جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

«نهضت برابری زنان» از منظر تربیتی


«نهضت برابری زنان» از منظر تربیتی

این نوشتار ابتدا به اختصار توضیحی پیرامون رشد و گسترش فمینیسم به قلم آنی فیرر اسكات و سپس مقاله فمینیستی و تعلیم و تربیت اخلاقی اثر بی ای سیچل را ارائه می كند وی در این مقاله ابتدا پیشرفت نظریه های اخلاق فمینیستی و در ادامه اخلاق فمینیستی لیبرال و تعلیم و تربیت اخلاقی را تشریح كرده, آنگاه به نقل اخلاق زنانه محبت و تعلیم و تربیت اخلاقی می پردازد

● فمینیسم۱

این باور وجود دارد كه زنان باید با مردان برابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشته باشند. واژه «فمینیسم» هم چنین اشاره به نهضتی سیاسی دارد كه برای كسب این برابری تلاش می كند. این نهضت گاهی «نهضت آزادی زنان» یا «نهضت حقوق زنان» نامیده می شود.

اعتقادات فمینیستی در طول تاریخ به تدریج به وجود آمده است، اما فمینیسم تا اواسط سده هجدهم گسترش چندانی نیافت. در آن زمان، بسیاری از مردم، زنان را كهتر و كم اهمیت تر از مردان می دانستند. چنین مردمی بر این باور بودند كه بهترین جای مناسب برای بانوان خانه است. قانون چنین دیدگاهی را منعكس می كند. به عنوان نمونه، زنان توسط قانون از رأی دادن در انتخابات ممنوع شده بودند. هم چنین بیش تر مشاغل تخصصی به روی بانوان بسته بود. به رغم مخالفت شدید، فمینیسم طی سده های ۱۸۰۰ و ۱۹۰۰ با قدرت رشد كرد و شماری از حقوق جدید را برای زنان به ارمغان آورد. بسیاری از مردم به نهضت فمینیستی ـ و تغییرات حاصل از آن درباره زنان ـ به عنوان نقطه تحولی در تاریخ اجتماع نگریسته اند.

یكی از نخستین كتاب های فمینیستی كتاب اثبات حقوق زن۲ (۱۷۹۲) متعلق به نویسنده انگلیسی، مری ولستنكرافت (Mary Wollstonecraft) است. ولستنكرافت در این كتاب، حالت نادیده انگاشتن زنان در جامعه را توصیف كرده است. او هم چنین فرصت های تربیتی بهتری را درخواست نموده است. دیگر نویسنده فمینیسم، سارا ام. گریمك(Sarah M. Grimke)، رهبر ضدبردگی امریكایی بود. او رساله ای به عنوان نامه هایی در مورد تساوی جنسیت ها و شرایط زن (۱۸۳۸) نوشت. گریمك استدلالی قوی در مقابل رهبران مذهبی آن زمان، كه مدعی یافتن حمایت از انجیل از موضع تحقیرآمیز زنان بودند، ارائه كرد. هم چنین او تصریح كرد كه زنان باید از حقوق مساوی برخوردار باشند; زیرا هر دو جنس وظیفه ای یكسان برای كاركردن در جهت مصلحت انسانیت دارند.

نهضت فمینیستی در آغاز، بر كسب برابری حقوقی، به خصوصاً حق رأی كه «حق رأی دادن در انتخابات ملی»۳ نامیده می شد، تكیه داشت. زنان در ایالات متحده و بسیاری از كشورهای اروپایی، سرانجام طی اوایل سده ۱۹۰۰ حق رأی را به دست آوردند.

پس از آن كه زنان به حق رأی رسیدند، نهضت فمینیستی تقریباً محو شد. اما طی اواسط سده ۱۹۰۰ تعداد زنانی كه وارد بازار كار شدند، افزایش یافت. آنان پی بردند كه بسیاری از شغل های با دستمزد بالا به روی آن ها بسته است.

علاقه ای نو به تساوی اقتصادی موجد دوباره نهضت فمینیستی در دهه ۱۹۶۰ شد. سازمان ملی زنان (NOW)۴ و دیگر گروه های فمینیستی برای پایان دادن به تبعیض شغلی در مورد بانوان مبارزه كردند. در نتیجه، شمار زیادی از زنان وارد رشته حقوق، طب، سیاست و دیگر عرصه های سنّتی مردان شدند. فمینیست ها هم چنین مشاركت مردان و زنان را در مراقبت از كودك و دیگر مسؤولیت ها تقاضا كردند.

