شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

قوانین حاکم بر کالاها


قوانین حاکم بر کالاها

خصلت کالا بودن کالاهای مراتب بالاتر از کالاهای متناظر آنها در مراتب پایین تر مشتق می شود

خصلت کالا بودن کالاهای مراتب بالاتر از کالاهای متناظر آنها در مراتب پایین‌تر مشتق می‌شود.

بررسی طبیعت و روابط علی میان کالاها آن طور که من در دو بخش قبلی ارائه کردم، منجر به شناسایی قانون دیگری می‌شود که کالاها مبتنی بر آن عمل می‌کنند - این، ربطی به خصلت اقتصادی آنها ندارد.

نشان داده شد که وجود نیازهای انسانی یکی از پیش‌نیازهای اساسی خصلت کالا بودن است و اینکه اگر آن‌ نیازهای انسانی که شیئی ارضاکننده آن بود ناگهان ناپدید شود، خصلت کالا بودن آن شی نیز فورا از بین می‌رود؛ مگر آنکه نیازی جدید سر برآورد.

از آنچه راجع به طبیعت کالاها گفته شد، به طور مستقیم مشاهده می‌شود که کالاهای مرتبه نخست، فورا خصلت کالا بودنشان را از دست می‌دهند اگر نیازهایی که پیش از این مسوول ارضای آنها بودند، ناپدید شوند و هیچ نیاز جدیدی هم سر بر نیاورد. مساله وقتی پیچیده‌تر می‌شود که ما به سراغ همه طیف کالاهایی می‌رویم که ارتباطی علی با ارضای یک نیاز انسانی دارند و اثر ناپدید شدن این نیاز را بر خصلت کالا بودن کالاهای مراتب بالاتری می‌سنجیم که ارتباط علی با ارضای آن نیاز دارند.

فرض کنید که نیاز مستقیم آدمی به مصرف تنباکو به دلیل تغییر ذائقه آدمی از بین برود و در عین حال همه نیازهای دیگری نیز که مصرف تنباکو می‌توانست به طور بالقوه ارضا کند، ناپدید شود. در این رخداد، توجه به این نکته اهمیت دارد که همه محصولات تنباکو که به صورت آخرین شاکله‌ای که به مصرف مستقیم می‌رسد در دسترس‌اند، ناگهان خصلت کالا بودنشان را از دست می‌دهند؛ اما برای کالاهای متناظر مراتب بالاتر چه رخ می‌دهد؟ وضعیت برگ‌های خام تنباکو، ابزارهایی که برای تولید انواع تنباکو استفاده می‌شد، خدمات نیروی کار خاصی که در این صنعت به کار گرفته می‌شد و کوتاه سخن وضعیت همه کالاهای مرتبه دومی که برای تولید تنباکوی مصرفی استفاده می‌شد، چه می‌شود؟ علاوه بر این، وضعیت دانه‌های تنباکو، زمین‌های کشت تنباکو، خدمات نیروی کار و ابزارهای تولید تنباکوی خام و همه دیگر کالاهای مرتبه سوم تولید تنباکو چه می‌شود؟ و در نهایت وضعیت کالاهای متناظر مراتب چهارم، پنجم و بالاتر چه می‌شود؟

خصلت کالا بودن یک شی چنان که دیده‌ایم، وابسته به توان بالقوه آن شی برای قرارگیری در یک رابطه علی با نیازهای انسانی است، اما در عین حال دیده‌ایم که ارتباط علی «مستقیم» میان یک شی و ارضای نیازی انسانی به هیچ معنایی پیش‌نیاز ضروری خصلت کالا بودن آن شی نیست. اتفاقا برعکس، شمار زیادی از اشیا خصلت کالا بودنشان را از این حقیقت کسب می‌کنند که تنها ارتباط علی کم و بیش «غیرمستقیم» با ارضای نیازهای آدمی دارند.

اگر اثبات شده است که وجود نیازهای انسانی، یک پیش‌نیاز خصلت کالا بودن همه کالاها است، این اصل که خصلت کالا بودن اشیا به محض ناپدید شدن نیازها، از بین می‌رود نیز اثبات می‌شود. این اصل وقتی معتبر است که کالاها بتوانند در ارتباط علی «مستقیم» با ارضای نیازهای آدمی قرار بگیرند یا خصلت کالا بودن آنها ناشی از ارتباط علی کم و بیش «غیرمستقیم» آنها با ارضای نیازهای آدمی باشد. واضح است که با ناپدید شدن نیازهای متناظر، تمام ساختار ارتباطی که ما آن را مسوول خصلت کالا بودن اشیا می‌دانستیم، حیثیت وجودی‌اش را از دست می‌دهد.

