دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا

میلاد زخم


میلاد زخم

کتاب «میلاد زخم جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران» که به قلم دکتر خسرو شاکری در ابتدا به زبان انگلیسی نگاشته شده است, نخستین بار در سال ۱۹۹۲ توسط نشر دانشگاه پیتسبورگ در آمریکا منتشر شد و پس از ترجمه توسط شهریار خواجیان, نشر اختران در سال ۱۳۸۶ اقدام به انتشار آن با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه کرد

کتاب «میلاد زخم؛ جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران» که به قلم دکتر خسرو شاکری در ابتدا به زبان انگلیسی نگاشته شده است، نخستین بار در سال ۱۹۹۲ توسط نشر دانشگاه پیتسبورگ در آمریکا منتشر شد و پس از ترجمه توسط شهریار خواجیان، نشر اختران در سال ۱۳۸۶ اقدام به انتشار آن با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه کرد.

نویسنده در پیش‌گفتاری که نگاشته است، ضمن اشاره به رویدادهای سیاسی روسیه در اوایل دهه ۹۰ میلادی در اثنای آماده‌سازی متن کتاب و فراهم آمدن شرایط برای دست‌یابی به اسناد موجود در بایگانی‌های کمینترن و حزب کمونیست ایران، خاطرنشان می‌سازد: «با توجه به این که بررسی سریع اسناد نشان داد که چارچوب کلی دست‌نویس و نیز نتیجه‌گیری‌های آن درست بوده است، تصمیم گرفتم که فقط یک بخش پایانی برای کتاب بنویسم که خواننده از طریق آن بتواند اطلاعات بیشتری درباره جنبش جنگل و متحدان ناپایدار شوروی- کمونیست آن به دست آورد. تجزیه و تحلیل مفصل‌تر اسناد تازه به دست آمده را در کتاب دیگرم درباره‌ی تاریخ حزب کمونیست ایران، «قربانیان ایمان: کمونیست‌های ایران و روسیه‌ی شوروی، ۱۹۴۰-۱۹۱۷» انجام خواهم داد.» الف نقد کتاب را به قلم کارشناسان دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران منتشر می‌کند.

▪ زندگی‌نامه نویسنده:

خسرو شاکری در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان البرز به پایان رسانید و سپس راهی آمریکا شد. لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه دولتی کالیفرنیا گرفت و سپس تحصیلاتش را در همین رشته در دانشگاه ایندیانا تا اخذ مدرک فوق‌ لیسانس ادامه داد. آن‌گاه به فرانسه رفت و با تحصیل در دانشگاه سوربن، موفق به اخذ دکترای تاریخ از این دانشگاه گردید. وی در معرفی خود می‌نویسد: «من در یک خانواده مسلمان با یک گرایش شدید عرفانی و دیدگاه نوع دوستانه و پیشینه قومی گوناگون به دنیا آمدم. تا ۱۷ سالگی در تهران زندگی کردم. آن‌گاه به آمریکا و سپس به اروپا رفتم و در فرانسه، انگلیس، ایتالیا و آلمان به تحصیل پرداختم. شکیبایی روشنفکرانه غیرمعمول خانواده‌ام این امکان را به من داد تا در یک دوره حساس- دبیرستان- درگیر «سیاست» شوم. پشتیبان دکتر مصدق شدم که میهن‌دوستی، شکیبایی و ارزش‌های دموکراتیک را به من آموخت. تربیت انسان‌مدارانه اولیه من در ایران، هم در خانه و هم در جامعه تحت تأثیر رویکرد مصدق به سیاست، در مرحله بعد و در اثر آموزش دموکراتیک غربی، کارآموزی و پالایش محققانه، خرد و روشنگری سوسیالیستی، تقویت شد و به لحاظ کیفی قوام یافت.» شاکری در جریان شکل‌گیری سازمان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج کشور و حاکمیت تفکر چپ بر آن، از جمله نیروهای فعال این سازمان و نیز جبهه ملی محسوب می‌شد. او در سال ۱۳۳۹ در حالی که سعی داشت به کوبا برود، در مکزیک بازداشت شد. سال بعد از آن، شاکری تماس‌هایی با مقامات مصری گرفت تا بتواند به توافقاتی برای راه‌اندازی یک ایستگاه رادیویی در قاهره به منظور پخش برنامه‌هایی علیه رژیم پهلوی، دست یابد که البته این تلاش‌ها در نهایت به نتیجه‌ای نرسید. در اواخر سال ۱۳۴۲، طی سفری به الجزایر با احمدبن بلا رئیس‌جمهوری وقت این کشور ملاقات کرد و مذاکراتی برای دریافت کمک جهت مبارزه با رژیم شاه داشت.

