پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
بچه ها از چه سنی حق انتخاب دارند
![بچه ها از چه سنی حق انتخاب دارند](/web/imgs/16/151/icofw1.jpeg)
یکی از رایجترین سوالهایی که معمولا در ذهن والدین شکل میگیرد این است که آنها از چه زمانی میتوانند حق انتخاب لباس را به خود بچهها بدهند؟ یا اینکه اصلا بچهها میتوانند در خرید تمام پوشاک و وسایل خود حق اظهارنظر داشته باشند یا نه؟...
متاسفانه گاهی برخی از والدین در دادن حق انتخاب هنگام خرید پوشاک یا سایر وسایل موردنیاز به فرزندشان، افراط یا تفریط میکنند؛ مثلا یا تمام کالاهای مورد نیاز کودک را خودشان به تنهایی میخرند و او را مجبور به استفاده خواسته یا ناخواسته از آنها میکنند، یا اینکه از یک سنی به بعد کودکشان را در خرید تمام پوشاک و لوازم مورد نیازش آزاد میگذارند و فکر میکنند با این کار باعث بالا رفتن اعتمادبهنفس و استقلال بچهها میشوند.
وقتی ما میخواهیم حق انتخاب را در هر زمینهای به هر فردی بدهیم، باید آن فرد در صلاحیت شناخت ضررها و منفعتهای انتخاب خود باشد. مثلا وقتی که حق انتخاب کفش را بهطور آزادانه به بچهها میدهیم، بهطور حتم آنها توانایی سنجیدن کارکرد، جنس مناسب، قیمت مناسب و حتی نوع استفاده از کفش را به خوبی ندارند، بنابراین ممکن است کفشی گرانقیمت اما ناکارآمد را انتخاب کنند. با این حساب باید این فرضیه که حق انتخاب مطلق باعث ارتقای شخصیت و بالا رفتن اعتمادبهنفس بچهها میشود را رد کرد. یعنی اگر فردی مانند فرزند کوچک شما هنوز به سطح شناخت و آگاهی لازم برای انتخابهای خود نرسیده باشد و شما به او حق انتخاب مطلق بدهید، به طور حتم نه تنها شخصیت او ارتقا پیدا نمیکند، بلکه شخصیت و اعتمادبهنفسش با انتخابهای غلط، نامناسب و نابهجایی که خواهد داشت، پایین هم خواهد آمد.
گاهی بچههایی که حق انتخاب مطلق دارند با قرار گرفتن در شرایط خاص متوجه انتخاب نادرست خود میشوند و اعتمادبهنفسشان هم به واسطه همین انتخاب اشتباه پایین میآید. مثلا ممکن است بچهها برای مدرسه خود کیف و کفش یا لباس مناسبی انتخاب نکرده باشند و مدت کمی که از سال تحصیلیشان گذشت با پوششی نامناسب یا وسایلی به درد نخور روبرو شوند و جلوی بقیه احساس خجالت کنند. به این ترتیب میبینید که دادن حق انتخاب مطلق به بچهها کار منطقی و درستی نیست و انتخابهای نادرست میتوانند اعتمادبهنفس بچهها را تخریب و آنها را دچار مشکل کنند.
البته نکتههایی که تا اینجا به آنها اشاره کردم به معنای گرفتن مطلق حق انتخاب از بچهها هم نیست. یعنی والدین میتوانند ملاکهای مناسبی برای انتخاب پوشاک یا لوازم مورد نیاز بچهها در ذهن داشته باشند ولی درنهایت سلیقه انتخاب رنگ و مدل را به خود آنها بسپارند. مثلا شما میتوانید برای خرید کیف مدرسه، چند مدل کیفی که از جنس و قیمت مناسبی برخوردار است کنار هم بگذارید و از فرزندتان بخواهید که خودش یکی از آنها را انتخاب کند. در مورد خرید پوشاک هم همین مساله صدق میکند. والدین میتوانند خودشان لباسهای مرغوبی را برای بچهها انتخاب کنند و انتخاب طرح و درنهایت رنگ را به آنها بسپارند. با این حساب، ما «همه یا هیچ مطلق» در انتخاب بچهها نخواهیم داشت. یعنی با اینکه خودمان با توجه به موردهایی که توان سنجش آنها را داریم، تعیین میکنیم که بچهها چه چیزی بخرند، اما به دلیل نظرخواهی از آنها در انتخاب طرح و رنگ، باعث تقویت اعتمادبهنفس در فرزندانمان میشویم. درنهایت هم باید یادآور شوم که همین نوع حق انتخاب هم باید از حدود ۶-۵ سالگی آغاز شود.
استفاده از لباس فرم در برخی مهدهای کودک، مراکز پیش دبستانی و تمام مدرسهها میتواند مفهوم همگن بودن را به بچهها منتقل کند و خود این همگن بودن هم میتواند بسیاری از مشکلات بچهها را در برخی از مناطق و مکانها کم کند. یعنی اگر قرار باشد بچهها هر روز یک رنگ و مدل لباس بپوشند و حواسشان به خاطر نوع لباسها مدام سرکلاس پرت باشد دیگر نمیتوانند توجه و تمرکز لازم را روی آموزشهایی که میبینند داشته باشند. از طرفی هم ممکن است پوشیدن لباسهایی با طرح و جنسهای خاص، باعث ایجاد تضاد طبقاتی بین بچهها شود. اما وقتی همه یکرنگ و یک مدل باشند، دیگر زمینهای برای پز دادن یا دلمشغولی بچهها به لباسهای همدیگر پیش نمیآید.
نکته مثبت دیگری که پوشیدن لباسهای فرم برای بچهها دارد، ایجاد حستعلق در آنهاست؛ یعنی مثلا وقتی بچهها را به اردو یا تفریح میبرند، آنها با افتخار به دیگران یا سایر بچهها میگویند که تمام بچههایی که لباس سبز یا آبی دارند برای مهدکودک یا مدرسه فلان هستند. به طور کلی ما از حدود سن ۵ یا ۶ سالگی، آموزشهای کلاسیک را به بچهها شروع میکنیم اما تمام مواردی که گفتیم به شرایط فرهنگی جوامع هم بستگی دارد. یعنی ممکن است پوشیدن لباس فرم در مهدهای کودک یا حتی مدرسههای خیلی از مناطق یا کشورهای دیگر مرسوم نباشد. با این حال بد نیست بدانید که استفاده از لباسهای فرم در مدرسهها و سایر ارگانها با اهداف خاصی همراه است. مثلا هدف مدرسهها این است که بچهها دچار حواس?پرتی در طول ساعت درس و مدرسه نشوند یا بخواهند حس همگنی و تعلق را در آنها افزایش دهند.
دکتر نسرین امیری
فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان، عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران دولت چهاردهم دولت سیزدهم پزشکیان محمدجواد ظریف عزاداری دولت علی باقری رئیس جمهور انتخابات ترور
تهران پلیس سلامت قتل هواشناسی شهرداری تهران تب دنگی زلزله پشه آئدس عزاداری محرم تیراندازی تعطیلی ادارات
بانک مرکزی قیمت خودرو واردات خودرو خودرو قیمت دلار مالیات قیمت طلا حقوق بازنشستگان بازار خودرو اربعین بازنشستگان سایپا
عاشورا امام حسین تلویزیون سینمای ایران فیلم دفاع مقدس سینما لیلی رشیدی وزارت ارشاد صداوسیما
محصولات کشاورزی آزمون سراسری ماه فناوری
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه دونالد ترامپ ترامپ آمریکا فلسطین جنگ غزه روسیه ترور ترامپ چین جو بایدن
فوتبال پرسپولیس استقلال تراکتور علیرضا بیرانوند سپاهان رئال مادرید باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات مهدی طارمی نقل و انتقالات لیگ برتر رامین رضاییان
هوش مصنوعی اینترنت سرعت اینترنت ناسا گرمایش جهانی گوگل اپل شیائومی ربات
گرما کودکان گرمازدگی کاهش وزن نان صبحانه تخم مرغ افسردگی