در های آسمان باز است

تمام که می شود دلت می گیرد. یاد شروعش می افتی. همان روزها که تا ظهر نشده دلت ضعف می زد و بعد کم کم عادت کردی. همان روزها که یک ساعت مانده بود به اذان سفره را آهسته آهسته پهن می کردی اما …

تمام که می شود دلت می گیرد. یاد شروعش می افتی. همان روزها که تا ظهر نشده دلت ضعف می زد و بعد کم کم عادت کردی. همان روزها که یک ساعت مانده بود به اذان سفره را آهسته آهسته پهن می کردی اما ربنا که می گفت یهو دلت پر می کشید. رو به آسمان می کردی و با او درد دل می کردی. وقت اذان اما دلت نمی آمد قبل از آنکه نماز بخوانی روزه ات را باز کنی. همان روزها که شیطان را پیچانده بودی و هرچه او التماس می کرد تو قبول نمی کردی آخر تو با خداوند عهد بسته بودی، عهد بسته بودی که تا مهمانش هستی دست از پا خطا نکنی. همان شبی که باران رحمت بارید و تو به زیر آسمان رفتی و برای همه دعا کردی زیرا شنیده بودی وقتی باران می بارد درهای آسمان باز است و خدا دعای مان را برآورده می کند. اما حالا که ماه خدا تمام شده بیا هر بار که اذان گفت قبل از هر کاری نماز بخوانیم. بیا درهای ورودی شیطان به خودمان را ببندیم و از هر جهت او را ناامید کنیم.

بیا باران که بارید زیر آسمان برویم و خیس شویم اما دعا کنیم برای همه، دعا کنیم هیچ کودکی گرسنه نخوابد، هیچ بیماری در بیمارستان نباشد، دعا کنیم تمام بهزیستی ها و شیرخوارگاهها وخانه های سالمندان خالی شود و همه انسانها در کنار خانواده خود زندگی کنند و دعا کنیم... و دعا کنیم که هرچه زودتر آقایمان بیاید.

نرگس اسدی ۱۷ ساله از آمل