پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

سفر صهیونیسم به هند


یكی از تاسف بارترین و تراژیك ترین نقشهای بین المللی صهیونیسم, دخالت پنهان و آشكار در امورات هندوستان در جهت تقویت كمپانی هند شرقی و نابودی حكومتهای محلی آن كشور بود

هرچند صهیونیسم فرزند نامشروع استعمار بود، اما این فرزند مغرور به اندازه‌ای قدرتمند شد كه استعمارگران پیر را در مطامع خود به یاری گرفت. تشكیل حكومت صهیونیستی در خاك فلسطین كه نقطه اتصال آفریقا و آسیا به‌شمار می‌رفت، می‌توانست دیده‌بانی مدیترانه، دریای سرخ و خاورمیانه را برای استعمارگران غرب میسر سازد و ازهمین‌رو است كه غرب با اسرائیل هم‌پیمان شده است. اما صهیونیستها از طرق دیگری نیز در حلقه‌های امپریالیستی سوداگران غرب سهم داشتند. شبكه‌های ماسونی و اعمال نفوذ در جریانهای سیاسی و حزبی و همچنین به‌كاربردن اهرمهای مالی و بانكی، به‌طورحساب‌شده‌ای استیلای غرب را بر ممالك محروم جهان فراهم می‌ساخت.

یكی از تاسف‌بارترین و تراژیك‌ترین نقشهای بین‌المللی صهیونیسم، دخالت پنهان و آشكار در امورات هندوستان در جهت تقویت كمپانی هند شرقی و نابودی حكومتهای محلی آن كشور بود. دشمنی با مسلمانان به‌مرورزمان به یك نقطه اشتراك میان هند و اسرائیل مبدل شد و صهیونیستها برای مهاركردن قدرت اسلام در شبه‌جزیره، حاضر شدند هند را از مشكلات اقتصادی و ضعف استراتژیك نظامی نجات دهند تا این كشور به قدرت مهمی در برابر اسلام تبدیل شود. درحالی‌كه مستشاران اسرائیلی به تربیت و تقویت ارتش ملی هند مشغول بودند، موساد برای ازمیان‌بردن دولتمردان مستقلی مانند ایندیرا و راجیو گاندی نقشهای مرموز خود را ایفا كرد. هندوستان همدلی و همگامی مسلمانان و رهبر آزادیبخش خود، مهاتما گاندی، را در كسب استقلال فراموش نكرده بود و به‌همین‌لحاظ، نهرو و دختر و نوه‌اش، تا زنده بودند، رهبرانی مستقل و مبارز باقی ماندند و اجازه ندادند اسرائیل و امریكا آنها را در مقابل مسلمانان قرار دهند. اما صهیونیسم به‌هرحال منافعی حیاتی در هندوستان و سایر نقاط جهان دارد كه به‌راحتی حاضر نیست از آنها چشم‌پوشی كند. در مقاله زیر سوابق عملكرد و مطامع صهیونیستها در هندوستان، مورد تحلیل قرار گرفته است.

هند در طول تاریخ، به‌ویژه در قرون اخیر، از جمله نقاطی بوده كه به علت ویژگیهای قابل توجه خویش (مساحت جغرافیایی زیاد، زرخیزی و حاصلخیزی خاك، داشتن جمعیت كثیرالأدیان، تسلّط و اِشراف آن بر شمال اقیانوس هند و دریای عربستان و نیز انعطاف و تسلیم‌پذیری مردم آن در برابر بیگانگان مهاجم) همواره مورد نظر و طمع شدید جهانخواران غرب و شرق (و از آن جمله، استراتژیستهای صهیونیست) قرار داشته است.

هجوم پیاپی قدرتهای استعماری غرب (پرتغال، اسپانیا، هلند، انگلیس و فرانسه) از آغاز قرن شانزدهم میلادی به سواحل هندوستان ــ كه در نهایت به تسخیر این كشور در قرون نوزده و بیست از سوی بریتانیا انجامید ــ گواه بارز اهمیت هند در دایرهٔ مطامع استعماری است.

