دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

اعـتکاف از منظر روان پـزشکی


اعـتکاف از منظر روان پـزشکی

شخصیت انسان به قطبیت های گوناگونی تقسیم می شود که از جمله آنها قطبیت برونگرایی – درونگرایی است برونگرا به بیرون حرکت می کند و به سوی جهان می رود

شخصیت انسان به قطبیت‌های گوناگونی تقسیم می‌شود که از جمله آنها قطبیت برونگرایی – درونگرایی است. برونگرا به بیرون حرکت می‌کند و به سوی جهان می‌رود...

درونگرا جهان درون خود را دوست‌تر دارد و از اندیشه و مطالعه لذت می‌برد. همه ما، هر دو گرایش را داریم اما به ابراز یکی از آنها مستعدیم به نحوی که دیگری را رشدنایافته می‌گذاریم. جامعه امروز، برونگرایی را تشویق می‌کند یعنی سوگیری به سوی دیگران و جهان خودآگاه. کارمایه برونگرایان به خارج معطوف است. به وسیله عوامل بیرونی برانگیخته می‌شوند و تحت‌تاثیر قرار می‌گیرند. آنان می‌کوشند شرایط را مطابق سرمشق خود دوباره بسازند.

معمولا درونگرایی، یعنی سوگیری به جهان درونی، در جوامع امروز تشویق نمی‌شود. کارمایه درونگرایان نخست به درون و سپس به سوی واقعیت بیرونی جریان می‌یابد. درونگرایان در ارتباط با اشخاص و اشیاء بی‌اعتمادند. آنان کناره می‌گیرند و تامل را بر عمل برتری می‌دهند. آنان نخست به جهان درون توجه دارند و سپس تعیین می‌کنند که جهان بیرون چگونه مناسب است.

برونگرایان افراطی ممکن است به خود و نسبت به زندگی درونی دیگران بدون حساسیت به نظر برسند. گرایش متعادل، هم درونگرا و هم برونگرابودن است اما معمولا دیده می‌شود که در یک شخص، گرایشی خودآگاهانه رشد یافته و گرایش دیگر در ناخودآگاه باقیمانده است.

همانگونه که در کتاب «کارل گوستاو یونگ» و «روان‌شناسی تحلیلی او» (نشر دانژه، چاپ سوم ۱۳۸۹) آورده‌ام، به عقیده یونگ، چهار کنش وجود دارد که ما به وسیله آنها موقعیت خود را در جهان، و در دنیای درون تعیین می‌کنیم. این ۴ کنش را می‌توان در دو قطبیت متفاوت جای داد:

الف) قطبیت حس- اشراق. به ادراک مربوط می‌شود. آن نوع ادراک که یونگ آن را «سوگیری حواسی» می‌خواند، وابسته به محرک و با ویژگی‌های اینجا و اکنون واقعیت منطبق است، اما نوع اشراقی جزئیات را محو می‌کند اما تصویر کلی را درمی‌یابد.

نوع حسی که در جامعه امروز صنعتی تشویق می‌شود، از کنار هم چیدن جزییات به فهم موقعیت می‌رسد. نوع اشراقی پیش از کوشش برای جذب اجزا، موقعیت کلی را درمی‌یابد. نوع حسی درختان را می‌بیند و نوع اشراقی جنگل.

ب) قطبیت اندیشه‌ورزی– عاطفه‌ورزی: با پردازش اطلاعات و قضاوت سر و کار دارد. در سوگیری اندیشه‌ورزی، داده‌ها طبق اصول منطقی ارزیابی می‌شوند. اما عاطفه‌ورزی در قطب مخالف (یا شاید مکمل) آن قضاوت‌‌ها را از طریق فرایندهای به ظاهر غیرمنطقی – که با ارزش‌ها و فهم روابط، مرتبط است – انجام می‌دهد. در روابط اجتماعی، نوع اندیشه‌ورز با مردم برحسب طبقه اجتماعی با سنت نزاکت برخورد می‌کند و نوع عاطفه‌ورز برحسب ارتباط جاری با آنان یا بر مبنای عواطفی که به آنان دارد، با دیگران روبرو می‌شود. جامعه امروز، مشوق اندیشه‌ورزی به بهای کم‌توجهی به عاطفه‌ورزی است. طبیعت این ۴ کنش که در دو قطبیت مجزا قرار دارند، با مثالی روشن‌تر می‌شود. شخصی را فرض کنیم که کنار رودخانه‌ای ایستاده است. اگر در این فرد کنش عاطفه‌ورزی مسلط باشد، محو زیبایی رودخانه می‌شود. اگر کنش اندیشه‌ورزی در او تسلط داشته باشد، می‌کوشد رودخانه را به طور علمی از نظر زمین‌شناسی بررسی کند. اگر کنش حس بر او مسلط باشد، رودخانه را همانگونه که است می‌بیند، بدون آنکه عاطفه یا اندیشه ویژه‌ای در او پدید آید، مانند اینکه به تماشای عکسی از آن رودخانه مشغول باشد. سرانجام، اگر کنش اشراق و شهود در این فرد مسلط باشد، رودخانه را رمزی از طبیعت تلقی می‌کند که معنای باطنی ژرفی در آن نهان است: بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین/ کین اشارت زجهان گذرا ما را بس

آنگونه که آوردم، در جامعه ما نیز به تأسی از جوامع صنعتی، بر گرایش‌های برونگرایی، حسی و اندیشه‌ورزی گاهی آگاهانه و گاه ناآگاهانه، تاکید می‌شود. این به قیمت کم‌توجهی به کنش‌های درونگرایی، عاطفه‌ورزی، و اشراق تمام می‌شود. در نتیجه عدم تعادلی پدید می‌آید که نمود آن تنش و اضطراب و خستگی و احساس نارضایتی و عدم کمال است. اعتکاف به عنوان یک سنت و روش ارزشمند، باعث توجه به آن کنش‌های شخصیتی می‌شود که مغفول مانده‌اند. فهم انسان از خود و از جهان برمبنای درون خود، عاطفه و شهود بیشتر می‌شود. به این ترتیب اعتکاف راهی به سوی خودشناسی است که در نهایت به خداجویی و خداشناسی منتهی می‌شود و مسیر سلامت روانی و اجتماعی را درمی‌نوردد. در باب اعتکاف، از دیدگاه روان‌پزشکی زیاد است اما در اینجا فقط به قطره‌ای ازین دریا اکتفا شد.

دکتر فربد فدائی

مدیر گروه روان‌پزشکی

دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی