یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به كارنامه سینمایی كامبوزیا پرتوی


نگاهی به كارنامه سینمایی كامبوزیا پرتوی

كارنامه سینمایی كامبوزیا پرتوی وضعیت دوگانه ای دارد, یك سویش اعتبار هنری و اقبال منتقدان و جشنواره های بین المللی است و طرف دیگرش صف های شلوغ جلوی گیشه و موفقیت اقتصادی

در حالی كه هیچ وقت تا به حال این دو وجه سینما با هم در فیلمی از پرتوی جمع نشده است، كافه ترانزیت می تواند این طلسم را بشكند و پس از اقبال هنری قابل توجه در گیشه هم موفق شود؟دوگانگی دیگر این كه در یك دهه اخیر و تا پیش از ساخته شدن كافه ترانزیت، كامبوزیا پرتوی را بیشتر به عنوان فیلمنامه نویس به جا می آوردیم تا كسی كه از ابتدای دهه ۱۳۶۰ یكی از فعال ترین فیلمسازان عرصه سینمای آن روزها، فعال و پرمخاطب كودك و نوجوان بوده است.

• تلویزیون

پرتوی در سال ۱۳۳۴ در رستم آباد گیلان به دنیا آمد. تحصیل در رشته ادبیات نمایشی را در دانشكده هنرهای دراماتیك شروع كرد، اما دانشگاه و تحصیلات تئوریك را نیمه كاره رها كرد و در حوزه عملی مشغول به كار شد. سال ۱۳۶۰ به تلویزیون رفت و به ساخت فیلم های كوتاه پرداخت. این دوره موقعیت مناسبی برای پرتوی جوان فراهم كرد تا تحت نظارت و با بودجه یك مركز دولتی رسمی به تجربه های مختلف سینمایی بپردازد و در حقیقت تلویزیون در آن سال ها جای دانشكده را برای او گرفت.بینندگان تلویزیون به احتمال زیاد فیلم كوتاه عینك را به یاد می آورند كه چندین بار به مناسبت و بی مناسبت از برنامه كودك پخش می شد و معروف ترین تجربه فیلم كوتاه پرتوی در این دوران است. غیر از این نام او در عنوان بندی فیلم های تلویزیونی دیگری چون فرشتگان روی زمین و بچه های بلوچ هم در سمت های مختلف نویسنده، كارگردان، تهیه كننده و همكار و دستیاری تدوین آمده است. یكی از محبوب ترین و پرمخاطب ترین كارهای كامبوزیا پرتوی در تلویزیون آن روزها ساخت مجموعه زنده - عروسكی قورباغه سبز بود، تجربه خوبی كه بعدها در ساخت فیلم های سینمایی پرتوی مثل گلنار و گربه آوازه خوان حسابی به كارش آمد و موفقیت این فیلم ها را تا حدود زیادی تضمین كرد. دو سریال دیگری كه در آن سال ها در ارتباط با حواشی جنگ تحمیلی ساخته شد، توسط پرتوی نوشته شده بود و كارگردانی آنها به كسان دیگری سپرده شد: خانه در انتظار (منوچهر عسكری نسب) و گل پامچال (محمدعلی طالبی). این دومی جزء پرمخاطب ترین و محبوب ترین سریال های زمان پخش بود و آن روزها حرف و حدیث هایی درباره شباهت داستان این مجموعه و فیلم ارزشمند باشو غریبه كوچك(بهرام بیضایی) پیش آمد، چون این دو كار ماجرای پناه دادن كودك جنگ زده جنوبی در جمع خانواده ای شمالی را روایت می كردند. گرچه نوع نگاه و زاویه موردنظر این دو كار خیلی متفاوت بود اما یكی از دلایل اصلی این شباهت آشكار این بود كه فیلم و سریال هر دو با نگاهی به داستان روسی مادر نوشته شده بود. پرتوی با پررنگ تر كردن وجه ملودرام این داستان و استعداد قصه گویی اش توانست توجه مخاطب تلویزیونی را به مجموعه گل پامچال جلب كند، موفقیتی كه در سینما هم لااقل دو سه باری تكرارش كرد. فعالیت های تلویزیونی پرتوی ادامه پیدا كرد و او منتظر فرصتی مناسب بود تا وارد دنیای حرفه ای سینمای پس از انقلاب شود.

• سینمای حرفه ای

این اتفاق مناسب با نوشتن فیلمنامه فیلمی از داریوش مهرجویی به نام شیرك در سال ۱۳۶۶ آغاز شد. پیش از ورود پرتوی به سینمای حرفه ای با این فیلمنامه، كارهایی مثل نویسندگی و مشاوره كارگردانی در چند كار تلویزیونی مثل بچه های وشان، لی لی لی لی حوضك و روزهای زندگی هم در كارنامه این فیلمساز هست كه كارهای كم اهمیت و بی تاثیری هستند. نكته جالب این است كه شروعی رویایی مثل نویسندگی فیلمنامه برای مهرجویی هم برای پرتوی توفیقی همراه نداشت و شیرك به دلایل متعددی - كه مجال طرحشان در این نوشته نیست - از هر نظر ناموفق ترین و بی تاثیرترین فیلم كارنامه مهرجویی شد.

• خارج از مرزها

یك سال پس از شیرك، پرتوی براساس طرحی از وحید نیكخواه آزاد فیلمنامه ماهی را نوشت و فیلمی جمع وجور و ۷۰دقیقه ای به تهیه كنندگی خانه ادبیات و هنر كودك و نوجوان كارگردانی كرد. ماهی داستانی ساده اما گرم و گیرا از روزهای كودكی و نوستالژی آن بود؛ پسر نوجوانی كه پدرش در زندان است، در شب عید نوروز برای به دست آوردن یك ماهی قرمز تلاش می كند و كارش به دعوا با دوستش می كشد. وقتی ماهی را به خانه می آورد مادر او را سرزنش می كند كه چرا ماهی را محبوس كرده و آزادش نمی كند. پسرك با اكراه ماهی را از خانه بیرون می برد و در مقابل این كارش پدر از زندان آزاد می شود و به خانه برمی گردد. قصه آشنای فقر و بی سرپرستی و حسرت شب عید بی حضور پدر، روابط پسرهای نوجوان و رفاقت ها و دعواهای كوچه و خیابان مایه های مناسبی برای پرتوی است كه داستان یك خطی اش را بسط بدهد و مایه ها و موقعیت های كوچك و جذابی به آن اضافه كند. فیلم حسابی مورد توجه منتقدان و كارشناسان سینمایی آن سال ها قرار گرفت و موقعیت خوبی برای سازنده اش دست و پا كرد و در ضمن یكی از فیلم هایی بود كه زود پایش به جشنواره های بین المللی باز شد، چون مایه های مورد علاقه آنها را در خود جمع داشت. اگر از ماجرای ماهی قرمز شب عید و فقر و عدم حضور پدر یاد فیلم بادكنك سفید افتادید بد نیست بدانید كه جعفر پناهی - فیلمساز معتبر جهانی امروز - با دستیاری كارگردان در فیلم ماهی وارد حوزه سینمای حرفه ای شد. ماهی پروانه زرین بهترین فیلم كودك و نوجوان را در جشنواره هفتم فجر گرفت و از جوایز معتبر بین المللی آن هم می شود به جایزه یونیسف در جشنواره برلین اشاره كرد.موفقیت پرتوی كار فیلمسازی او را تسهیل كرد و چند ماه پس از ماهی توانست دومین فیلم بلند سینمایی اش را شروع كند. ماهی موفقیت هنری و اعتبار خوبی داشت اما طبعاً در گیشه به توفیقی نرسید و فیلم دوم پرتوی جبران مناسب این ناكامی اقتصادی بود. گلنار (۱۳۶۸) جزء محبوب ترین فیلم های زنده - عروسكی و موزیكال سینمای دهه ۱۳۶۰ است كه داستان تلخ و شیرینش را روان و آگاهانه در حد و اندازه و سلیقه مخاطبان اصلی اش تعریف می كند. پرتوی با اقتباس آزاد از یك افسانه روسی فیلم شاد و مفرحی درباره دختركی روستایی به نام گلنار ساخت كه در جنگل گم شده و گرفتار آقا خرسه و خانم خرسه می شود و سرانجام با نقشه ای كه می كشد از دستشان فرار می كند و پیش پدربزرگ و مادربزرگش برمی گردد. فیلم و ترانه ها و شخصیت های عروسكی اش مثل خاله قورباغه خیلی مورد توجه قرار گرفت تا جایی كه كاست متن فیلم هم پرفروش شد و كودكان زیادی با خاطره گلنار به نوجوانی و جوانی رسیدند، همان هایی كه به نظر می رسید خاطره این فیلم را همراه دارند و دوباره هم حاضرند به تماشای فیلم محبوب كودكی شان بروند. این یكی از دلایل اكران مجدد و محدود فیلم در چند ماه گذشته بود، اما این بار گلنار در گیشه به موفقیتی نرسید و تجربه اكران مجدد فیلم شكست كاملی بود. شاید بشود این جور تحلیل كرد كه توفیق فیلم در اواخر دهه ۱۳۶۰ حاصل كمبود و فقدان تفریح بود. زمانه ای كه تلویزیون پخش محدودی داشت، خبری از اینترنت و ماهواره و ابزارهای دیجیتال تماشای فیلم در خانه نبود و خلاصه یك فیلم با چند تا عروسك خوش سر و زبان و چند تا ترانه شاد می توانست صف های عجیب و غریبی را جلوی سینماهای كشور باعث شود. رونق بی سابقه فیلم های كودك و نوجوان در این دوران و ركود و افول آن طی سال های اخیر خیلی به این موضوع تا حدودی آشكار و بدیهی وابسته است... بگذریم گلنار هم تولید خانه ادبیات و هنر كودك و نوجوان بود كه به همت فرشته طائرپور و وحید نیكخواه آزاد جزء مهم ترین مراكز ساخت و حمایت از فیلم های كودك و نوجوان بوده و هست. آنها در ساخت فیلم ها فقط تهیه كننده یا سرمایه گذار نبودند و مشاوره و حضور موثری در روند این تولیدات داشتند. نیكخواه آزاد طرح و داستان می داد و مثلاً شعر ترانه های گلنار مال اوست، آنونس جذاب گلنار كه مشتركاً توسط همین دو نفر ساخته شده در جشنواره هشتم فجر كاندیدای دریافت جایزه شد و خلاصه تهیه كنندگان قابل اعتنا و موفق سینمای كودك سهم انكارناپذیری در رشد این نوع فیلم ها در آن روزگار داشتند. از نكته های حاشیه ای دیگر گلنار یكی دستیاری مجدد جعفر پناهی و دیگری بازی فرشته صدرعرفایی همسر پرتوی در لباس عروسك خرس است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.