پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
امیرکبیر بود

● زیاده جسارت است تقی
این شاه جوان آنقدر وزیرش را دوست داشت که نه تنها صدارت اعظمی بلکه خواهر دسته گلش را هم به او داد. تاریخ عروسیشان هم شد ۲۵ بهمن ۱۲۲۷ هجری قمری. میگویند عزت الدوله -عروسخانم- اول تن به این ازدواج نمیداد اما با اصرار برادر و مادرش راضی شد.
● نبوغ پسر آشپزباشی
«فرزندم اسحاق! دیروز از کربلایی تقی کاغذی رسید، موجب حیرت حاضران گردید. همه تحسین کردند و آفرینها گفتند. الحق «یکاد زیتها یضی» در حق قوه مدرکهاش صادق است. یکی از آن میان سر بیرون آورده تحسینات او را بهشان شما وارد کرد که در واقع ریشخندی به من بود، گفت:
درخت کردگان بر این بزرگی
درخت خربزه ا... اکبر
نوکر اینطور چیز بنویسد آقا جای خود دارد.
باری حقیقت من به کربلایی قربان حسد میبرم و بر پسرش میترسم... خلاصه این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار میگذارد. باش تا صبح دولتش بدمد. والسلام.»
«کربلایی تقی» نامه، همان «میرزا تقیخان» خودمان است و نگارنده حیرتزده و پیشگوی نامه «قائم مقام فراهانی» است که پدر تقی - کربلایی قربان- آشپز درگاه اوست و تقی هم وردست پدرش در دستگاه عریض و طویل قائم مقام.
اما بشنوید از قصه نوشته شدن آن نامه توسط قائممقام به برادرزادهاش اسحاق...
میگویند امیر در دوران کودکی مانند هر پسری در کنار پدرش به آموختن کار میپرداخت. روزی قائممقام برای امتحان بچههایش به اتاق آنها آمد، هر چه پرسید ندانستند و محمدتقی فورا جواب داد. قائممقام شگفتزده رو به او کرد و گفت: تقی! تو کجا درس خواندهای؟ و محمدتقی جریان هر روزه غذا آوردن پشت در اتاق بچهها و گوش ایستادن و شنیدن حرفهای معلم سرخانه را گفت. قائممقام خواست انعامی بدهد، تقی پس زد و در عوض خواست به معلم دستور دهد که درسی را که به آقازادهها میدهد به او هم بیاموزاند...
محمدتقی متولد «هزاوه» است. روستایی در دو فرسخی سلطانآباد (اراک کنونی).
● از هزاوه تا سن پطرزبورگ
آن زمان هنوز این آقازاده بازیهای قرن جدید مد نشده بود و تقی حسابی شانس آورد که آقازادههای آقای قائم مقام زیر آبش را نزدند و به همین دلیل هم تقی یکی یکی و دو تا دوتا پلههای ترقی را در نوردید. اول سرپرست طویله شد، بعد منشی قائم مقام، بعدتر لشکرنویس و محرم اسرار او و دست آخر هم مستوفی نظام. تقی آنقدر این پلهها با سرعت بالا رفت که تا به خودش آمد دید شده است حاکم آذربایجان و دو سفراساسی هم رفته است به روسیه و با نیکلای اول حسابی رفیق شده است، تا آنجا که امپراتور یک انفیه دان مرصع به او هدیه داد! از طرفی روسی را هم مثل بلبل حرف میزد.
البته محمدتقی در سفرهایش مثل بقیه هیئت اعزامی نمیرفت به گشت و گذار و نمینشست به عیش و نوش، بلکه آنقدر از این کارخانه به آن کارگاه و از این دانشگاه به آن مدرسه میرفت که همه هیئت اعزامی کلافه میشدند و رویشان کم میشد... و میدید و میدید که چه قدر فاصله است میان مملکتش و این همسایه دیوار به دیوار شمالی. مینویسد: «روزی به مسکو به دانشگاهی رفتیم که ریاست آن را بانویی به عهده داشت، در این مرکز علمی بیشتر علوم و فنون تدریس میگردید و دانشجویان نیز شبها در جوار همان دانشگاه استراحت میکردند زیرا افراد با استعداد را از شهرهای مختلف گردآوری کرده تا پس از پایان مراحل تحصیل به زادگاه خویش بازگردند.»
همین مشاهدات ریز و جزئی بود که روشن میکرد امیر فکرهایی در سر دارد و نقشهها دارد برای به سامان در آوردن اوضاع مملکت نابه سامانش.