شاکری سال ۱۳۴۳ به نمایندگی از کنفدراسیون در گردهمایی‌های اتحادیه بین‌المللی دانشجویان که در نیوزیلند و نیز بلغارستان برگزار گردید، شرکت کرد. وی در سال ۱۳۴۴ به عنوان یکی از اعضای دبیرخانه کنفدراسیون، فعالیت‌های سیاسی خود را ادامه داد و سپس به عنوان دبیر بین‌المللی کنفدراسیون ملاقات‌هایی را با اوتانت - دبیرکل وقت سازمان ملل- به منظور جلب حمایت‌های بین‌المللی از مبارزات دانشجویی علیه رژیم پهلوی داشت؛ در سال ۱۳۴۷ شاکری به عنوان دبیر انتشارات کنفدراسیون مکاتباتی با حاج آقا مصطفی خمینی داشت که ضمن اعلام حمایت کنفدراسیون از امام خمینی، تعدادی از نسخه‌های نشریه «۱۶ آذر» را نیز ارسال کرد. فرزند امام در پاسخ با توجه به اعتقادات مذهبی ملت ایران، از محتوای نشریات ارسالی اظهار ناخرسندی کرد و خواستار توجه بیشتر گردانندگان آن به مسائل و موضوعات دینی گردید. شاکری در سال ۱۳۵۱ نیز پس از اعدام تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین و چریک‌های فدایی خلق با کورت والدهایم - دبیر کل وقت سازمان ملل- ملاقات کرد و اعتراض کنفدراسیون را به این اقدامات به اطلاع وی رسانید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاکری به تدریس تاریخ ایران و آسیای باختری در فرانسه مشغول بود و اینک استاد بازنشسته تاریخ مؤسسه تحقیقات عالی علوم اجتماعی پاریس است.

● نقد:

«جنبش جنگل» در دوره و زمانی آغاز گردید و ادامه یافت که ایران یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ معاصر خویش را طی می‌کرد. میرزا یونس معروف به «میرزا کوچک‌خان» در سال ۱۲۹۴ حرکت انقلابی و ضداشغالگری بیگانه را آغاز کرد و سرانجام در آذر ماه ۱۳۰۰ جان بر سر این راه گذارد. در طول قریب ۷ سال استمرار این حرکت که از آن در تاریخ معاصر تحت عنوان «جنبش جنگل» یاد می‌شود، ایران تحولات بسیاری را پشت سر گذارد و در اثنای آن، با شکست این‌ جنبش و دیگر حرکت‌های مذهبی و استقلال‌طلبانه، زمینه برای تحقق برنامه‌های انگلیس در ایران فراهم ‌آمد.

