سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

از دربار شروع می کنیم


از دربار شروع می کنیم

آغاز و انجام کشف حجاب

رضاشاه در ظاهر قضیه در یک حرکت تقلیدی از اقدامات آتاتورک در ترکیه و در باطن در راستای مجموعه اقدامات اسلام زدایی و مبارزه با فرهنگ اسلام و تدین و جایگزین کردن فرهنگ و ظواهر غربی به جای فرهنگ ملی و دینی این ملت مجموعه اقداماتی انجام داد از جمله کشف حجاب. در حالی که امروزه همه می دانند بحث تحصیل و تلاش زنان در کنار مردان هیچ ربطی به نوع پوشش ندارد بلکه حجاب و پوشش می تواند فضا و محیط سالم تری را برای زنان و مردان فراهم کند.

«شنبه ۷/۱۰/۱۳۵۳،... سر شام رفتم، صحبت های مختلف شد، ولی دو قسمت بسیار مهم پیش آمد؛ یکی صحبت ۱۷ دی و آزادی بانوان که اعلیحضرت ملکه پهلوی تعریف کردند؛ روزی که رضاشاه مرا از اندرون برداشتند و بدون حجاب با خود به دانشسرای عالی بردند. در بین راه در اتومبیل به من گفتند؛ من امروز مرگ را بر این زندگی ترجیح می دادم که زنم را سربرهنه پیش اغیار ببرم، ولی چه کنم کاری است که برای کشور لازم است، وگرنه ما را وحشی و عقب افتاده می دانند.»۱

محمود جم (مدیرالملک) درباره چگونگی «کشف حجاب» که در زمان کابینه وی رخ داد، چنین می گوید؛ «روز ۱۱ آذر ۱۳۱۴ کابینه مرحوم محمدعلی فروغی مستعفی شد. در آن کابینه من سمت وزیر کشور را داشتم. پس از استعفای دولت، من از معاونان و همکاران اداری خود خداحافظی کرده و به منزلم در قلهک رفتم.»۲ اتفاقاً آن روز مرحوم دکتر قاسم غنی ناهار میهمان من بود و حدود ساعت سه بعدازظهر من و آن مرحوم برای قدم زدن و گردش کردن از خانه بیرون آمدیم. قلهک آن روز مثل حالا شلوغ و پرجمعیت نبود. بیشتر اراضی اطراف آن که امروز تبدیل به خانه و ویلای مسکونی شده، زمین های زراعتی و باغ های میوه بود. ما در طول یکی از کشتزارهای گندم قدم می زدیم و بیش از سه کیلومتر از خانه دور شده بودیم که ناگهان پیشخدمت منزل نفس زنان خود را به ما رسانید و خطاب به من گفت؛ «دو بار از دربار تلفن کرده و شما را خواسته اند. تلفنچی گفته هر کجا هستید، بلافاصله خود را به دربار برسانید.» جم به دربار می رود و پهلوی اول او را مامور تشکیل کابینه می کند و تاکید می کند؛ «اعضای دولت تازه نیز همان وزرای کابینه فروغی باشند» و نیم ساعت بعد، تمامی اعضای کابینه این بار به صدارت جم به حضور شاه معرفی شدند. جم می گوید؛ «وقتی می خواستیم از حضور مرخص شویم، اعلیحضرت به من امر کردند؛ شما اینجا بمانید، کار مهمی دارم.

راستش از این حرف شاه کمی دستپاچه شدم، فکر کردم اعلیحضرت چه کاری دارند که در شرفیابی قبلی نگفته اند. در یک لحظه هزار و یک خیال به نظرم خطور کرد. اعلیحضرت در آن موقع در طول سالن بزرگ کاخ اختصاصی قدم می زدند. سکوت همه جا را گرفته و جز صدای قدم های شاه هیچ چیزی شنیده نمی شد. بعد از مدتی اعلیحضرت رودرروی من ایستاده و فرمودند؛ این چادرچاقچورها را چطور می شود از بین برد؟ دو سال است که این موضوع فکر را به خود مشغول داشته. از وقتی به ترکیه رفتم و زن های آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار می کنند، دیگر از هر چه زن چادری بود، بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم ما است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نشتر زد و از بین اش برد. من مدتی است به این فکر هستم که زن ایرانی در این قفس سیاه دست و پایش بسته است. بین او و مرد یک دریا فاصله وجود دارد. باید این فاصله را از بین ببریم. مگر زن چی از مرد کمتر دارد. او هم باید پا به پای مرد وارد زندگی شود. سرباز خوب، مهندس خوب و تحصیلکرده خوب باید در دامان زن پرورش پیدا کند. اگر زن امل و نفهم و محبوس باشد، چطور می تواند نسل خوب و شایسته پرورش دهد؟