● محمدتقیخان امیرکبیر میشود...
محمدشاه مرد! ناصرالدینشاه از تبریز به تهران آمد و چهار زانو نشست روی تخت سلطنت. البته نه همین طوری الکی! بل با تدبیر میرزا تقیخان که تا چند لحظه دیگر میتوانیم رسما امیرکبیر صدایش بزنیم و حالا شاهی بر مسند نشسته که به فکر اصلاحات بود اما دمدمی مزاجانه و بیهدف و اگر نداشت وزیری مثل امیر را، با شراکت در قتل کدام مرد بزرگ میتوانست به تاریخ بفهماند که چه قدر بیلیاقت است!
امیرکبیر، حالا شده بود صدر اعظم و شخص دوم مملکت فخیمه ایران. البته کسوت صدارت هوس برانگیز است و مدعی هم زیاد دارد. میرزا آقا خان نوری- تبعیدی کاشان- آصفالدوله، میرزا نصرا... صدر الممالک اردبیلی، حاج میرزا آقاسی. اما میرزا تقی خان که شاه جوان بسیار به میرزا تقیخان علاقهمند بود و میرزا هم حکم معلمش را داشت و هم پدرش را، شد صدر اعظم و البته نامههای زیادی وجود دارد که این رابطه صمیمانه را اثبات میکند.
«قربانت شوم الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی (خواهر ناصرالدین شاه و همسر امیرکبیر) به شکستن لبه نان مشغولم خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله نمیشود».
● گفت آنچه یافت مینشود آنم آرزوست
هر شخصیتی را باید در چارچوب زمان و مکانی که در آن زندگی میکند شناخت. امیرکبیر هم در دورهای پا به سیاست ویران شده ایران گذاشت که شاهان قاجاری مملکت را گذاشته بودند در طبق اخلاص و خیرات میکردند به دول بریتانیای کبیر و روسیه. و هر کس هم که از راه میآمد و پست و مقامی میگرفت، یک لگد میزد به این مرده نیمه جان مملکت فخیمه- و تا جایی که میتوانست میبلعید. بگذریم از اینکه اکثر رجال دولتی خودشان را در اقساط بلند مدت فروخته بودند به دول استعماری.
● امیرکبیر در مسلخ کینه توزی بدخواهان
این مورخان پدر آمرزیده آنقدر متناقض و در هم از جریان قتل امیرکبیر نوشتهاند که تابلوست غرض و مرضی در کارشان بوده. البته طبق شواهد و اسناد از همه به حقیقت نزدیکتر روایت حقایق نگار خورموجی است چه اسم بامسمایی- که جریان را از زاویه توطئه علیه امیر و قتل او پیش میبرد نه مرگ طبیعی در اثرکسالت مزاج.
● این هم سند بیلیاقتی ناصرالدین شاه
«چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است شمارا از آن کار معاف کردیم. باید با کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید و یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است فرستادیم، به آن کار اقدام نمایید تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قابل باشند واگذاریم.»
بیتردید آنها که امیر حقوق و مزایای مفتخوریشان را قطع کرده بود از روز نخست رویای این عزل و سپس آن قتل را در سر میپروراندند و از نخست شروع کرده بودند به تخریب امیر نزد شاه و اینکه اگر امیر اندکی دیگر قدرت و محبوبیت نزد عامه به دست آورد رسما دست ناصرالدین شاه و ایل و تبارش را از سلطنت کوتاه خواهد کرد.
تازه همین شاه عجول و دهن بین پس از عزل امیر و روانه کردنش به کاشان برای تبعید مینویسد: «به خداقسم اگر کسی چه در حضور من چه پیش اشخاص دیگر یک کلمه بیاحترامی درباره شما بکند، پدر سوختهام اگر او را جلو توپ نگذارم.»
امیر که تبعید شد بدگویان کارو کاسبیشان نزد شاه سکه شد و تا حکم قتل امیر را از شاه نگرفتند خیالشان آسوده نشد.
و حالا حمام فین به یاد میآورد صحنهای را که امیر خون آلود و بیجان بر زمین افتاد در حالی که با بریدن رگهایش گویی رگهای ترقی و پیشرفت ملت ایران بریده شد.
