین سیاستگذاری ها، کسب «پرستیژ هویتی» برای کانادا در سطح بین المللی با شرکت فعال در عرصه جهانی و از همه مهمتر موفقیت تقریبی دولت در حوزه اقتصادی می باشد. با این حال نباید بحران و منازعات درونی حزب لیبرال را در کسب این پیروزی نادیده انگاشت.

ب ) هارپر و تغییر در بنیان ها

تنها چند ماه مانده به انتخابات ۲۰۱۱ کانادا بود که یک مهاجر وبلاگ نویس ساکن کانادا در تارنمای خود نوشت: « اگر فکر می کنید که کانادا نیازمند جت و موشک است ، بروید و به هارپر رای دهید. اگر هم می خواهید تغییراتی در مورد سیاست های کانادا مشاهده کنید، می توانید به حزب لیبرال رای بدهید.»

خطاب قرار دادن هارپر به «تفنگچی آلبرتایی» نه فقط مرهون اندیشه راستگرا و رادیکالی حزب مطبوعش، بلکه تا حدودی به شخصیت فردی هارپر نیز مربوط می گردد. این نئوکان آلبرتایی در دوران نخست وزیری خود نقش آفرینی های خاصی را در عرصه بین المللی، متفاوت از گرایشات پیرسونیسم صلح طلبانه (گرایشی که تا دهه گذشته بر حاکمیت کانادا سایه افکنده بود) برای این کشور دیکته نموده و همچنان می نماید. برای مثال هارپر اواسط سال گذشته در جریان «کنفرانس هولوکاست» که در اتاوا برگزار گردید در طی سخنانی خود اعلام نمود که حتی در صورت مورد حمله قرار گرفتن کشور کانادا در کنار اسرائیل خواهد ماند. وی در بخشی از این سخنرانی اظهار داشت:« قطعاً تعداد کسانی که علیه اسرائیل رأی می دهند، خیلی بیشتر و بیشتر از کسانی است که از آن حمایت می کنند. اما تا زمانیکه من، نخست وزیر هستم، چه در سازمان ملل باشد و چه در بین کشورهای فرانسوی زبان یا هر نقطه دیگر جهان، کانادا به هر قیمتی که باشد، در کنار اسرائیل خواهد ماند.» گرچه لیبرال های کانادایی نیز از حامیان اسرائیل محسوب می شوند ولی با این حال این اظهارات هارپر توسط «ایگناتی یف» رهبر وقت حزب لیبرال، افراط گرایانه و برای تامین منافع کشور کانادا مضر خوانده شد.(سایت ایرانتو،۱۳۸۹).

این موضع گیریهای رادیگالی مختص به شخص هارپر نمی باشد و گاهاً این روزها وزاری وی نیز با مواضعی افراطی توجه رسانه های مختلف را جلب می نمایند. به عنوان مثال به گزارش نشریه گلوب اند میل، «جان برد» وزیر امورخارجه دولت کانادا در طول سفر اخیر یک هفته ای خود به اسرائیل با ورود به هر محفلی یک جمله را تکرار می کرد و آن اینکه:« اسرائیل در جهان، دوستی بهتر از کانادا ندارد.» به گزارش این نشریه وی آنقدر در ابراز علاقه خود به اسرائیل افراط می نماید که سرانجام وزیر اقتصاد اسرائیل، به مزاح خطاب به وی می گوید: «من فکر می کنم، کانادا حتی بیشتر از خود ما، اسرائیل را دوست دارد!». این نشریه در مقاله ای ضمن تحلیل رفتار و دیدگاه های افراطی جان برد، نسبت به علاقمندی محض وی به دولت اسرائیل مینویسد: «اینجا می توان بجای عبارت "کاتولیک تر از پاپ" گفت: "یهودی تر از خاخام!" ». (The Globe And Mail paper, ۲۰۱۲) با این حال همانطور که در قسمت بعد مقاله به آن خواهیم پرداخت این اظهارات تاکتیکی و جنجال بر انگیز هارپر و دولت مردانش در راستای ساخت «پرستیژ هویتی» قابل تعریف می باشد و این گونه اظهار نظرها تنها در راستای کسب پرستیژ و جبران خلاء حضور کشور کانادا در عرصه بین المللی می باشد و لاغیر.

