چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مکتب ادبی کاشان در دوره صفویه
کاشان از شهرهای نام آور و تأثیرگذار در طول تاریخ ایران پس از اسلام است که به دلایل گوناگون از جمله گرایش حقیقی و مخلصانه به مذهب تشیع از همان روزگار صدر اسلام و نیز پرورش گروه گثیری از علما و فقها و دانشمندان گوناگون، هرچند هیچگاه نتوانسته است از نظر سیاسی و جغرافیایی عنوان پایتخت را از آن خود کند اما در هیچ دورهای هم نیست که مورد توجه پایتخت نشینان نباشد. که این وضعیت از روزگار تیموری تا مشروطه خود را به خوبی در عرصة فرهنگ و دانش و شعر ادب ما نشان میدهد. فراخواندن ریاضی دان نامی جهان اسلام غیاثالدین جمشید کاشانی از سوی تیمور به دربار سمرقند تا توجه صدرالمتألهین ملاصدرا به این شهر به اعتبار داماد گرامی اش فیض کاشانی و نیز شهرت جهانی محتشم کاشانی در سرودن مرثیه عاشورایی اش نمونههایی از ارزشهایی است که کاشان همیشه با خود داشته است.
گسترش شعر و ادب به سبک و زبان و بیانی تازه در روزگار صفویه و انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان، برای کاشان موقعیتی فراهم آورد تا بتواند بخشی از استعدادها و امکانات بالقوه فرهنگی و ادبی خود را به ظهور برساند. در مقاله حاضر کوشش ما نمایاندن این ارزش و استعداد ادبی ناحیه کاشان در جغرافیای ادبی ایران زمین است.
از امتیازات ارزشی شهر کاشان در طول تاریخ ایران پس از اسلام، گرایش مردمان آن به آیین تشیع از همان روزگار صدر اسلام است که درخواست مردم این شهر از امام محمد باقر (ع) برای فرستادن نمایندهای از جانب خود به کاشان و آمدن امامزاده علی بن محمدباقر(ع)به کاشان در قرن اول هجری نشان از آن دارد که مرکزیت کاشان موقعیتی مناسب برای پایگاه شدن این شهر از جانب شیعیان ـ که کاملاً در اقلیت قرار داشتند ـ فراهم میآورد. کم کم نواحی قم و آوه هم که همزمان این گرایش در آنها بود باعث شدند که منطقه مرکزی ایران پناهگاه شیعیان و اولاد و احفاء خاندان رسالت و ولایت باشد که فراوانی امامزادگان (علیهم السلام) در این شهرها مؤید این وضعیت است.
● شعر و ادب کاشان پیش از صفویه
بهترین نمونهای که نشان دهنده علاقه و ذوق مردم کاشان به شعر و ادب فارسی پیش از روزگار صفویه است، در خواست آنان از مجد همگر برای داوری کردن میان شعر انوری و ظهیر فاریابی است که کدام یک برتر و والاتر است: جمعی از فضلای کاشان درباره برتری شعر انوری یا ظهیر فاریابی از مجدهمگر سؤال کردند و از وی خواستند تا نظر خود را در این مورد بیان کند:
ای آن زمیـن وقـار که بر آسمــان فضل
ماه خجسته منظر و خـورشید انوری
جمعی ز نــاقدان سخـن گفتـه ظهیــر
ترجیح مینهنـد بـر اشعـار انـوری
جمعی دگر بر این سخن انکار میکنند
فی الجمله در محل نـزاعند و داوری
رجحـان یک طرف تو بدیشان نما که هست
زیـر نگیـن طبـع تو ملک سخنـوری
مجد همگر هم در جواب نوشت:
جمعی ز اهل خطه کاشان که بـردهاند
ز ارباب فضل و دانش گوی سخنوری
کـردنـد بحـث در سخـن منشیـان نظم
تـا خـود که سفت بـه درر دُری دری
(تاریخ ادبیات دکتر صفا ج۲، ص۶۶۴)
ناگفته پیداست که این علاقه مندی به برتر شمردن شاعری بر شاعر دیگر ریشه در فعالیتهای ادبی و نیز اقتباس سبک شاعری این دو شاعر دارد و حتماً میان ادبای کاشان در پیروی از انوری یا ظهیر اختلاف نظر بوده است که به داوری مجد همگر روی آوردهاند.
● نقش کاشان در شکل گیری مکتب وقوع
از وقایع مهم دیگر در حوزه ادبیات فارسی در کاشان پیش از دوره صفویه آمدن شاعرانی چون وحشی بافقی به این شهر است. وحشی براساس گفتههای خودش و تذکرههای ادبی مدتی را در کاشان ملازم و همراه محتشم کاشانی بوده است. وحشی در شهر کاشان به شغل مکتب داری اشتغال داشته است و از این شغل میتوان سروکار داشتن او را با نوجوانان حدس زد که از رگههای وقوع گویی و نیز شیوه واسوخت در شعر او میتواند همین سرو کار داشتن شاعر با زیبارویان و نوجوانان باشد؛ آن گونه که خود هم میگوید:
یوسف دیگر به دست آریم وحشی قحط نیست
ما مگر در مصر یعنی شهر کاشان نیستیم
(ص ۱۱۳)
وحشی تأثیرات قابل توجهی از سبک و سیاق شاعری در کاشان میآموزد تا جایی که خود به صراحت به این نکته اشاره دارد:
وحشی از طرز سخن بگذر که اینجا عام نیست ۱
طرز خاص نکته پردازان کاشانی هنوز(ص۹۷)
از مختصات اصلی مکتب ادبی کاشان یکی همین بنیان گذاری وگسترش دادن شیوه وقوع گویی است که در «رساله جلالیه» محتشم کاشانی به اوج میرسد و در سراسر کتاب نفیس و دقیق «مکتب وقوع درشعر فارسی» همه جا نام محتشم کاشانی به عنوان سرآمد و رهبر شیوه وقوع مطرح است و به همین دلیل است که شاعرانی چون صرفی ساوجی و مظهری کشمیری و نثاری تبریزی از شهرهای دیگر به کاشان آمدهاند و از محضر محتشم نکتهها فرا گرفتهاند؛ بهگونهای که مثلاً درباره صرفی ساوجی گفتهاند کهاو « به طرزاستاد خود مولانا محتشم حرف میزند». (گلچین معانی، ۱۳۷۴: ۳۳۱)
● کاشان و شعر دوره صفویه
با آمادگی و پیش زمینهای که کاشان در شعر مکتب وقوع پیدا کرده بود، رواج شیوه تازه شاعری در مرکز ایران ـ به اعتبار انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان ـ بار دیگر این شهر را مرکز توجه شاعران و ادیبان گوناگون قرارداد و شاعران هم چنان که مانند خانواده صائب از تبریز به اصفهان مهاجرت میکردند، کاشان را نیز از نظر دور نگاه نداشتند و عده زیادی از شاعران از شهرهای گوناگون به این شهر آمدند.
درباره این که چرا کاشان در دوره صفوی مورد توجه همگانی قرار گرفته است میتوان دلایل زیر را برشمرد:
۱) قرار گرفتن بر سر راه پایتخت:
کاشان به عنوان نزدیکترین شهر مهم به پایتخت با شکوه صفوی ـ اصفهان ـ خود به خود بر سر راه کسانی بود که از خراسان یا آذربایجان و یا حتی سرزمینهای بیرون از جغرافیای ایران (روس و اروپا) میخواستند به پایتخت ایران بروند.
به گواه سفرنامههای شخصیتهای گوناگونی که از ایران بازدید کردهاند و نام و توصیف کاشان درآنها فراوان است، این شهر کی کمتر از اصفهان مورد توجه بایسته و شایسته و همه جانبه بوده است.
همچنین شاعرانی که از گیلان و مازندران و آذربایجان به سفر هند میرفتند، در کاشان حضور و درنگی داشتهاند و یا اگر برای کسب تجربه شاعری به کاشان آمدهاند، تشویق شدهاند که همچون برخی شاعران کاشانی مانند کلیم و مسیح و... آنان نیز به هند بروند.
۲) بهرهمندی کاشان از امکانات رفاهی و اقتصادی:
دولت صفویه با استقرار در اصفهان به بازسازی و نیز ساخت و سازهایی منحصر به فرد و تاریخی اقدام کرد (که هنوز هم میتوان بهرهمندی از آنها و اعتبار فرهنگی و تاریخی شان را شاهد بود). یکی از دلایل توجه به اصفهان همین سطح عالی رفاه و خدمات شهری و اجتماعی است که همگان را به زندگی در این مادر شهر (Metro politan) ترغیب میکرد. (شمیسا، ۱۳۸۳،ص ۲۷۵) در این دوره همین اصرار شاهان صفوی برای ساخت و ساز و آبادانی در کشور در اولین جایی که بیرون از پایتخت میتوانست مجال ظهور و بازتاب پیدا کند، کاشان بود که آثار آن تا امروز هویداست و در کاشان به نسبت پایتخت، تعداد زیادی آب انبار و کاروانسرا و سرا و تیمچه و بازار و مسجد و مدرسه از دوره صفویه باقی مانده است که نشان میدهد در کاشان هم رفاه اجتماعی در اوج بوده است و کسانی که از نقاط دور و نزدیک برای بهره مندی از این امکانات روانه مرکز ایران میشوند، اگر توان حضور در پایتخت را نداشتهاند در کاشان مقیم میشدهاند که تا امروز از بیشترشهرهای ایران نام خانوادگی در کاشان یافت میشود.۲
۳) شور شاعری در کاشان:
در میان کسانی که با هر دلیل و توجیه، زاد بوم خویش را ترک میکردند و روانه اصفهان یا کاشان میشدند؛ اهل ذوق و ادب هم حضور داشتند. به ویژه این که در دوره صفویه برای اولین بار رواج شعر و شاعری را در میان اصناف و صاحبان پیشههای گوناگون شاهد هستیم.
