چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

مرز باریک موفقیت و شکست


مرز باریک موفقیت و شکست

از آنجایی که جوانان از قدرت تشخیص بالایی برخوردار هستند و به سرعت دورویی در گفتار و رفتار والدینشان را تشخیص می دهند, اگر آنها متوجه تضادهای آشکار بین اعمال و گفتار والدینشان شوند, احتمالا به شدت عکس العمل نشان خواهند داد, اما به عنوان فردی مستقل و مسئول باید مراقب باشند تا چیزهایی را که سال های اولیه زندگی شان مشاهده کرده و یا فرا گرفته اند به کار بندند

از آنجایی که جوانان از قدرت تشخیص بالایی برخوردار هستند و به سرعت دورویی در گفتار و رفتار والدینشان را تشخیص می دهند، اگر آنها متوجه تضادهای آشکار بین اعمال و گفتار والدینشان شوند، احتمالا به شدت عکس العمل نشان خواهند داد، اما به عنوان فردی مستقل و مسئول باید مراقب باشند تا چیزهایی را که سال های اولیه زندگی شان مشاهده کرده و یا فرا گرفته اند به کار بندند.

همان طور که والدین همواره نسبت به موفقیت و خوشبختی و سلامتی روح و جسم فرزندان خود دغدغه دارند، لازم است که به فرندانشان نشان دهند که انسان می تواند با وجود تمام مشکلات در دنیا خوشبخت و راضی باشد و این امر فقط از طریق الگوهای رفتاری والدین به فرزندان انتقال داده می شود. چرا که اثر اعمال و رفتار والدین بر روی نوجوانانشان بسیار تأثیرگذارتر از اثر نصیحت و سخنان هر چند زیبا و دلنشین است.

شرلی کارل روانشناس مؤسسه لودز در منچستر به والدینی که مطمئن هستند می توانند تأثیر عمیقی روی آینده فرزند خود داشته باشند، نصیحت می کند که کار زیادی نمی توانید انجام دهید، جز اینکه کمتر به دنبال بحث و درگیری باشید و سعی نکنید تمامی رفتار و حرکات او را زیر ذره بین بگذارید. بدون شک این عمل موجب خشنودی همه شما خواهد شد.

پدر و مادرها، با دیدن موفقیت فرزندانشان، معمولا همان حرف های تکراری همیشگی را به زبان می آورند. تقریباً تمامی این اظهارنظرها و پیام ها، کما بیش بیانگر یک احساس هستند: «ما واقعا به تو افتخار می کنیم.»

ابراز چنین احساسی در هنگام موفقیت فرزندان، کاملا طبیعی به نظر می رسد، اما این عبارت این احساس را به وجود می آورد که حس غرور و افتخار والدین در زمان موفقیت فرزندانشان به نوعی نشانگر رضایت کامل والدین از عملکرد خود است.

آنها حتما مایلند به دیگران تفهیم کنند که به عنوان یک پدر و مادر نمونه، وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده اند و به خاطر این عمل باید از آنان قدردانی شود. و به این ترتیب پیروزی فرزندانشان را تمام و کمال و به راحتی به خود نسبت می دهند.

این عمل آنان مرا متعجب می کند. به دلیل آنکه از دیدگاه روانپزشکی، به آن روی سکه نیز باید توجه داشت.

به گفته این روانشناس برجسته والدینی هستند که فرزندان سر به راهی ندارند؛ فرزندانی که رو به اعتیاد آورده، با پلیس و قانون درگیر شده یا در زندگی با شکست روبه رو می شوند. در این زمان، احساس گناه به شدت گریبانگیر این والدین شده و آنان را بر آن می دارد تا به اشتباه خود پی ببرند.

تصور اینکه موفقیت ها یا شکست های فرزندان در مرحله اول به حساب والدین گذاشته شود، رفتاری خودخواهانه به نظر می رسد، واضح است که به کار بستن خشونت علیه فرزندان؛ خشونت های بدنی و روحی، لطمات جدی جبران ناپذیری روی آنان خواهد گذاشت با این حال، نمی توان این طور استنباط کرد که والدین با رسیدگی به امور فرزندان، عشق ورزیدن و فراهم آوردن محیطی متعادل و مناسب برای رشد آنان، نسبت به تمامی اعمالی که در آینده از آنان سر می زند، مسئول هستند.»

