جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فردیت از هم گسیخته


فردیت از هم گسیخته

برای بنیامین تجربه شهر و سرمایه داری هر دو معرف یك چیز است از هم گسیختگی, چندپارگی و تكان شوك در جهان سرمایه داری چندپارگی و شوك بنیان تجربه مدرن را تشكیل می دهد شوك همان از هم گسیختگی است كه فردیت را شكل می دهد به عبارت دیگر جهان فرد از مجموعه ای یكپارچه تشكیل نشده و دارای تكه ها و پاره های متفاوت است همین تكه ها هستند كه به صورت یك مجموعه دنیای فرد را می سازند

فرد در این دنیای چندگانه احساس بیگانگی و چندپارگی می كند. در گذشته نه چندان دور فرد دارای مجموعه ای واحد بود و در این مجموعه امنیت خاطر و رضایت باطن وجود داشت . ولی با توسعه شهر فرد دیگر دارای مجموعه واحد نیست و بیشتر جهان او پاره پاره است. در این جهان پاره پاره او با دنیای شوك مواجه بوده و كوشش او در این است كه دنیای شوك را كنترل كرده و آن رابه گونه ای در اختیار گیرد. در اینجا باید به نقش شهر نیز توجه كرد. شهر پدیده ای است كه فرد در آن صاحب «تجربه» خویش نیست. تجربه جهان شهر، فرد را در ابعاد گوناگون نگاه می دارد. و آنچه در اینجا واقعیت دارد وجود جهان های متفاوت و گاه متضاد است. جهان سرمایه داری، كلاً جهانی خیال انگیز است و در این جهان خیال انگیز است كه حكومت تصورات فرد غالب است از این رو هم شهر كلاً پدیده ای خیالی است و در این جهان خیالی است كه انواع شوك، به فرد وارد می شود و این فرد است كه باید آنها را در خود حل كند. شوك لیكن ویژگی دیگری نیز دارد و آن بعد خیال انگیز آن است. فرد مرتباً در معرض جهان خیالات است.بنابراین شوك و خیالات هر دو یك پدیده را تشكیل می دهند و شوك در واقع حالت تشدید شده خیالات است. در جهان شهر (پاریس به عنوان مثال) قشرها و گروههایی وجود دارند كه كارشان جذب شوك است.

جذب شوك بخش عمده ای از تجربه مدرن شهر را تشكیل می دهد. شهر كلاً پدیده ای است كه سبب تولید شوك شده و فرد در آن احساس از هم گسیختگی می كند. به عبارت دیگر شهر سرمایه داری و تولید و جذب شوك یك مجموعه واحد را تشكیل می دهد. در اینجا فرد از بعد سوبژكتیویته خود خارج شده و تبدیل به پاره پاره هایی می گردد. از این رو سوبژكتیویته واحد و یكدست دیگر در دنیای فرد جایی نداشته و پیوسته در معرض دیگرگون شدن است. در جهان بورژوازی اشیا معرف جهان شوك بوده و مبین فرد در این جهان هستند.

والتر بنیامین؛ فیلسوف و منتقد اجتماعی و هنری وابسته به مكتب فرانكفورت از نادر اندیشمندانی است كه به گونه ای ژرف در سرشت جامعه مدرن و پدیده های متناسب با آن تعمق كرده است. از همین رو، آثار وی عهده دار بررسی و تفكر در فضاهای شهری، آثار هنری مدرن، پدیده های شهری، حاشیه نشینان شهری مانند گدایان، ولگردان، لمپن ها و غیره است. اگر چه بنیامین یك فیلسوف ماركسیست است اما او در این زمینه به تفسیرهای سطحی نگرانه از ماتریالیسم تاریخی ماركس بسنده نمی كند، كه آن را با آرای كانت، هگل و فروید نیز همراه می كند، مطلب حاضر نگاهی اجمالی است به آرای بنیامین درباره شهر مدرن و ارتباط آن با انسان جدید و دغدغه های امروزین وی. با هم می خوانیم:

ویژگی عمده شیء همان پالایش است كه فرد را دوباره سازی می كند. درهمین دوباره سازی (جهان خصوصی) نوعی تخلیه روانی به چشم می خورد. این تخلیه روانی به اشیا معنا داده و آنها را برای انسان در حیطه خصوصی بازسازی می كند. شیء وظیفه بازسازی را به عهده دارد و این بازسازی است كه باعث تكامل شیء شده و انسان را در رابطه جدید با آن قرار می دهد.