● اخلاق فمینیستی و تعلیم و تربیت اخلاقی۵

پیشرفت هایی كه از دهه ۱۹۶۰ در اخلاق فمینیستی حاصل شده، سؤالاتی را درباره تأثیرات این دیدگاه ها در تعلیم و تربیت اخلاقی برانگیخته است.

مطالب فمینیستی در اخلاق، بدواً بر نظریه های اخلاقی لیبرال و عمدتاً نظریه های فایده نگر و نو كانتی بنیان نهاده شد. اما یك دگرگونی محرز در زمینه ها و مطالعات اخلاق فمینیستی به وجود آمد. یك دیدگاه نافذ مدعی است كه نظریه اخلاقی ویژه جنسیت بوده، رشد اخلاقی وابسته به جنسیت است و مردان و زنان با منحنی های گوناگون اخلاقی رشد می كنند. اگر چه طرح هایی درباره چگونگی تأثیرگذاری اخلاق ویژه جنس زن بر تعلیم و تربیت اخلاقی وجود داشته، اما این نظریه های جدیدتر تأثیرات عملی فراوانی بر تعلیم و تربیت اخلاقی نداشته است. با وجود این نیل به تصمیم های راهبردی تعلیم و تربیت اخلاق عملی، كه بر اخلاق فمینیستی بنیان نهاده شده، لازم است.

۱) پیشرفت نظریه های اخلاق فمینیستی

نظریه های اخلاق فمینیستی ابتدا در دو جهت به صورت موجی گسترش یافته و نظریه های هر جهت شامل اجزای متمایز و برخی اندیشه های هم پوش است. هم چنین نظریه های اخلاق فمینیستی مربوط به هر جهت تأثیرات متفاوتی بر تعلیم و تربیت اخلاقی داشته است. موج اول بخشی از نظریه اخلاق لیبرال بود. در فلسفه، مكتوبات راولز (Rawls) و در روان شناسی و تعلیم و تربیت، بیش از همه اندیشه های پیاژه (Piaget) و كولبرگ (Kohlberg) یعنی كسانی كه نظریه هایشان اهمیت اصول نوكانتی عدالت، انصاف، حقوق، و استقلال سیاسی، را به تأكید یادآور می شود، اساس نظریه «اخلاق لیبرال فمینیستی» و توصیه های تعلیم و تربیت اخلاقی را شكل داده است. چون بخش قابل ملاحظه طرح های پیشنهادی در برنامه های آموزشی تربیت اخلاقی طی دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ بر نظریه «رشدشناختی مرحله ای، نوكانتی» (۱۹۸۱) و «سلسله مراتبی» كولبرگ مبتنی بود، فمینیست ها طی این این مقطع، هدف تعلیم و تربیت اخلاقی بانوان را صعود به مراحل بالاتر استدلال اخلاقی فرض كردند. مقصد آموزش و پرورش اخلاقی در طرح مرحله ای كولبرگ، اطمینان بخشیدن به آن بود كه مردان و زنان به عالی ترین مرحله ممكن رشد اخلاقی برسند. به نظر فمینیست ها در صورت وجود تعلیم و تربیت برابر، زنان نیز هم چون مردان به مرحله رشداخلاقی برتر نایل می شوند.

دومین موج نظریه های فمینیستی، كه به عنوان نظریه های زنان شناخته می شود، پژواك درخواست ویرجینیا ولف (Virginia Woolf) در كتاب اتاقی برای خودش از زنان برای طرد شیوه های متقدم تعلیم و تربیتی است كه با مردان سازگاری دارد.

استدلال نظریه پردازان زنان آن است كه نظریه اخلاقی و تعلیم و تربیت اخلاقی نیازمند سازمان دهی مجدّد برای شناخت زبان اخلاقی منحصر به فرد بانوان است. به جای سرمشق گرفتن از نظریه های اخلاقی لیبرال، در نظریه های جدیدتر زنانه، صداهای نمایانگر مادران طنین انداز شد.