ورود میرزا کوچک‌خان به عرصه سیاست، به دوران پرفراز و نشیب مشروطه باز می‌گشت. در آن هنگام میرزا که طلبه‌ای جوان بود فعالانه در جریان پی افکندن نظام مشروطه حاضر بود و پس از آغاز دوران استبداد صغیر توسط محمدعلی شاه که به دنبال بمباران مجلس از سوی قوای قزاق به فرماندهی لیاخف روسی شکل گرفت، با پیوستن به قوای انقلابی گیلان، عازم تهران گردید و در مبارزات برای فتح تهران و استقرار مجدد مشروطه، تلاشی جدی از خود به خرج داد. حضور در این مبارزات، میرزا را با مسائل نظامی آشنا ساخت و چه بسا بتوان تجربیات همین دوران را پایه فعالیت‌های مسلحانه وی در سال‌های بعدی به حساب آورد. ورود قوای روس به خاک ایران پس از بی‌اعتنایی مجلس دوم به اولتیماتوم روسیه برای اخراج شوستر از ایران در اواخر سال ۱۲۸۹ و جنایات بی‌شماری که در تبریز و دیگر شهرهای شمالی کشورمان انجام دادند، ماجرای دیگری بود که بی‌تردید تأثیری عمیق بر روحیه میرزا کوچک‌خان باقی گذارد و خسارات و مضرات ناشی از حضور قوای بیگانه در خاک میهن را به روشنی، آشکار ساخت. براساس این تجربه بود که پس از ورود ارتش روسیه به مناطق شمالی کشورمان در خلال جنگ جهانی اول، میرزا کوچک‌خان وظیفه‌ سنگین ایستادگی در برابر اشغالگران و مبارزه‌ای جدی برای بیرون راندن آنها از خاک میهن را بر دوش خویش احساس کرد.

از این مقطع است که جنبش جنگل به زعامت میرزا کوچک‌خان شکل می‌گیرد و از آنجا که هدف مقدسی را برای خود برگزیده بود، از حمایت و پشتیبانی مردم منطقه که رنج و مشقت ناشی از حضور نیروهای اشغالگر را با تمام وجود احساس می‌کردند، برخوردار می‌گردد. بتدریج نیروهای میرزا رو به فزونی می‌گذارند و نبردهای میان این نیروها و ارتشیان روس، با شهامتی که مدافعان وطن از خویش نشان می‌دادند، عمدتاً‌ با پیروزی این نیروها قرین می‌گردد.

اگر جنبش جنگل، محدود به مبارزه‌ میان جمعی وطن‌دوست و غیرتمند با قوای نظامی اشغالگر بیگانه بود، تحلیل و بررسی این واقعه، کار چندان مشکلی به نظر نمی‌رسید. در بسیاری از کشورها، جبهه آزادی‌بخش در مقابل بیگانگان اشغالگر تشکیل شده و کثیری از آنها به موفقیت دست یافته‌اند. تاریخ‌نگاری بسیاری از این جنبش‌ها در واقع شرح عملکرد یک جریان مشخص و تک بعدی است که البته چندان هم دشوار نیست. جنبش‌ جنگل نیز اگرچه در نوع خود یک حرکت آزادی‌بخش به شمار می‌رفت، اما زمانه و دوران این جنبش مملو از تحولات پیچیده و غامض سیاسی، فرهنگی و بین‌المللی است. گویی کشتی جنبش جنگل در میان دریایی توفانی که هر لحظه امواجی سهمگین بر بدنه آن می‌کوبند و به این سو و آن سویش می‌کشانند، گرفتار آمده و در حالی که نزاع‌ها و درگیری‌های میان سرنشینان این کشتی نیز هر لحظه بیش از پیش بالا می‌گیرد، قصد دارد خود را به سر منزل مقصود برساند. بی‌تردید آنان که خواسته باشند، مسیر حرکت این کشتی و آنچه را در آن گذشته است برای دیگران شرح دهند، کاری بس دشوار در پیش رو خواهند داشت.

دکتر خسرو شاکری با نگارش کتاب «میلاد زخم؛ جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران» تلاش کرده است تا در جهت روشن ساختن مسائل این برهه از تاریخ کشورمان گام بردارد. بهره‌گیری از منابع و مآخذ گوناگون توسط نویسنده محترم موجب گردیده است تا خوانندگان با متنی درخور توجه از لحاظ اسنادی مواجه باشند، ضمن آن که دکتر شاکری با پرداختن به مسائل و موضوعات گوناگونی که در این مقطع تاریخی، آثار و تبعات خود را بر جنبش جنگل و تحولات سیاسی کشورمان ‌گذاردند، توصیف نسبتاً جامعی از این دوران به خوانندگان کتاب عرضه می‌دارد؛ این در حالی است که علی‌رغم وجود نکات و موضوعات بسیار درخور توجه در جنبش جنگل، آن‌گونه که باید تاکنون به این مسئله پرداخته نشده، لذا ماهیت آن و چهره قهرمان این جنبش؛ میرزا کوچک‌خان، تا حد زیادی برای مردم کشورمان در محاق مانده و کمبود منابع جامع در این زمینه حتی باعث گردیده است که بسیاری از علاقه‌مندان به موضوعات تاریخی نیز شناخت دقیقی از میرزا و نهضت او نداشته باشند و سؤالات و ابهامات متعددی در این زمینه برایشان حل ناشده باقی بماند.

از سوی دیگر، با توجه به پیچیدگی‌ها و تنوع موضوعات داخلی و بین‌المللی در این زمان، بررسی جنبش جنگل حاوی عبرت‌های تاریخی فراوانی نیز می‌تواند باشد. خوشبختانه دکتر شاکری با پرداختن به جنبه‌های مختلف این جنبش و همچنین نقش قدرت‌های بزرگ و زدوبندهای سیاسی و اقتصادی میان آنها، به خوبی توانسته است از پس تشریح آثار و عواقب این‌گونه «معاملات کلان» بر سرنوشت جنبش‌ها و نهضت‌های آزادی‌بخش ملی و مذهبی برآید. در این چارچوب، به ویژه باید از امیدهای واهی به مکتب مارکسیسم و سردمداران نخستین انقلاب سوسیالیستی در جهان که به حاکمیت این مرام در کشور پهناور روسیه انجامید، یاد کرد که جنبش جنگل ناچار از پرداخت بهایی سنگین بدین خاطر شد.

به طور کلی در بررسی جنبش جنگل، نخستین نکته مورد توجه پژوهشگران، شخصیت میرزا کوچک‌خان است. در حقیقت این شخصیت از ویژگی‌هایی برخوردار بود که می‌توانست به جذب اقشار مختلف مردم حول خویش بپردازد و آنها را در مسیر پرمخاطره یک جنبش آزادی‌بخش مسلحانه علیه اشغالگران انگلیسی و روسی به پیش ببرد. دکتر شاکری در کتاب خویش از این شخصیت، تحت عنوان «رهبر فرهمند» یاد کرده است: «از آن‌جا که تلاش برای اقدام جمعی انجمن‌ها، مجلس و حتی احزاب اروپایی مآب- شکست خورده بود، ایرانیان به استقبال یک رهبر فرهمند، شتافتند» (ص۸۲) این تحلیل در کلیت خود، صحیح است؛ به ویژه اشاره به ناکامی نهادهایی مانند انجمن‌ها، احزاب و حتی مجلس که محور و مبنای نظام مشروطه به شمار می‌آمد، کاملاً بجاست. در این زمینه باید گفت تشکیل انجمن‌ها و حزب‌های متعدد در دوران پس از استقرار مشروطه، اگرچه به ظاهر حرکتی در جهت مشارکت هرچه بیشتر مردم در امور سیاسی محسوب می‌شد و فضای جامعه از با آنچه در دوران استبداد پیش از مشروطه وجود داشت، بکلی متفاوت می‌ساخت، اما این‌گونه نهادها به هیچ وجه موجب نهادینه شدن نظام پارلمانتاریستی و دمکراسی در محیط آن زمان نشدند و بالعکس، بر هرج و مرج و تشنج در جامعه افزودند و زمینه استقرار مجدد دیکتاتوری و استبداد را فراهم آوردند.