به سخن دیگر جهان خصوصی، جهان جذب شوك است. این جهان خصوصی است كه شوك را ایجاد می كند و از طرفی دیگران را جذب می كند. جامعه بورژوا دارای چنان خصلتی است كه از جهان خصوصی پدیده جذب شوك ساخته و باعث آن می گردد كه جامعه در تعادل باقی بماند. تعادل خصلت عمده جهان خصوصی است: این تعادل است كه سراسر حیطه خصوصی را تعیین می كند. افسون زدگی اشیاء بعد اصلی جهان حیطه خصوصی است. اما به تدریج جهان حیطه عمومی نیز دچار افسون زدگی می شود. دنیای پاساژ در پاریس قرن ۱۹ دارای خصلتی شبیه دنیای خصوصی بورژوایی است. در دنیای پاساژ است كه جهان حیطه خصوصی دنیای مخصوص خود را توسعه داده و جهان در اینجا بسان سالن هایی می ماند كه در آن فرد احساس امنیت می كند. وجود این سالن ها دنیای حیطه خصوصی را نیز توسعه می دهد. این سالن ها معرف جهان «افسون زده» با شی ء است. این افسون زدگی دنیای پاساژ را شكل داده و به آن حال و هوایی خاص می بخشد. جهان بورژوازی قرن ۱۹ كلاً براساس افسون زدگی ساخته شده بود. می توان گفت بورژوازی نیز بر مبنای افسون زدگی شكل گرفته است.در اینجا بدین نكته اساسی برخورد می كنیم كه از نظر بنیامین شهر _ چونان _ متن است. در این متن آغاز و پایانی به چشم نمی خورد. فرد می تواند در هر جایی از متن قرار گیرد.فرد می تواند در درون متن گم شود، همان گونه كه در شهر نیز احتمال گم شدن فرد وجود دارد. شهر جهان خیالات است و لذا در این خیالات فرد در درون متن آن قرار می گیرد. متن چند بعدی است، همان گونه كه شهر نیز چند بعدی و چندگانه است. در واقع این چند بعدی بودن جهان است كه شهر چون متن را به ما نشان می دهد. جهان متن یكدست نیست، همانطور كه جهان شهر نیز. این كه متن یكدست نیست خود نشانه این واقعیت است كه جهان ابژكتیو دارای محدودیت های خاص خود است.آنهایی كه در جهان شهر (كار) می كنند (مانند، گدایان، ولگردها و...) دارای ذهنیتی هستند كه بیشتر منطبق با عینیت است، اما نكته مهم در اینجا این است كه گدایان دارای ذهنیتی اند كه بیشتر شبیه متن است. در واقع آنها در جهان (متن) زندگی می كنند این متن است كه به آنها بعد سوبژكتیویسم خاصی می دهد؛ اما بتدریج گدایان تحت تأثیر بعد ابژكتیویسم قرار گرفته و بیشتر بصورت (كارگر) در می آیند. این بدین معناست كه در جهان اقتصاد مبادله ای جهان ذهنی بورژوازی تبدیل به جهان عینی می گردد. جهان متن، چونان جهانی چندگانه است كه میان جهان ذهنی و عینی در نوسان است. دیدگاه كلی نسبت به متن میسر نیست، چرا كه نمی تواند مجموعه را به عنوان متن در نظر آورد. از این رو تصور كلیت بعنوان یك پدیده كلی میسر نیست. به همین علت بر (متن) و (چندگانگی) ابعاد متن را تشكیل می دهند.بنیامین در پدیدارشناسی شهربه جمعیت روی آورده و ابعاد آن را مورد بررسی قرار می دهد. جمعیت در حقیقت پدیده ای است كه افراد در حكم اجزای آنند. بدون آنكه تشكیل دهنده آن به عنوان یك كلیت باشند. جمعیت در عین اینكه یك كلیت است از كلیت نیز بیرون است. مقوله بندی جمعیت كاری است تقریبا غیرممكن. در اینجا بعد آنارشیك جمعیت خود را نشان می دهد. كارگران دنیای ذهنی نیز دارای این بعد آنارشیك اند. قانون ارزشی اگر چه كه بر گدایان، قماربازان و ژیگولوها حاكم است، ولی در جامعه بورژوا گریزگاههایی هست كه آنها می توانند از آن بیرون باشند. بنابراین گدایان پدیده هایی بیرون از قانون ارزشی هستند. آنها جهان ارزشی را مورد ستیز قرار می دهند.از نظر بنیامین شهر چونان متن است. در این متن آغاز و پایانی به چشم نمی خورد. فرد می تواند در هر جایی از متن قرار گیرد. فرد می تواند در درون متن گم شود، همان گونه كه در شهر نیز احتمال گم شدن فرد وجود دارد. شهر جهان خیالات است و لذا در این خیالات فرد در درون متن آن قرار می گیردهمین بعد در مورد قماربازان نیز صادق است. قماربازان نیز قانون ارزش را مورد ستیز قرار می دهند لذا دیده می شود كه جهان بورژوازی علیرغم چندگانگی هایش همچنان بر مبنای قانون ارزش عمل می كند. لذا با پدیده هایی برخورد نمی كنیم كه بتواند بنیانهای جامعه بورژوا را مورد چالش قرار دهد. (لذا پدیده هایی مانند، قماربازها و ژیگولوها) در واقع حاشیه نشین جامعه بورژوا بوده و از ستیز با آن ابا دارند.اینها سازندگان و بوجودآورندگان تاریخ هستند كه به صورت گمنام در جهان وجود دارند. برای بورژوازی سازندگان تاریخ، كسانی اند كه صاحب نام و اسم باشند. اما تاریخ در بورژوازی، تاریخ گمنامان نیز است و در این جهان گمنامان نقشی اساسی بازی نمی كنند. تذكر برشت در این مورد كه بنایان پس از ختم كار به كجا رفتند؟ در مورد نظریات بنیامین نیز صدق می كند آنچه كه هست عدم وجود چهره تاریخی از كارگران است. از این رو نجات و رستگاری در تاریخ در حقیقت همان رستگاری تولیدكنندگان و كارگران است. رستگاری به معنای رسیدن به اسم و رسم نیست بلكه رسیدن به وضعیت رها شده از (خودبیگانگی) است كه اسم و رسم در آن نقش كمرنگی دارد.

از اینجا می توان به مفهوم جدیدی از «ظلم» رسید. در واقع (بیگانگی) و (شیء گونگی) باعث تثبیت پایه های ظلم می گردد. برای سرنگونی جهان شیء گونه تنها نقد شی ءگونگی كافی نیست. ماتریالیسم تاریخی در تلاش است در جهت سرنگونی شیء گونگی. در ماتریالیسم تاریخی هویت واقعی بدست آمده و بیگانگی به كنار می رود. در ماتریالیسم تاریخی است كه نوعی جشن و سرور جهت پیروزی بر شیء گونگی مطرح می شود. جشن و سرور نشان دهنده جهان پیروز بر از خودبیگانگی تاریخی است، لذا جشن نقطه مقابل شیء گونگی تاریخی است. در واقع در جشن است كه شیءگونگی تاریخی بعد اساسی خود را از دست می نهد. به موازات این دیدگاه، قانون ارزشی (كارگران) بعدی جدید به خود می گیرد.در اینجا می توان به برداشت جدیدی از نظرات فروید رسید. موزیك دارای بعد مازوخیستی بوده و موسیقی دان و جمعیت شنونده دارای نوعی وابستگی عاطفی به اركستر هستند. در پدیده های زیباشناسی، جنبه مازوخیستی دارای اهمیت فراوان است. در حیطه خصوصی نیز وابستگی به اشیاء خبر از نوعی مازوخیسم می دهد. در واقع در حیطه خصوصی است كه اشیاء از بعدی مازوخیستی برخوردار بوده و فرد در وابستگی بدانها رشد می كند. بنیامین در «تزهایی درباره فلسفه تاریخ» بیان می كند كه در جهان تاریخی فرد تحت تأثیر تاریخ قرار داشته و در واقع این جهان تاریخ است كه بر او حكم می كند. تولیدكننده هنر نیز دارای بعد مازوخیستی بوده و این مازوخیسم است كه بر او حاكم است. نقد تاریخی همان رهائی فرد از جهان «سادو _ مازوخیستی» است. در نقد تاریخی فرد به مرزهای رهائی نزدیك می شود. تولیدكننده هنر در عصر تولید مكانیكی به جهان مكانیكی روی می آورد. در عصر تولید مكانیكی احتمال از بین رفتن مازوخیسم مطرح است لذا تولید مكانیكی نوعی رهائی برای هنر است. هنر در عصر كلاسیك بورژوازی، دارای بعدی است كه آن را Aura یا حال و هوا نامیده اند. بعد خیالین هنر در اینجا اهمیت می یابد و هنرمند تحت تأثیر حال و هوای هنری است. هنر در اینجا نمی تواند خود را از هاله ای كه اطراف آن را گرفته فارغ كند. بعد هنر فرد را دچار بیگانگی و شیء گونگی می كند. جهان هنر در واقع همان جهان حال و هوای هنری است كه فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. فرد در اینجا (مجذوب) حال و هوای هنر قرار می گیرد و جذابیت آن برای وی تا حدی است كه فرد را افسون می كند. به عبارت دیگر، هنر و جذابیت در اینجا مجموعه ای واحد را تشكیل می دهد و جذابیت هنر، شیء هنری را تحت سلطه خود در می آورد. شیء هنری فرد را تحت انقیاد خود در می آورد و این انقیاد بواسطه وجود همان «هاله» هنری است كه بر شیء تسلط كامل دارد. وظیفه (تولیدكننده) اثر هنری نجات پدیده هنری از سلطه آن حال و هواست. تنها بواسطه وجود تولید مكانیكی است كه كار هنری می تواند از هاله هنری فاصله بگیرد.

دكتر مسعود یزدی