در بخش های بعدی مقاله، اولین موج اخلاق فمینیستی لیبرال و تعلیم و تربیت اخلاقی، بررسی می شود. دومین موج نظریه های اخلاقی زنان و تعلیم و تربیت اخلاقی را مطرح می كنیم، اخلاق فمینیستی به نقد گذاشته می شود، زمینه هایی برای دستور كار تحقیق آینده ارائه می گردد. سرانجام، در مورد سیر تحول عمومی اخلاق فمینیستی و تعلیم و تربیت اخلاقی پیشنهادهایی عرضه می شود.

۲) اخلاق فمینیستی لیبرال و تعلیم و تربیت اخلاقی

نظریه «فمینیستی لیبرال» نظریه های اخلاق روشن فكری متداول را با طبقه بندی های آن، كه مربوط به عدالت، انصاف و حقوق است، پذیرفت. براساس این مطالعات، مقصد تعلیم و تربیت اخلاقی رشد عوامل خودمختار و كاملاً عقلانی است. بخش قابل توجه این نظریه اخلاق فمینیستی لیبرال، پس از كتاب نظریه عدالت (۱۹۷۲) اثر راولز گسترش یافت. بسیاری از فمینیست ها نظریه نوكانتی ـ لیبرالی راولز در مورد عدالت، انصاف، اراده فردی و حقوق را برای نقد تبعیض جنسی و بی عدالتی و تأیید حقوق بانوان، كه مدت ها از آنان مضایقه شده بود، به كار گرفتند.

طی این مدت، نویسندگان فمینیست برای بسط طبقات اجتماعی و مشكلاتی كه قبلاً توسط نظریه اخلاقی لیبرال ایجاد شده بود، تلاش كردند. در آغاز، فمینیست ها در شایستگی های نظری آراء راولز، اعتبار پوشش جهالت، ترتیب واژگانی اصول، مفهوم عدالت یا برتری حق بر نیكی تردید نكردند، اما در زمان كوتاه، هرچند هنوز فمینیست ها به بسیاری از جنبه های نظریه راولز وفادار بودند، بخشی از حوزه ای را كه در آن در مورد عدالت و انصاف گفت و گو شده بود، با این ادعا كه برابری به مفهوم تصور كوركورانه عدالت با نیازها و علایق بانوان مواجه نشده و مهم تر این كه منطقی نیست، دگرگون كردند. به عنوان نمونه، وُلگاست (۱۹۸۰ Wolgast;) مدّعی است كه هر نظریه مربوط به عدالت و حقوق باید تفاوت های بین زنان و مردان و نیازها و علایق منحصر به فرد بانوان را ارج نهد; به طور خاص، به دلیل تفاوت های زیست شناختی، زنان به منابعی برای بارداری و پرورش فرزند نیاز دارند.

نظریه های لیبرال عدالت و حقوق بنیان مهمی برای كارهای فمینیستی در اخلاق عملی، برای توجیه تلاش بانوان در كسب حقوق، برابری، عدالت و توزیع منصفانه كالاهای كمیاب در آموزش و پرورش و جامعه فراهم كرده است. این نكته مورد تأكید قرار گرفته است كه اخلاق فمینیستی باید برای زنان باشد و پاسخ هایی برای مسائلی بیابد كه به دنبال فهم آن هستند و شرایطی كه زنان خواستار تغییر آن هستند. به نظر جاگار (Jaggar)، در ساختار اجتماعی معاصر، كه در آن زنان به طور منظم زیردست باقی مانده اند، یك رویكرد فمینیستی به اخلاق باید به جای تأكید چنین تابعیتی، راه نمایی به فعالیتی را كه استعداد واژگون كردن ]شرایط را [دارد، ارائه نماید. از این رو، چنین رویكردی باید عملی، انتقالی، غیرخیالی و در جهت توسعه سیاست ها به جای عقب نشینی از آن باشد. (جاگار، ۱۹۸۹، ص ۹۰)

در حوزه های حق انتخاب و سقط جنین، جنسیت سالاری و آزار جنسی، سوء استفاده از زنان و كودكان، درج مطالب شهوت انگیز (زشت نگاری)۶ و شانس برابر در تعلیم و تربیت و اشتغال، نظریه های «حقوق و عدالت» ابزارهای مهمی برای گره گشایی و فهم ابعاد اصولی و مفهومی این مشكلات به علاوه تأیید خط مشی عمومی فراهم ساخته است. در تعلیم و تربیت اخلاقی، این به معنای شرح و تفصیل طبقه بندی مشكلاتی كه به عنوان تنگناهای اخلاقی مورد توجه قرار گرفته و به معنای بسط انواع مسائل اخلاقی مورد بحث شاگردان است.