نخستین موج دیکتاتوری با به توپ بستن مجلس و برانداختن نظام مشروطه توسط محمدعلی شاه، تنها کمتر از دو سال از پی افکندن آن، کشور را در بر گرفت. البته شکی نیست که سهم محمدعلی شاه و خوی وخصلت‌های فردی وی در خلق این ماجرا را باید در نظر داشت، اما آنچه از عملکرد انجمن‌ها، مطبوعات، احزاب و نیروهای سیاسی آتشین مزاج این دوره در تاریخ ثبت است، سهم قابل توجهی از این واقعه تأسف‌بار را نیز بر دوش آنها می‌گذارد. اگر چنین سبکسری‌هایی صورت نمی‌گرفت، تا جایی که نوامیس شاه نیز از گزند تهاجمات قلمی در امان نماندند، چه بسا روند حوادث به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

گذشته از این مسائل که باید به مثابه پوسته ظاهری مشروطه‌خواهی انجمنی‌ها و حزبی‌ها به شمار آورد، خودباختگی اغلب سردمداران این نهادها در مقابل فرهنگ و فلسفه غربی، هجومی سهمگین به مبانی تفکر دینی را به انحای گوناگون به نام روشنگری و روشنفکری در پی داشت. اگرچه واکنش یکدست و یکسانی از سوی تمامی اقشار جامعه، به ویژه روحانیون بلندپایه که نقش تعیین کننده‌ای در جهت‌گیری‌های اجتماعی داشتند، در مقابل این حرکت شکل نگرفت، اما همین تفرق و تشتت، فضا و شرایطی را دامن زد که محمدعلی شاه توانست با به راه انداختن موج سرکوب، بساط مشروطه را که فی‌نفسه می‌توانست منافع مردم را در برداشته باشد، برچیند و استبداد را بر کشور حاکم سازد. بدیهی است هرچند هجوم افکار غربی و تلاش برای زدودن فرهنگ دینی از کشور، مورد پذیرش جامعه نبود، اما در عین حال استبداد و دیکتاتوری قاجاری نیز به طریق اولی مورد نفرت مردم قرار داشت؛ لذا این وضعیت تنها اندکی بیش از یک‌سال توانست دوام بیاورد و با برافتادن بساط استبداد، مجدداً انجمن‌ها، محافل و گروه‌‌های سیاسی و افراد و شخصیت‌های گوناگون، بساط خود را در جامعه گستردند و بی‌آن که تجربه‌ای از گذشته آموخته باشند، مجدداً به همان روش و رویه پیشین خود روی آوردند؛ البته این‌بار تندتر، بی‌محاباتر و جسورانه‌تر.

در حالی که پادشاهی نابالغ بر تخت نشسته و شیرازه امور به واسطه منفعت‌طلبی‌های شخصی درباریان و ناکارآمدی آنها از هم گسیخته شده بود و کشور هر روز بیش از پیش در بحران اقتصادی و اجتماعی فرو می‌رفت، فعالان عرصه سیاست که به انحای مختلف گردهم آمده بودند، فقط به این دل‌خوش می‌داشتند که سخنرانی‌ها و مقالات آتشین خود را بی‌وقفه ادامه دهند و حادثه‌ای پشت حادثه بیافرینند. طبیعتاً جامعه‌ای که خود را در مشکلات گوناگون گرفتار و حقوق سیاسی و اقتصادی خویش را به کلی زائل شده می‌بیند، حق دارد از این همه جار و جنجال‌های بی‌محتوا خسته شود و از انجمن‌ها و احزابی که جز به منافع خویش نمی‌اندیشند، سلب اعتماد نماید.

مردم گیلان از آنجا که تشکیل دهنده یکی از سه سپاه اصلی برای فتح تهران به حساب می‌آمدند و رنج و مرارت بیشتری در مبارزه با استبداد برخود هموار ساخته بودند، طبیعتاً نارضایتی دوچندانی در خود احساس می‌کردند. اگرچه فرمانده سپاه آنها؛ محمدولی خان تنکابنی معروف به «سپهدار اعظم» چندی پس از برافتادن استبداد محمدعلی شاهی توانست بر کرسی نخست‌وزیری تکیه زند و علاوه بر کسب شأن و منزلت سیاسی بالا، املاک وسیع خویش را در شمال حفظ کند و همچنان در ردیف بزرگترین ملاکین ایران باقی بماند، اما عموم گیلانیان از آن همه تلاش و کوشش، نه تنها حظ و بهره‌ای نبردند بلکه بی‌تدبیری‌ها و آشفتگی‌های ‌بعد از فتح تهران موجب شد تا آنان جزو اولین دسته از مردم ایران باشند که با هجوم قوای روس به خاک کشورمان، مورد ظلم و ستم اشغالگران واقع گردند. این بلایا و مصائب البته علاوه بر رنج و مشقاتی بود که به واسطه حضور برخی حکام ظالم همچون آصف‌الدوله بر مردم این خطه می‌رفت و کم از ظلم و بیداد بیگانگان نداشت. همان‌گونه که دکتر شاکری به درستی اشاره کرده است، انجمن‌های خلق‌الساعه در دوران مشروطه نه تنها در انجام آنچه عموم جامعه از آنها انتظار داشتند، شکست خوردند بلکه «از قضا صفرا فزودند» و موجبات ناامیدی مطلق مردم را از خود فراهم آوردند. اما آیا این به تنهایی می‌تواند عاملی برای رویکرد گیلانیان به میرزا کوچک‌خان شود و وی در میان آنان به جایگاهی دست یابد که از او به عنوان یک رهبر فرهمند یاد شود؟

آیا به صرف آن که میرزا، اسلحه به دست گرفت و شعار مبارزه برای آزادی و استقلال سر داد، جمعیت به دور او گرد آمدند؟ آیا در آن هنگام کم بودند شخصیت‌های اسلحه به دستی که خود را منادی آزادی جامعه می‌دانستند؟ باید گفت انجمن‌هایی که دکتر شاکری از آنها یاد می‌کند، مرکز تجمع این‌گونه افراد و سردادن چنین شعارهایی بودند؛ بنابراین اگر میرزا را به صرف اسلحه‌ای در دست و شعاری بر لب در نظر بگیریم، به واسطه پیشینه‌ای که این گونه افراد و انجمن‌ها از خود در ذهنیت مردم ایجاد کرده بودند، اتفاقاً می‌بایست مورد خشم و بی‌اعتمادی مردم قرار می‌گرفت، نه در کانون عواطف و حمایت‌های بی‌دریغ آنان. میرزا چه چیزی را علاوه بر اسلحه و شعار در اختیار داشت که در آن بحبوحه بی‌اعتمادی به این دو عامل، موجب اعتماد مردم به او شد؟

در بخش ضمائم کتاب «میلاد زخم» که شرح مختصری از زندگانی برخی شخصیت‌های دوران مورد بحث در این کتاب آمده است، درباره میرزا می‌خوانیم:«کوچک‌خان به مدارس محلی سنتی رفت و سپس در ۱۴ یا ۱۵ سالگی به تحصیل دروس مذهبی در مدرسه حاجی حسن در رشت پرداخت. بنابر گزارش‌ها، وی در ۲۱ سالگی به خواندن دروس پیشرفته [مذهبی] در مدرسه محمدیه‌ی مهر ادامه داد... وی در رشت در میان طلبه‌های جوان فعال بود و گفته می‌شود از جمله سازمان‌دهندگان انجمن طلاب بوده است.» (ص ۵۳۴) بر اساس این زندگی‌نامه و نیز تصویر صفحه ۶۸۲ کتاب که میرزا را با عمامه نشان می‌دهد می‌توان دریافت وی دروس حوزوی را از عنفوان جوانی با جدیت دنبال می‌کرده و اتفاقاً یکی از طلبه‌های بسیار فعال بوده است. قاعدتاً با توجه به آن‌که دکتر شاکری در کتاب خود میرزا را در زمان طلبگی به عنوان یک «طلبه فعال» و از جمله سازمان دهندگان انجمن طلاب معرفی می‌کند، او باید به عنوان یک روحانی در محل خود شناخته شده باشد.

