پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
ما ترجیح می دهیم از راه پارتی بازی وارد شویم
در خرید، با مغازه دارها سر قیمت، در دانشگاه با استادها سر نمره، با مامورهای راهنمایی و رانندگی سر مبلغ جریمه و... منتظریم که فضایی برای تخفیف و بازنگری ایجاد شود و به جای پذیرفتن، دست به دامان چانه مان میشویم و به کارش میگیریم تا مثلا نگذارد سرمان کلاه برود. گاهی تا مرز فک درد هم پیش میرویم اما گویی بدون چانه زدن نمیشود گفت کاری درست انجام شده است. شاید باید گفت این گزاره درست است. وقتی که همگان از فروشنده و استاد دانشگاه تا مامورهای راهنمایی و رانندگی برای این گفتوگوی کذایی جایی باز گذاشتهاند اگر چانهتان را به کار نیندازید قطعا متضرر خواهید شد. این موضوع چنان در جامعه ایران پذیرفته شده است که تلخی را میشود در نگاه کسانی دید که با تابلوی «قیمتها مقطوع است؛ لطفا چانه نزنید» روبهرو میشوند. یا مثلا در مواجهه با کسی که بر اجرای کامل قانون وعظ شده پافشاری کند. گویی کسی یکی از حقوق مهم شهروندی را که همان حق چانیزنی باشد نادیده گرفته باشد، مردم با خودشان میگویند عجب ظلمی، مگر در ایران میشود چانه نزد؟ و درست میگویند. چانه زدن در همه ساحتهای زندگی روزمره ما وجود دارد و مردم روزانه با توسل بر این استراتژی زبانی کارهای خود را پیش میبرند و حتی بیشتر از انجام آن کار بدون چانهزنی احساس قدرت و توانمندی میکنند. قدرتی کاذب که از طریق دور زدن قوانین، قیمتها، نمرهها و چیزهای شبیه به آن حاصل شده است. البته که چانهزنی محدود به این موارد نمیشود و ابعاد مختلفی دارد. برای باز کردن ابعاد این شاخصه زبانی ایرانیان با دکتر مجید تفرشی تاریخ نگار و تحلیلگر مسایل ایران معاصر و اروپابه گفتوگو نشستیم تا هر چه بیشتر این مفهوم را بشکافیم. آنچه در زیر میخوانید ماحصل این گفتوگو است:
نهادینه شدن سنت چانهزنی در امور اقتصادی بهطور روزمره در زندگی مردم در ایران، از بیاعتمادی زیاد نشات میگیرد. وقتی مردم بدون توجه به قسمها و اصرارهای فروشندگان درباره متضرر شدنشان از کاهش قیمت همچنان برای گرفتن تخفیف بیشتر تلاش میکنند، نشاندهنده بیاعتمادی عمیق عمومی به گفتار و کردار کسبه و فروشندگان است. این بیاعتمادی ناشی از دانش و تجربه عمومی نسبت به فروشندگان در بازار و خیابان است
واقعیت این است که در فرهنگ کنونی ایرانی گفتوگو و مذاکره معقول و منطقی جای خود را به چانه زدن و پافشاری نامعقول داده است. بسیاری از ما ایرانیان روش گفتوگو یا مذاکره در امور جدی را یاد نگرفته و نمیدانیم. حال آنکه این کار را در امر خرید و فروش و کسب وکار اقتصادی خیلی خوب بلد هستیم
چانهزنی و مذاکره دقیقا چیست و در زندگی روزمره ایرانیان چه جایگاهی دارد؟
چانهزنی و مذاکره به معنای تلاش برای کسب امتیاز و شرایط بهتر در معاملات اقتصادی و غیراقتصادی از طریق گفتوگو و اصرار به طرف مقابل است. این شیوه در زندگی اقتصادی ایرانیان جایگاه خاص و انکار نشدنی دارد. ولی در موارد دیگر یعنی ابعاد اجتماعی، سیاسی و زندگی شهروندی ایرانیان جایگاه مناسب و رایجی ندارد. در اغلب کشورهای پیشرفته از نظر اقتصادی، چانهزنی و مذاکره در امور روزمره اقتصادی، بهویژه اقتصاد خرد و معاملات روزمره و کمبهای عادی، جایی ندارد. قیمتها مشخص و غیرقابل چانهزنی هستند و صرفا در صورتی کاهش مییابند که فروشندگان به دلایل مختلفی خود تصمیم به کاهش موقتی یا دایمی قیمتها بگیرند و اصرار و چانهزنی خریداران مستقیما در این مسیر نقشی ندارد. ولی در امور اقتصادی کلان طبیعتا دو طرف معامله با هم مذاکره میکنند و قیمتها میتوانند جابهجا شوند. جای خالی چانهزنی در ایران، در موارد شهروندی و استیفای حقوق مردم است.
