یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
فلسفه و نظام سیاسی فارابی

حکیم ابونصر فارابی نخستین کسی است که با تالیف <احصاءالعلوم> نخستین دایرهالمعارف را پدیده آورد و پیش از او کسی در جمعآوری تمامی معارف انسانی زمان خود شناختهنشده است. (عقاد، الخالدونالعرب / ۸۵) امتیاز دیگر فارابی در بین فلاسفه اسلام به این است که در سیاست از جنبه فلسفی خالص وارد بحث شده و تمامی مباحث حکومت مطلوب جامعه ایدهآل یا حکومت نامطلوب جامعهای که به سوی شرور و مفاسد کشانده شده همگی بیانگر قدرت ذاتی، بینش منطقی و تفکر فلسفی او است. (نعمه، فلاسفه شیعه / ۵۳۰)
کتاب <آرای اهل المدینه الفاضله> او، مشتمل بر روش فلسفی او در تمامی جهات است. آرای او درباره الهیات و نفس انسانی و قوای متعدد انسان و اخلاق و سیاست است. (عقاد / ۸۳) او هنگامی که طرح و نقشه مدینه فاضله خود را بیان میکند و نظامات مدینه فاضله خود را به تمام آن امور مربوط میسازد، یک نقطه معین و هدفی و منظور از بیاناتش نمودار است و آن توجه و میل او به حفظ مقررات اسلامی، خاصه مذهب شیعه است. در بیان حدود و صفات حاکم و رئیس مدینه فاضله مسائلی را مطرح میکند که در رهبری به روش و راهبرد شیعی مطرح است و منطبق بر منطق امامت است. همچنین در مورد علم رئیس مدینه نیز با فکر شیعه امامی در باب <علم امام> توافق دارد و همچنین است نظر او درباره صفات رهبر مدینه که کاملا منطبق با صفات امام است تا آنجا که دکتر عمر فروخ در کتاب خود میگوید: تمامی شرایطی را که فارابی برای رئیس مدینه فاضله بیان کرده و تئوریزه کرده است، اندیشه و تفکر شیعی در باب امامت و ولایت است. علاوه بر این فارابی رهبر مدینه را به قلب و مردم را به سایر اعضای یک بدن تشبیه کرده و این انطباق کامل دارد با آنچه <هشام ابن الحکم> در مناظرات خود با <عمروبن عبید> معتزلی در مورد امام تقریر کرده است. دقت و توجه به برخی آرا و نظریات کلامی و غیرکلامی فارابی نشانگر مشرب شیعی این حکیم بزرگ است و بر همین اساس مرحوم شیخ آقابزرگ طهرانی در کتاب مشهور خود <الذریعه الی تصانیف الشیعه> او را در شمار مولفان شیعه آورده و تمامی تصانیف او را نیز برشمرده است.
فارابی این نکته را تاکید میکند که عقل بین خیر و شر حکومت میکند و در این بیان به خوبی میفهمیم که نظر او همان نظریه شیعه و معتزله است که میگویند حسن و قبح عقلی است و اعمال و افعال ذاتا قبیح یا نیکوست و عقل میتواند هر دو را درک کند بدون آنکه تابع عرف عام یا عرف خاص باشد. این نظریه در برابر گفتار اشاعره قرار دارد که گفتهاند حسن و نیکی آن است که خدا آن را نیکو نموده و امر به انجام داده و قبیح و شر آن است که خدا آن را قبیح و شر دانسته و از آن نهی نموده است و این فکر به آنجا منتهی میشود که خیر ذاتی، شر ذاتی را به کلی نفی مینماید.