بنابراین هنگامی که میرزا در سال ۱۲۹۰ در مقابله با نیروهای محمدعلی شاه مخلوع، دست به مقاومت مسلحانه می‌زند یا با شروع جنگ جهانی اول و ورود ارتش روسیه به کشورمان، اسلحه به دست می‌گیرد و به «بسیج مردم علیه متجاوزان خارجی و همدستان داخلی‌شان» (ص۸۴) مبادرت می‌ورزد، هرچند که لباس روحانیت بر تن ندارد، اما همچنان شهرت روحانی بودن را با خود به همراه دارد و اهالی گیلان شخصیت متمایزی برای او قائل می‌شوند. البته دکتر شاکری علی‌رغم آنچه در زندگی‌نامه میرزا در بخش ضمائم کتاب می‌نگارد، در همان نخستین فصل، سعی می‌کند تا حد امکان وجهه روحانی میرزا را کم‌رنگ نشان دهد: «این کتاب نشان خواهد داد که تاریخ جنگل تا پیش از ظهور جمهوری اسلامی تا چه حد اسطوره‌پردازی شده بود، و تا چه حد اسطوره‌های جدید جعل و ساخته می‌شوند. همچنین استدلال‌ خواهد شد که تنها شباهت کوچک‌خان به آیت‌الله خمینی محدود به چند سالی می‌شد که میرزا صرف خواندن الهیات کرده بود. وی هرگز یک ملای تمام عیار نشد.» (ص۳۸)

این درست است که میرزا را به لحاظ رتبه روحانی نمی‌توان با امام خمینی مقایسه کرد اما اگر منظور نویسنده محترم از نحوه عبارت‌پردازی در این جمله آن باشد که وجهه روحانیتی میرزا را به کلی نادیده بگیرد، آن‌گاه همان‌طور که پیش از این نیز اشاره شد، در تحلیل و تعلیل این که چرا و چگونه یک جوان حدود ۳۵ ساله، در آن شرایط تبدیل به یک «رهبر فرهمند» می‌گردد، در خواهد ماند. البته میرزا با ورود جدی به عرصه درگیری‌های نظامی با ارتش روسیه و در مراحل بعد با نیروهای انگلیسی و قزاق‌های تحت امر آنها، به صورت بارزی وجهه یک فرمانده چریکی را به خود گرفت، اما در ابتدای این ماجرا نمی‌توان برخورداری از وجهه روحانی و دینی را در جلب و جذب اعتماد گیلانیان به وی نادیده گرفت و همین امر موجب شد تا در میان آن همه انجمن‌ها و انجمنی‌های مسلح و همچنین سردارها و ملاکین مشهور و ثروتمندی که برای خود سپاهیانی نیز تدارک دیده بودند، میرزا کوچک‌خان در نقطه‌ ثقل حرکتی خودجوش و مردمی قرار گیرد که به یک جنبش بزرگ استقلال‌طلبانه بینجامد. اتفاقاً باید گفت افول واقعی جنبش جنگل نیز از هنگامی آغاز می‌شود که میرزا برمبنای برخی ضرورت‌های سیاسی و نظامی دست به ائتلاف‌هایی غیرمنطبق بر موازین اسلامی می‌زند.

شاید بتوان تفاوت امام خمینی به عنوان یک «ملای تمام عیار» با میرزا کوچک‌خان را از جمله در این نکته دانست که ایشان هرگز و تحت هیچ شرایطی، حاضر به ائتلاف با نیروهای ضداسلامی نشد و هرگز چنین پیوندهایی را برای دست‌یابی به اهداف مقدس، جایز نمی‌دانست. رمز شکست بزرگترین قدرت‌ها در برابر نهضت امام خمینی نیز در خلوص اسلامی این نهضت نهفته بود.