به نظر شما این موضوع که گاهی با عنوان رندی و زرنگی هم از آن یاد میشود در سطوح مختلف فرهنگی و اجتماعی چقدر رسوخ کرده و چرا اساسا این ویژگی زبانی چنین با فرهنگ ایرانیان در آمیخته است؟ چرا مردم ما در انجام امور شهروندی، در خرید کردن، در روابط خانوادگی و در انجام امور اداری و... از استراتژی زبانی بهره میگیرند؟
نهادینه شدن سنت چانهزنی در امور اقتصادی بهطور روزمره در زندگی مردم در ایران، از دو جهت قابل بررسی و اعتناست. از یک سو وقتی مردم بدون توجه به قسمها و اصرارهای فروشندگان درباره متضرر شدنشان از کاهش قیمت همچنان برای گرفتن تخفیف بیشتر تلاش میکنند، نشاندهنده بیاعتمادی عمیق عمومی به گفتار و کردار کسبه و فروشندگان است. این بیاعتمادی ناشی از دانش و تجربه عمومی نسبت به فروشندگان در بازار و خیابان است. برای نمونه خود من برای چندین دهه شاهد آن هستم که دوستان و اقوام بازاری بهشدت از وضع اقتصادی مینالند و اوضاع کسب خود را خطرناک و در آستانه سقوط ارزیابی میکنند، ولی همین افراد بهطور منظم و کم و بیش به ثروت خود افزوده و خانه و خودروی خود را بهتر و بیشتر وگران قیمتتر کردهاند. طبیعی است که این درس تجربه برای همه مردم خریدار هم وجود دارد و به سوگندهای فروشندگان اعتنایی نمیکنند.
از سوی دیگر وقتی فروشندگان کالاها هم نهایتا با وجود اصرار شدید اولیه خود مبنی بر متضرر شدن در صورت ارائه تخفیف به مشتریان، نهایتا تن به آن خواسته مشتریان میدهند، طبیعی است که بر این بیاعتمادی صحه گذاشته و نادرستی و عدم صداقت در معاملات را رواج میدهند. این در حالی است که در عرصه اجتماع و سیاست و در برخورد با ماموران و مسوولان دولتی و حکومتی، مردم از قدرت چانهزنی و حسابرسی نسبتا محدودی برخوردارند و حتی اگر هم، قانون روی کاغذ چنین حقی را به آنها بدهد، یا از این حق استفاده نمیکنند و بر اساس همان درس تجربه و سیلی روزگار یا ترجیح میدهند یا کلا از خیر این حق بگذرند یا از راههای سهلالوصولتری به ویژه پرداخت رشوه یا پارتیبازی کارشان را پیش ببرند. البته رشوه این روزها نامهای موجه مختلفی در کشور ما گرفته که از آن میان میتوان به زیرمیزی، پول چایی، حقالعمل و... اشاره کرد.
در برخی موارد شاید بتوان گفت مردم به این قدرت زبانی متوسل میشوند تا بتوانند کار خود را که از طرق قانونی یا از مسیر صحیح قابل پیگیری نیست ، پیش ببرند.آیا گپ یا خلأ موجود در عرف و سکوتهای قانونی در بسیاری از موارد باعث تقویت این ویژگی زبانی شده است؟
طبیعی است وقتی قوانین جاری در کشور دارای شفافیت و دقت کافی نباشد و به روشهای جدی برای شفافیت و حسابرسی از مجریان قانون توجه کافی نشود، راه برای چانهزنی باز شده و به جای توجه دقیق به جزییات و نحوه ساز و کار قانون قدرت زبان و دیگر راههای نامعمول مورد توجه قرار میگیرد. برای نمونه، از آنجا که ساز وکار دریافت مالیات در کشور دقیق وشفاف نیست، ماموران از همه کسبه در یک صنف- چه فعال درآمدزا و چه کم کار وکم درآمد- بهعنوان علیالراس یکسان مالیات میگیرند. شیوهیی که در هیچ کشور مترقیای در جهان جایز و رایج نیست. در این سیستم چارهیی جز چانهزنی و به تبع آن رشوه دادن به مجری قانون و مذاکره نامرسوم برای کاهش مالیات باقی نخواهد ماند. تداوم این روش ناپسند تا حدی در اعماق جامعه رسوخ کرده که حتی به فرض بعید اصلاح و درست شدن ساز وکار مناسبات دولت و مردم، عادت عمومی برای حل مشکلات از طریق رشوه و پارتیبازی همچنان تا نسل یا نسلهای بعدی باقی خواهد ماند.