این اهل ذوق هنگام حضور در کاشان با تعداد زیادی شاعر رو به رو میشدند که دارای محفل و مجلس شعر خوانی و دیوان شعر بودند و خود به خود توجه هر کسی را با کمتر ذوق و سلیقه ادبی جلب میکردند.
از مهمترین کسانی که در دوره صفویه از شهرهای گوناگونی به کاشان آمدهاند و در این شهر نشو و نما یافته و شاعری نشان به کمال رسیده است، میتوان از اینان یاد کرد: وحشی بافقی، عبدالباقی نهاوندی، شاه طاهر دکنی، نظیری نیشابوری، طالب آملی، صرفی ساوجی، داعی انجدانی، ملا حیاتی گیلانی، شیخ علینقی کمرهای و حیرتی تونی.(عاطفی، ۱۳۷۹: ۲۳)
در همین دوره مورد بحث ما (صفویه)؛ کاشان شاعرانی بزرگ و نام آور در خود داشته است که برخی از آنان عبارتند از: محتشم، کلیم، مسیح، میرحیدر معمایی، سنجر، میرمعصوم، وحشتی، ابوتراب بیگ فرقتی، میر یحیی، غضنفر کُلجاری، شریف وادقانی، حاتم، شعوری، شعیب، فهمی، شجاع، رضایی، سرمد، سروری، میرغروری، تجلی، مظفر حسین.(عاطفی، همانجا)
دراواخر دوره صفوی هم سه شاعر بزرگ کاشانی یعنی قصاب، نجیب و مخلص کاشانی کار شاعری را به اوج رسانیدند.
● کاشان و شعر دوره بازگشت
همین نزدیکی کاشان به پایتخت و ارتباط ودوستی نزدیک شاعران پایتخت و شاعران کاشان درشکل گیری شعر بازگشت ادبی و انحلال سبک صفوی (هندی) مؤثر واقع شده است. صباحی بیدگلی شاعری است که باهاتف و شعله و مشتاق در ارتباط است و طرز فکر و خط سیر شعر دوره جدید را که همان پیمودن طریقه استادان پیشین است مطرح میکند و او کسی است که به نمایندگی از «مکتب ادبی کاشان» این وظیفه را بر عهده دارد.
در بخش دوم شعر بازگشت (پس از روزگار زندی و افشاری) با استقرار قاجارها در تهران، بار دیگر کاشان مرکز و مدار شعر وشاعری میشود و اگر در دوره صفویه از جنوب به پایتخت (اصفهان) نزدیک بود، اینک در دوره قاجار از شمال به پایتخت جدید (تهران) نزدیک شده است.شاعران فراوانی که در دوره بازگشت ادبی از کاشان به دربار راه یا فته اند؛ مانند صبای کاشانی و عندلیب کاشانی و شیبانی کاشانی مؤید نقش و قدرت تأثیر ادبیات کاشان در دوره بازگشت ادبی است.
● ابتکارهای مکتب ادبی کاشان در شعر دره صفویه
کاشان به دلیل حضور فعالی که در سه دوره شاعری (وقوع، صفوی و بازگشت ) دارد و قدر مشترک هر سه دوره رواج و گسترش آیین تشیع در ایران است از اقلیت وگمنامی بیرون آمده توانسته است کارکردهای ارزشمندی را در عرصه هنر و ادبیات از خود بر جای گذارد که به چند قسم از مهمترین آنها اشاره میکنیم:
۱) گسترش و رواج ادبیات آیینی:
میدانیم که در زمان صفویه، شاه طهماسب از شاعران درخواست کرد که شعر مذهبی و در ستایش اهل بیت علیهم السلام بسرایند و از آن خاندان نورانی در آخرت درخواست اجر و پاداش کنند (دکتر صفا، ۱۳۶۶، ص ۷۹۴)؛ اما نکته اینجاست که این بخشنامه در برابر قصیده مدحی محتشم کاشانی در نکو داشت همین شاه طهماسب صادر شد و از حسن اتفاق همین محتشم بود که شعر آیینی را به اوج رسانید.
اگر در دیوانهای شعر دوره صفویه دقت کنیم با شعرهای آیینی و مدحی و منقبتی کمی رو به رو نمیشویم، اما این که چرا محتشم در اوج این شیوه قرار گرفت دقیقاً به ویژگی آیینی مکتب ادبی کاشان بر میگردد که عصاره چند قرن گرایش به اهل بیت را ناگهان در دوازده بند عاشورایی خود نشان داده است و به همین دلیل است که در میان چهارصد مقلد و استقبالکننده از شعر محتشم تا امروز کسی به پای او نرسیده است. البته شعرهایی محکمتر و زیادتر و فنیتر سرودهاند اما هیچکدام مشخصه سوزناکی، صداقت، روانی و سادگی شعر محتشم را پیدا نکرده است؛ زیرا محتشم پرورش یافته حقیقی مکتبی است که در جان و دل و رگ و پوست خود اعتقاد به تشیع را داشته است اما در شهرهای دیگر پس از رسمیت یافتن تشیع در دوره صفوی، این گرایش جوانه زده است.
۲) روی آوردن به ادبیات تفننی:
گسترش رفاه اجتماعی از یک سوی و گرد هم آمدن مردم در قهوه خانهها از سوی دیگر، گرایش و اشتیاق به نوعی سرگرمی را دامن میزد و از آنجا که تا همین روزگار نزدیک به ما، شعر فارسی جورکش همه هنرهای دیگر هم بوده است (اسلامی ندوشن، ۱۳۷۰،ص ۸)، مردم انتظار داشتندسرگرمی مفید و تفریح سالم آنها را همین شعر و شاعر فراهم سازند.
همچنین از یاد نبریم که انبوه بناهای عام المنفعه که در کاشان ساخته میشد نیاز به سرودن ماده تاریخ ساخت و افتتاح بنا آن را اجتناب ناپذیر میکرد. که این مسئولیت هم عمده اش با شاعران کاشانی است.توجه شاعران مکتب کاشان به ماده تاریخ و لغز معما دقیقاً به همین دلیل است که هم نیاز همگانی مردم را به هنگام انبساط خاطر و وقت گذرانیها به نوعی تفریح و سرگرمی برآورده سازند و هم برشکوه و عظمت بنایی که ساخته شده است به وسیله ثبت آن در ماده تاریخ بیفزایند و آن را با شعر خود اعتباری نهند.
این معماسرایی در کاشان چنان ارزش و جایگاهی داشته است که میر رفیع الدین حیدر طباطبایی کاشانی، معروف به «معمایی»؛ در مثنوی معماییه، تعریف و روش جواب معماها، صنایع بدیعی معماها و چهار صنعت اصلی: تسهیل، تحصیل، تکمیل و تذییل را شرح داده است. (صدری،۱۳۷۸،ص۸)
محتشم کاشانی، خود از استادان سرآمد در سرودن ماده تاریخ است. محتشم در دیوان خود شش رباعی ماده تاریخ دارد که محاسبه این ماده تاریخها از معجزات کلام انسانی است که به آن اشاره خواهیم کرد.
ساختن ماده تاریخ و معما در کاشان به گونهای است که همین میرحیدرمعمایی را تذکره نویسان، سرآمد استادان سلف دانستهاند (گلچین معانی، ۱۳۷۴، ص۱۷۷) و در شرح حال علینقی کمرهای گفتهاند که در کاشان به نزد فصیح الدین کاشی آمد که سرآمد بود و استاد آموزش معما به مبتدیان به شمار میرفت. (همانجا)نیز ماده تاریخ شاعران کاشانی چنان اوج واعتباری داشت که برای بناهای مهم صفوی در پایتخت هم از هنر شاعران کاشانی استفاده میشد؛ مانند ماده تاریخهایی که نجیب کاشانی برای مدرسه چهارباغ و پلهای اصفهان سروده است. (دادبه ـ صدری، ۱۳۸۲: یکصد و چهل و شش)
● رقابتها با مکتب ادبی کاشان
میدانیم که از آغاز شعر فارسی دری در قرن سوم هجری درخراسان تا روزگار صفویه، شاعری هرچند درکاشان رونق و رواجی داشته است اما موجب پدید آمدن مکتب و دستگاه منسجم ادبی نبوده است. از دوره صفویه و با ظهور محتشم کاشانی، «مکتب ادبی کاشان» پایهگذاری میشود و دیدیم و خواندهایم که بسیاری از شاعران به اقتفای محتشم، چه در وقوع گویی و چه در مرثیه سرایی، گام برداشتهاند و این شهرت محتشم کاشانی مورد قبول همگان بوده است و حتی در مواردی برخی رقابتهای ادبی را دامن میزده است.