نوشته های فمینیستی لیبرال درباره اخلاق و موضوعات اخلاقی دلالت های دیگری برای تعلیم و تربیت اخلاقی نیز داشته است. بر حسب تقسیمات اخلاقی سنّتی، شاید این طرح ها را نتوان به عنوان تعلیم و تربیت اخلاقی طبقه بندی كرد. به عنوان مثال، نیوچی (۱۹۸۲) بین فعالیت ها و قضاوت های اخلاقی و اجتماعی و سپس بین تعلیم و تربیت اخلاقی و اجتماعی تمایزی سنّتی قایل می شود. هنگامی كه این دوگانگی بین مسائل اخلاقی و اجتماعی پذیرفته شد، تعلیم و تربیت اخلاقی یك حوزه گفت و گوی محققانه متمایز و نیز روشن مستقلی خواهد شد كه صرفاً با تسامح به تعلیم و تربیت اجتماعی مرتبط شده است. دیگر دوره های آموزشی هم چون ادبیات و فعالیت های گوناگون مدرسه ای نیز تنها نتایجی جانبی برای رشد اخلاق خواهد داشت. بررسی مطالعات تجربی درباره تأثیر دوره ها و برنامه های گوناگون كولبرگی بر رشد اخلاقی شاگردان نشان می دهد كه فقط دوره های رشد اخلاقی تأثیر چشم گیری داشته است.

اخلاق فمینیستی لیبرال با انكار اعتبار مرزهای مفهومی سنّتی مانند آنچه بین «اجتماعی» و «اخلاقی» و بین «عمومی» و «خصوصی» مطرح شده، به طور ضمنی این بررسی ها را مورد تردید قرار داده است. به دنبال یافته های پیاژه (۱۹۶۵، ص ۷۷)، كه «هرگونه بازی نظامدار ]كه توسط دختران انجام شود[ بسیار ساده است و هرگز مقررات درخشان و علم حقوق پیچیده تیله بازی را ندارد كه پسران بازی می كنند»، لِوِر (۱۹۷۸Lever ) درباره دشواری بازی های پسران و دختران مطالعه كرد.

پس از تأیید یافته های پیاژه، كه بازی های پسران پیچیده تر از بازی های دختران است، استنتاج لور آن بود كه با تغییر در تعلیم و تربیت دختران و با مصوبه حكومت ایالات متحده تحت عنوان «تایتل ۹» (Title IX) دختران بازی هایی را به همان پیچیدگی بازی های پسران شروع خواهند كرد. به نظر لور، با انجام بازی های پیچیده تر، دختران به عواملی خودمختار تبدیل شده، قادر خواهند بود نقش های اجتماعی متنوعی را عهده دار شوند. براساس یافته های لور، فمینیست های لیبرال مدعی شدند كه نه تنها دوره ها یا برنامه های خاص تعلیم و تربیت اخلاقی، بلكه بازی های كودكان نیز رشد اخلاقی آنان را گسترش داده یا محدود می كند.

نویسنده:آنی فیرر اسكات و بی.ای.سیچل

پی نوشت ها

۱- ANNE FIROR SCOTT, "FEMINISM", The World Book Encyclopedia, ۱۹۸۵, Vol ۷۰ , p.۷۱.

۲- A Vindication of the Rights of Woman.

۳- Suffrage.

۴- National Organization for Women.

۵- B. A. Sichel," Feminist Ethics and Moral Education", The International Encyclopedia of Edu Cation, Second edition, Vol. ۴ , pp.۲۲۹۲ - ۲۲۹۴.

۶- Pornography.

۷- Benhabib.

۸- Nussbaum.

۹- Gould

مترجم: هادی حسین خانی

منبع:ماهنامه معرفت ، شماره ۴۴


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.