دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

دیشب باباتو دیدم آیدا


دیشب باباتو دیدم آیدا

آیدا که دانش آموز سال دوم دبیرستان است, از زندگی و خانواده اش راضی است در جریان امتحان های آخر سال, دوست و همکلاسی صمیمی اش ساناز به او می گوید که دیشب پدر و مادرش را دیده این در حالی است که دیشب مادر او در خانه بوده, اما پدرش دیر به منزل آمده است او از ساناز می رنجد و ساناز نیز اصراری نمی کند, اما آیدا به تدریج به رفتار پدرش مشکوک می شود هر اتفاقی را که می افتد در دفتر خاطراتش ثبت می کند همراه ساناز پدرش را تعقیب می کند, اما او را گم می کند

آیدا که دانش‌آموز سال دوم دبیرستان است، از زندگی و خانواده‌اش راضی است. در جریان امتحان‌های آخر سال، دوست و همکلاسی صمیمی‌اش ساناز به او می‌گوید که دیشب پدر و مادرش را دیده. این در حالی است که دیشب مادر او در خانه بوده، اما پدرش دیر به منزل آمده است. او از ساناز می‌رنجد و ساناز نیز اصراری نمی‌کند، اما آیدا به تدریج به رفتار پدرش مشکوک می‌شود هر اتفاقی را که می‌افتد در دفتر خاطراتش ثبت می‌کند. همراه ساناز پدرش را تعقیب می‌کند، اما او را گم می‌کند. آیدا که دچار آشفتگی روحی و رفتاری شده، تصمیم می‌گیرد همه‌چیز را به مادرش بگوید، اما او را گم می‌کند. آیدا که دچار آشفتگی روحی و رفتاری شده، تصمیم می‌گیرد همه‌چیز را به مادرش بگوید، اما تردید دارد. او با مادرش از گذشته صحبت می‌کند و می‌فهمد که پدرش همیشه مراقب حال مادرش بوده و برای او به مناسبت‌های مختلف هدیه می‌خریده است. بار دوم که پدرش را تعقیب می‌کند، پدر به یک خیاطی می‌رود و معلوم می‌شود زنی که همراه اوست، خیاطی است به نام خانم ابتکار. آیدا تصمیم می‌گیرد برای افشای حقایق، مادرش را به خیاطی ابتکار ببرد، اما باز هم پشیمان می‌شود. او از ساناز راهنمائی می‌خواهد و ساناز که خودش بچه‌ٔ طلاق است به او می‌گوید که طلاق اتفاق مهمی نیست، اما بعداً در مواجهه با تصمیم آیدا به او می‌گوید که طلاق خیلی اتفاق ناگواری است و آدم را ضربه‌پذیر می‌کند. آیدای پریشان نسبت به پدرش واکنش‌های منفی نشان می‌دهد. سرانجام به بهانهٔ پیراهنی به خیاطی ابتکار می‌رود. خانم ابتکار به او شک می‌کند و آیدا در را می‌بندد تا حرف‌هایش را بزند. پس از ملاقات، او اعتراف می‌کند که دلش برای ابتکار می‌سوزد. در را بازگشت به خانه ساناز را می‌بیند که پریشان و آشفته به او می‌گوید که دیگر امیدی به آشتی خانواده‌اش نیست. آیدا هم به او می‌گوید که می‌خواهد همه چیز را از نو شروع کند. در خانه پدرش را می‌بیند اما هیچ‌کدام از اتفاقی که افتاده حرف نمی‌زنند. آیدا تصمیم می‌گیرد ماجرا را فراموش کند و بکوشد از زندگی لذت ببرد. دو تکه از کیکی را که مادرش پخته برمی‌دارد. اولی را با لذت می‌خورد و دومی را بیرون روی صندلی توی حیاط خانه جا می‌گذارد.

معلق بین شخصیت و موقعیت

واکنش نه‌چندان مثبت بسیاری از منتقدان پس از تماشای دیشب باباتو دیدم آیدا در جشنوارهٔ فجر، حاکی از نوعی سرخوردگی از فیلم‌سازی بود که با دو فیلم قبل‌ترش انتظارهای زیادی را در بین مخاطبان ایجاد کرده بود. البته فیلم با توجه به تدوین مجددش در نمایش عمومی، شکل بهتر و قابل دفاع‌تری گرفته و بسیاری از موقعیت‌های زاید (مثل اصرار نافرجام آیدا برای تعمیر سینک ظرف‌شوئی) حذف شده‌اند و همین به روان‌تر شدن ضرباهنگ اثر کمک کرده (کاش می‌شد فکری هم به حال شخصیت خنثای مادربزرگ کرد)، با این حال به‌نظر می‌رسد آن سرخوردگی هم‌چنان سرجایش باشد. موضوع چیست؟ مگر آیدا چه تفائوتی با دختری با کفش‌های کتانی و ترانه دارد؟یک تفاوت بارز به گزینش سبکی مدرن‌تر در ساختار فیلم مربوط می‌شود. صدر عاملی پیش از این گرایش شدیدی به سینمای کلاسیک داشت و در این حوزه بیش از همه روی گونهٔ ملودرام متمرکز شده بود. البته ملودرام گل‌های داودی با ملودرام ترانه فاصلهٔ بسیار دارد، اما در هر حال بن‌مایهٔ کار همان سوژهٔ مورد علاقهٔ صدرعاملی بود و سیر کارهایش روندی رو به پیشرفت را در این زمینه نشان می‌داد. متمرکز شدن بر عنصر علی وقایع و ماجراها، تأکید بر دراماتیک بودن قصه، پایان مشخص و نتیجه‌دار، دوری از ابهام‌های موقعیتی و شخصیتی، و... از مختصات این نوع سینماست و صدرعاملی با بهره‌گیری اصولی و خلاقانه از این محورها، تجربه‌های دل‌نشینی را عرضه می‌کرد، اما آیدا چنین نیست.بهره‌گیری از ادبیات مدرن (داستان‌های کوتاه مرجان شیرمحمدی)، تمرکز بر شخصیت آیدا و تنش‌های درونی او به‌جای پردازش موقعیت‌های بیرونی، استفاده از روایت خطی و اپیزودیک که در فصل‌بندی اثر با سکانس امتحان آیدا (در فیل پنج‌بار فصل امتحان را داریم و هر بار آبستن موقعیت جدیدی در ارتباط با کنش‌های آیداست) و هم‌چنین سفرهای درون‌شهری آیدا در تعقیب پدرش تجلی می‌یابد، بروز بسیاری از موقعیت‌ها بر اثر تصادف به‌جای پیروی از منطق سببیت (مثلاً ساناز به‌طور تصادفی پدر آیدا را در خیابان می‌بیند و آیدا تصادفاً موی سر زن را روی کت پدر پیدا می‌کند)، تأکید بر روایت سوبژکتیو با استفاده از روایت سوم شخص مفرد (عملاً تماشاگر در همراهی با آیداست که موازی با روایت فیلم پیش می‌رود و برای همین به‌ندرت با مجال‌هائی مواجه می‌شویم که آیدا حضور نداشته باشد. البته در جاهائی، مثل زمانی‌که پدر در حال بازی با فندک است و خیلی هم کلافه می‌نماید، از این منطق پیروی نشده که علتش هم مشخص نیست)، انتخاب پایان باز به‌جای پایان قطعی که البته این نیز از دیگر ویژگی بارز سینمای مدرن (یعنی حاکمیت ابهام) نشأت گرفته، همگی مصداق‌هائی از متفاوت بودن ساختار فیلم جدید صدرعاملی هستند. در این میان، نگاه جزئی‌نگر و ظریف فیلم‌ساز به بسیاری از اجزاء اثر و چیدمان متناسب آنها در فضای فیلم، به مدرن‌تر کردن لحن آن کمک زیادی کرده است. قرینه‌سازی‌ها (استفاده از سمبل امتحان و نمرهٔ بیست که در آغاز، وسط و پایان فیلم به آن اشاره می‌شود تا وضعیت رو به تغییر آیدا با استفاده از این سنجش‌ها عیان شود، و یا تصویر آیدا از خوش‌بختی با این تعبیر که هر چیزی سرجای خودش باشد، و بر هم ریختن این نظم ظاهری که گویای فروپاشی آرمان خوشبختی آیداست)، نشانه‌گذاری‌ها (گربهٔ دم منزل پدر ساناز، این‌همانی ناموزون سوسک و تار موی زن غریبه، جوش آوردن اتومبیل هم‌زمان با شکل‌گیری تنش بین آیدا و ساناز، استفاده از کیک به‌عنوان نماد زندگی، اعتراف آیدا به اشتباه نزد ساناز در حیاط مدرسه، زمانی‌که دانش‌آموز عینکی نیز به‌وجود اشتباه در متن سؤال امتحان اشاره می‌کند، بسته و باز کردن پنجره در شبی که آیدا پی به ارتباط مشکوک پدر می‌برد)، موقعیت‌های طنزآمیز (ملودی گوشی تلفن همراه ساناز که آهنگ معروف ”باباکرم“ است و درست در مواقع حساس نواخته می‌شود، یا چسباندن تصویر نیکول کیدمن در دفتر)، بهره‌گیری از تمهیدهای جدیدی از زندگی‌اش می‌شود، پس از یک سلسله فید سیاه در فصل‌های قبلی ظاهر می‌شود)، خلق کنش‌های رفتاری و گفتاری متقابل (زمانی‌که آیدا از چاقی مادر و لزوم دوختن یک لباس جدید برای خودش صحبت می‌کند، پدر در واکنش خیره به لباس دوران جوانی مادر می‌شود که روی بند رخت آویزان است) و... نمونه‌هائی از همین ظرایف جاری در متن فیلم است. پس با این حساب جای چه ایرادی در فیلم باقی می‌ماند؟ آیا به صرف تغییر سبک یک فیلم‌ساز، باید سرخوردگی در منتقدان به‌وجود آید؟ آیا در این‌صورت، مشکل بیشتر مربوط به‌خود مخاطب نیست؟به‌نظر می‌آید مشکل اساسی آیدا ورای این موضوع باشد. در واقع مشکل فیلم کش‌دار بودنش یا این‌که اتفاقی در آن نمی‌افتد، نیست. فیلم‌های آنتونیونی و برگمان هم کش‌دارند و در اغلب آنها هم اتفاق خاصی نمی‌افتد. امااین وسط یک ویژگی در کار صدرعاملی هست که اجازه نمی‌دهد فیلمش به مرز آثار بزرگ فیلم‌سازان مدرن نزدیک شود، و آن تمایل هم‌چنان پابرجای فیلم‌ساز به عناصر کلاسیک و ملودرام است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.