در شرح حال شاعری به نام «رشکی همدانی» گفتهاند که: «وقتی در قزوین ـ پایتخت اول صفویه ـ اقامت داشت، به اغوای جمعی شعری چند به رسم حسانالعجم مولانا محتشم مشهور ساخت و آن را به لسانالقول موسوم گردانیده، مذمت اشعار وی مینمود.» (گلچین معانی، ۱۳۷۴، ص۱۴۰)
از فحوای سخنان میرتقیالدین کاشی، جامع دیوان محتشم نیز چنین بر میآید که ظهور شاعری چون محتشم که به مقام ملک الشعرایی دربار صفویه میرسد، مورد توجه واحیاناً رشک و حسادت دیگران بوده است:«تا در میخانه طبع عالی مشربش گشاده شد مجلس رندان فارس در هم شکسته دیگر لب به شراب دیگران شیرین نکردند تا در نوبهار سخن پیرای چمن، فکرتش چون نسیم صبا وزیدن گرفت، شمایم نفحات بهارستان کمالات نامی اهل خراسان و ماوراء النهر دیگر عطر بیزی نکرد و الحق شاعری از همه کس در پیش است».
این رقابت به شکل رو دررویی در دورههای پس از سبک هندی هم البته وجود داشته است که یکی از نمونههای بارز آن جدال لفظی وشعری است میان سپهر کاشانی شاعر و ادیب روزگار قاجار و داوری شیرازی فرزند وصال شیرازی بر سر رعایت اصول شعر و بازگشت و تقلید بیکم و کاست از شاعران متقدم که سپهر کاشانی تأکید دارد تقلید و استقبال از شعر شاعران سلف باید مو به مو و بیکم و کاست باشد، ولی داوری اعتقاد دارد که شاعر نباید خود را پایبند و وابسته این اصول کند و همچنان که حرف زدن عادی ما از جنس زبان معیار قـرنهای گذشته نیست، در شعر هم نیاز نداریم به این که استقبال وتقلیدها مو به مو و واژه به واژه باشد.این در حالی است که مدتی بعد که از همین شیراز، قاآنی دیوانش را منتشر کرد؛ مورد اعتراض ندیم باشی (متخلص به خجسته) قرار گرفت که چرا از اصول تقلید در شعر بازگشت سرپیچی کرده است.
داوری در قصیده خود، سرزمین سپهر (کاشان) را هم به کنایه شهر شَعر بافان و نه دیار شعر گویان نام مینهد که ظاهراً باید تعریضی باشد به محتشم کاشانی که در آغاز شغل شعربافی داشته است:
ای تفـو بر شعـر باد و بر فنون شـاعری
وآن که این فن در میان آورد از افسون گری
بـاد نفرین بر روان اوستادی کـاین فنون
بـافت بـرهم از پی آرایش خنیـاگـری.....
خاصـهتر زایشان یکیکاو نام خود را ازسپهر
کم نمیداند جز این کاو را نباشد مشتــری
اوستا نـادیده صد رد میکند بر اوستـاد
کاین خطـا از مسجدی بین وین زلل از انــوری
نکته گیرد بر وصال نکته دان شیخ الکلام
گو سپر برکش که بس تند است تیغ داوری
اوستـاد شَعر بـاف از اوستـادِ شِعر بـاف
رد چـرا گیرد به دانشای تفـو بر شـاعری
هر دو بافندهاند اما کی تواند طعنه کـرد
مـردک نی بـاف بر بـافندگــان ششتـری(۳)
معروفترین شاعران مکتب ادبی کاشان
۱) مولانا محتشم کاشانی:
وی ملقب به حسان العجم و ملک الشعرای دربار صفوی بوده است. او در مرثیه سرایی و ماده تاریخ سرودن و نیز مکتب وقوع از سرآمدن است و پایهگذار مکتب ادبی کاشان به شمار میرود.شعر عاشورایی محتشم (ترکیب بند۱۲ بندی او) شهرت جهانی دارد، اما از شگفت کاریهای محتشم بایداز رباعیات شش گانه او نیز نام برد که از درون مصراعهای بیست و چهارگانه این شش رباعی، ۱۱۲۸ ماده تاریخ پیدا میشود! به این شکل که رباعیات بینقطه مصراع اول با سایر مصارع، بیست و سه تاریخ و همچنین بینقطه مصرع دوم با بیست و دو تاریخ و به این طریق تا تمام شود. دویست و هفتاد و شش و همچنین نقطه دار، با نقطه دار هم دویست و هفتاد و شش است و بینقطه با نقطه دار غرض که چهار صورت دارد هر یک دویست و هفتاد و شش که هزار و صد و چهار تاریخ باشد و مصراعها که سراسر تاریخ است بیست وچهار است که مجموع هزار و صد و بیست و هشت تاریخ باشد. (نصرآبادی، ۱۳۷۸، ص ۶۸۸)
نمونه شعر محتشم:
روی ناشسته چو ماهش نگرید
چشم بیسرمه سیاهش نگرید
نگهش بـا من و رویش با غیـر
غلـط انـدار نگـاهش نگـرید
عـذر خـواهی کندم بعد از قتل
عـذر بدتـر ز گنـاهش نگرید
