چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

اهمیت اولین سال زندگی مشترک


اهمیت اولین سال زندگی مشترک

گفت وگو با دکتر «عزت الله کردمیرزا» در مورد طلاق عاطفی

شواهد نشان می‌دهد آمار طلاق عاطفی دو برابر طلاق رسمی و قانونی است. کارشناسان از این طلاق به عنوان یک رویداد خاموش در خانواده نام می‌برند که در هیچ‌جا ثبت نمی‌شود و از بیرون نمود عینی ندارد اما خطرناک‌ترین نوع طلاق محسوب می‌شود. علایم این نوع طلاق را می‌توان از طریق عدم توجه به خواسته‌های همسر و سرکوب شدن نیازها، مخدوش شدن نقش‌های خانواده، فقر و کمبود عاطفه، تحلیل ساعات گفت‌وگو و... مشاهده کرد. در زمینه طلاق عاطفی، علل به وجود آمدن آن و توصیه و راهکارهایی در جهت پیشگیری از آن با دکتر عزت‌الله کردمیرزا، متخصص روانشناسی و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت‌وگو کرده‌ایم که در زیر می‌خوانید:

● تعریف شما از طلاق عاطفی چیست؟

اول باید به تعریف کلمه طلاق بپردازیم. در ادبیات، لغت طلاق به معنای بیزاری یعنی حس منفک شدن کامل یا حسی که به قطع یک ارتباط و پیوند اشاره دارد اما در مورد طلاق عاطفی باید گفت: فرآیند این نوع طلاق از زمانی آغاز می‌شود که یک رابطه گرم منفک شود و طرح زندگی زوج به جای «ما»، «من» شود.

● طلاق عاطفی چگونه اتفاق می‌افتد؟

گام‌هایی که زوج‌ها را از یک پیوند کامل به جدایی می‌رساند شامل مراحل زیر است:

گام اول، طلاق هیجانی است که برخی آن را به طلاق عاطفی تعبیر می‌کنند به این معنا که زوج‌ها جذابیت‌شان را برای یکدیگر از دست می‌دهند یا اینکه ممکن است یکطرفه باشد مثلا زن برای مرد دیگر جذابیت نداشته باشد یا بر عکس. در این مرحله بین آنها فاصله شکل می‌گیرد.

گام دوم، طلاق روانشناختی است. در این مرحله زوج‌ها علاوه بر اینکه دیگر هیچ جذابیتی برای هم ندارند، حس تنهایی به سراغ‌شان می‌آید. یعنی اینکه دیگر حرف مشترکی با هم ندارند و حرف‌های یکدیگر را نمی‌فهمند، سر یک میز غذا خوردن برایشان معنا و مفهومی ندارد، تفریحات مشترکی ندارند و.... اینجا نقطه برش زن و شوهر است. در این نقطه است که به هر دلیلی رابطه‌های فرا زناشویی، تخریب‌های شخصیتی، اختلال‌های شخصیتی، افسردگی، سردمزاجی و مشکلات زناشویی رخ می‌دهد. بعد از پایان این دو مرحله زوج‌ها وارد فاز طلاق عاطفی می‌شوند.

گام بعدی، مرحله طلاق اقتصادی است که مربوط به نحوه پرداخت مهریه، نفقه و... می‌شود.

و در نهایت آخرین مرحله، طلاق اجتماعی است که روابط مشترک منفک می‌شود و در اینجا جدایی مطلق صورت می‌پذیرد.

همان‌طور که متذکر شدم از باور من طلاق عاطفی پس از پایان دو مرحله اول است جایی که زوج‌ها جذابیت‌شان را برای یکدیگر از دست داده‌اند و احساس تنهایی می‌کنند. در اینجاست که شخص سوم و دیگری جایگاه مهمی پیدا می‌کند. البته باید گفت الزاما نفر سوم، رقیب عشقی نیست بلکه می‌تواند یک دوست یا یک همنوع باشد که گوش شنوا داشته باشد.

● علل عمده شکل‌گیری این نوع طلاق را در چه می‌دانید؟

بخشی از این علل را می‌توان در قبل از ازدواج دانست، که به سطح انتظارات فرد از ازدواج بازمی‌گردد. مسلما هرکسی برای خود تعریفی از زن و مرد ایده‌آل خود دارد چه درست و چه غلط. حال اگر آن انتظارات و باورها درست شکل نگرفته باشد و از زندگی واقعی دور باشد، مساله‌ساز می‌شود، مورد دیگر به شناخت اجتماعی درستی از اینکه همسر مناسب باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد، بازمی‌گردد اما برخی اصلا به این موضوع اهمیت نمی‌دهند مثلا برای آنکه از خانواده‌اش فرار کند تن به ازدواج می‌دهد در این‌صورت انتخاب ما با خواسته‌هایمان نامتناسب می‌شود و این را باید بدانیم که ما زندگی اولیه و خانواده را خودمان انتخاب نکرده‌ایم اما همسرمان را می‌توانیم خودمان انتخاب کنیم. حال اگر بخواهیم با قصد فرار یا هر دلیل دیگری با ویژگی‌های نامناسب همسر را انتخاب کنیم یکی از امتیازات خود را از دست داده‌ایم. مورد دیگر این است که ما پروسه شناخت را صحیح طی نکرده‌ایم. ما یک گزینه را انتخاب کرده‌ایم اما به‌دنبال شناختش نبودیم خیلی از دختر و پسرها در طی این مراحل در رودربایستی قرار می‌گیرند یا دچار حس ترحم می‌شوند اما در نهایت تبعات‌شان را در زندگی می‌بینند. بخشی دیگر از علل وقوع طلاق عاطفی به تجربه‌های مشترک زوج‌ها نسبت به هم بازمی‌گردد. ما با سازه‌های ذهنی‌ای که از زندگی مشترک و همسرمان ساخته‌ایم به زیر یک سقف می‌رویم حال ممکن است این سازه‌ها برآورد نشود و با کوچک‌ترین التهابی از هم پاشیده شود و سازه «من» به سازه «ما» تبدیل نگردد.