جنبش جنگل در طول حیات حدود ۷ ساله خود، مراحل مختلفی را پشت سر گذارد و حرکتی بود که بر مبنای دفاع از خاک میهن در برابر اشغالگران، آغاز شد و به تدریج گسترش یافت. البته باید این نکته مهم را در نظر داشت که جنگ با متجاوزان در فرهنگ ایرانی، آمیخته با اعتقادات دینی است؛ لذا نمی‌توان آن را صرفاً از جنبه ملی مورد لحاظ قرار داد. اگر از گذشته‌های دور صرفنظر کنیم، در هیچ یک از جنگ‌هایی که از ابتدای دوران قاجار با متجاوزان به خاک کشورمان صورت گرفته است، نمی‌توان نقش انگیزه‌های اسلامی را نادیده گرفت بلکه باید گفت عقیده و ایمان دینی مهمترین عامل در دفاع از سرزمین محسوب می‌شده است. بهترین نمونه در این زمینه، جنگ ۸ ساله با عراق است که با آغاز تجاوز نیروهای بعثی به خاک کشورمان آغاز گردید و در شرایطی که فشار نظامی دشمنان در حد نهایت بود، نیروهای رزمنده ایرانی به دلیل برخورداری از اعتقادات عمیق دینی، قادر به مقاومت سرسختانه‌ای در برابر اشغالگران شدند و نهایتاً موفق به عقب نشاندن آنها از خاک میهن گردیدند.

همین روحیه دینی دفاع از خاک میهن موجب کسب پیروزی‌های چشمگیر توسط نیروهای جنگلی در ابتدای خیزش خود علیه متجاوزان روسی گردید. نمونه‌ای از این پیروزی‌ها در کتاب حاضر مورد اشاره واقع شده است: «پس از ورود نیروهای تازه نفس روسی به بندر انزلی در ماههای اردیبهشت و مرداد ۱۲۹۴ (مه و اوت ۱۹۱۵) قزاق‌ها به تشکیل یک نیروی ضربتی بزرگ، به تعداد ۵۰۰ نفر و مجهز به سلاح سنگین، علیه جنگلیان دست زدند. اما در کمین یک نیروی ۶۱ نفره‌ی جنگلی به رهبری کوچک‌خان افتادند و شکست سنگینی بر آنان وارد آمد.» (ص۸۶)

در همان زمان که در شمال کشور، نیروهای کوچک‌خان جنگلی وارد جنگی نفس‌گیر با متجاوزان روسی شده بودند، در مناطق جنوبی ایران نیز هنگامه‌ای در جهت دفاع از میهن در برابر اشغالگران انگلیسی برپا بود. بررسی نهضت مقاومت جنوب در این زمان، در حقیقت قرینه‌ای است بر این که روح اسلام‌گرایی حاکم بر جامعه ایرانی، در سراسر این سرزمین به جنبش مقاومت علیه متجاوزان، انگیزه و نیرو می‌بخشید؛ لذا به هیچ وجه نمی‌توان در بررسی این حرکت‌ها و نهضت‌ها، این عامل اساسی و تعیین کننده را نادیده گرفت. همان‌گونه که می‌دانیم؛ اگرچه با آغاز جنگ جهانی اول، ایران اعلام بیطرفی کرد، اما این مسئله مورد توجه کشورهای روس و انگلیس قرار نگرفت و نیروهای نظامی آنها از شمال و جنوب، وارد خاک کشورمان شدند. در این حال علمای بزرگ شیعه مقیم عتبات اقدام به صدور فتاوای متعددی علیه متجاوزان کردند که حرکت‌هایی جدی را در پی داشت. حتی برخی از این علما، خود وارد کارزار با نیروهای انگلیسی اشغالگر در عراق شدند که از جمله بارزترین آنها شیخ‌الشریعه اصفهانی، سیدعلی داماد، سیدمصطفی مجتهد کاشانی و آیت‌الله خوانساری بودند. (حسین آبادیان، ایران؛ از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۵، ص۱۶۹) صدور فتوای میرزا محمدتقی شیرازی معروف به «میرزای دوم شیرازی» علیه انگلستان که منجر به حرکتی انقلاب‌‌گونه در عراق علیه این اشغالگران گردید نیز از شهرت تاریخی بسزایی برخوردار است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.