۲) امیر رفیع الدین حیدر معمایی:
وی از معاصران و دوستان محتشم است (متوفی ۱۰۲۵) و دوبار به هند رفته است و مورد توجه واقع شده است و در سال ۱۰۱۳ به ایران بازگشت. از اشعار اوست:
آن را کـه دل محـل محـبت نمیشـود
نـاقابل است و قـابل دولـت نمیشود
این ذوق صلح بین که ملول است خاطرم
روزی کـه در میـانه کدورت نمیشود
ظاهـر نمیشود که سـزاوار لطف کیست
تا جور دوست بر هم قسمت نمیشود
ای طالبان دوست حرام است ذوق وصل
آنجـا که جـور جـزو محبت نمیشود
سالی بـه ره قـزوین از شعبـده گردون
نوروز پس از چل روز برف عجبی آمد
آن شعبـده را بـودند تـاریخ طلب گـفتم
«چل روز پس از نوروز برف عجبی آمد»
(۹۹۷ ق)
۳) سنجر کاشانی:
میر محمد هاشم طباطبایی متخلص به سنجر فرزند میر حیدر معمایی است (۱۰۲۱- ۹۸۱).
وی نیز توفیق سفر به هند را داشته است. فرزندش نیز تخلص افسر داشته است. از اشعار اوست:
ای کشته باد دامن حسنت چراغها
آشفته بوی سنبل زلفت دماغها
حال دلم ز چاک گریبان قیاس کن
بتوان شنید بوی گل از کوچه باغها
دانم که آفتاب نیاید برون به شب
از دیده چند در رهت آرم چراغها
خونین ز زخم خار پر و بال بلبلان
در پای گلبن است گل افشان زاغها
سنجر چو تیشه سجده شکری ضرورت است
سرشار گشتهایم زهی چون ایاغها
۳) مسیح کاشانی:
رکن الدین مسعود متخلص به مسیح و معروف به حکیم رکنا، شاعر و طبیب و خوشنویس قرن یازدهم است. وی ممدوح شاه عباس صفوی بوده است که چون مورد بیتوجهی شاه واقع شد، این بیت را سرود و فرستاد و روانه هند شد:
گر فلک یک صبحدم با من گران باشد سرش
شام بیرون میروم چون آفتاب از کشورش
وفات مسیح در سال ۱۰۶۶بوده است و ماده تاریخ فوت او چنین است: رفت به سوی فلک باز مسیح دوم (۱۰۶۶).
تا که نبینمت دلم از جان گرفته است
القصه آرزوی تو طغیان گرفته است
از بس که کردهای نگه خشمگین به من
آماج سینهام همه پیکان گرفته است
گفتم زقید تن شود این نیم جان خلاص
لیک آرزوی او در زندان گرفته است
غافل مشو ز کاکل او ای خداشناس
کفری است این که بیعت از ایمان گرفته است
۴) فیض کاشانی:
علامه مولا محمد حسن فیض کاشانی از نوادر و اکابر فقها و محدثان و متکلمان شیعه در قرن یازدهم هجری است که حاصل تجربههای عرفانی و کلامی خود را در شعر خویش آورده است. فیض مفتخر به دامادی ملاصدرا میشود و آثار ارجمندش مایه اعتبار و افتخار فقه و عرفان و کلام شیعی و اسلامی است. دیوان اشعار فیض هم خواندنی و ارزشمند است.
خاندان فیض تا امروز در کاشان نامدار و مشتهرند و بسیاری از آنان شخصیتهای ارجمند و ارزشمندی در حوزههای شعر و ادب و عرفان و فلسفه میباشند.(۴) فیض در سال ۱۰۹۱ در کاشان درگذشت. مردم کاشان از همان زمان درگذشت فیض، برخلاف دیگر مزارهای مؤمنان، به جای عصر پنجشنبه، صبح جمعه به زیارت فیض میروند. فیض مورد توجه شخصیتهای علمی و ادبی روزگار خود بود و شاعرانی چون صائب او را مدح گفتهاند:
از اشعار اوست:
یاران می ام زبهر خدا در سبو کنید
آلوده غمم به می ام شستشو کنید
جام لبالب می از آن دستم آرزوست
بهر خدا شفاعت من نزد او کنید
چون مست میشوید زشرب مدام دوست
مستی بنده هم به دعا آرزو کنید
وقت رحیل سوی من آرید ساغری
رنگم چو زرد شد به میام سرخ رو کنید
تا زندهام نمیروم از میکده برون
بعد از وفات نیز بدان سوم رو کنید
بی بادگان چو مستیتان آرزو شود
آیید و خاک مقبره فیض بو کنید
۵) نجیب کاشانی:
نورالدین محمدنجیب کاشانی از شاعران ممتاز مکتب ادبی کاشان در قرن یازدهم و دوازدهم هجری است که بسیار مورد توجه دربار صفوی بوده است. وی به هند هم سفر میکند و ممدوح جلالالدین اکبر میشود و موفق میشود به حکومت کشمیر برسد. در ایران هم که جلالالدین اکبر هشت سالی پناهنده بود؛ نجیب، مونس و معاشر او بود. نجیب به جز دیوان اشعار، مجموعه از خاطرات و یادداشتهای شخصی دارد که با نام تاریخ کشیک خانه به زودی به چاپ خواهد رسید.
از اشعار نجیب است:
دل بی تو هوای می و میخانه ندارد
بی گردش چشمت سر پیمانه ندارد
خمیازه کشیدیم به جای قدح می
ویران شود آن شهر که میخانه ندارد
آیینه چه داند که در او عکس رخ کیست
عاشق جز از جلوه جانانه ندارد
بی ساخته حسنی است جمالش که چو خورشید
هر صبح به کف آینه و شانه ندارد
فانوس دلی نیست که در پرده پندار
شمعی ز تجلی تو در خانه ندارد
عشق تو چه داند که دل ما به چه حال است
آتش خبر از سوزش پروانه ندارد
غم را چه غم است این خراب است دل ما
سیلاب بهاری غم ویرانه ندارد
از صحبت عاقل نگشاید دل عاشق
بیزارم از آن شهر که دیوانه ندارد
تکلیف وطن چیست نجیب این همه دل را
خواهش چو به کاشان و به کاشانه ندارد
۶) مخلص کاشانی:
میرزا محمد مخلص کاشانی از شاعران قرن یازدهم و نیمه قرن دوازدهم است که میتوان او و نجیب کاشانی را از آخرین شاعران سبک شعر صفوی در کاشان به شمار آورد. مخلص به دعوت دربار صفوی به اصفهان رفت و تا پایان عمر در آنجا اقامت داشت. سال درگذشت او دقیق روشن نیست.
نمونه شعر او:
راه حرف خصم آنان کز تحمل بستهاند
بی سخن از موم بحر شعله را پل بستهاند
هیچ جز دل برنمیدارند از اسباب راه
کعبه جویانی که احرام توکل بستهاند
عمـر میبــازند در انــدیشه دور و دراز
ساده لوحانی که دل در زلف و کاکل بسته اند
جذبه معشوق عاشق را کم از زنجیر نیست
بــال بلبل را به تــار نکهت گل بسته اند
سبزه خط است بر پشت لب جانبخش یار
یا بر آب زنـدگــانی عنبرین پل بستـهاند
نیست جز معشوق، مخلص قابل دلبستگی
عارفان زین نه چمن یک دستهگل بسته اند
۷) کلیم کاشانی:
خلاق المعانی ثانی ابوطالب کلیم کاشانی، از شاعران معروف سبک اصفهانی (صفوی) در کاشان است. چه، او را به اعتبار زادگاهش همدانی بشماریم و یا او را به اعتبار اقامتش در کاشان و فراگیری شیوه شاعری در این شهر و رسیدن تا مرز کمال و در اوج قرار گرفتن، کاشانی خطاب کنیم؛ به هر روی ارزش شاعری این شخصیت بزرگ ادبی به نشو و نــمایی است که در کاشان داشته است و اشاره کردیم که از مشخصات اصلی مکــتب ادبی کــاشان هــمین پرورش استعدادهایی است که از گوشه و کنــــار کشور برای فراگیری فنون شاعری و نیز محک زدن عیار شعر خود به کاشان آمده اند. به هر روی، کلیم افتخاری برای مکتب ادبی کاشان است ؛ حتی اگر به اصرار دوستان هم روزگار ما در خراسان، او را همدانی بنامیم. وفات کلیم در سال ۱۰۶۱ در کشمیر اتفاق افتاده است.