تنها امپراتوری بریتانیا نبود كه در طول بیش از یك قرن، هندوستان را «نگین‌درخشان» مستعمرات وسیع خویش شمرده و «سیاست شرقی»‌اش را بر محور حفظ این مستعمرهٔ زرخیز قرار داده بود، بلكه تزارهای روسیه نیز لحظه‌ای از رؤیای دستیابی به هند غافل نبودند. در وصیتنامهٔ منسوب به پتر كبیر ــ كه عملا اساس سیاست كلّی تزارها را در طول قرن نوزدهم تشكیل می‌داد ــ از هند به عنوان «انبار ذخایر جهان» یاد شده و بر لزوم تصرف آن از راه ایران و خلیج‌فارس تاكید شده بود.[i] لنین، بنیانگذار روسیهٔ كمونیست، نیز اعتقاد داشت كه «انقلاب جهانی از شانگ‌های و كلكته شروع خواهد شد.»[ii] حتی كریستف كلمب، دریانورد اسپانیایی نیز قاره آمریكا را «به‌سودای دستیابی به نزدیك‌ترین راه وصول به هند» كشف كرد و به‌همین‌خاطر هم به جزیره‌های واقع در غرب دریای آتلانتیك در میان سواحل امریكای جنوبی و شمالی (شامل آنتیل‌های بزرگ، آنتیل‌های كوچك و جزایر باهاما)، هند‌غربی (West Indies) اطلاق می‌شود.[iii]

● نقش صهیونیسم در تثبیت پایه‌های استعمار هند توسط انگلیس

دانشوران و نظریه‌پردازان صهیون نیز پا‌به‌پای دیگر عناصر مستعمره‌چی، از دیرباز به‌منظور پیشبرد مقاصد جهانخوارانهٔ خویش، برای هند و سلطه بر مقدرات آن، همواره اهمیت استراتژیك قایل بودند و در طول دوران سیادت انگلیس بر هند، در راستای تثبیت‌ پایه‌های استعمار بریتانیا و بلع و استثمار هند، با آن قدرت استكباری همكاری داشتند. بر این امر، شواهد و دلایل بسیاری می‌توان ارائه كرد كه در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌كنیم:

۱ــ همبستگی شدید میان فراماسونری و صهیونیسم، بر اهل نظر پوشیده نیست و تحقیقات محققان از این حقیقت تلخ كاملا پرده برداشته‌است. نمایش افسانهٔ حیرام (معمار مشهور معبد سلیمان) و تعقیب و قصاص قاتلان وی تا مراحل عالی ماسونی كه به صورت رمزی انجام می‌گیرد، وجود اعداد مقدس یهودی (۳، ۹، ۱۹)، اشكال مقدس یهودی (دایره، خورشید، چشم، مثلث، ستاره، شمشیر و غیره)، رنگهای مقدس یهودی (زرد، طلایی، آبی) و دیگر سمبلها و سنتهای یهودی در آداب و رسوم فراماسونری، نمونه‌ای از این همبستگی آشكار و دیرین هستند؛ چنانكه سرودهایی نیز كه خواندن آنها در لژ به هنگام مراسم تنصیب و ارتقا معمول می‌باشد، سرودهای یهودی هستند كه از مزامیر داود، سفر اعداد و دیگر بخشهای كتاب مقدس یهودیان به زبان انگلیسی خوانده می‌شوند.

۲ــ با توجه به همبستگی تام و تمام میان فراماسونری و صهیونیسم، بد نیست بدانیم نخستین كشور شرقی كه (حتی پیش از آلمان، پرتغال، سوئیس، امریكا، اتریش و تركیه عثمانی) لژ فراماسونری در آن تشكیل شد، كشور هند بود؛ آن‌هم در شهرهایی چون بمبئی و كلكته، كه نقطه ورود و مركز ثقل فعالیت كمپانی هند شرقی محسوب می‌شدند و حكم روزنهٔ نفوذ استعمار انگلیس به شبه‌قاره را داشتند.[iv]