بخش دیگری از شکل‌گیری این نوع طلاق به ساخت و محیط و بافت اجتماعی جامعه بازمی‌گردد. ما در محیطی زندگی می‌کنیم که توزیع قدرت نامتناسب است و استرس‌های زیادی بر ما وارد می‌شود وقتی که مردی دو شیفت کار می‌کند چطور می‌تواند یک بستر ایمن را برای همسرش فراهم کند. وقتی گفته می‌شود که از هر سه ازدواج یکی به طلاق منجر می‌شود اینها اتفاقات مهمی است که بر اثر سیاست‌گذاری‌های اشتباه در محیط رخ می‌دهد. وقتی که قبح روابط فرازناشویی از بین می‌رود فکر می‌کنید به چه چیزی بستگی دارد، یکی از آسیب‌های جدی‌ای که به محیط بازمی‌گردد، جدی نگرفتن مفهوم دروغ است. از دیگر عوامل سست شدن پایه‌های زندگی، شکل‌گیری نوع دیگری از زندگی مشترک از نوع غیرقانونی و غیرقابل تعریف در جامعه است، هنگامی‌که تعداد دختر و پسر در یک جامعه برابر باشد این یک زنگ خطر است که چند همسری از هر نوعی دیده می‌شود.

● به‌طور تقریبی چند‌درصد از زوج‌های ایرانی گرفتار این مشکل هستند؟

نمی‌توان آمار دقیقی در این زمینه ارایه داد. این را باید دانست در مورد این آمارها همیشه پارادوکس و تضاد وجود دارد. ما فردی را داریم که با همسرش زندگی می‌کند ولی در ذهنش خبری از همسرش نیست. حال چطور می‌توان متوجه این نوع زندگی شد. من شخصا از آمار دادن پرهیز می‌کنم اما در بافت بالینی کسانی که وارد ساختار کلینیک من می‌شوند طلاق عاطفی برایشان رخ داده است، اما نمی‌توان آنها را نماینده کل جامعه دانست. بحث آمار در جامعه ما شفاف نیست.

● بیشترین میزان طلاق عاطفی در چندمین سال ازدواج رخ می‌دهد؟

سال اول زندگی مشترک، خطرناک‌ترین سال است. زوجی که از سال اول عبور کند یعنی گردنه‌های خطر را پشت سر گذاشته است در سال اول چند عامل بسیار مهم است: ۱-نقش خانواده‌ها پر رنگ است. ۲-هویت خانوادگی و جمعی جدید شکل نگرفته است. ۳-عدم استقلال مالی ۴-وجود باورهای غلط ۵- ساده‌پنداری طلاق: «فوقش طلاق می‌گیرم یا طلاق می‌دهم»، جمله‌ای است که متاسفانه در سال اول زندگی زیاد شنیده می‌شود. ۶-جست‌وجوی دیگری: مرور خاطرات گذشته. این عوامل دست به دست هم می‌دهد که سال اول را سال پرالتهابی برای زوج‌ها کند و اگر بخواهیم بدانیم استارت طلاق عاطفی در کجا زده می‌شود، باید در سال اول جست‌وجو کرد.

● دلایل اصلی زندگی زوج‌ها در کنار یکدیگر بعد از وقوع طلاق عاطفی چیست؟

چند دلیل وجود دارد که آنها را به‌طور مختصر ذکر می‌کنم:

۱-برخی امید دارند که این اوضاع را می‌توانند به سمت بهبود شدن روابط تغییر دهند.

۲-عده‌ای فکر می‌کنند اگر وارد فاز طلاق قانونی شوند پشتوانه و جایگاهی ندارند.

۳-برخی تابع قوانین و سنت‌های خانوادگی‌شان هستند که مثلا عروس با لباس سفید می‌رود و با کفن برمی‌گردد.

۴-در کل نگاه اجتماع نسبت به فرد مطلقه سنگین است و بعضی‌ها توان از پس برآمدن این نگاه اجتماعی را ندارند. اینها باورهای غلطی است که متاسفانه در جامعه وجود دارد.

۵-و در نهایت اینکه اکثرا به دلیل وجود فرزند که عامل مشترک زندگی است به ادامه این رابطه می‌پردازند.

● شما به عنوان یک متخصص مشکلات آسیب‌زا، چه توصیه و راهکارهایی برای پیشگیری از وقوع طلاق عاطفی ارایه می‌دهید؟

زوج‌ها باید دست از تلاش برای تغییر دادن یکدیگر بردارند، انسان‌ها را نمی‌شود تغییر داد بلکه باید اولویت‌های خودمان را تغییر دهیم. زوج‌ها در دعوا نباید دنبال مقصر بگردند اینجا نه کسی قاضی است نه وکیل بلکه باید به دنبال آن باشند که هرکسی چقدر در حل مساله سهم دارد. انعطاف‌پذیر و واقع‌گرا باشند و در نهایت اعتقادم بر این است که از طبیعت درس بگیرند شما کدام حیوانی را دیده‌اید و می‌شناسید که وقتی مورد تهدید قرار گرفت همان لحظه از خود عکس‌العمل نشان دهد. به جای آنکه حس‌هایمان را تعطیل کنیم، بهتر آن است که به دنبال فعال‌سازی حواس‌مان باشیم.

مرجان متین