یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تنهایی بیتا


تنهایی بیتا

ردپای تجربه روزنامه نگاری و نگاه گزارشی مهرداد فرید به عنوان یک مطبوعاتی سابق را در فیلم «بی تابی بیتا» می توان جست وجو کرد او سعی کرده فارغ از قضاوت مولف و نگاه پیشینی یک آسیب اجتماعی را به تصویر بکشد که البته فیلم های زیادی با این سوژه ساخته شده است

ردپای تجربه روزنامه‌نگاری و نگاه گزارشی مهرداد فرید به عنوان یک مطبوعاتی سابق را در فیلم «بی‌تابی بیتا» می‌توان جست‌وجو کرد. او سعی کرده فارغ از قضاوت مولف و نگاه پیشینی یک آسیب اجتماعی را به تصویر بکشد که البته فیلم‌های زیادی با این سوژه ساخته شده است. مساله دختران فراری، ناهنجاری‌های ناخواسته اجتماعی، انگ زنی و خرده فرهنگ‌های غلطی که ممکن است مسیر زندگی یک زن را در جامعه ما منحرف کرده یادست کم آسیب‌های جدی به آن وارد کند. بیتا دختری است جوان که به تازگی در یک مطب دندانپزشکی به عنوان منشی، مشغول به کار شده است. همه چیز وفق مراد اوست تا این که برخی ازبیماران به او تهمت‌های ناروایی می‌زنند. البته بیتا دختر طغیانگری است که به سادگی نمی‌خواهد تسلیم تهمت‌ها و برچسب‌های غلط شده و منفعلانه جامعه شود. اما بهای این دفاع شخصی و مقاومت در برابر تهمت و افترا به قدری سنگین است که منجر به طردشدگی و تنهایی بیتا می‌شود. او اما این راه را انتخاب می‌کند تا کسی شبیه مادرش مهری نشود. بی‌تابی بیتا تلاش می‌کند تا تصویری گزارش گونه از موقعیت دخترانی مثل بی‌تا را به تصویر بکشد که در تنگنای سنت و مدرنیته درمعرض آسیب‌های فراوانی قرار دارند خود فیلم نمونه‌ای از این جنس آدم‌ها را در فیلم گذاشته.

درست همسایه روبه‌رویی بیتا یعنی بهاره. اتفاقا فرید تلاش کرده تا دو موقعیت مشابه را درمقابل هم قرار داده و مخاطب را در معرض این قیاس قرار دهد. در ابتدای فیلم می‌بینیم که مادربهاره او را به خانه راه نمی‌دهد و در انتها بیتا نیز در چنین موقعیتی قرار می‌گیرد. تمام هدف فیلمساز درهمین سکانس پایانی خلاصه می‌شود. جایی که قراراست مخاطب را به فکروادارد که آیا بیتا نیزبه سرنوشت بهاره دچار می‌شود. نگاه پدرناخوانده او به بیتا این سوال را درذهن مخاطب پررنگ‌تر می‌کند. فرید یک فرم دایره‌ای برای ساختار روایت خود برمی گزیند و قصه دقیقا درجایی تمام می‌شود که شروع شده بود. این بازگشت مکانی البته واجد بازگشت معنایی هم هست و همه حرف فیلم دراین نقطه به اوج خودمی رسد.اگرچه کارگردان تلاش کرد ازسوژه فاصله بگیرد ودرمقام یک گزارشگر به آن نگاه کند اما داستانک‌هاو مفاهیم و آسیب‌های اجتماعی متعددی مثل بی‌اعتمادی، فقر، تهمت و بی‌اخلاقی و فرار دختران و ناهنجاری‌های وابسته به آن به شکل پراکنده‌ای دارد و در واقع وحدت موضوعی آن دچار خدشه می‌شود.

شاید کارگردان این ضعف را اینگونه پاسخ دهد که نگاهی موجز و اشاره‌گونه به این موقعیت‌های شکننده داشته و خواسته از زیاده‌گویی پرهیز کند اما این موجزگویی گاه موجب ناتمام ماندن پیام یا تحلیل می‌شود. درست است که یک اشاره برای مخاطب هوشمند ما کافی است اما ساختار روایی فیلم دچار یک نوع بی‌انسجامی شده و قلاب آن به خوبی در ذهن مخاطب گیر نمی‌کند. البته این نقد را می‌توان در مخاطب شناسی ایرانی نیز جست‌وجو کرد به‌ویژه در تماشای فیلم‌های خانوادگی – اجتماعی که عادت دارند با برانگیختگی عاطفی – حسی با این سوژه‌ها مواجه شوند و فرید زهر عاطفی ماجرا را کم می‌کند. مثلا برخلاف ذهنیت اولیه ببینده که گمان می‌کند رابطه عاطفی بین بیتا و امیر وجود دارد چنین اتفاقی درفیلم نیفتاده و حتی شاهددرگیری و چالش جدی بین آنها هستیم. حتی اگرفرض می‌کردیم که امیر به بیتا علاقه دارد اما رفتارهای او با بیتا در خانه مادریش این فرضیه را نیز باطل می‌کند. از سوی دیگر نیز کارگردان تلاش کرده تا از نگاه یکسویه، کلیشه‌ای و سیاه و سفیدی هم به شخصیت‌های قصه پرهیز کند مثلا همین امیر اگرچه دست به سرقت می‌زند اما شرایط خانوادگی او و هزینه سنگینی که او برای معالجه و پرستاری مادر بیمارش می‌دهد ازذهنیت منفی مخاطب به او می‌کاهد. یااگرچه گاه حس می‌کنیم امیر نگاه سودجویانه‌ای به بیتا داشته اما حمایت‌های او را نیز ازوی می‌بینم. این نگرش را می‌توان به شخصیت‌های دیگرقصه مثل بهاره یا مهری و همسرش با بازی مجید مشیری نیز نسبت داد. فرید تلاش کرده تا به جای قضاوت اخلاقی به تحلیل روانشناختی و اجتماعی شخصیت‌های قصه بپردازد. اماسوال بزرگی در پس همه این نگاه‌ها که به نظر منطقی و عقلانی می‌رسد وجود دارد و آن‌هم این است که چرا با وجود این مولفه‌های مطلوب فیلم گرما و کشش لازم را ندارد.

سردی و تلخی قصه را نمی‌توان دلیلی بر جذابیت روایت آن دانست. یه جای کارمی لنگد. به عبارت دیگر فضای سرد و تلخ قصه بر دریافت سرد از قصه هم تاثیرگذاشته و تماشاگر را به وجد درنمی آورد. بی‌تابی بیتا مخاطب را بی‌تاب نمی‌کند. شاید این به تفاوت ذائقه مخاطبی مثل من با مخاطب برمی گردد. به نظر می‌رسد فرید آگاهانه تلاش کرده تا هیجان مخاطب را با روایت پرتنش تحریک نکند تا او درآرامش بیشتری به تامل در قصه بپردازد. نگارنده برای درک بهتر این موقعیت به دیدن دوباره فیلم نیازمند است. بی‌تابی بی‌تا را می‌توان نقطه عطفی در کارنامه فرید دانست که ملودرامی اجتماعی را در بستر قصه‌ای نسبت خوب روایت می‌کند و می‌تواند نقطه عزیمت خوبی هم برای این کارگردان باشد تا به سمت تجربه بیشتر سینمای اجتماعی برود.

سیدرضا صائمی