تا بدین جا بحث در محدوده ارتباطات بین فردی پیش رفت. آیا میتوان رد پای چانه زدن را در سطوح بالاتر روابط مثلا در سطح اجتماع و مناسبات سیاسی دید؟ (البته با علم به اینکه چانهزنی در امور سیاسی با معنای مصطلح آن در بین عوام فرق دارد)
اتوفن بیسمارک، صدراعظم نامدار آلمانی و یکی از نوابغ سیاست ورزی عصر جدید جهان به درستی گفته است که سیاست هنر ممکنات/ امکانات است. در امور سیاسی چانهزنی و گفتوگو و مذاکره، جای موجه، مشخص و مشروعی دارد. سوای اموری از قبیل منافع غیرقابل مذاکره ملی و مصالح بنیادین نظام و حکومت، در بقیه امور، سیاست ورزان حاکم با دیگر گروههای تاثیرگذار از قبیل احزاب رقیب، رسانهها و افکار عمومی داخلی و دیگر کشورهای همسایه، منطقه و جهان مدام در حال مذاکره و چانهزنی هستند.
هنر یک سیاست ورز این است که از طریق چانهزنی وگفتوگو، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن، در نهایت بتواند بیشترین امتیاز را در وضعیت موجود برای گروه سیاسی و صنفی یا کشور خود کسب کند. هنر اهل سیاست کسب بیشترین امتیاز از راههای مسالمتآمیز است. تا جایی که نه با سهلانگاری و سکوت از مطالبات خود دست بکشند و نه با طرح خواستههای دست نیافتنی یا توسل به راههای قهرآمیز و از دست دادن موقعیت مناسب، بخت دستیابی به امتیازهای ممکن خود را نیز از دست بدهند.
به نظر میرسد چانهزنیهای مرسوم ایرانیان در بسیاری از موارد جای گفتوگو به معنای دقیق کلمه و با منطق زبانی خاص آن را گرفته است. مردم ما با توسل به پیچیدگیهای زبانی از بسیاری از قوانین گفتوگوی عقلانی طفره میروند. شما با این گزاره موافقید؟
واقعیت این است که در فرهنگ کنونی ایرانی گفتوگو و مذاکره معقول و منطقی جای خود را به چانه زدن و پافشاری نامعقول داده است. بسیاری از ما ایرانیان روش گفتوگو یا مذاکره در امور جدی را یاد نگرفته و نمیدانیم. حال آنکه این کار را در امر خرید و فروش و کسب وکار اقتصادی خیلی خوب بلد هستیم. در مناظرات سیاسی بعضا یک طرف صرفا قصد تخریب، بیآبرو کردن، سلب اعتبار و زمین زدن طرف مقابل را دارد و هدف رسیدن به یک راهحل معقول یا نتیجه مشترک در میان نیست. برای خود من بارها پیش آمده که در مباحثات سیاسی و علمی متوجه شدهام که طرف مقابل به حرفهای من درست گوش نمیکند و صرفا دارد خود را آماده حمله در مرحله بعدی میکند. در این موارد گاهی حتی پیش آمده که من حرفی را زدهام که عین مطلب طرف مقابل مناظره بوده، ولی او گوش نمیکرده و به دنبال شکست طرف مقابل بوده است.
در این معضل سه حقیقت متفاوت و البته متصل به هم نهفته است. نخست آنکه موضوع بحث و گفتوگو در امور جدی اجتماعی و سیاسی نیازمند آموزش در دوران مدرسه و دانشگاه و از سنین کودکی، نوجوانی و جوانی، چه در محیطهای آموزشی و چه در خانوادههاست. این موضوع بهطور جدی جایی در محیطهای آموزشی و خانوادههای ما ندارد. در مدارس و دانشگاهها و خانوادههای ما یا اطاعت مطلق جاری است یا عصیان و طغیان و سرکشی در برابر وضع موجود.
از سوی دیگر، در جامعه ما مردم در بحث و گفتوگوهای روزمره اغلب خود را حق مطلق و دانای کل دانسته و کمتر پیش میآید که به جز اجبار و اضطرار به نادرستی گفتار و روش خود و درستی حرف و عمل طرف دیگر پی ببرند و به آن اعتراف کنند. موضوع دیگر اذعان و اعتراف به اشتباه و سپس پوزش خواهی از طرف مقابل بدون وجود زور و اضطرار است. مردم ما به تبع محیط خانوادگی و اجتماع و سیاست ورزان خود چندان به پذیرش اشتباه و پوزشخواهی از یکدیگر عادت ندارند.
خلاصه آنکه ما معمولا بهطور سنتی، هنر چانهزنی و قدرت زبان را بیشتر در امور اقتصادی روزمره و خرد و گاهی نیز برای پیشبرد نامتعارف و غیرقانونی مسائل و مطالبات اداری و اجتماعی روزمره خود به کار میگیریم و در شرایطی که نیاز به اندیشیدن و تامل و تعامل و گفتوگوی جدی و دقیق در مسائل مهم و راهبردی داریم، به اعتبار و درستی کارکرد و نتیجهبخشی این شیوه عقلانی و منطقی، اعتقاد و اعتماد چندانی نداریم.
از این زاویه یکی از محوریترین موانع توسعه حوزه عمومی و تحقق جامعه مدنی در ایران را باید در ضعف و حتی نبود گفتوگوی سازنده در حوزههای مختلف کشور جستوجو کرد. ما هر روزه با هم گفتوگو میکنیم اما خروجی این گفتوگوها کارآمدی خاصی ندارد. شاید بد نباشد از واژه «گفتوگوی عقیم » برای توصیف این وضعیت استفاده کنیم. چیزی که شاید یکی از اصلیترین سدهای دستیابی به مکانی متناسب با ظرفیت ایرانیان در توسعه یافتگی باشد...
واقعیت این است که در حوزه عمومی از اجتماع گرفته تا اجتماع یا سیاست گرفته تا فرهنگ هر از گاهی گفتوگوهای نسبتا جدی صورت میگیرد ولی این گفتوگوها اغلب بین نخبگانی است که دستشان از سیاستگذاران کوتاه است و نظراتشان هم صرفا به صورت ویترین و برای نشان دادن کارآمدی و مشروعیت و به مصلحت بودن نظرات از قبل گرفته شده مورد استفاده واقع میشود و تاثیر چندانی در تغییر حتی صیقل خوردن دیدگاههای مصوب از بالا ندارد. مساله اصلی این است که بسیاری از ما بهویژه وقتی در قدرت قرار میگیریم خود را بینیاز از نظر کارشناسان منتقد مشفق و نگران مصالح ملی میدانیم و اغلب با نیت خوانی طرح این نظرات آنها را مخل پیشرفت راحت و بیدردسر دیدگاههای خود میدانیم.
مطالعات و تحقیقات تاریخی به من آموخته که بسیاری از سیاستورزان ایرانی از گذشته تاکنون انسانهایی مصلحت اندیش و میهندوست بودهاند ولی مشکل این بوده که در حکومتها، حاکمان نسبت به انتقاد منتقدان داخلی دلسوز احساس بینیازی کرده و حتی آنها را دردسرآفرین خطاب کردهاند چرا که حاکمان در طول تاریخ معتقد بودند که هیچکس بیش از آنان صلاحیت خدمت به کشور را ندارد، دلسوز ایران نیست و اساسا کسی حق ندارد بیش از آنها خادم و دلسوز کشور و منافع ملی باشد. این موضوع مختص حاکمان نیست چون فرهنگ و آموزش رواداری و توجه جدی به نظرات کارشناسی و حرفهیی و حتی دیدگاههای مردم عادی در کشور بهطور جدی آموزش داده نمیشود و عادت آن نیز وجود ندارد لذا در صورت توجه به آن نیز در بسیاری موارد در سطح باقی مانده و صرفا جنبه شعاری و نمایشی پیدا خواهد کرد.
جدی گرفتن فرهنگ گفتوگو در حرف و شعار نیست. این یعنی یاد دادن و یاد گرفتن احترام به مخاطب، تشکر واقعی و عملی و صراحت و شجاعت ابراز تاسف و پوزش خواهی در صورت لزوم، بدون اما و اگر. این امری است که از اوان کودکی در خانه و مدرسه و اجتماع باید آموخته و آموزانده شود. پروفسور مایکل ویلر، استاد دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد در کتاب تازه خود «هنر گفتوگو، چگونه در دنیای پر هرج و مرج به توافق دست یابیم؟» نشان میدهد که در دنیای کنونی مساله گفتوگو و تعامل سازنده از طریق مذاکره چیزی فراتر از یک اقدام صوری است و سطح و دامنه آن باید از درون مغازهها و بین فروشنده و مشتری به سطح جهان و برای حل معضلات عمده بشری گسترده شود.
گفتوگو و چانهزنی در عرصه عمومی ضروری و لازم است به شرطی که به نتیجه واقعی برسد، دو طرف قواعد بازی را رعایت کنند و نتیجه واقعی از آن ملاحظه شود.
میترا فردوسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست