پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

بهاری اگر نیست ...


بهاری اگر نیست ...

اگر با نگاه غریبانه‏ات‏
غزل های باران گره خورده بود
و یك‌شب تو را انتظار
به سمتِ صفای سحر برده بود؛
اگر عاشقی‏
لبِ بام تنهایی‏ات لانه داشت‏
و در باغ دستانِ بی‏حاصلت‏
نفس …

اگر با نگاه غریبانه‏ات‏

غزل های باران گره خورده بود

و یك‌شب تو را انتظار

به سمتِ صفای سحر برده بود؛

اگر عاشقی‏

لبِ بام تنهایی‏ات لانه داشت‏

و در باغ دستانِ بی‏حاصلت‏

نفس های سبزِ صنوبر قدم می‏گذاشت،

به شوق تماشای آبی‏ترین لحظه‏ها،

به آغوش دریا نمی‏آمدی؟!

و در جستجوی نسیمی كه از دل ترا خوانده بود،

به دیدار آیینه آیا نمی‏آمدی؟!

***

در این فصلِ عریانیِ شاخه‏ها

كه امواج باد

تمام غزل‌های اندیشه را چیده است،

بهاری اگر نیست در یادمان،

بیا با نسیم اذان‏

و با عطر صبحی كه در كوچه پیچیده است،

دلت را ببر تا بهار...

واز دفتر خاطرات سپدارباغ

سرآغاز یک زندگی را برایم بخوان...

معصومه نجفی مطیعی