عرض کردم؛ صحیح می فرمایید قربان. زن را باید از اندرون بیرون کشید و زنجیر اسارت را از پای او برداشت. اعلیحضرت کمی دیگر قدم زدند و بعد فرمودند؛ چطور است این تحول را از اندرون دربار شروع کنیم؟»۳

جم پیشنهاد می کند این کار در جشن دانشسرای مقدماتی صورت پذیرد و «علیاحضرت ملکه و علیاحضرت شاهدخت ها به اتفاق اعلیحضرت در محل جشن حاضر شوند.» پهلوی اول در این مراسم تاکید کرد؛ «نجابت و عفت زن به چادر مربوط نیست. زن روحاً و اخلاقاً باید عفیف باشد. مگر میلیون ها زن بی حجاب خارجی نانجیب اند... شرکت همسر و دختران من در جشن افتتاح دانشسرای مقدماتی باید سرمشقی برای همه زنان و دختران ایرانی، مخصوصاً خانم های شما و وزرای مملکت باشد. ممکن است در ابتدا این عمل سروصدا و جنجال زیادی به پا کند، ولی به هر حال کاری است که باید انجام بشود... زن باید از این چادر سیاه آزاد شود.»

از آن اول پس چهاردیواری خانه ها محبس زنان شد و ماموران شهربانی ماموریت داشتند هر زن چادر به سر یا پوشیده یی را در کوچه و خیابان مشاهده کردند، چادر از سرش بربایند و کسانی که مقاومت می کردند، جلب کنند. نکته جالب توجه آنکه عده یی از افسران ارتش از دستور پهلوی اول، سر باز زده و در اماکن و معابر عمومی و حتی در تفریحگاه ها، همراه زنان محجبه خود ظاهر می شدند؛ «اداره شهربانی تقاضا کرده چون از ورود خانم های باحجاب به اماکن تفریحی از قبیل سینماها، تئاترها، کافه ها، رستوران و... جلوگیری می شود، به طور مقتضی به عموم افسران ارتش مراتب اطلاع داده شود و از طرف دژبانی نیز چند نفر افسر برای سرکشی به این قبیل اماکن مامور شوند که از تخلف بعضی افسران جلوگیری و ممانعت به عمل آید. مراتب به پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی راپورت گردید. مقرر فرمودند؛ قبلاً به افسران ابلاغ شود که بدانند و مطلع باشند. بعد اقدام به گزاردن افسر از طرف دژبانی شود.»۴

قبل از آنکه به کنترل در داخل ارتش ادامه دهیم با توجه به آنکه پیش زمینه کشف حجاب با تغییر لباس و کلاه پهلوی آغاز شده بود روایت کسی را بخوانیم که شاهد و ناظر در کوچه ها و خیابان های آن روز تهران بود؛ «از جمله قوانین عدیده زمان رضاشاه یکی هم قانونی بود که از مجلس شورا گذشت دائر بر اینکه مردم ایران باید دارای اتحادشکل بوده، از یک نوع لباس و کلاه استفاده نموده، کلاه نقابدار بر سر نهاده، البسه و کلاه های متعدد را کنار بگذارند و مجری آن اداره نظمیه گردیده... اما شرط قانونی و انسانی و بلکه عقلانی آن این بود که نظمیه و امنیه مردم را قبلاً مطلع و مصوبات آن را گوشزد ساخته، اسباب آن را مانند کت و شلوار و کلاه نقابدار فراهم آورند. اما از آنجا که به رونویس قوانین استبداد و سایر قوانین ساریه چندهزارساله که کنار آن هم ماده یی به نام زورتپان تصویب شده بود، از همان ساعت اول آژان ها و امنیت در شهرها و دهات به جان مردم افتاده به دردسر و مزاحمت اهالی پرداختند و هر روز بر فشار و تعدی افزودند تا آن را به صورت اهانت و بی حرمتی و زور و نوعی تسویه حساب درآورند. قبایی بر اندام کس نمی دیدند که دامن آن را با قیچی و چاقو نبریده، صاحبش را به صورت مرغ دïم کل درنیاورند و شال و کمربند و عبایی بر پیکر و دوش کسی نمی گریستند که آن را از هم ندریده، یا مصادر ننمایند...

آخرین حد ظلم و ستم و جور و جفای ماموران به مردم که باید دقیقه یی از آن فروگذار نگردد. چنانچه قشن غالب و فاتحی به سرکوبی می رود و غلبه و ظفر نیز به معنای آنکه آژان و امنیه باید فشرده ترین رفتار تعدی و تجاوز و بی حرمتی و اهانت و جبر و بدرفتاری را با مردم مرعی بدارد، در حدی که به جای تذکر، تحقر و تعسر و بی حرمتی نماید و به جای گوشزد قباها را دریده، عمامه ها را به زیر پا مالیده، زبان به دشنام و ناسزا گشوده، هر بی کت و شلوار و غیرکلاه پهلوی دار را در هر مقام و منزلت به زیر مشت و لگد انداخته، ریش شان تراشیده، درباره شان از هیچ عمل غیرانسانی فروگذار ننمایند... همچنین در کشف حجاب زنان در چند سال بعد از اینکه چه مستورگانی را که سایه بالایشان را کسی ندیده بود و همین آژان ها چادر و روبنده از سرشان کشیده، مکشوف البدن رهایشان نمودند و چه نوامیسی که ظاهر شدن پشت ناخنی از اعضایشان برایشان در حکم زنای محصنه به حساب می آمد و در برابر دیدگان صدها نامحرم عریان بی ستارشان نموده، بی آبرویشان ساختند، تا آنجا که به دستمال و روسری آنان نیز ابقا نکرده، آن را مخالف دستور تلقی کرده از سرها کشیده، دریده، غارت نمودند...

از این رو در ابتدا چاره برای خانواده های اصیل آن بود که در خانه به روی خود بسته، از تردد در کوچه و بازار و خرید و مهمانی و مانند آن خودداری نمایند.»۵

نکته جالب توجه آنکه «چادر به سر کردن زنان خیابانی» در آن زمان اجباری بود، تا زنان نجیب قابل شناسایی باشند. در اطلاعیه کفالت ستاد ارتش آمده است؛ «راجع به رفع حجاب و زن های معروفه و عدم حقوق ورود آنها در مجامع نسوان و خانواده های نجیب و ورود بدون حجاب نصرت نام معروفه به اتفاق ستوان یکم شاهرخی در سینما از اداره کل شهربانی شرحی رسیده است که سواد آن لفاً ایفاد می شود. مقتضی است قدغن فرمایید دستورات لازمه را در این خصوص صادر و نتیجه را اطلاع دهند.» متعاقب دستورالعمل مذکور آمده است؛ «در ضمن دستور و تعلیمات صادره راجع به رفع حجاب زن های معروفه حق ندارند خود را داخل در مجامع نسوان و خانواده های نجیب کرده و در صورت رفع حجاب جلوگیری به عمل می آید. طبق راپورت های شهربانی خوزستان با اینکه بعضی از زن های معروفه که به اتکای افسران ترک چادر کرده بودند، از طرف شهربانی جلوگیری به عمل آمده.»... و در تعقیب این دو نامه آمده است؛ «تعقیب متحدالمآل نمره ۶۱۴۷ ، ۲۵/۱۰/۱۴، لزوماً اشعار می گردد؛ چون این طور مقرر شده که کلیه زن های معروفه و معلوم الحال باید با چادر بوده باشند علیهذا مقتضی است قدغن فرمایید مراتب را به وسایل مقتضی به عموم افسران آن قسمت گوشزد و حالی نمایند که افسران ارتش شاهنشاهی به هیچ وجه حق ندارند با این قبیل زن های معروفه در مجامع و معابر عمومی رفت و آمد نموده یا آنها را بدون حجاب داخل مجامع نسوان و خانواده های نجیب نمایند.» و متعاقب آن تاکید گردید؛ «... زن های معروفه بایستی با چادر بوده باشند... ستوان یکم مزبور را توبیخ و شدیداً مواخذه نمایند که چرا رعایت مقررات جاریه را ننموده؟»۶

کنترل نامه ها در اداره پست و به خصوص مراسلات داخل ارتش از عمده ترین کارهایی بود که صورت می گرفت. ستوان یکم غلامرضا فضلی از خرم آباد لرستان در نامه یی خطاب به؛ خانم والده عزیزم را قربان بروم، چنین می نویسد؛ «... راجع به وضعیت تهران برای بنده مرقوم فرمایید. راجع به بی حجابی اگر امر خیلی سخت شد علاقه مند می باشم قدری تریاک شما و خوهرهای عزیزم میل نمایید که دیگر این قسمت را نبینم. البته پس از مطالعه این کاغذ را فوراً آتش بزنید.» نامه در ستاد ارتش باز شده و به عرض پهلوی دوم می رسد. او در جواب می گوید؛ «این نوع افسران خشک و احمق کهنه پرست چه فایده دارند و چه نوع می شود به وجود آنان اطمینان داشت و بالاخره بایستی با نصایح و تذکرات لازمه آنها را به مقررات جاریه آشنا و وادار نمود و در صورتی که نصایح لازمه به افسر مزبور مفید و موثر واقع نگردیده بایستی اخراج گردد.»