در واقع فرزندان مایل هستند به عنوان موجودی مستقل برای خود تصمیم گیری کنند. بنابراین در اصل نسبت به تصمیماتی که می گیرند و نسبت به موفقیت ها و شکست هایشان با توجه به آن تصمیم مسئول خواهند بود.

بنا به گفته این روانشناس والدین شاید بتوانند از طریق گفتار و نصیحت کردن، ارزش ها و رفتارهایی که از نظرشان درست تلقی می شوند را به فرزندان خود منتقل کنند اما در اصل از طریق اعمال و رفتار خود آنهاست که می توانند به عنوان نمونه و الگو، اعتقادات و عقاید اصلی خود را به فرزندانشان انتقال دهند.

اضطراب و نگرانی مسری است. زمانی که والدین مضطرب می شوند، فرزندان آن را به خوبی احساس کرده و تحت تأثیر این اضطراب و پریشانی قرار می گیرند. این حس، از همان دوران کودکی یعنی زمانی که کودک هنوز قادر به تکلم نبوده و نمی تواند احساسات خود و احساسات اطرافیانش را بیان کند، شروع می شود.

زندگی اغلب پدر و مادرها، با به دنیا آمدن اولین فرزندشان، نامنظم و دشوار شده و دستخوش تردید و ناامنی می شود. خستگی جسمی، به خصوص تغییر ساعات خواب، به انسان فشار می آورد و اینکه مرتباً از خود بپرسیم که آیا کارمان را درست انجام داده ایم یا نه، کاملا طبیعی به نظر می رسد و دقیقاً نمی دانیم از چه کسی می توانیم کمک بگیریم. نصایح و کمک های اطرافیان همیشه کارساز نیستند. پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز در این زمینه نمی توانند کمک زیادی بکنند.

کتاب های متعددی که در این درباره به چاپ رسیده اند نیز گاه دربرگیرنده یک سری عقاید ضد و نقیض می باشند.

یکی از اساسی ترین اختلاف نظرات کارشناسان در زمینه تربیت فرزندان، موضوع «نظم و انضباط» بوده که همانند دفاع از باورها و اعتقاداتمان، نسبت به آن جبهه گیری کرده و تعصب نشان می دهند.

از نظر کارل دیدگاه و نظریه افراطیون در امور تربیتی هم، بر پایه یک پیش فرض بنا شده که در آن هیچ گونه تغییر و یا نرمشی راه ندارد. بنابراین دیدگاه، فرزندان به طور فطری و ذاتی فقط به خواسته های خود توجه دارند و برای آن که به موجوداتی با انضباط و اجتماعی تبدیل شوند، باید در زمان سرپیچی از دستورات و ممنوعیت ها، با تنبیه و محدودیت های شدیدی روبه رو شوند.

در امر تربیت، والدین خود را کاملا حق به جانب دانسته تا به جای اعمال راهکارهای روانشناختی، از طریق فشار و اجبار بر فرزندان غلبه یابند.

اکثر این روش های تربیتی برای نوجوانان حول محور فراگیری ادب و نزاکت و فرمانبرداری از والدین، دور می زند.

والدین چگونه می توانند آرامش خانواده را با وجود جوانانی که با بی خیالی فقط به فکر تفریح و خوشگذرانی هستند، حفظ کنند؟ اصول تربیتی که بر پایه بینش تندروها و افراطیون یعنی روش های سفت و سخت بنا شده است، بر این باور است که تنها روش مهار کردن سرگردانی ها، خطاها، اعمال دستورات جدی و ممنوعیت های شدید است.

در عین حال، والدین می توانند دیدگاه ملایم و خوشبینانه تری را برگزینند، چرا که روش تربیتی به هر شکلی که باشد، فرزندان با دریافت عشق و محبت و پشتیبانی از جانب والدینشان، در آینده به انسان های شادتر و مفیدتری تبدیل خواهند شد.

این روش که بر پایه مهربانی و نرمش بیشتری بنا شده، در برابر رفتار فرزندان، محدودیت های معقولانه و مناسب تری را در پیش می گیرد و از کشمکش و حس کینه و انتقامجویی بین والدین و فرزندان جلوگیری می کند. باید به این نکته توجه داشت که موفقیت والدین درامر تربیت، به دلیل آگاهی و حق به جانب بودن آنان نیست، مجازات بدنی نیز ممنوع و قدغن شمرده شده، چرا که این نوع تنبیهات، حاصلی جز ترس و خشونت به همراه ندارد.

درعلم روانشناسی، به موضوع مهمی پی برده اند. طیف اصول تربیتی فرزندان، به هرشکل و صورتی که باشد، از روش های آمرانه و سخت گرفته تا روش هایی با انعطاف و نرمش بیشتر، اگر فرزندان احساس کنند که در محیط خانواده از عشق و احترام برخوردار هستند، والدین می توانند در امور تربیتی فرزندان، به موفقیت برسند.

والدین همچنین موظف هستند درمواردی که امنیت و رفتار فرزندانشان تحت تاثیر قرار می گیرد، محدودیت هایی را معین کنند.

فرزند نیز باید بیاموزد تا جلوی خشم و پرخاشگری خود را بگیرد. درعین حال می توان دریافت که بحث و کشمکش میان اعضای خانواده، موجب خستگی و دلسردی و راحتی نزاع شدید و همچنین موجب پیدایش خواسته بیمارگونه و غیر معقول والدین برای کنترل و در دست گرفتن همه امور و افزایش احساس اضطراب بین خود و فرزندان می شود. و در این میان، فقط والدین هستند که می توانند مانع بزهکاری و ارتکاب جرم فرزندان شوند.

از طرف دیگر، زمانی که والدین فقط درمورد موضوعات کم اهمیت تری نظیر غذا خوردن به موقع فرزندان و یا مرتب کردن اتاقشان، به خود نگرانی راه داده و با این گونه پرسش ها موجب آزار فرزندان شوند، این موضوع منجر به بحث و مشاجره بی نتیجه درخانه می شود. کسانی که از وسایل نقلیه عمومی استفاده کرده و یا در سوپر مارکت هایی بزرگ در رفت و آمد هستند، شاهد صبر و تحمل زیاد پدر و مادران نسبت به فرزندان شیطان و شلوغ در این مکان ها بوده اند.

مشکل این است که چگونه می توان بدون استفاده از تهدید و یا ایجاد ترس و وحشت درنوجوان، به او فهماند که در دنیا تنها نیست و باید به خواسته دیگران نیز احترام بگذارد؛ چرا که این امر بدون آنکه از پرخاشگری او بکاهد. نوعی مقاومت منفعل را به او می آموزد.

همانند دیگر جنبه های زندگی، هرچیزی که از حد تعادل خارج شده و به سمت افراط و تفریط پیش رود، خطرناک می شود. می توان طیفی را درنظر گرفت که در یک سوی آن روش سخت و افراطی و در سوی دیگر روش سهل انگاری و بی توجهی قرار دارد. اما این طیف بیشتر به یک دایره شباهت دارد.

روانشناسان معتقدند جوانانی که شدیداً توسط خانواده هایشان کنترل می شوند، هیچ گونه محدودیتی برای خودشان تعیین نمی کنند چرا که عادت کرده اند همیشه از دستورات و قوانینی که توسط دیگران و از خارج برآنان وضع و تحمیل می شود،اطاعت کنند.

بنابراین به محض آنکه این محدودیت از خارج قطع شود، خود به تنهایی قادر به ایجاد محدودیت برای خود نیستند. از سوی دیگر، پرورش درخانواده ای که هیچ گونه نظم و ترتیبی برآن حاکم نیست این امکان را که فرزندان با شناخت لازم و کافی از زندگی، به خواسته دیگران احترام گذاشته و با آنان کنار بیایند را از آنان سلب می کند.

بهترین و در عین حال جسورانه ترین عمل در زندگی، توانایی انسان در لذت بردن از لحظات زندگی است. زندگی فانی و گذراست و همیشه احتمال وقوع فاجعه و یا حادثه ای ناگوار در زندگی وجود دارد. در این میان، نشان دادن خوشبختی به فرزندانمان، مفیدترین چیز است که می توانیم به آنان انتقال دهیم. شوخ طبعی نیز می تواند در این زمینه موثر باشد.

علیرضا سزاوار