همچنین گفتنی است: در جریان درگیری سراج‌الدوله (حاكم ایالت بنگال) و لُردكلایو (فرمانده قشون انگلیسی كمپانی) كه به قتل سراج‌الدوله و اشغال بنگال ازسوی انگلیسیها (۱۷۵۷.م) انجامید، فرماندار كلكته شخصی به نام راجر دریك بود كه استاد بزرگ لژ فراماسونری بنگال به حساب می‌آمد و درگیری مزبور را نیز همو با پناه‌دادن مخالفان سراج‌الدوله در كلكته، برپا ساخته بود.[v]

سراج‌الدوله در اوایل درگیری با كمپانی ــ كه موقتاً كلكته را از چنگ راجر دریك بیرون آورد ــ شماری از انگلیسیها را در محبسی تنگ زندانی كرد كه ظاهرا به مرگ سریع برخی از آنها انجامید. این خاطره به‌زودی از ناحیهٔ مورخان استعماری شاخ و برگ بسیار یافت و سالهای سال، زمینه یك حركت تبلیغاتی شدید را به سود استعمار بریتانیا و به زیان نهضتهای ملی ــ ضداستعماری شبه‌قاره فراهم ساخت.[vi] جالب‌آنكه در اینجا نیز نخستین كسی كه حادثهٔ مزبور را در بوق و كرنا كرد و رندانه از آن برای ترسیم چهره‌ای مظلوم! و قابل ترحم! از عمال كمپانی استعماری بهره‌ جست و درحقیقت سنگ‌بنای یك تهاجم فرهنگی و تبلیغاتی را بر ضد مردم استقلال‌جوی هند بنیان ‌نهاد، یك فراماسون به نام «هالوِل» بود كه خود نیز در میان اسرا و محبوسان سراج‌الدوله در كلكته قرار داشت.

به نوشتهٔ دكتر عبدالهادی حائری، هالول، همراه شماری دیگر از انگلیسیان به دست نیروهای سراج‌الدوله اسیر شده بود و پس از آزادی از زندان ــ كه وی آن را «سوراخ سیاه» (Black Hole) نامیده است ــ نفوذ خود را به كار برد و یك ستون سنگی به بلندی چهارونیم متر به یادبود اسیرانی كه مرده بودند، در محل همان «سوراخ سیاه» نصب كرد. لازم به ذكر است: هالول كسی بود كه درباره سوراخ سیاه مذكور، گزافه‌سرایی‌های بسیاری سر هم كرد و از آن رهگذر، آن بخش از تاریخ هندوستان را واژگونه جلوه داد. به گفتهٔ اسپیر (Spear)، انگلیسیها داستان دور از حقیقتی را كه هالول از آن رویدادها به دست داد، به دانش‌آموزان مدارس می‌‌آموختند و آن داستان تا پنجاه سال منبع آگاهی نویسندگانی به شمار می‌آمد كه می‌خواستند «تاریخی مقدس» از امپریالیسم بنویسند.[vii] به گفته او: «همگام با گسترش دامنهٔ نفوذ و قدرت كمپانی هند شرقی انگلیسی در هندوستان، تكاپوهای فراماسونگری نیز در آن سرزمین فراگیرتر می‌شد و لژهای فراماسونگری در شهرهای گوناگون بنیاد می‌گرفت. گزارشها نشان می‌دهد كه تا سال ۱۱۸۹.ق/۱۷۷۵.م دوازده انجمن فراماسونگری در شهرهای چاندرناگور، تینه، پوردوان، داكا، و مرشدآباد بنیاد یافته بود... و روشن است كه بلندپایگان كمپانی هندشرقی انگلیس همواره مقامهای كلیدی فراماسونگری را در دست داشتند. از نخستین كسانی كه پس از رویدادهای۱۱۷۰ ــ ۱۱۷۱.ق/۱۷۵۶ ــ ۱۷۵۷.م (پس از تسخیر بنگال توسط قشون كمپانی و بنیان‌نهاده‌شدن امپراتوری انگلیس در هند) به عنوان «استاد بزرگ ایالتی» لژهای فراماسونگری هندوستان می‌شناسیم، كالینگ اسمیث است كه دبیر كمپانی هند شرقی بود.»[viii]


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 10 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.