(فلاسفه شیعه / ۵۴۸) فارابی فیلسوفی غایتگرا است و فلسفه او بر مبنای غایات استوار شده است. او در کنار اهمیتی که به علت فاعلی برای مبداشناسی و سببشناسی و همچنین به علت صوری و علت مادی میدهد و آنها را جزو شرایط یقین میشمارد به علت غایی توجه ویژهای دارد و در ورای ظواهر مادی این عالم به حقایقی مانند <کمال>، <سعادت قصوی>، <خیر افضل> و <فضیلت> اعتقاد دارد و در نظام هستی همه چیز را هدفمند میبیند که به سوی غایتی در حرکت است. معلم ثانی با استناد به آیه ۴۳ سوره نجم که خدا را منتهیالیه و غایت همه چیز میداند، میگوید: خداوند که ذات واجب است، به خاطر ذاتش غایت همه چیز است زیرا همه چیز به آن منتهی میشود؛ همانطور که خودش فرمود <ان الی ربک المنتهی> و چون هر غایتی خیر است پس خدا خیر مطلق است. (تعلیقات / ۴۶)
این غایت انگاری در همه منظومه فکری به ویژه در بخش <سیاسات> از شکلگیری اجتماعات تا استقرار نظام سیاسی همه جا دیده میشود و هدف از استقرار مدینه فاضله و ریاست رهبران و حاکمیت و تدبیر مدن، به سعات رساندن خود و اهل مدینه است. کمال، سعادت، فضیلت و خیر چهار عنصر غایی در منظومه فکری و فلسفی او است. کمال را امری نسبی دانسته و تکوین هر موجودی برای رسیدن به نهایت کمال را شایسته و مقام و مرتبه وجودی آن میداند و از نظر او انسانها اگرچه بر فطرت کمالخواهی خلق شدهاند، اما کمال بالفعل ندارند و آن را امری اکتسابی میداند که برای رسیدن به آن تمسک به عقل فعال، یادگیری و بهره جستن از علوم معارف و عضویت و حضور در اجتماعات و جوامع مدنی و بالاخره تعاون، مشارکت و همکاری گروهی را از راههای اکتسابی به جهت رسیدن به کمال مطلق میداند و همین سامانه فکری را برای حصول سعادت، کسب فضیلت و رسیدن به خیر مطلق نیز توسعه بخشیده است.
● فلسفه و نظام سیاسی فارابی
اصطلاح فلسفه سیاسی، اولین بار در جهان اسلام توسط حکیم فارابی مطرح شد و میگوید: عبارت است از شناخت اموری که به واسطه آنها زیباییها برای اهل مدینه به دست میآید و قدرت بر تحصیل آن زیباییها برای آنها و نگهداری آن بر ایشان امکانپذیر میشود. (التنبیه علی سبیل السعاده / ۶۶) یکی از موضوعاتی که فارابی بدان توجه بسیار کرده است پدیده قدرت، به ویژه قدرت سیاسی است. او قدرت را به <تمکن و تحفظ> معنا میکند. هر کس بتواند اراده خود را در جامعه محقق سازد و آن را استمرار بخشد، دارای قدرت سیاسی است.
او قدرت را ذومراتب مطلقه و قدرت ناقصه میداند. قدرت مطلقه را برای زمامدارانی که با مشروعیت الهیاند میداند و مقبولیت اجتماعی را در ثبوت ولایتشان موثر نمیداند. آنان از سوی خداوند منصب ولایت دارند، خواه مقبول عامه باشند و پذیرفته شوند یا نشوند. کسی اطاعت کند یا خیر، آنها را یاری کنند یا نکنند. در هر صورت، آنان ولایت دارند. (تحصیلالسعاده / ۹۷) اینگونه انسانها متصل به منبع فیضالهی هستند و از طریق جبرئیل و عقل فعال بدانها وحی میشود و آنان واضع ناموس و شریعت هستند. چنین رهبری از نعمت <حکمت> برخوردار است و متصف به چهار فضیلت نظری، فکری، خلقی و عملی است اما در زمان فقدان رهبری امام و فیلسوف و رئیس اول متصل به فیض وحیانی، حاکمیت به حاکمانی سپرده میشود که پیرو سنت رهبری گذشته هستند و از اختیار جعل شریعت و وضع ناموس و تغییر آن محرومند. اینگونه رهبران از اقتدار تام برخوردار نیستند و قدرتشان ناقصه است. (تحصیلالسعاده / ۹۳)
بنابراین رویکرد علم مدنی، از دیدگاه فارابی سعادتگرایانه است و طبعا وظایف و عملکرد حکومتها و دولتها بر اساس این نگرش پایهریزی شده است:
۱) دولتها موظفند اخلاقیات مردم را اصلاح کنند و برای ترویج ارزشها در جامعه بکوشند. (فصول منتزعه / ۴۱-۳۰
۲) دولت باید همه شهروندان و جامعه را به سوی سعادت سوق دهد. (آرای اهل المدینه الفاضله / ۱۱۸)
۳) تدوین، استنباط و تغییر قوانین بر عهده دولتها است. (السیاسه المدینه / ۸۰)
۴) ایجاد و گسترش عدالت، وظیفه دولتها است. (آرای اهل... / ۱۵۸)
۵) دولتها موظف هستند همه شهروندان را ارشاد و هدایت کنند. (آرای .../ ۱۲۹)
۶) حفظ و کنترل سلسله مراتب جامعه برعهده دولتها است. (تحصیلالسعاده / ۸۷)
۷) تعلیم و تربیت اهل مدینه، وظیفه همه دولتها است. (آرای... / ۱۲۹)
۸) دولتها موظفند قدرت را در بین اجزای جامعه توزیع کنند. (المله / ۵۶)
۹) حفظ مصالح نظام و منافع ملی یکی از وظایف مسلم همه دولتها است. (آرای ... / ۱۲۹)
۱۰) دولتها باید در جامعه، امنیت فردی و اجتماعی ایجاد کنند. (تحصیلالسعاده / ۸۰)
۱۱) تقسیم کار و توزیع کالاهای اجتماعی برعهده دولتها است. (فصول منتزعه / ۷۴)
۱۲) در جامعه با حفظ ارزشها، از تنوع و تکثر فکری و اعتقادی حفاظت کنند. (آرای.../ ۱۴۸)
۱۳) دولتها موظفند برای دفع آفات و شرور از جامعه، تلاش کنند. (السیاسهالمدنیه / ۱۰۴)
۱۴) دولتها موظفند با ایجاد قوای نظامی و تجهیز آنها به آلات جنگی از مملکت دفاع کنند. (تحصیلالسعاده / ۷۴)
۱۵) تادیب و مجازات افراد شرور و ناسازگار و مجرم وظیفه دولت است. (السیاسهالمدنیه / ۱۰۶)
● جامعه مدنی
یکی از مباحث قدیمی و ریشهدار در حوزه تفکر سیاسی، تبیین این اصل است که آیا انسان مدنی بالطبع است و در وضعیت طبیعی گرایش به اجتماع دارد یا آنکه فطرتش فردگرا است ولی ضرورتهای زندگی او را به اجتماع سوق داده است و بر اساس همین ضرورت، بعد از اجتماع با دیگران، با نوعی قرارداد اجتماعی، به حکومت تن داده است. با توجه به دیدگاههای چهارگانه در این خصوص، یعنی
۱) دیدگاه ضرورت و اضطرار،
۲) دیدگاه طبیعی- غریزی،
۳) دیدگاه طبیعی- عقلانی
۴) دیدگاه طبیعی روانی
فارابی در نگاه خود بهگونهای چهار دیدگاه گفتهشده را نقد میکند و معتقد است همه آنها آرای جاهله و فاسده هستند. او در دیدگاه خویش بر این باور است که انسان افضل موجودات در نظام هستی است و باید بتواند به بالاترین مراتب کمال و سعادت نائل شود و چون انسان موجودی است دوبعدی، به تبع آن، دو نوع حیات دارد که یکی قوامش به دیگران و دیگری قوامش بذاته است، بدون اینکه نیازی به دیگر اشیای خارج از خود داشته باشد. او روی سه عنصر <فطرت>، <کمالطلبی> و <فطرت طبیعی> و غریزه مادی تکیه دارد و میگوید: فطرت هر انسانی به صورتی است که در برآوردن نیازهایش مرتبط با دیگران است و همچنین برای رسیدن به کمال خود نیازمند مجاورت و اجتماع با دیگران است. همچنین فطرت طبیعی او در پناه بردن و مسکن گزیدن با نوع انسانهای دیگر است. (السیاسهالمدنیه/۶۹-۶۱) از نظر فارابی جامعه مدنی اجتماعی است که اجزای آن در فطرت مختلف و در هیئت متفاضل و در عین حال دارای ائتلافی منظم و طبعا مرتبط به هم هستند. (آرای اهلالمدینه الفاضله / ۱۱۹)
فارابی علاوه بر عنصر ائتلاف، انتظام، ارتباط و سلسله مراتبی بودن اجزای مستقل، روی دو ویژگی <تعاون> و <غایتمداری> در انواع اجتماعات خویش، تاکید خاصی دارد و آن را ویژگی اجتماع فاضل میداند. او اجتماعات را از دو منظر کمی و ارزشی مورد ارزیابی و ردهبندی قرار میدهد و اجتماع فاضل که اجتماعی است تحت ریاست رئیس اول (فاضل) در برابر خود چهار نوع اجتماع غیرفاضل؛ اجتماع جاهله، اجتماع ضاله، اجتماع مبدله و اجتماع فاسقه دارد.
(السیاسهالمدنیه/۸۰) وی سپس هر کدام از این جوامع غیرفاضله را به شش گروه تقسیم میکند و جمعا به ۲۴ مدینه غیرفاضله میرسد. در منظومه فکری فارابی، امت و نظام جهانی نیز دارای تقسیمبندی فاضله و غیرفاضله است و امت را زیرمجموعه نظام جهانی میداند. (السیاسه المدنیه / ۱۳۱) سیاست نیز از دیدگاه فارابی دارای دو تقسیمبندی فاضله و غیرفاضله است و به نظام سیاسی مدینه فاضله، نظام سیاسی امت فاضله و نظام سیاسی جهانی (معموره) فاضله که در آن مجموعهای از امتها هستند که پیروی سیاست فاضلهاند (الامم المنقادهلهذه السیاسه) اعتقاد دارد. در مورد خاستگاه حکومتها، فارابی علاوه بر خاستگاه تاریخی با تاکید بر نقش اساسی مردم در تحقق نظام سیاسی، خاستگاه آن را به دو بخش مشروعیت الهی و مقبولیت اجتماعی تقسیم میکند.
● ساختار نظام سیاسی فارابی
در اینجا برای تبیین ساختار نظام سیاسی فارابی به شرح و بسط مختصری از دیدگاههای او درباره رهبری (کیفیت، شرایط و سطوح آن)، نهادهای حکومتی (گروهها، بخشها، سلسله مراتب و ویژگیهای آنها) و به گروههای مخالف نظام میپردازیم.
۱) رهبری
فارابی اعتقاد به ائتلاف، انتظام و ارتباط طبیعی بین اجزای مدینه داشته و آن را به ارگانیسم بدن تشبیه میکند و باور او بر این پایه استوار است که اجزا و مراتب مدینه، به واسطه محبت بعضی با بعضی دیگر، مرتبط شدهاند و پیوند خوردهاند و از راه عدالت و اعمال عادلانه، محفوظ و باقی میمانند. این محبت گاهی طبعی و گاهی ارادی است و محبت ارادی را بر سهگونه: ۱-محبت ناشی از اشتراک در فضیلت ۲-محبت ناشی از منفعت ۳-محبت ناشی از لذت دانسته و عدالت را تابع محبت دانسته است. (آرای اهل المدینه الفاضله / ۱۴۶.) در نظام سیاسی فارابی، رهبری مهمترین رکن را احراز کرده و در بالای هرم سیاسی قدرت قرار میگیرد و مطابق تقسیمبندیهای او در سه مقوله نظام سیاسی مدینه، نظام سیاسی امت و نظام سیاسی جهانی (معموره) او ۱۵ نوع رهبری فاضله را دستهبندی میکند. نوع اول رهبری، رئیس اول است که بر هر سه نظام سیاسی مدینه، امت و معموره میتواند رهبری کند و دارای حاکمیت برتر بوده و با تعابیری از قبیل <ملک مطلق>، <فیلسوف>، <امام>، <واضع نوامیس> و <رئیس اول> یاد میکند. چنین رهبری یک انسان استثنایی است که با عوالم بالا در ارتباط است و از دو امر فطری و طبعی و ملکات و هیئات ارادی بهره گرفته و مراحل کمال را پیموده و کامل شده و به مرتبه عقل بالفعل و معقول بالفعل رسیده است و در همه حالات خویش آمادگی دریافت فیوضات وحیانی را از طریق <عقل فعال> دارد و مورد عنایت الهی است. (تحصیلالسعاده / ۹۵-۹۲)
چنین رهبری، حکیم است، از ویژگی اقناع برخوردار است، از ویژگی تجهیز و بسیج منابع برخوردار است، از ویژگی قدرت جهاد برخوردار است و دارای سلامت بدنی است. او همچنین خوشفهم و سریعالانتقال است، خوشحافظه و با درک بالا است، هوشمند و تحلیلگر است، خوشبیان است، دوستدار تعلیم و تربیت است، به مال و مظاهر دنیوی وابستگی ندارد، بزرگمنش و با کرامت است، دوستدار عدالت و راستی و دشمن ظلم و دروغ است، شجاع و مصمم و بااراده است، با مرام و به اهداف خود ایمان دارد، به ارزشها و فضایل پایبند است و به آنها التزام عملی دارد و... (اهلالمدینه الفاضله / ۱۲۸ و تحصیلالسعاده / ۹۵)
نوع دوم رهبری، ریاست تابعه مماثل است که در زمان فقدان و نبود رئیس اول، فارابی او را مطرح میکند. در اینجا او بیشتر از منظر کلام شیعی به تبیین رهبری مماثل میپردازد و با ویژگیهایی که برای آن ارائه میدهد، فلسفه امامت را در تشیع به نمایش میگذارد. او برای رئیس اول و رئیس مماثل که آنها را در شخصیت پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام متجلی میبیند، بهواسطه ملکه نبوت و امامت، برای آنها اصالت و حقانیت قائل است. خواه مقبول عامه مردم باشند یا نباشند، مطاع باشند یا نباشند، کسانی آنها را یاری کنند یا نکنند، بهواسطه عدم مقبولیت و اطاعت و یاور، ریاست و امامت آنها زایل شدنی نیست. نوع سوم رهبری، ولایت فقیه (ریاست سنت) است.
ضرورت ادامه حیات سیاسی، اجتماعی و حفظ آیین و شریعت، بعد از رئیس اول و رئیس مماثل، اقتضا میکند که نظام سیاسی، بدون رهبری رها نشود و چون در عصر غیبت رئیس اول و امام، شرایط رهبری به مراتب دشوارتر میشود و (رئیس المدینه الفاضله لیس یمکن ان یکون ای انسان اتفق) هر کسی نمیتواند متولی این مسوولیت شود، لذا معلم ثانی با جامعنگری واقعگرا مبتنی بر تفکر شیعی خود <رئیس سنت> را پیشنهاد میدهد و با شرایط و ویژگیهایی که برای آن بیان میکند، این نوع رهبری را به فقیهانی اختصاص میدهد که سیره و سنت و شریعت گذشته را تثبیت و تحکیم میکنند و براساس آن، نیازهای زمان خویش را استنباط و جامعه را به سوی سعادت، هدایت و ارشاد میکنند. (السیاسهالمدنیه / ۸۱) او برای رهبری شرط حکمت، شرط فقاهت (شناخت شریعت، آگاهی فقهی و منابع اجتهاد فقهی، شناخت مقتضیات زمان، شناخت ناسخ و منسوخ برای استنباط و اجتهاد، آشنایی با زبان و لغت فهم متون فقهی و اصولی، آشنایی با مدلها و متدولوژی فهم و درک دینی جهت استنباط احکام، آشنایی با روایت و درایت و...)، شرط دینشناسی، شرط زمانشناسی، شرط قدرت بر ارشاد و هدایت و شرط قدرت بر جهاد را قائل بود. نوع چهارم رهبری، روسای سنت است که در صورت نبود انسان واجد شرایط ریاست سنت، فارابی پیشنهاد ریاست دو نفری را مطرح میکند.
او چون روی شرط ترجیحی حکمت، اصرار دارد، میگوید: اگر یک نفر از اعضای رهبری، حکیم باشد و نفر دوم، شرایط پنجگانه دیگر را داشته باشد، به شرط همکاری و سازگاری آنها، رهبری سیاسی را در یکی از سه نظام سیاسی (مدینه، امت و معموره) برعهده میگیرند. نوع پنجم رهبری، روسای افاضل است و این در عرف امروزی همان شورای رهبری است.
۲) نهادهای حکومتی
فارابی در کتاب <فصول المدنی> این نهادها را <اجزاء المدینه> نامیده است و میگوید: <المدینه الفاضله اجزاوها خمسه> که این پنج جز تحت ریاست رئیس و حاکم مدینه عمل میکنند.
▪ نهاد افاضل: <الافاضل هم الحکماء والمتعقلون و ذووالآراء فی الامور العظام> که در حقیقت بخش علوم، آموزش و تعلیم و تربیت است که در آن تمامی دانشمندان و کارشناسان و نخبگان علوم و فنون و مهارتهای بشری گرد آمدهاند.
▪ نهاد ذووالالسنه که در حقیقت همان بخش فرهنگ است. فارابی این نهاد را مشتمل بر گروههایی از قبیل مفسران، خطیبان، شاعران، بلغا، هنرمندان، خوانندگان، موسیقیدانان و نویسندگان میداند. (فصول منتزعه / ۶۵) که حاکم مدینه را در بخش فرهنگی یاری میرساند.
▪ نهاد مقدرون یا کارگزاران: این بخش متصدی سامان دادن و تنظیم و تقریر امور داخلی جامعه براساس عدالت هستند و خواجه نصیرالدین طوسی در بیان این بخش ابداعی فارابی میگوید: جماعتی که قوانین عدالت در میان اهل مدینه نگاه میدارند و در اخذ و اعطای تقدیر واجب رعایت میکنند و بر تساوی و تکافی تحریض میدهند و علوم حساب و استیفا و هندسه و طب و نجوم، صناعت ایشان بوده و ایشان را <مقدران> گویند. (اخلاق ناصری / ۲۸۶)
اجرای صحیح عدالت، توزیع عادلانه امکانات و منابع و برقراری امنیت کار ویژه این نهاد است. فارابی حقوق شهروندان را بهطور گسترده میپذیرد و در این حوزه به ۴ مورد اشاره میکند:
ـ حقوق اقتصادی و مالی
ـ حقوق بهزیستی و برخورداری از سلامت روحی و جسمی
ـ حقوق مربوط به شخصیت و کرامت و عزت انسانی
ـ حقوق مربوط به جایگاه و مرتبه اجتماعی و شغلی. (فصول منتزعه / ۷۱)
▪ نهاد مالیون یا بخش اقتصاد، دغدغه اصلی اندیشه فارابی را تشکیل میدهد. فارابی در این بخش با دقت روی مسائل تولید، توزیع و مصرف تکیه میکند و تمامی موضوعات مربوط به خراج و زکات، نحوه اداره بیتالمال و مصارف آن، توجه به مکاسب و صناعات اقتصادی و تجاری و ایجاد اشتغال و عدالت اقتصادی و... را بررسی میکند.
در همینجا ذکر این نکته جالب خواهد بود که برخی مدینه فاضله فارابی را بهدلیل اهداف والا و ابعاد ارزشی آن دستنیافتنی و غیرعملی میدانند، در حالیکه منظومه فکری فارابی ناظر بر یک کل و ساختاری کارکردگرا است و در مدینه فاضله تمامی ابعاد معیشتی، رشد و توسعه و نیل به کمال را پیشبینی و برنامهریزی میکند و با این رویکرد، مدینه را عملی، دستیافتنی و قابل اجرا میسازد.
▪ نهاد مجاهدون یا بخش دفاع و جهاد وظیفه تحکیم و تثبیت فضایل و ترویج ارزشها و تقسیم کارها و صنایع و توزیع قدرت و امکانات در داخل و هم حفاظت از کلیت نظام در برابر دشمن خارجی را برعهده دارد. فارابی در مورد ماهیت اقتدار نظامیان بر این باور است که سه عامل موجب قدرتمندی سربازان و سپاهیان میشود:
ـ قدرت سپاه در وهله نخست، وابسته به قدرت و اقتدار رهبران سیاسی است.
ـ داشتن استراتژی و تدابیر و تاکتیکهای نظامی برای زمانهای جنگ و صلح
ـ برخورداری از فضایل فکری برای آن بخش که وظیفه حفظ و حراست و انتظام و برقراری قانون در جامعه را برعهده دارند. فارابی در ادامه و در <فصولالمدنی> درباره انواع و شیوههای جنگهای داخلی و خارجی و به دوگونه عادلانه و ظالمانه و تقسیمبندی آنها سخن گفته است.
۳) گروههای مخالف
ما بر این باوریم که نظام سیاسی و بهاصطلاح <مدینه فاضله> فارابی نظامی پویا و دینامیک و در درون خود، از تعامل و بالندگی جهت رشد و سعادت برخوردار است. او چون استعدادها را مختلف و شیوه ادراک آرا و امور مشترک در مدینه فاضله را متفاوت میداند، لذا بر این باور است که در جامعه ممکن است معرفتهای مختلفی ایجاد شود و آیینها و مسلکهای متعددی در مسیر سعادت بهوجود آید و در مشترکات فاضله، شبهه و تشکیک شود و چون او در این مدینه، حقوق شهروندی را پذیرفته است، علیرغم انتقاد از گروههای سوفسطایی و شکاکان و جدلیان حقوق آنان را در نظام سیاسی به رسمیت میشناسد و هیچگاه خواستار برخورد دولت با آنان نمیشود، اما در عین تسامحی که در برابر تنوع، دگراندیشی و انتقاد دارد، به هیچوجه، دشمنی و ستیزهجویی با آرای فاضله را در مدینه برنمیتابد. (الخطابه / ۱۶-۱۴) و در کالبدشکافی معرفتشناسانه، بر این باور است که انکار و عناد با آرا و معارف مشترک، به دو صورت ممکن است انجام گیرد: ۱-اگر از راه برهان و استدلال کسی در صدور دشمنی با محورهای مشترک مدینه برآید، این روش به دلیل پذیرش عمومی مشترکات وجهی قانونی ندارد. ۲-اگر شیوه فهم امور و آرای مشترک مورد ملاک قرار گیرد و برخی مصادیق مورد نقد قرار گیرند، در اینصورت امکان نقد و شبهه و مخالفت و تشکیک وجود دارد و عناد و مخالفت در برخی ازآرا بهطور روشن و در برخی به صورت پنهان امکانپذیر است.
احمد موسویبجنوردی
محسن مهاجرنیا، اندیشه سیاسی فارابی، بوستان کتاب - قم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست