چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

دستاوردهای واقعی «منابع انسانی» در سازمان‌های عریض و طویل


دستاوردهای واقعی «منابع انسانی» در سازمان‌های عریض و طویل

مباحث و نقدهایی که در ‌١٠سال اخیر پیرامون ضرورت بازاندیشی در جایگاه واحدهای منابع انسانی رخ داده، جملگی ناظر بر این موضوع است که باید به نقش نوین این واحدها توجه شود. این یک …

مباحث و نقدهایی که در ‌١٠سال اخیر پیرامون ضرورت بازاندیشی در جایگاه واحدهای منابع انسانی رخ داده، جملگی ناظر بر این موضوع است که باید به نقش نوین این واحدها توجه شود. این یک تغییر بنیادین است و از این رو کار ساده‌ای نیست. موضوع عوض کردن نام‌ها و نشانه‌ها نیست؛ موضوع فقط تغییر آدم‌ها هم نیست. حتی قضیه به بهبود محتوا هم محدود نمی‌شود!

تغییر اسم هرچند به عنوان محرک چیز بدی نیست، اما آدرس دادن اشتباهی است. به بیان دیگر، افزودن متغیر دیگری به معادله‌ی پیچیده‌ی منابع انسانی است! در سازمان‌های عریض و طویل بسیاری عنوان «منابع انسانی» نظرها را به خود جلب می‌کند؛ اما وقتی سراغ دستاوردها می‌رویم چیزی جز فهرستی از کارهای خدماتی و اداری- که البته لازم است- برجای نمی‌ماند.

در زمینه‌ی پیشرفت محتوا اوضاع بهتر از تغییر نام نیست. یکی از حیرت‌آورترین صحنه‌های زندگی حرفه‌ای‌ام زمانی رخ داد که در یک شرکت معتبر گانت چارت پروژه «استراتژی منابع انسانی» را دیدم. سه «عبارت» در آن فرم نوشته شده بود: درج آگهی استخدام در روزنامه‌های کثیرالانتشار، جمع‌آوری آگهی‌ها، استخدام نیرو. و دیگر هیچ! به نظر شما چه چیز دیگری در فهرست فعالیت‌های این پروژه باید اضافه شود؟!

گویا هنوز هم آموزش روسپیدتر از سایر کارکردهای منابع انسانی است؛ اما در یک واحد آموزش نمونه، آموزش‌های روتینی را می‌یابیم که معلوم نیست چه ارزشی برای سازمان خلق کرده‌اند. گویی سازمان کار می‌کند تا عده‌ای به روزمه‌ی خود بیافزایند! این رخداد به‌تدریج سبب کم شدن اعتبار و اثربخشی استراتژیک واحد منابع انسانی می‌شود.

اصل مهم نگرش و طرز فکر است. تجربه نشان می‌دهد بهترین متخصصان منابع انسانی اگر مورد حمایت سازمان خود قرار نگیرند، قادر به جابجایی یک قلوه‌سنگ هم نیستند! وقتی نگرش حاکم بر سازمان هنوز نتوانسته با ارزش‌آفرینی منابع انسانی سازگار شود و آن را به حریم خصوصی خود راه دهد، بدیهی است که تلاش‌های دفاع از رویکردهای نو راه به جایی نخواهد برد.

در سازمان‌های ما، تضاد رویکردهای مکانیکی و ارگانیکی، به نفع رویکردهای مکانیکی، هنوز پابرجا است و آشکار است که در این شرایط نمی‌توان از نگرش‌های نوینی که البته برای جا افتادن نیازمند حمایت هستند، انتظار معجزه داشت.