بنابراین گنه گنه [یک نوع ماده درمانی] نمی‌تواند کالا باشد، اگر آن بیماری که این ماده برای درمان آن به کار می‌رود، از بین برود؛ چرا که تنها نیازی که این ماده ارتباط علی با ارضای آن داشت دیگر وجود ندارد، اما بی‌فایده شدن گنه گنه نتیجه‌ای دیگر نیز در بر دارد و آن محروم شدن بخش بزرگی از کالاهای متناظر مراتب بالاتر از خصلت کالا بودنشان است. ساکنان کشورهای تولیدکننده گنه گنه که درآمدشان ناشی از چیدن پوست درختان گنه گنه است، ناگهان متوجه می‌شوند که نه تنها انبارهای پوست گنه گنه، بلکه خود درختان گنه گنه، ابزارهایی که فقط برای تولید گنه‌گنه کاربرد دارند و بالاتر از همه خدمات تخصصی نیروی کار ناگهان خصلت کالا بودنشان را از کف داده‌اند؛ چرا که همه این اشیا در اثر تغییر شرایط دیگر هیچ ارتباط علی با ارضای نیازهای آدمی ندارند.

اگر در نتیجه تغییر ذائقه، نیاز به تنباکو کاملا از بین برود، اولین اثرش این خواهد بود که همه تنباکوی آماده انبارشده، خصلت کالا بودنش را از دست می‌دهد. نتیجه بعدی این خواهد بود که برگ‌های خام تنباکو، ماشین‌ها و ابزارهای تولید، خدمات نیروی کار متخصص و دانه‌های انبارشده تنباکو، همه و همه خصلت کالا بودنشان را از دست می‌دهند.

خدمات کسانی که مهارت ویژه در دسته‌بندی و تجارت تنباکو در جاهایی مثل کوبا، مانیلا، پورتو ریکو و هاوانا دارند و خدمات تخصصی نیروی کار بسیاری از مردم در اروپا و کشورهای دورتری که در کارخانه‌های تولید سیگار مشغولند، از کالا بودن می‌افتند. حتی پاکت‌های تنباکو، مخازن نگهداری تنباکو، چپق یا هر ابزار دیگری برای کشیدن تنباکو و غیره نیز گرفتار همین وضعیت می‌شوند. این پدیده آشکارا پیچیده با این حقیقت توضیح داده می‌شود که همه کالاهای شمرده شده در بالا، خصلت کالا بودنشان را از ارتباط علی با ارضای نیاز آدمی به تنباکو گرفته بودند. با فقدان این نیاز، یکی از بنیادهای خصلت کالا بودن آنها ویران شده است.

اما کالاهای مرتبه اول به طور معمول و کالاهای درجات بالاتر طبق قاعده، خصلت کالا بودنشان را نه فقط از یک رابطه بلکه از کم و بیش چندین رابطه علی با ارضای نیازهای آدمی می‌گیرند. بنابراین کالاهای درجات بالاتر، خصلت کالا بودنشان را تنها با از میان رفتن یک نیاز یا به طور کلی بخشی از نیازها از دست نمی‌دهند. در مقابل واضح است که این اثر تنها در صورتی رخ می‌دهد که «همه» نیازهایی که در ارتباط علی با کالاهای درجات بالاتر هستند، از میان بروند؛ زیرا در غیر این صورت خصلت کالا بودن آنها که «در توافق کامل با قانون اقتصاد» است به وجودش ادامه می‌دهد؛ چون در شرایط جدید در ارتباط علی با ارضای نیازهای دیگری هستند؛ اما حتی در این صورت نیز، خصلت کالا بودن آنها تنها تا وقتی به وجودش ادامه می‌دهد که ارتباط علی با ارضای نیازهای آدمی برقرار باشد و به محض آنکه این نیازهای موجود، از بین روند، خصلت کالا بودن آنها نیز از بین می‌رود.

در ادامه مثال قبل باید گفت، وقتی نیاز مردم به مصرف تنباکو از بین برود، تنباکوی آماده و بسیاری از کالاهای مراتب بالاتر مرتبط با آن خصلت کالا بودنشان را از دست می‌دهند؛ اما همه کالاهای درجات بالاتری که در صنعت تنباکو استفاده می‌شود ضرورتا گرفتار این تقدیر نمی‌شوند. مثلا زمین و ابزارهایی که برای کشت تنباکو استفاده می‌شد و شاید بسیاری از ابزارها و ماشین‌هایی که برای پالایش محصولات تنباکو استفاده می‌شد، خصلت کالا بودنشان را به خاطر دیگر نیازهای انسانی حفظ کنند؛ چراکه آنها می‌توانند در ارتباط علی با ارضای دیگر نیازها قرار بگیرند.

این قاعده را که خصلت کالا بودن کالاهای مرتبه بالاتر از خصلت کالا بودن کالاهای متناظر در مرتبه پایین‌تر مشتق می‌شود، نباید به عنوان ویرایشی بر اصلی بنیادین در نظر گرفت، بلکه باید به عنوان بازگویی همان اصل در قالبی استوارتر حساب کرد.

کارل منگر

مترجم: یاسر میرزایی

منبع: اصول علم اقتصاد