ناصرالدین شاه سالها پس از قتل امیر گفت: «اگر ما در اوایل سلطنت خود تجربه امروز را داشتیم مرحوم میرزا تقیخان امیرکبیر امروز صدر اعظم این مملکت بود.». «کشتن امیر از اشتباهات دوران جوانی ما بود»
● اصلاحات مالی
امیر که آمد حاج میرزا آقاسی وزیر سابق- خزانه را آب و جارو کرده بود و تر و تمیز داد دستش. دریغ از یک پاپاسی. اصلا پول پیشکش، به اندازه همه عمرش بدهی ارث گذاشته بود برای امیر. میگویند امیر همه طلبکارها را راضی کرد. ۱۰ تا ۵۰ درصد حقوق مستمری بگیرهای دربار را کم کرد، برای هر شهرستان و استان دفاتر دخل و خرج جداگانهای را تنظیم و مالیاتهای معوقه را با روشهای جدید وصول کرد. حقوق شاهزادگان و متنفذین مفتخور دربار را کم... نه! به طور کلی قطع کرد، حتی وقتی انگلیس شروع کرد به التماس و در خواست بعد هم تهدید، امیر حاضر نشد دوباره حقوق وابستگان آنها را برقرار کند! و از همه جالبتر زورش به شخص اول مملکت هم رسید و حقوق شاه را از ۶۰ هزار تومان به ۱۰ هزار تومان تقلیل داد. اما شاه هیچ دستوری مبنی برای برگردان حقوقش نداد! و حتی حاضر شد بنا به ملاحظات مالی که امیر شیرفهمش کرده بود دیگر به تفریح و گردش نرود و ولخرجیهای گزاف نکند. امیر این سیاستهای ریاضتگونه را آنقدر ادامه داد که نه تنها بدهیها صاف شد بلکه خزانهتر و تمیز مملکت انباشته شد از نقدینگی برای آبادانی و ترقی ایران.
● اقدامات علمی
امیرکبیر را اگر به اصلاحات کشاورزی و صنعتی و نظامیاش نشناسند حتما با «دارالفنون» و «وقایعاتفاقیه»اش میشناسند. مدرسهای که در سال ۱۲۲۸ ه.ش تاسیس شد و معلمین اتریشی به دستور امیر به ایران آورده شدند برای دانش آموختن به محصلان و دانشجویان ایرانی. بدون شک انتخاب معلمان اتریشی هم خودش گامی بوده برای رها شدن از وابستگی به آن دول معلومالحال. جالب است بدانید که دارالفنون مجهز بوده به آزمایشگاه فیزیک و شیمی و داروسازی و چاپخانه و کتابخانه. البته امیرکبیر دارالفنون را زمانی ساخت که ما هنوز در ایران دبستان همگانی به معنای متعارف امروزیاش نداشتیم اما امیر برای برنامههایش نیاز فوری و مبرم داشت به متخصص داخلی و غیر وابسته و شاید این همان راه میانبر بود برای رسیدن به هدف. اگر چه بعدها یعنی سالها پس ازشهادت امیر تعدادی از فارغالتحصیلان دارالفنون شدند اعضای جمعیت فراماسونری، بیشک این چیزی از ارزش کار امیر کم نمیکند. زمانی دارالفنون افتتاح شد و استادان اروپایی به ایران آمدند که امیرکبیر از صدارت عزل شده بود. در نهایت میتوان گفت دارالفنون اولین دانشگاه ایران به شیوه نوین است.
● حمایت از صنعت
کارخانه بلورسازی تهران، اصفهان و قم، کارخانه کاغذسازی تهران، حریربافی کاشان، نخریسی تهران، چلواربافی تهران، کالسکهسازی اصفهان و چینیسازی تهران و... تنها چند نمونه از تاسیسات صنعتی امیرکبیر است. او آنقدر به کارهای داخلی و دستی بها میداد که تا میدید کسی دستش به کاری گرفته و ماهر است فورا امتیاز چند ساله تولید آن کالا را با هزینه تاسیس کارگاه میگذاشت کف دستش و میگفت: بسما... این گوی و این میدان. همین شد که شالهای دست باف کرمانی شدند رقیب جدی شالهای معروف کشمیری برای همین بود که اسم آن شالها را گذاشتند شال امیری. سردوشیهای کار دست «بانو خورشید» روی لباسهای فرم نظامیان امیر حکایت از این ذوق و سلیقه و نگاه بومی داشت و قضیه ساختن سماور داخلی برای بریدن پای کالای روسی هم که تکرار مکررات است.
● وقایع اتفاقیه
روزنامه دولتی مملکت ایران- دارالخلافه تهران. چاپ سنگی دوره انتشار: هر پنجشنبه، نخستین شماره ۱۷ بهمن ۱۲۲۹.
مسئولان دولتی موظفند بخوانند.
روزنامه هنوز چیز تازه و عجیبی است. اکثر مردم سواد خواندن و نوشتن ندارند و «وقایعاتفاقیه» از آن اتفاقهاست. مسئولان با سواد دولتی هم باید بخوانند تا همراه روزنامه فرهنگ خواندنش هم جابیفتد.
«از آنجا که همت حضرت اقدس شاهنشاهی مصروف بر تربیت اهل ایران و استحضار و آگاهی آنها از امورات داخله و وقایع خارجه است، لهذا قرار شد که هفته به هفته اخبار همایون و اخبار داخله مملکتی و غیره را که دول دیگر گازت مینامند در دارالطباعه دولتی زده شود و به کل شهرهای ایران منتشر گردد که اهالی ممالک ایران نیز در هر هفته از اخبار دارالخلافه مبارکه و غیره اطلاع حاصل نمایند.»
● مذهب
رابطه امیر با مذهب از آن رابطههای بحث برانگیز و نامکشوف است. اینطور نبوده که امیر کاری به کار مذهب نداشته باشد و سرش توی لاک خودش و اصلاحات پر سرو صدایش باشد. اتفاقا اکثر هم عصران و مورخان و محققان جدید، امیر را به لحاظ فردی، مردی مذهبی و پایبند میدانند. نمونهاش هم اینکه در اواخر عمر ثلث اموالش را برای کارهای عامالمنفعه در نظر میگیرد که به اصطلاح میگویند، رد مظالم. یا اینکه در دوره صدارتش منع میکند که روی کاغذهای باطله آیات قرآن چاپ شود چرا که دکانداران از آن استفاده میکنند و این بیحرمتی به آیات کتاب خداست. از طرفی دستور اکید بر منع خرید و فروش مشروبات الکلی و میگساری صادر میکند و اراذل و اوباش مست را با شدیدترین مجازاتها تنبیه میکند. اما آنچه بیش از همه در اقدامات مذهبی امیر به چشم میآید سرکوب شدید «بابیه» و نیز شکستن سنت «بستنشینی» است.
امیر معتقد بود بستنشینی و پناه بردن مجرمان به اماکن مقدس نوعی فرار از قانون و تعطیل قانون است. البته میگویند او برای لغو سنت دیرینه بستنشینی با شیخالاسلام وقت مشورت کرد و از او هم تایید گرفت. اما این اقدام امیر بیشک به نفع امنیت عمومی مردم بود. از طرفی امیر در تعزیهداری و روضهخوانی هم تغییراتی به وجود آورد، او میگفت خواندن اشعار سبک و نارسا در شان سیدالشهدا نیست و باید اشعاری رسا و زیبا برای ایشان سرود. اما امیر در رفتارش با اقلیتهای مذهبی به شدت نرمش نشان میداد و انعطافپذیر بود جز در یک مورد و آن هم برخورد شدید با فرقه بابیه این فرقه ساخت دست استعمار بود که امیر فتوای قتل «علیمحمد باب» را از علما گرفت و آن را اجرا کرد، سایر بابیها تحت تعقیب قرار گرفتند و به شدیدترین شکل ممکن مجازات شدند.
● مهد علیا
همسر محمدشاه، مادر ناصرالدین شاه، فتنه دربار! طرفدار سرسخت انگلیس و نیز طرفدار سرسخت میرزا آقاخان نوری، خود فروخته بریتانیای کبیر.
▪ اتهامات: خبر چینی، نشر اکاذیب، دروغ پردازی علیه امیرکبیر، شراکت در عزل و قتل امیر.
▪ سند همکاری با انگلیس: کاردار سفارت انگلیس در گزارشی به وزارت خارجه انگلستان نوشته: «در ملاقات خصوصی که با مهد علیا نمودم او به من اطمینان داد که دائما به شاه تلقین خواهد شد که نظریات و راهنماییهای انگلیسیها را بپذیرد.»
نویسنده: الهام یوسفی
منابع:
۱. امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت، خوارزمی
۲. زندگانی میرزا تقیخان امیرکبیر، حسین مکی
۳. امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار، آیت ا... هاشمی رفسنجانی
۴. حقایق الاخبار ناصری، میرزا جعفرخان خورموجی (حقایق نگار)
۵. میرزا تقیخان امیرکبیر، عباس اقبال آشتیانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست