سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
تهدید جمعیت با بحران سالمندی
![تهدید جمعیت با بحران سالمندی](/web/imgs/16/151/iow9j1.jpeg)
ما هشت فرزند بودیم. مادرم تا توانسته بود اولاد زیاد کرده بود و وقتی در ۵۵ سالگی سکته زمینگیرش کرد چهار تا از ما هیچ کمکی نمیتوانستند بکنند.یک برادرم کانادا بود و دیگری عسلویه. یک خواهرم در تبریززندگی میکرد و دیگری در بندر عباس و ما که ساکن تهران بودیم دو خواهر و دو برادر، همراه با فرزندانمان سالها مثل پروانه دور مادر چرخیدیم و تر و خشکش کردیم. تا اینکه یک روز برای همیشه ما را ترک کرد.
من، محصول نسل فداکاری، در خانواده یک فرزند دارم.دلم میخواست که یک پسر و دختر داشته باشم اما خدا یکی از فرزندانم را از من گرفت و حالا تمام آرزوی پسرم این است که در خارج از کشور تحصیلش را ادامه دهد. او به مهندسی هوا و فضا علاقمند است و اینجا امکان تحصیل ندارد. او یک روز خواهد رفت و من و همسرم که هنوز به ۶۰ سالگی نرسیدهایم تنها خواهیم شد و فرداهای دورتر لابد در سرای سالمندان زندگی خواهیم کرد.این سرنوشت زن و شوهرهای کم اولاد است. فرزندان ما هرگز مثل ما به والدینشان خدمت نخواهند کرد. آنها را طور دیگری تربیت کردهایم؛ تنها و غیروابسته. در حال حاضر بچهها توسط پدر مادر حمایت میشوند. اما وقتی بچهها بزرگتر شوند پدر و مادر سالمند شده و توان همراهی فرزندشان را از دست خواهند داد. چرا که نیروی جوانی، نیروی پرجنب و جوش، تلاش و ریسک است که با نیروی سالمندی نمیتواند برابری کند. بنابراین فرزندان یکی یکدانه به دلیل نداشتن همراه و همدل، دچار مشکلات روحی خواهند شد.
فاصله سنی والدین و فرزندان به خاطر ازدواجهای دیر هنگام زیاد شده است. بعضیها در ۴۰ سالگی تازه اولین فرزند خود را به دنیا میآورند. فرض کنید یک فرزند ۲۵ ساله در سالهایی که باید با خیال راحت مدارج علمی را پشت سر گذاشته و به ازدواج فکر کند با مشکلات جسمی ناشی از سالمندی والدینش مواجه شود.چه اتفاقی خواهد افتاد؟
سعیده ـ ن دختری است که زندگی خود را وقف مادرش کرده است او میگوید: من ۲۵ ساله بودم که مادرم بهخاطر ناراحتی قلبی از پا افتاد. تنها گذاشتنش راحت نبود. بخصوص که پدرم نیز به اختلال حواس مبتلا شده بود. آنها خیلی دیر بچهدار شده بودند و مادرم آن روزها ۶۵ ساله بود و پدرم ۷۰ سال داشت و من تنها فرزندشان بودم. من آنها را خیلی دوست داشتم حتی بیشتر از خودم.
زیبا بودم و برای خودم کاری مستقل داشتم. حتی خانهای که یک روز به پشتوانه آن آسوده زندگی کنم. خواستگارهای خوبی داشتم که به هر کدام میگفتم باید مراقب والدینم باشم می رفتند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نمیکردند. کمکمهمه را جواب کردم. حتی نمیگفتم که چه میخواهم.فقط میگفتم نه.
دو سال پیش پدرم و سال پیش مادرم فوت کرد. حالا من ۴۰ سال دارم و آیندهای برای خودم تصور نمیکنم. آیا باید آنها را به خانه سالمندان میسپردم و پی زندگی خودم میرفتم؟ این را هرگز نخواهم فهمید.
این چشماندازی است که سالمندان فردا را تهدید میکند. اضطرابی که فرزندان آنها که یک یا دو نفر بیشتر نیستند با سالمندی آنان خواهند داشت، سایه مرگ و بیماری که روی خانواده آنان پرواز خواهد کرد و اینکه خود را انتخاب کنند یا پرستاری از والدین پیرو بیمار خود را به شدت زندگی خانوادگی آنان را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
زمانی را در نظر بگیرید که از هر دو نفر یکی سالمند است. دو نفر باقی نیمه دیگر جامعه نیمی جوان و توانا و نیم دیگر کودک و ناتوان خواهد بود و اگر فرض کنیم تنها نیمی از سالمندان به مراقبت نیاز دارند به هر جوان یک سالمند میرسد که از او مراقبت کند. آن سالمند خوشبخت چه کسی خواهد بود که فرزندش در آن روزها در کنارش باشد؟
● بحران خانه سالمندان
آیا بحران شیر خشک، مدارس، دانشگاهها و ازدواج و مسکن و اشتغال را به یاد دارید؟ شما را میگویم. شمایی که قرار است دو دهه دیگر سالمند شوید و همه این بحرانها را پشت سر گذاشتهاید.
یک خبر بد دیگر نیز وجود دارد و آن اینکه در جامعهای با نزدیک ۵۰ درصد سالمند بحران خانههای سالمندان نیز در انتظارتان خواهد بود.
در جامعهای که هر جوان ناچار باشد از یک سالمند پرستاری کند، اگر نیمی از این جوانان هم حوصله یا توان و آمادگی این کار را نداشته باشند خانههای سالمندان و مراکز مراقبت از سالمند باید یک هشتم جمعیت کشور را در خود جای دهند. آیا این ظرفیت آن روزها وجود خواهد داشت؟
اگر طبق قانون عرضه و تقاضا این امکان هم کمیاب شود و طبق قوانین اقتصاد قیمت آن بالا برود آیا همه سالمندان نیازمند تمکن مالی کافی را برای استفاده از این امکانات خواهند داشت؟ باکمی فکر کردن خودتان میتوانید به نتیجه برسید.
● سالمندان برای سالمندان
وقتی جوانان سالمندان را تنها بگذارند فقط آنها هستند که برای هم میمانند.همزمان با تجدید نظر در کنترل بیش از حد موالید باید انجمنهای حمایتی متشکل از میانسالان و سالمندان فعال از هماکنون شکل گیرد که در این کانونها با ثبتنام از اعضا، خدماتی تسهیلاتی به اعضا و خدماتی داوطلبانه به سالمندان نیازمند ارائه شود.
این کانونهای مردم نهاد میتوانند پشتوانه خوبی برای سالمندان فردا باشند. این کانونها میتوانند به باز آموزی سالمندان، توانمندسازی آنان و حمایت از آنها در زمان بیماری بپردازند.
قوانین حمایت از سالمندان و مراکز تخصصی درمانی و بازتوانی سالمندان باید به صورت گسترده در کلکشور تشکیل شود و چه بهتر که شروعکننده همکاری یا تاسیس این مراکز پزشکان و متخصصانی باشند که خود سالهای سالمندی را میگذرانند و درد سالمندان را بهتردرک میکنند.
خانوادههای مراقبتکننده از سالمند مورد حمایت قرار گیرند و سرانههایی از محل یارانهها یا هر بودجه دیگری که برای تامین حقوق شهروندان در نظر گرفته میشود برای کمک به این خانوادهها تخصیص یابد و خانوادهها نیز در تعداد فرزندان و شیوه تربیت آنان تجدید نظر کنند.
زهره زمانی
مسعود پزشکیان سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 پزشکیان ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی مجلس شورای اسلامی
تهران قتل وزارت بهداشت هواشناسی عربستان سیل خانواده قوه قضاییه سلامت آموزش و پرورش شهرداری تهران حوادث
خودرو دولت سیزدهم بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بازار سرمایه بورس حقوق بازنشستگان دلار قیمت سکه بنزین
سینمای ایران تئاتر سارا بهرامی کتاب تخت جمشید سینما تلویزیون علیرضا قربانی کنسرت رسانه ملی دفاع مقدس فیلم
مغز کربن دانش بنیان وزیر علوم ماهواره
رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه آمریکا اسرائیل فلسطین روسیه فرانسه ترکیه جو بایدن دونالد ترامپ چین
فوتبال پرسپولیس استقلال یورو 2024 کریستیانو رونالدو تیم ملی پرتغال باشگاه استقلال لیگ برتر باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات لیگ برتر ایران سپاهان
هوش مصنوعی الکامپ نمایشگاه الکامپ سامسونگ برنج اینستاگرام اپل فیبرنوری ربات ایرانسل گوگل
تغذیه میوه کاهش وزن سرطان موبایل بیماری کلسترول دیابت ورزش ویتامین لاغری