شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

پیاده هایی كه می خواهند وزیر شوند


پیاده هایی كه می خواهند وزیر شوند

اینجا و آنجای شهرهای كوچك و بزرگ و فارغ از مسائل روز, پشت درهای بسته یا در محافل, افرادی مشغول دیدار با دیگران هستند لابی می گذارند تلفن می زنند به ملاقات اشخاص مختلف از هر قشری می روند به عكاسی ها, خدمات تبلیغات و آگهی و چاپخانه ها سر می زنند شام و ناهار می دهند این روزها بازار «آمد و شد» كم كم در حال داغ شدن است خیلی ها آشنا و دوست و مصلح و خیرخواه از كار درمی آیند

افرادی كه شاید كمتر آنها را می‌دیدی حالا با چهره‌هایی بشاش احوالت را می‌پرسند و جویای مشكلاتت می‌شوند. در شهرهای آشغال گرفته و كثیف ما، ناگهان افرادی ظهور كرده‌اند كه از مدنیت، شهروندی، دمكراسی و تقسیم قدرت حرف می‌زنند. چه خبر شده است؟

برخی هدف‌شان دلسوزانه و خالصانه است، برخی اهداف سیاسی و گروهی دارند و برخی اهداف شخصی و عده‌ای هم می‌خواهند مهره‌های پیاده‌ی عرصه‌ی سیاست شوند تا شاید در سكوی پرشی كه شوراهای اسلامی شهر و روستا نام دارد بالاتر بپرند و وزیر این خانه‌های شطرنجی شوند.

انتخابات شوراهای شهر و روستا كه در سومین دوره آن در آذرماه امسال در ایران برگزار می‌شود، به ظاهر انتخاباتِ كم‌اهمیت‌تری نسبت به انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی به نظر می‌رسد اما برخلاف تصور، نقش این نوع انتخابات در آینده به دلیل نفوذ گسترده‌ آن در بطن جوامع و مناطق مختلف و شناخت رودرروی مردم از اكثر كاندیداها و درگیر شدن جمعیت زیادی از اقشار مردم با مقوله انتخابات، اهمیت بیشتری دارد.

به طور كلی حتی اگر این انتخابات را نوعی آزمون و دستگرمی هم به حساب نیاوریم، در اهمیت آن همین بس كه می‌توان گفت اگر یك جناح خاص چند صد نماینده مجلس و به تعداد متعدد دارد، در انتخابات شورای شهر و روستا هزاران نفر را می‌تواند در اختیار داشته باشد كه هر یك می‌توانند اعمال نفوذهای منطقه‌ای بیشتری داشته و به ترتیب سلسله مراتب و بمانند سربازانی برای یك تفكر سیاسی خاص در آینده عمل كنند.

به عنوان نمونه شكست سنگین جبهه مشاركت در انتخابات مجلس هفتم و سپس ریاست جمهوری را می‌شد به راحتی از انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا كه قبل از آن برگزار شده بود حدس زد. اصلاح‌طلبان و در صدر آنها جبهه مشاركت، اول زمین را در شورای شهرهای بزرگی نظیر تهران از دست دادند بعد توپ را، بعد گل را هم خورده و حذف شدند و متوجه زنگ‌های خطری كه از انتخابات شورای شهر گذشته به صدا درآمده بود، نشدند. حال باید این راه چند ساله را دوباره از نو و اگر بتوانند آغاز كنند.

انتخابات شورای شهر و روستا برخلاف ظاهر ساده‌اش پاشنه‌ی آشیلی بود كه اصول‌گرایان توانستند تروای مجلس و سپس دولت را با آن فتح كنند. ریزش و سردرگمی و تفرقه اصلاح‌طلبان در سال‌های آخر و ده‌ها اشتباه دیگر، آنان را به این گمان كه دولت و مجلس را در دست دارند از اهمیت این انتخابات غافل كرد و همان آزمونی شد برای شكست بعدی در انتخابات مجلس هفتم كه از آن درس نگرفتند.

قرائن از محدودیت‌ها و اعمال فشارهای محافظه‌كاران در بسیاری بخش‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و محدودیت‌های بیشتر خبر می‌دهد. این كه هر طور شده این قدرت به دست آمده در مجلس و دولت را با سیستم تحدید حفظ كنند. در مورد كاندیداهای شورای شهرها نیز مسلماً شاهد اعمال فشارها و رد صلاحیت‌های گسترده‌تر از گذشته از سوی هیأت‌های نظارت‌ خواهیم بود. این امر برای شورای نگهبان و هیات‌‌های نظارت برای مناطق مختلف و هزاران كاندیدا دشوارتر از انتخابات مجلس است. تنوع و گوناگونی اندیشه‌ها و افراد در مناطق مختلف باز هم بر پیچیدگی این وضعیت می‌افزاید و احتمال تنش‌های منطقه‌ای و مقطعی در این مورد می‌رود.

گروه‌ها و احزابی انتخابات را مانند همیشه تحریم می‌كنند، انتخابات مانند همیشه برگزار می‌شود و مانند همیشه كسانی پشت میزها و كرسی‌های اجرایی یا قانون‌گذاری خواهند نشست، همان‌گونه كه مانند همیشه آفتاب از شرق طلوع خواهد كرد! فقط نكته‌ای كه بیشتر قابل بحث است این است كه برخلاف تحلیل‌ها و شعارهای مرسوم برخی در آن روزها مبنی بر تحریم، درصد مشاركت مردم در این انتخابات، حداقل بیش از سایر انتخابات است و تحریم همه‌جانبه و عمومی نیز غیرقابل اجراست. به این دلایل:

۱- در هزاران شهر و روستا اكثر مردم همدیگر را می‌شناسند. بسته به كوچكی شهرها، اكثر آنان با یكدیگر فامیل بوده و نسبت‌های خویشاوندی دارند. هر كاندیدا بالاخره ده‌ها یا صدها نفر از فامیل و دوستان و آشنایان خود را دارد كه در انتخابات حتی بدون در نظر داشتن منافع و مصالح نظام و به خاطر امری شخصی هم كه شده شركت می‌كنند.

۲- بافت قومی و طایفه‌ای و عشیره‌ای بسیاری از شهرها و روستاهای ایران غالب بر اندیشه‌ها و تبلیغات سیاسی است. در نتیجه بسیاری به رای دادن و شركت در انتخابات به همزبانان مناطق خود بیشتر راغب هستند تا انتخابات كلان‌تری نظیر ریاست جمهوری یا تحریم آن.

۳- شناخت مردم به ویژه در شهرهای كوچك و روستاها از اكثر كاندیداها رودرو و نزدیك‌تر است تا انتخاباتی مانند ریاست جمهوری. بنابر این از حب یا بغض هم كه شده، آمار مشاركت بالاتر است.

۴- تعداد كاندیداها به نسبت كاندیداهای مجلس و ریاست جمهوری بیشتر و در نتیجه تبلیغات وسیع‌تر و بیش‌تر در بطن جامعه است و به دلیل این كمیت نیز گزینه‌ی انتخاب متنوع‌تر و بیشتر است.

به همین دلایل در انتخابات شوراهای شهر و روستا، احتمال استقبال از تحریم بسیار كمتر از سایر انتخابات‌ است. تمام اینها اهمیت این انتخابات را نیز به نسبت موارد مشابه بیشتر نشان می‌دهد و شاید تجربه‌ای باشد برای این گروه‌ها كه دیدگاه خود را منطقی‌تر و سیاسی‌تر و عاری از احساسات زودگذر سیاسی كنند.

ناصر خالدیان