دولت هارپر هر چند که با شعار «ثبات» در انتخابات ۲۰۱۱ شرکت نمود ولی گویا شعار ثبات تنها به عدم تغییر در کابینه وی منجر گردید و این دولت در طول سالیان حاکمیت خود نشان داد که علاوه بر تاکتیک های افراطی و رادیکالی- پرستیژی خود در عرصه سیاست خارجی علاقه خاصی به اعمال تغییرات زیربنایی در کشور کانادا دارد. تغییراتی که می رود تا با تجدیدنظر در اندیشه های لیبرالی، که قدمتی چهل ساله را داراست چهره نوینی از کانادا در عرصه داخلی و خارجی را به نمایش در آورد. بازگشت پیشوند royal به اول نام دو نیروی دریایی و هوایی، برگزاری بزرگداشت ۲۰۰ امین سالگرد جنگ سال ۱۸۱۲میلادی، بزرگداشت شصتمین سال تاجگذاری ملکه الیزابت دوم در سال ۲۰۱۲، بزرگداشت ۱۵۰ امین سالگرد برگزاری کنفرانس شارلوت‌تاون در سال ۲۰۱۴ و زنده نمودن تاریخچه و سنبل های نظام سلطنتی کشور از جمله تغییراتی است که در برنامه های دولت هارپر گنجانده شده است. ( Tabler: The Globe And Mail, ۲۰۱۲)

همانطور که ذکر شد لیبرال‌ها طرفدار منشور کانادا، پرچم کانادا، صلح‌خواهی این کشور و نیز تنوع قومی و چند فرهنگی می باشند. حال هارپر در تلاش است تا سمبل‌ها و حوزه‌هایی همچون ارتش، جامعه ملی ورزشی و به‌ ویژه رژیم سلطنتی کشور که مدت‌ها بود از نظر لیبرال‌ها، نادیده انگاشته می‌شدند را دوباره احیاء نماید. موافقان معتقدند که دست آورد این تغییرات می تواند بسیار عظیم باشد و علاوه بر آن که این تغییرات می تواند باعث به حاشیه رانده شدن حزب ان دی پی گردد (حزبی که امروزه به جای بلاک کبکوا نماینده کبکی هایی می باشد که بر خلاف کانادایی های دیگر چندان برای سمبل های ملی و رژیم سلطنتی ارزشی غائل نمی باشند) همچنین می تواند افتخار و غرور ملی و تازه ای برای کشور به ارمغان آورده و ارزشهای کانادایی را بازتولیدی مجدد نماید.

هارپر و تیم همراه وی به فراست دریافته اند که برای بقای محافظه کاری و به تعریفی نهادینه نمودن نئوکانیزم در کانادا نیاز به تغییراتی بنیادین در آنچه است که لیبرال ها در عرض چند دهه آن را به عنوان ارزش های کانادایی به جامعه کانادا قبولانده اند و به نظر می آید که وی و همکارانش تا کنون نیز با موفقیت های چشمگیری مواجه شده اند.

۶. اوج گیری نئوکانیزم کانادادیی و تنش رو به افزایش در روابط ایران و کانادا

الف) اظهارات ناآگاهانه و التهاب آفرین

نشریه امبسی (Embassy)، در اواخر بهمن ماه سال گذشته اقدام به درج گزارشی به قلم کارل میر (Carl Meyer) از تازه ترین تنش های لفظی روی داده میان ایران و کانادا نمود که به نظر می آید تداوم یافتن این تنش ها روابط فی مابین دو کشور را بیش از هر زمانی سست تر نماید. این هفته نامه تخصصی سیاست خارجی کانادا در بخشی از این گزارش اظهارات «کامبیز شیخ حسنی»، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در اتاوا را در واکنش به سخنان «استیفن هارپر»، نخست وزیر محافظه‌کار این کشور منعکس نموده است. بر طبق گزارش امبسی این کاردار ایرانی، اظهارات هارپر مبنی بر تلاش ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای را همزمان با افزایش تنش‌ها در خلیج فارس، «ناآگاهانه» و «تنش آفرین» توصیف کرده است.

نشریه امبسی در این گزارش با اشاره به اظهارات تامل برانگیز و ضد ایرانی هارپر می نویسد : «در عین حال تحلیل‌گران امنیتی و خلع سلاح معتقدند که واقعیت پیچیده‌تر از آن چیزی است که طرفین ادعا می‌کنند. هارپر در ۱۶ ژانویه در مصاحبه با شبکه کانادایی CBC اظهار داشته بود که اختلاف نظری در مورد نیت ایران برای توسعه سلاح‌های هسته‌ای وجود ندارد و در این مرحله تنها اختلاف این است که آنها تا چه میزان در این راستا و کسب توانایی سیستم‌های حمل آن پیشرفت کرده‌اند.» در ادامه این گزارش آمده است : «شیخ حسنی، کاردار جمهوری اسلامی ایران گفته است آقای هارپر و دیگران که می‌گویند ایران در حال توسعه سلاح‌های هسته‌ای است، ناآگاهانه و بدون سند، ادعاهای التهاب آفرینی را طرح می‌کنند. »(,۲۰۱۲ Meyer :Embassy)

کارل میر در گزارش خود به نقل از شیخ حسنی آورده است که : «ما از آقای هارپر می‌خواهیم که گزارش‌های متعدد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را مطالعه کند که (این گزارشات) همواره نسبت به عدم انحراف برنامه هسته‌ای ایران اطمینان داده است. ایران به عنوان عضو معاهده عدم گسترش تسلیحات هسته‌ای (ان.پی.تی) از هرگونه حقی برای داشتن انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای که شامل غنی‌سازی نیز می‌شود، برخوردار است. سلاح‌های هسته‌ای نیز جایگاهی در دکترین دفاعی ایران نداشته و دستیابی، ذخیره‌سازی و استفاده از آنها هم بر خلاف آموزه‌های مذهبی مردم ایران است. تمام تاسیسات هسته‌ای ایران تحت نظارت ۲۴ ساعته دوربین‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار دارند و این آژانس تا کنون بیش از ۴ هزار نفر روز از آنها بازدید به عمل آورده است. »(,۲۰۱۲ Meyer :Embassy)

همچنین کارل میر در گزارش خود با اشاره به مصاحبه "لئون پانه‌تا"، وزیر دفاع آمریکا، در ۶ ژانویه با شبکه کانادایی CBC به نقل از وی می نویسد : «آنچه ما می‌دانیم این است که ایرانی‌ها تلاش دارند تا توانایی هسته‌ای خود را توسعه بخشند». میر همچنین در این مطلب به مصاحبه "لز لیتل وود"، مدیر مرکز مطالعات امنیتی و اطلاعاتی دانشگاه کارلتون کانادا با خبرنگار "امبسی" اشاره نموده و به نقل از وود می نویسد:« در مورد برنامه اتمی ایران و اینکه آنها تا چه میزان در برنامه هسته‌ای پیشرفت داشته و قصد دارند تا چه مرحله‌ای پیش بروند، ابهامات زیادی وجود دارد.» (,۲۰۱۲ Meyer :Embassy)

به هر شکل گزارش کوتاه و مستند کارل میر خود حکایت از شروع دور تازه ای از تنش ها در روابط سیاسی ایران و کانادا دارد و به نظر می آید پافشاری هارپر بر روی سیاستهای ضد ایرانی و رادیکالی خود که تطبیقی غیر قابل انکار با سیاست هم پیمانان نئوکانی اش در ایالات متحده دارد، آینده ای بسیار تاریک را در روابط میان دو کشور رقم زند.

ب) بحران سوم در روابط

بی تردید هیچگاه شدت و سطح تنش میان دو کشور ایران و کانادا به مانند دوران کنونی نبوده است به طوری که امروز شاهدیم بالاترین مقام اجرایی دولت کانادا در گفتگو با رسانه های جمعی، سیاست جمهوری اسلامی را سیاستی خصمانه می نامد. با این حال نباید از این نکته نیز غافل شد که بحران کنونی نه اولین بحران بلکه سومین بحران مهم در روابط میان دو کشور می باشد.

روابط ایران و کانادا از شروع انقلاب اسلامی تا هم اکنون دارای سه دوره بحرانی بوده است. اولین بحران در روابط میان دو کشور در پی اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام به وجود آمد. پس از تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، سفارت کانادا با ایجاد تسهیلات برای خروج غیر قانونی دیپلمات های آمریکایی از ایران زمینه را برای متواری شدن شش تن از کارکنان سفارت آمریکا فراهم نمود. رابرت آندرز، مارک جی. لیجک، جوزف د. استافورد، کورا آ. لیجک، هنری ل. شاتز، کاتلین ف. استافورد شش دیپلمات آمریکایی بودند که در ۲۸ ژانویه ۱۹۸۰ با مساعدت سفارت دولت های سوئد و کانادا با پاسپورت کانادایی از مرز ایران خارج شدند. (بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکاWikipedia,) بعدها انقلابیون مدعی گشتند که در میان این افراد یک مامور سازمان جاسوسی امریکا (CIA) وجود داشته است. متعاقب این دخالت آشکار، سفارت کانادا به طور یک جانبه به تعطیلی سفارت خود در تهران مبادرت ورزید و این اقدام در حالی صورت پذیرفت که سفارت ایران در اتاوا با تصدی کاردار به فعالیت خود ادامه داد. این روند ادامه یافت تا آنکه در سال ۱۳۶۷ با موافقت جمهوری اسلامی ایران مبنی بر پذیرش کاردار در تهران و همچنین با امضای یک بیانیه مشترک سفارت کانادا باز گشایی مجدد و در پی آن روابط دو کشور در سال ۱۳۶۹ با اعزام متقابل سفرا ارتقاء یافت. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۲۷۳)

از آن تاریخ به بعد روابط میان دو کشور روندی عادی را طی نمود تا آنکه در دوران دولت اصلاحات سید محمد خاتمی این روابط به اوج خود رسید. به طوری که مبادلات تجاری میان دو کشور از مرز یک میلیارد دلار نیز گذشت. در اوج شکوفایی روابط فی مابین، دومین بحران با قتل زهرا (زیبا) کاظمی خبرنگار کانادایی ایرانی تبار به وقوع پیوست. در پی این قتل، دولت کانادا با فشار بر جمهوری اسلامی خواستار مشخص شدن علل وقوع این حادثه گردید. یک سال پس از این اتفاق قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران محمدرضا اقدم احمدی، ۴۲ ساله و کارمند وزارت اطلاعات را تحت عنوان «قتل شبه عمد» زهرا کاظمی متهم نمود اما این فرد خود را از کلیه اتهامات مبرا دانست. با اعتراض نامبرده به رأی دادگاه و نقض حکم در مرجع تجدیدنظر، در نهایت این مامور دولتی به دلیل «فقدان مدرک برای اثبات اتهامات» تبرئه گردید. (زهرا کاظمیWikipedia,)

این اقدام قوه قضائیه منجر گردید تا کشور کانادا از همان دوران علاوه بر کاهش سطح روابط سیاسی و اقتصادیش همواره در تبیین سیاست خارجی خود روندی خصمانه نسبت به جمهوری اسلامی در پیش بگیرد و این سیاست با پیروزی محافظه کاران در کانادا و همزمانی این پیروزی با دوران دولت بوش به اوج خود رسید. به عنوان مثال مشاهده می شود که از آن تاریخ به بعد هر ساله دولت کانادا نقش فعالی را در تصویب قطعنامه های حقوق بشری علیه ایران برعهده دارد و این در حالی است که روند رعایت موازین حقوق بشر در سالیان اخیر در ایران نسبت به سالیان پیش از آن تغییر شگرفی نداشته است و آنچه تغییر نموده تنها سیاست خارجی دولت کانادا می باشد. سومین بحران با بین المللی شدن بحران هسته ای ایران در روابط میان دو کشور شکل گرفت که همچنان این بحران ادامه دارد و می رود تا روابط میان دو کشور را در حد بسیار زیادی کاهش داده و حتی به قطع شدن آن بیانجامد.

ج) سیاست هایی به شدت سخت گیرانه

سیاست خارجی کشور کانادا به علت شرایط خاص ژئوپلتیک این کشور کاملاً تجارت محور می باشد. گرچه رویکردهای سیاسی این کشور به شدت تحت تاثیر سیاست های ایالات متحده می باشد ولی در دهه های اخیر متخصصان علم سیاست در کانادا سعی نموده اند تا سایه های اندیشه های انگلیسی و رفتارهای آمریکایی را از صحنه های سیاسی خویش تا حدودی زدوده و پارادایمی بی بدیل را برای سیاست خارجی این کشور تاسیس بنمایند. این روند به طریقی رشد نموده است که این روزها حتی برخی از پژوهشگران کانادایی مدعی حضور و حتی صدور اندیشه سیاسی کانادایی، در کنار علوم سیاسی آمریکایی و اروپایی هستند و در این حوزه بر درخشش اندیشه ورزانی چون مکفرسون، تیلی و تیلور ، رابرت کاکس، راب واکر و ساندرا ویتوورت در سطح بین المللی اشاره می نمایند. (حاجی یوسفی، ۱۳۸۸ : ۲۳۷)

شاید حضور دولت فعلی کانادا در خط مقدم جبهه نئوکانهای امریکایی فارغ از دلایل شخصیتی و گرایشات حزبی استیفن هارپر خود به نوعی در راستای اجرای این طرح باشد. به عنوان نمونه سیاست های اتخاذ شده از سوی این دولت در قبال جمهوری اسلامی ایران به قدری سخت گیرانه است که خبرگزاری آسوشیتدپرس چند ماه پیش در این خصوص نوشت :« کانادا یکی از کشورهای جهان است که شدیدترین تحریمها را علیه این کشور اعمال کرده است. کانادا همچنین کلیه مبادلات مالی بانکها و موسسات مالی این کشور با بانک مرکزی ایران را ممنوع اعلام کرده است.» روزنامه وال استریت ژورنال نیز نوشت در حالی که تهران آمادگی خود را برای از سرگیری مذاکرات با ۱+۵ اعلام کرده است، کانادا گفته است که تحریم‌ها علیه شرکت‌ها و افراد ایرانی را به عنوان بخشی از تلاش‌ها برای اعمال فشار بر ایران به منظور بازگشت به مذاکرات درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌یی گسترش می‌دهد. همچنین این روزنامه گزارش داد: «جان بیرد، وزیر امورخارجه کانادا گفت که این کشور ۵ شرکت و سه فرد دیگر را به فهرست تحریم‌ها علیه ایران که ۴۹ فرد و ۳۳۹ شرکت را شامل می‌شود، می‌افزاید و این تحریم‌ها سپاه پاسداران و مسدود شدن کلیه تبادلات مالی با ایران از جمله با بانک مرکزی ایران را شامل می‌شود.»( Wsj Paper, ۲۰۱۲)

در مقابل رویکرد جمهوری اسلامی در قبال تحرکات اخیر دولت کانادا بر پایه اتهام افکنی عجولانه و تحرکاتی نوعاً ساده انگارانه بوده است که خود به نوعی عمل زدگی و بی کیاستی سیاسیون ایرانی را در حوزه تببین و اجرای سیاست خارجی کشورمان به نمایش می گذارد. به عنوان مثال خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی فارس در هفته های اخیر در مقابل حجم سیاست های خصمانه دولت محافظه کار کانادا با اشاره به سفر جان برد وزیر امور خارجه کانادا به تل آویو سیاست خارجی این کشور را به شدت تحت تاثیر غرب و صهیونیست ها دانست و مدعی شد که کانادا فاقد سیاست خارجی مستقل می باشد. همچنین در دی ماه سال اخیر جمهوری اسلامی کاردار کانادا را به سفارت خارجه خود فراخواند. این فراخوان با عنوان آنچه که جمهوری اسلامی از آن به عنوان اعتراض به وضعیت نامناسب بومیان کانادا نامیده شده بود صورت گرفت و جمهوری اسلامی ایران در این فراخوان مراتب اعتراض خویش را نسبت به نقض فاحش حقوق بومیان کانادا به کاردار این کشور اعلام نمود !!

● نتیجه گیری

کانادا در دهه های گذشته همواره سعی نموده است تا با عضویت در اتحادیه ها، کنوانسیون ها، قراردادهای چند جانبه و همچنین شرکت فعال در مجامع بین المللی حضوری فعال و موثر را در عرصه دیپلماسی بین المللی از خود به نمایش بگذارد. فرستادن نیرو در جنگ افغانستان، استقرار نیروی ناظر متارکه جنگ (UNDOF) در مرز سوریه و اسرائیل، تلاش برای اجرای پروتوکل توکیو (البته کانادا به تازگی اعلام نموده که از این پیمان خارج میشود)، پیوستن به کنوانسیون اتاوا (ممنوعیت کاربرد و تولید مین ضد نفر)، پیوستن به کنوانسیون حقوق دریاها (LOS) و در کل انجام حدود سی ماموریت حفظ صلح و فعالیت موثر در بیشتر کنوانسیون های محیط زیست از جمله اقداماتی هست که کانادا برای مقابله با بحران هویتی خود انجام می دهد. (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۸: ۲۲۱) بی شک قرار گرفتن در همسایگی کشور امریکا، کانادا را با بحرانی به نام «پرستیژ هویتی» مواجه نموده است. زیرا قرار گرفتن در کنار این قول عظیم اقتصادی – فرهنگی – نظامی فضا را برای عرض اندام کشور کانادا از بین برده است.

از سویی وابستگی شدید صنعتی و اقتصادی و حتی نظامی به ایالات متحده تا حدود بسیاری استقلال و هویت کانادایی را زیر سئوال برده است و به همین دلیل می باشد که دولتمردان کانادایی در دهه های اخیر همواره سعی داشته اند تا با نقش آفرینی های جهانی این بحران هویتی را جبران نمایند. این روند با دست یافتن راستگرایان به حاکمیت روند پر شتاب تری یافته است و نئوکانهای کانادایی در چندین سال گذشته با موضع گیری های به شدت افراط گرایانه سعی نموده اند تا خلاء موجودیت خود را در صحنه بین المللی با سرعت بیشتری جبران نمایند. به عقیده اینجانب بر همین اساس است که هارپر به طور کمال و تمام از رژیم صهیونیستی حمایت نموده و ایران را به تلاش برای دست یافتن به سلاح های هسته ای محکوم می نماید زیرا نئوکانهای کانادایی بر خلاف حزب مقابل فکر می نمایند که به جای پیوستن به اتحادیه ها و خرج های بی رویه در کنواسیون هایی همچون اتاوا می توان با رویکرد های همجانبه گرایانه با امریکا و اتخاذ سیاست هایی پر تنش و پر سر صدا خلاء پرستیژ هویتی کانادا را جبران نمایند. روندی که تاکنون به خوبی ان را طی نموده و به انجام رسانده اند.

پس می توان کارنامه نئوکانهای کانادایی را در عرصه سیاست خارجی نسبت به دولتهای قبلی بی همتا عنوان نمود. شگردی که دولت هارپر برگزیده غرور ملی را به تک تک مردم کانادایی بازگردانده است. گرچه بسیاری از کاناداییان از چهره خشمگین ساخته شده از کانادا در وجهه بین المللی که خلاف اندیشه های پیرسونیسم صلاح طلبانه می باشد ناراحتند ولی به علت انکه این رویکردها جنبه عملگرایانه سخت افزاری را در بر نداشته و تنها به بازتولید هویتی کانادایی و نوین پرداخته است این دست از مخالفان نیز مخالفتی جدی نمی نمایند. از سویی لیبرال ها، تنها رقیب موثر و تاریخی محافظه کاران با توجه به شکست وحشتناکشان در انتخابات اخیر، نمی توانند به سادگی به حوزه حزب برتر و حتی حزب مقابل بازگردند. همچنین حزب چپگرای نئودمکرات نیز که امروز نقش حزب مخالف را بازی می نماید با مرگ جک لیتون کارایی خود را به مراتب نسبت به دوران حیات وی از دست داده است. همچنین نئودمکرات ها علاوه بر خلاء رهبری با خلاء مدیریت نیز دست و پنجه نرم می کنند زیرا تا کنون در مقام حزب دوم قرار نداشته و به نظر نمی آید تجربه کافی را برای حفظ کرسی های خود در پارلمان داشته باشند. با این تفاسیر به نظر می آید بیش از هر زمانی کانادا بر کام نئوکانهای کانادایی شیرین گشته است.

به هر شکل به نظر می آید با توجه به موفقیت های کنونی دولت نومحافظه کار کانادا و با عنایت به تغییراتی که این حزب در بنیان های کانادایی در حال به وجود آوردن آن می باشد، اگر این دولت بتواند از بحران مالی که در دامن غرب افتاده گذر نماید و همچنان همانند سالیان گذشته، رفاه را برای مردم کانادا به بار اورد، می توان به صراحت گفت که اندیشه نومحافظه کاران به زودی در کانادا نهادینه شده و در عرصه داخلی و خارجی این کشور باقی خواهد ماند.

مهدی تاجیک

منابع:

الف) تالیفات و مقالات فارسی

دهشیار، حسین. ۱۳۸۸. سیاست خارجی آمریکا واقع گرایی لیبرال. تهران: خط سوم، چاپ اول.

دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. ۱۳۸۸. کانادا. تهران: وزارت امور خارجه، چاپ اول .

لوران، اریک. ۱۳۸۲. دنیای مرموز بوش؛ مذهب، معاملات، شبکه های مخفی. ترجمه زهرا وثوق؛ تهران: چاپخش، چاپ اول.

متقی، ابراهیم.۱۳۸۸. همکاری های نامتقارن ایران و آمریکا در دوران اوباما. فصلنامه بین المللی روابط خارجی. سال اول شماره سوم.

حاجی یوسفی، امیر محمد.۱۳۸۸. آموزش، پژوهش و تولید دانش سیاسی «مطالعه کانادا» .تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم و تحقیقات و فناوری، چاپ اول

ب) ارجاعات اینترنتی فارسی و لاتین:

هارپر برنده انتخابات کانادا شد، خبرگزاری بی بی سی، ۰۳ مه ۲۰۱۱، < http://www.bbc.co.uk/persian/world/۲۰۱۱/۰۵/۱۱۰۵۰۳_u۰۴_canada_election.shtml >

هارپر: تا زمانیکه من نخست وزیر هستم، کانادا به هر قیمتی، متحد اسرائیل می ماند، سایت ایرانتو، سه شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹ ، < http://iranto.ca/Fa/index.php?option=com_content&view=article&id=۵۰۴۴:harper-will-defend-israel-whatever-the-cost-&catid=۵۱:canada&Itemid=۱۴۳>

Carl Meyer (۲۰۱۲) , Iran calls out Harper as Gulf tensions rise, Embassy , February, ۰۲, ۲۰۱۲ < http://www.embassymag.ca/page/view/iran-۰۱-۲۵-۲۰۱۲<

QUESTION: For those parties you would consider for federally, could you please rank your two top current local preferences? (Committed voters only - First Preference) - Three Day Rolling Average < http://www.ctv.ca/mini/election۲۰۱۱/polltracker/index.html >

Wikipedia , بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا , fa.wikipedia.org

Wikipedia , زهرا کاظمی , fa.wikipedia.org

سایت روزنامه والستریت ژورنال <http://www.online.wsj.com/itp>

سایت نشریه گلوب اند میل < http://www.theglobeandmail.com>

سایت حزب نیودمکرات <http://www.ndp.ca/>