سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

الگوی هویت شهر تهران


الگوی هویت شهر تهران

نگاه آقای رسول خادم, رییس کمیسیون برنامه و بودجه شورای اسلامی شهر تهران, به لزوم بازتعریف الگوهای شهرنشینی

توسعه شهری که از مفاهیم مطرح در عرصه مدیریت شهری است، مفهومی بومی و متناسب با فرهنگ اجتماعی کشور ما نیست و اصطلاحی است برگرفته از مفاهیم غربی. نکته آن است که این مفهوم در ادبیات غرب خاستگاه فرهنگی و تاریخی دارد و بر مبنای واقعیت‌های متناسب با آن جوامع تعریف شده است. البته در شرق نیز کشورهایی نظیر ژاپن را می‌توان نام برد که در مسیر مبانی نظری و عملی مرتبط با آن حرکت کرده‌اند،

اما نمی‌توان این حقیقت را انکار کرد که این کشورها نیز این مفهوم را با شیوه‌های ‌بومی آن به کار برده‌اند و لذا بکار گیری این مفهوم در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روا نیست.

البته این به معنای نفی ویژگی‌های مرتبط با توسعه نیست، بلکه به این معنا است که هر مفهومی در هر جامعه‌ای باید با زیرساخت‌های فرهنگی، اقتصادی و تاریخی آن نسبت داشته باشد تا به قول زنده یاد اخوان، نغمه ناجوری نباشد. توسعه ناموزون یکی از نتایج همین موضوع است که برخی از جوامع از جمله کشور ما به آن مبتلا شده‌اند. بنابراین اگر نتیجه‌ای را که از مفهوم توسعه انتظار داریم تأمین حداقل‌ها و کاهش نابرابری‌های اجتماعی اعم از نابرابری‌های اقتصادی، طبقاتی، جنسیتی، قومیتی، مذهبی، فرهنگی و امثالهم باشد، می‌توان بحث را بر اساس تعاریف متفاوتی از توسعه ادامه داد.

کشور ما فاقد الگوی نظری مشخص برای توسعه است؛ الگویی که خاستگاه بومی داشته باشد و بر مبانی تاریخی، اجتماعی و اقتصادی ما استوار باشد. در حال حاضر، آنچه در کشور شاهدیم استفاده از پسوند اسلامی در اسناد و مدارک سلسله مراتب نظام برنامه ریزی است و بیش از هر چیز نمایش جنبه‌های دینی و نظری یک الگو را نشان می‌دهد و اثری از الگوی نظری توسعه مشخص در کار نیست، لذا شیوه‌های به کار گرفته شده در جوامع شهری و حتی کلان‌تر، نتایج دلخواه را حاصل نکرده‌اند.

حتی روند کنونی بر همان مبنای غربی خود حرکت نمی‌کند و با یک استراتژی مشخص و علمی ما را به سمت تحقق اهداف مندرج در اسناد برنامه ریزی هدایت نمی‌نماید و عملکرد برنامه‌های پنج ساله توسعه هم مبیّن همین مسأله است. اسناد را بررسی کنید و ببینید اولاً الگو گیری ما در تدوین این اسناد از کجا نشأت گرفته و ثانیاً چه میزان ناهماهنگی در عملکرد این اسناد قابل شناسایی است.

● مرگ بر توسعه؟

ما همواره با رفتارهای استعماری و استثماری برخی کشورها در مبارزه‌ایم، در حالی که ریشه تعاریف توسعه‌ای ما بر مبنای تئوری‌های همان کشورهایی است که بر آنان مرگ می‌فرستیم! به عبارتی در جاده‌ای در حال حرکت هستیم که ما را به دلیل برخی ناهماهنگی‌ها در نظام اجتماعی به بیکاری، بدکاری، فقر و مشکلات دیگر مبتلا می‌کند. حتی بدتر آن که برخی مشکلات که طبعاً مختص همان جوامع باید باشند – مانند بیکاری و فساد یقه سفیدها – دامن کشور ما را نیز گرفته‌اند، در حالی که ما اصولاً هنوز در مسیر توسعه آنان حرکت نکرده‌ایم که به این سرعت زمین گیر بلاهای مدیریتی آنان شویم. بر همین اساس لازم است پژوهش‌های دقیقی صورت گیرند که بتوان الگویی مشترک را با استفاده از تجربیات کشورهای غربی و خاستگاه‌های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی و توان اقتصادی ما تدوین کرد. این مسأله علاوه بر آن که از جنبه‌های داخلی می‌تواند پوشش دهنده نیازهای ملی ما باشد، باید منطبق بر اصول بین‌المللی تدوین شود و نیازهایی را که در عرصه سیاست خارجی به آنها نیازمندیم، برآورده سازد.

● هویت در الگو

با تحقیق پیرامون الگوها و شیوه‌های زندگی در کشورهای عربی همسایه به وضوح می‌توان دریافت که تبعیت این کشورها از الگوهای غربی به بی‌هویتی آنان دامن زده و این موضوع از مسایلی است که باید در تدوین الگوها بر پایه نیازهای بومی به آن توجه شود. توضیح آن که این کشورها با وجود نمادهای توسعه، نه ریشه‌ای می‌توان برای آنها یافت و نه می‌توان اثر گذاری آنان را رد یابی کرد.

به راحتی می‌توان گفت واردات الگو از غرب برای این کشورها منفعتی به همراه نداشته و تنها توانسته منافع غربی را در منطقه و این کشورها تأمین کند و به نوعی این کشورها به مصرف کنندگان الگوهای غرب تبدیل شده‌اند. مشکل از اینجا شروع می‌شود که اگر حمایت غرب از آنها قطع شود، خود این کشورها قادر به ادامه مسیر نخواهند بود. اما شما این وضع را در کشورهایی چون چین و یا ژاپن نمی‌بینید، چرا که این کشورها الگوهای ریشه‌داری را برای توسعه در پیش گرفته‌اند و وابستگی کشورهای عربی را ندارند.

تعریف الگوی جدید نیازمند توقف کامل جریان‌های جاری نیست و اگر بتوانیم در یک روند بلند مدت روی تعریف یک الگوی بومی متمرکز شویم، خواهیم توانست به تدریج مشکلات اقتصادی و اجتماعی را به نرمی و در یک بستر روان حل کنیم و تناسب نیازهای الگو را با واقعیت‌های اجتماعی برقرار سازیم. اما باید یک موضوع را بپذیریم و آن این که اگر از نمایش سیاسی و شعاری کنونی خارج نشویم و لااقل در میان خانواده خود قبول نکنیم که ما فاقد الگوی نظری توسعه هستیم، نمی‌توانیم موضوع را به درستی حل کنیم و روند به صورت کنونی ادامه خواهد یافت.

منابع کشور مرتباً در حال هزینه شدن در مسیری هستند که نه از الگوی توسعه غرب به درستی و دقت بهره می‌برند و نه متناسب با نیازهای ملی تعریف شده‌اند. با توجه به اهمیت این موضوع لازم است نسبت به تعریف و تدوین الگویی مبادرت کنیم که از جامعیت کافی برخوردار باشد و تمام افراد جامعه را در ظرف خود جای بدهد و بر مبنای آن باید تا نزدیک کردن الگوی نظری به برنامه‌های عملیاتی کشور تلاش نمود.