تهدید و ارعاب سرانجام کار خودش را کرد. ابتدا گفته شد «دسیسه یی» برای افسر مذکور فراهم آورده اند چون «... مادر افسر مزبور از چنین موضوعی به کلی اظهار بی اطلاعی می کند و به علاوه وضعیت و تجددخواهی او نیز مخالف صدور چنین مراسله یی است و تصور می کنند اشخاصی از راه دشمنی با ستوان یکم فضلی چنین دسیسه یی را مرتکب شده باشند.» و او در نامه یی برای مادرش نوشت؛ «... مادرجان راجع به بی حجابی ابداً اهمیت ندهید. این جهت خوشوقتی ایرانیان است. شما هم اقدام نمایید. البته به شما عرض می کنم باید بدانید؛ چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه، حکم اعلیحضرت همایونی، حکم خداست.»۷

و چنین بود و شد، کاری که با کشتار در مشهد آغاز شد و در شهریور ۱۳۲۰ انجام یافت. بد نیست در این مورد اشاره یی کوتاه داشته باشیم به این نکته که شعرا، نویسندگان و روزنامه نگارانی بودند که بارها- حتی در عهد قاجار- نسبت به ضرورت کشف حجاب شعر سروده، مطلبی را نگاشته و با حجاب مخالفت می ورزیدند. میرزاده عشقی در قطعه «کفن سیاه»، جلال الممالک در بسیاری از اشعار خود، ملک الشعرای بهار و... از این جمله اند و حتی پروین اعتصامی نیز پس از کشف حجاب زن در ایران را سرود. ذکر دو نکته در پایان ضروری است. اول؛ زنان ایرانی در طول تاریخ همواره از حجاب بهره مند بوده اند. از چادرنشین قشقایی تا عشایر خلخال و ارسباران،از زنان قاسم آباد گیلان تا عشایر جنوب کشور و شهریور ۱۳۲۰ و نیمه دوم سال ۱۳۵۶ و سرانجام ۲۲ بهمن ۵۷، بهترین پاسخ به آن چیزی بود که در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۱۴ رخ داد و آن انتخاب حجاب از سوی زنان ایران بود.

نصرالله حدادی

پی نوشت ها؛

۱- علم، امیراسدالله، یادداشت های علم، ویراستار علی نقی عالی خانی، جلد۴، ص ۳۵۳، انتشارات مازیار و معین، ۱۳۸۰، تهران

۲- محمدعلی فروغی به علت آنکه محمدولی اسدی نایب التولیه آستان قدس رضوی در واقعه مسجد گوهرشاد مقصر شناخته شده بود و اعدام شد از صدارت برکنار شد. اسدی، پدرداماد فروغی بود و داماد او نیز تا شهریور ۱۳۲۰ در زندان تحت نظر بود و پس از آنکه متفقین به ایران حمله کردند رضاشاه دست به دامن فروغی شد. فروغی در اصل در آذرماه سال ۱۳۱۴ عزل و خانه نشین شد و استعفا نداد و به جای او محمود جم مامور تشکیل کابینه شد.

۳- مکی، همان، صص ۲۶۲- ۲۶۱ و آن به نقل از مجله روشنفکر، پنجشنبه، ۱۴ دی، ۱۳۴۰

۴- تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص ۱۴۱ (سند شماره ۵۵)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مهر ۱۳۷۸، تهران

۵- شهری، جعفر، طهران قدیم، جلد اول، صص

۴۵۹- ۴۵۸، انتشارات معین، ۱۳۷۱، تهران

۶- تغییر لباس و کشف حجاب، همان، صص ۲۱۹ الی ۲۲۶، اسناد شماره های ۸۸ ، ۸۹ ، ۹۰ و ۹۱

۷- همان، صص ۲۹۱ الی ۳۰۵، اسناد ۱۲۸ الی ۱۴۱