نـه همین میرمد آن نوگل خندان از من
میکشد خـار در این بادیه دامـان از من
با من آمیـزش او الفت موج است و کنار
روز و شب با من و پیوسته گریزان از من
گر چه مورم ولی آن حوصله باخود دارم
که ببخشـم بود ار ملـک سلیمــان از من
قمــری ریختــه بــالم به پنــاه که روم
تا به کی سرکشیای سرو خرامـان از من
بـه تکلـم به خمـوشی به تبسم به نگـاه
میتوان برد به هر شیوه دل آسـان از من
نیست پرهیز من از زهد که خاکم برسـر
تـرسم آلــوده شـود دامن عصیـان از من
اشک بیهوده مریز این همه از دیده کلیم
گـرد غم را نتوان نشست به طوفان از من
● جمع بندی:
۱) جغرافیای شعر کاشان و مکتب ادبی کاشان با رواج و رسمیت یافتن آیین تشیع در ایران در ارتباط است. زیرا تا پیش از این موقعیت ادبیات کاشان چندان رسمی نیست و در محافل ادبی ایران که به آیین اهل سنت گرایش دارند، کاشان چندان مورد توجه و پذیرش نیست.
۲) همین روحیه مذهبی در کاشان و ملاحظات اخلاقی و حرمتهای شرعی در سرودن شعر عاشقانه و توصیف معشوق مؤنث، کار را به وقوع گویی و واسوخت کشانیده است و از این روست که اندیشه شاخص در مکتب ادبی کاشان همین شیوه تازه از شاعری است که محتشم در نوع خود به اوج رسانیده است.
۳) به دلیل برخی حرمتهای شرعی که در کاشان به آن توجه میشده است، روی کردن به موسیقی و طربهای سماعی در این شهر جایگاهی چندان نداشته؛ در عوض تفریح و سرگرمی مردم را معماها و ماده تاریخها و لغزها تشکیل میداده است که این بخش از ادبیات تفننی هم از شاخصهای مکتب ادبی کاشان به شمار میرود.
۴) نزدیکی به پایتخت موجب میشده است که اولین جایی که پس از اصفهان مورد توجه دربار باشد و نیز نخستین شهری که قابلیت دریافت امکانات رفاه عمومی و خدمات اجتماعی را دارد همین کاشان باشد و این عاملی بوده است که مردم مناطق دیگر ایران ( از جمله شاعران) به کاشان روی آورند.
۵) گرایش شدید مردم به باورهای عمیق مذهبی، در پاره ای مواقع تعصب را هم دامن میزده است.اوجگیری این تعصبات، پارهای گرفتاریها و مزاحمتها را برای عده ای ازعارفان و شاعران آزاده همچون فیض کاشانی فراهم میکرده است.
۶) فراوانی شاعران در کاشان و نیز آمیزش بیش از حد شعر با زبان کوی و بــازار، حــضور پــارهای اصطلاحات و تکیه کلامهای عامیانه را در شعر اجتناب ناپذیر میکرده است. این تکیه کلامها در دیوانهای صائب، کلیم، فیض، نجیب و دیگران به روشنی آشکار است.
دکتر عبدالرضا مدرس زاده ــ استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان
(تقیالدین کاشی، ۱۳۸۴، ص ۱۵)
پی نوشت:
۱ ـ منظور وحشی از اینجا، زادگاهش یا هر شهر دیگری است که او پس از خروج از کاشان به آنجا رفته است.
۲ـ خاندانی چون اصفهانیان، شیرازی، تبریزی، دارابی، خراسانی، کرمانی و غزنوی و... در کاشان مؤید این دیدگاه است.
۳ـ نقل از سبک شناسی شعر، دکتر سیروس شمیسا. ص ۳۱۷
۴ـ از شاخه فرزندان فیض در قم هم اینک دکتر علیرضا فیض استاد فقه و الهیات دانشگاه تهران در قید حیاتاند و از شاخه فرزندان فیض در کاشان استاد مصطفی فیض کاشانی است (فوت ۵/۱۱/۱۳۸۰) که جامع دیوان فیض و ملاصدرا بود.
منابع:
اسلامی نــدوشن، محمدعلی، آواها و ایماها، تهران، یزدان، ۱۳۷۰، چ چهارم
تقی الدین کاشانی، تذکره خلاصه الاشعار، به کوشش ادیب برومند، تهران، نشر میراث مکتوب، ۱۳۸۴
شمیسا، سیروس، سبک شناسی شعر، تهران، میترا، ۱۳۸۳
صدری، مهدی، حساب جمل در شعر فارسی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۸
صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، ۱۳۶۸
عاطفی، افشین، بزرگان کاشان، کاشان، مرسل، ۱۳۸۲
عبیدزاکانی، کلیات آثار، به کوشش دکتر محمد جعفر محجوب، نیویورک، ۱۹۹۹ (افست)
گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع در شعر فارسی، مشهد، دانشگاه فردوسی، ۱۳۷۴
مــخلــص کاشانی، دیوان اشعار، به تصحیح حسن عاطفی، تهران، نشر میراث مکتوب، ۱۳۷۹
مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳
نجیب کاشانی، دیوان اشعار، به تصحیح اصغر دادبه و مهدی صدری، تهران، نشر میراث مکتوب، ۱۳۸۲
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست