دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
فرهنگ شناسی, دانشی مستقلّ

● تعریف فرهنگ:
به فضل و دانش و فرهنگ و گفتار
تویی در هر دو عالم گشته مختار
ناصر خسرو
هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه با زور آزما افکندن، از فرهنگ نیست.
ملک داری را دیانت باید و فرهنگ و هوش
مست و غافل کی تواند! عاقل و هوشیار باش.
سعدی
در بین متونی که از گذشته های دور به میراث رسیده واژه ی فرهنگ از دو حرف « فر » به معنای شکوه، عظمت یا جلو، بالا، بر، پیش، و « هنگ » از ریشه ی اوستایی « ثنگ » یا «تنگا» به معنای کشیدن، سنگینی و وقار گرفته شده است.
فرهنگ در متون پهلوی نیز به معنای دانش و دانایی آمده است:
به خاستاری ( خواستاری ) فرهنگ کوشا باشید چه فرهنگ تخم دانش است و بَرِ آن خرد است و خرد آرایش دو جهان است.
این نگاه به فرهنگ را با توجّه به اینکه ریشه ای پارسی دارد می توان به لحاظ فنّی تعریفی لغوی تلقّی کرد ولی برای فرهنگ معانی اصطلاحی مختلفی نیز ذکر شده است که به لحاظ گستردگی حتّی جمع بندی این معانی در یک تعریف واحد بدون دخل و تصرّف در مفاهیم ارائه شده گرچه غیر ممکن نیست ولی به غایت امری پیچیده و مشکل است.
بعضی از محقّقین برای معنی اصطلاحی و یا به تعبیری دیگر تعریف فرهنگ بیش از سیصد تعریف ذکر کرده اند و بعضی بیش از این را نیز متذکّر شده اند برای نمونه به بعضی از این تعاریف اشاره می کنیم:
▪ عامل وحدت و نظم
۱) فرهنگ یعنی شناخت ساخت ها و تجلّیاتی که وحدت یک جامعه را می سازند و در عین حال به اجراء تشکیل دهنده ی خود توجّه دارد.
۲) فرهنگ شیوه ی خاصّی از زندگی است، خواه متعلّق به یک مردم در یک دوران یا یک گروه اجتماعی باشد، شیوه ی خاصّ زندگی که مبتنی است بر یک روح مشترک.
▪ راهنما و دلالتگر
۳) فرهنگ نظامی است راهنما و دلالت گر که از طریق آن در ضمن الزاماً نظم اجتماعی منتقل، باز تولید، تجربه و کشف می شود.
▪ وجه تمایز جوامع
۴) فرهنگ مجموعه ی به هم پیوسته ای از شیوه های تفکّر، احساس و عمل است که کم و بیش مشخّص است و توسّط تعداد زیادی از افراد فرا گرفته می شود، بین آنها مشترک است و به دو شیوه ی عینی و نمادین به کار گرفته می شود تا این اشخاص را به جمعی خاصّ و متمایز مبدّل سازد.
▪ نظام ارزشی متعالی
۵) در فرهنگ مجموع حیات اجتماعی از زیر بناهای فنّی، سازمان ها و نهادها گرفته تا اشکال و صور حیات روانی مطمح نظر قرار می گیرند و تمامی آنان همچون یک نظام ارزشی تلقّی می شوند و به گروه نوعی کیفیّت و تعالی انسانی می بخشد.
دانایی و شناخت و انتقال آن
۶) فرهنگ یعنی اشاعه ی دانستنی ها و انتقال ذائقه ی شناخت.
شناخت به اضافه ی تجربه و مهارت
۷) فرهنگ مجموعه ی شناخت ها، مهارت ها و تجربیات است.دانایی + باور دینی + کارهای هنری و ورزشی + تصوّرات تخیّلی و ایدئولوژیک
۸) فرهنگ شامل دانستنی ها، باورهای دینی، کارهای هنری یا ورزشی، تصوّرات تخیّلی و ایدئولوژیک گروهی از اشخاص است که نخبگان یا مردم را تشکیل می دهند، می شود.
▪ ملکه ی جمعی
۹) وقتی همه چیز فراموش می شود فرهنگ تنها چیزی است که در اندیشه می ماند.
توجّه به پرورش اندیشه
۱۰) بعضی نیز معنای حقیقی فرهنگ را مراقبت از گیاهان و معنای مجازی آن را مراقبت از اندیشه معنی کرده اند، ایشان معتقدند زمانی که این واژه بالاخصّ در مورد انسان به کار میرود، میزان آموزش و پرورش و یا میزان توجّه به پرورش اندیشه و اشتغالات فکری را میسازد.
▪ ارزش
۱۱) فرهنگ عبارت است از ارتباط متقابل سه عامل: ارزشها با روابط و ساختارها ی اجتماعی.
زیبایی
۱۲) فرهنگ فراگرد عمومی تکامل فکری، معنوی و زیباشناختی است.
▪ هنر
۱۳) آثار و شیوه ی اجرای فعالیّت های فکری به خصوص فعالیّت های هنری را فرهنگ می نامیم. در این جا فرهنگ می شود موسیقی، نقاشی، ادبیات، مجسّمه سازی تئاتر و فیلم.
ویژه گی های رفتاری جمعی برخاسته از ضمیر ناخود آگاه
۱۴) فرهنگ عبارت است از سیستم رفتارها و حالتهای متکی برضمیر ناخودآگاه.
۱۵) فرهنگ عبارت است از رفتار متعارف و مرسوم جامعه، فرهنگ بر همه کنشهای فرد نفوذ میکند حتی اگر وی به دشواری از آن آگاه باشد.
▪ رفتار سنّتی
۱۶) فرهنگ به معنای کلّیت در هم تنیدهای است در رفتار سنتی که نژاد بشر آن را پرورانده است و نسل به نسل آموخته میشود.
▪ سر سپردگی جمعی
۱۷) فرهنگ مجموعه ای است از اعمال مادّی، که شامل معناها، ارزش ها و تبعیّت ها می شود. راجع به تبعیّتها به معنای پیروی، بیعت، وفاداری یا اگر اندکی صریح تر بخواهیم بگوییم یعنی سرسپردگی.
▪ رفتار مکتسب
۱۸) رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکتسب میداند که بوسیله اعضاء جامعه معیّنی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و میان افراد مشترک است.
▪ رفتار تحمیلی اجتماع بر اعضاء
۱۹) فرهنگ عبارت است از نظامی از رفتارها که جامعه بر افراد تحمیل میکند و در عین حال نظامی ارتباطی است که جامعه بین افراد بر قرار میکند.
معجونی از دانستنیها، اعتقادات، عادات، هنرها، قوانین، اخلاقیات، فرمها، و هرگونه توانایی اکتسابی اعضای جامعه
۲۰) فرهنگ عبارت است از مجموعهای عقاید، عادات، فرمها، و هنرهای متعلّق به جمعی از انسانها در زمان و مکان مشخص.
۲۱) فرهنگ مجموعه ی پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است.
اگر بخواهیم مجموع تعاریف فوق را با حذف اضافات و الفاظ مشابه معنایی در یک پاراگراف جمع کنیم، فرهنگ را می توان اینگونه تعریف کرد:
فرهنگ، وجه تمایز جوامع، عامل وحدت و نظم، راهنما و دلالتگر جامعه، نظام ارزشی متعالی، تصوّرات تخیّلی و ایدئولوژیک،سر سپردگی جمعی، توجّه به پرورش اندیشه، ارزشها، زیبایی، هنر، ویژه گی های رفتاری جمعی برخاسته از ضمیر ناخود آگاه و رفتار سنّتی، رفتار تحمیلی اجتماع بر اعضاء و معجونی از دانستنیها، اعتقادات، عادات،قوانین، اخلاقیات، فرمها، و هرگونه توانایی اکتسابی اعضای جامعه و انتقال آن از نسلی به نسلی، می باشد.
اگر با دقّت تعاریف فوق و جمع بندی حاصله را مورد توجّه قرار دهیم در می یابیم که هیچکدام از این تعاریف جامع و مانع معنای فرهنگ نیستند و یا شاید بتوان مدّعی شد که بعضی از آنها هیچ ارتباطی با مفهوم فرهنگ ندارند، چرا که اگر تعریفی می توانست جامع تمام ماهیّت فرهنگ باشد دلیلی نداشت دیگران از آن روی گردان شده و به تعریفی دیگر روی آورند.
آقای دکتر روح الامینی در کتاب «زمینه ی فرهنگ شناسی» تعریف تایلر را به عنوان تعریفی جامع و مانع البتّه از قول دیگران ذکر می کند و می گوید: «فرهنگ مجموعه ی پیجیده ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالأخرة تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه، از جامعه ی خود فرا می گیرد. و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد».
این تعریف نیز همانگونه که ملاحظه می شود صرفاً به جمع بندی الفاظ پرداخته است و چیزی بیش از جمع بندی ارائه شده ی قبلی در آن وجود ندارد.
نکته ای که نباید از آن غافل بود توجّه به ماهیّت تاریخی «تعریف» است، اصولاً تعریف یکی از حلقه های مباحث مقدّماتی علوم سنّتی است، در علوم سنّتی قبل از ورود به مباحث اصلی علم اموری را مطرح می کردند که از جمله ی اساسی ترین آنها موارد ذیل بود:
۱) تعریف علم.
۲) فایده یا غایت علم.
۳) مسائل علم.
۴) موضوع علم.
این چهار مسئله دقیقاً مرتبط با هم هستند چرا که وقتی سخن از فایده و غایتی که موجب به وجود آمدن یک علم می شود ضرورت تعریف آن رخ می نماید، بنا بر این علمای قدیم بر این اعتقاد بودند که پرداختن به هر مطلبی که عنوان علم را بتواند کسب کند نیازمند به یک هدف غایی است که توجیه کننده ی نیاز به آن علم در حوزه ای از نیازهای انسانی باشد، ضرورت دارد و همین ضرورت آنها را وادار می کرد که قبل از ورود به مباحث اصلی تعریفی را به برای شناخت کلّی مخاطب از منافع آن ارائه نمایند و برای اینکه بتوانند به یک توافق مناسب و در عین حال واقعی از تعریف دست یابند تلاش می کردند شرایط و لوازم آن را کشف و به آن پای بند باشند، به همین منظور شرایط اوّلیه ی یک تعریف واقعی را جامع و مانع بودن آن می دانستند. ولی در این رابطه این سؤال مطرح بود که منظور از جامع و مانع بودن یک تعریف چیست؟ همانگونه که از ظاهر این دو لفظ پیداست جامع بودن یعنی اموری را در بر گرفتن و مانع بودن یعنی خارج کردن اموری از دایره ی بحث، از اینجاست که پای مسائل علم به میان می آمد، با توجّه به اینکه در هر علمی پاره ای از مباحث مطرح می شود و به طور طبیعی این مباحث در ضمن جمله هایی خود را می نمایاند، جمله هایی که در آن «گزاره ها» با «نهادها» ارتباط بر قرار نموده و به نتیجه ای می انجامد، و از طرفی چون این جملات پراکنده و دارای کثرت هستند، ضرورت تعیین یک ما به الاشتراکی که همه ی این مسائل پراکنده را در یک عنوان واحد جمع نموده و شامل همه ی آنها شود، به وجود می آمد که از آن به موضوع علم یاد می کردند.
با این توصیف شرایط اساسی تعریف خود بخود به دست می آید و آن اینکه تعریف باید طوری مطرح شود که هم غایت و فایده ی علم را آشکار کند و هم شامل موضوع علم و مسائلی که در علم مطرح می شود باشد در عین حال از شامل شدن مسائل علوم دیگر مبرّا باشد.
بنا بر این دو باره جامع ترین تعریفی که در مورد فرهنگ شده است مرور می کنیم ببینیم آیا اساساً می توان نام تعریف بر آن نهاد یا از جنس دیگری است:
«فرهنگ مجموعه ی پیجیده ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالأخرة تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه، از جامعه ی خود فرا می گیرد. و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد».
همانگونه که ملاحظه می شود «فرهنگ» ما به الاشتراکی گرفته شده است که شامل: «معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و تمام عادات و رفتار و ضوابطی که فرد از جامعه ی خود فرا می گیرد» شده است.
اگر این مطلب را با اصول مذکور تحلیل کنیم نتیجه این می شود که «فرهنگ» موضوع بحثی است که مسائلی را از قبیل «معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و تمام عادات و رفتار و ضوابطی که فرد از جامعه ی خود فرا می گیرد» شده است، در این فرایند طبیعةً باید سخن از علمی در میان باشد که فرهنگ موضوع آن علم بوده و موارد زیر مجموعه ی آن مسائل آن را تشکیل می دهند.
نتیجه ای که می توان از این فرایند گرفت این است که اگر ما در صدد بر شماری مصادیق فرهنگ هستیم نام تعریف نهادن بر آن با چه ملاکی است؟ و اگر در صدد تعریف آن هستیم این تعریف بر اساس کدامین ضوابط صورت می گیرد؟ اگر با ضوابطی که قدما عمل می کردند به این امر روی آورده ایم آنان که موضوع را بدینگونه تعریف نمی کردند واگر خارج از آن ضوابط عمل می کنیم چارجوب آن چیست؟ و با کدامین ملاک ها قابل محک زدن است؟
اینجاست که می توان موضوع را به یک مسئله ی اساسی تری سوق داد و آن اینکه آیا کسانی که در حوزه ی فرهنگ قلم می زنند و پژوهشگر این میدان هستند،
۱- بحث از فرهنگ را بحثی علمی می دانند؟
۲- به استقلال علم فرهنگ شناسی از سایر علوم پای بند هستند؟
۳- فرهنگ را مسئله ای از مسائل دیگر علوم مانند جامعه شناسی و یا علوم همگن می دانند و آن را به عنوان علمی مستقلّ نمی شناسند؟
۴- یا اساساً آن را قابل بحث نمی دانند؟
سئوال چهارم و سوّم پاسخ روشنی دارد چرا که گفته شده بهترین دلیل برای باور به هر چیزی عمل به آن است، این پژهشگران وقتی بحث از فرهنگ را وجهه ی همّت خویش قرار داده اند خود بهترین گواه است که هم آن را قابل بحث دانسته و هم بحث مستوفی و مستقلّ از دیگر مباحث را برای آن ضرورتی اجتناب نا پذیر تشخیص داده اند، این بدین معنی است که - البتّه اگر علوم انسانی را علم بدانیم - مباحث فرهنگی این قابلیّت را دارد که به عنوان علمی مستقلّ مورد بحث و بررّسی قرار گیرد.
ولی پرسش اوّل از ماهیّتی متفاوت بر خورد است چرا که پاسخ به پرسش اوّل به ذات فرهنگ بازگشت می کند و چیزی نیست که بتوان به صرف باور آن را پذیرفته و یا ردّ کرد، و سئوال دوّم به توان پژوهشگران حوزه ی فرهنگی مربوط است که این هم امری واقعی است و به صرف باور یا عدم باور نمی توان نوانمندی را در این افراد ایجاد کرد بله در صورتی که این باور نباشد انگیزه ای هم برای اقدام نخواهد بود و به یک معنی وجود اعتقاد به استقلال، لازم هست ولی کافی نیست لذا اگر این باور شکل بگیرد و تلاش منظّم و ضابطه مندی صورت پذیرد می توان امید وار به نتیجه بود ولی ظاهر امر این است که خلائی اساسی در این رابطه وجود دارد لذا تلاش لازم را به دنبال ندارد.
اگر بپذیریم که فرهنگ موضوعی علمی است و به استقلال آن از سایر علوم معتقد و پای بند باشیم، دگرگونی بزرگی را ایجاد کرده ایم؛ فرهنگ شناسان در این صورت دانشمندانی مستقلّ از سایر دانش پژوهان شده اند، از این بلا تکلیفی و سر در گمی رهایی یافته و به جای طرح مسائل پیشین و خلط تعریف با تبیین موضوع به یک کاری نظام مند در دانش فرهنگ دست خواهند یافت و علمی با عنوان «فرهنگ شناسی» به موازات علومی مانند «جامعه شناسی» «انسان شناسی» «روانشناسی» «جمعیّت شناسی» «مردم شناسی» و... پای به عرصه ی وجود خواهد گذاشت.
همانگونه که اشاره شد اوّلین و مهمّ ترین فایده ی این اقدام نظام مند شدن مباحث فرهنگی است، در این صورت است که پژوهشگران این حوزه به جای استفاده از اصطلاحات سلبی، مرده و نا مفهوم مانند «پیجیده» «تو در تو» «هزار تو» « نا شناختنی» و...، به اصطلاحاتی ایجابی، زنده، علمی و مولّد دست خواهند یافت، و به جای سخن گفتن از گره های کور، مبهم و غیر قابل کشف به نظریه پردازی هایی با چشم انداز روشن و امّیدوار کننده خواهند پرداخت،
بدیگونه است که «فرهنگ شناسی» می شود یک علم و بمانند سایر علوم که ذکرشان رفت دانشمند فرهنگ شناس بمانند دانشمند جامعه شناس، انسان شناس، زیست شناس، روانشناس، مردم شناس، فیلسوف و...، ابتداء با پرسش از اهداف غایات و فواید این علم سخن آغاز می کند و همین پرسش او را به تعریفی روشن و به تعبیر تایلر جامع و مانع از علم فرهنگ شناسی می رساند سپس به موضوع و مسائل علم پرداخته و نقش دانش بودنِ خود را در جامعه ی انسانی ترسیم میکند.
در حال حاضر ما در نوشتارها و گفتارهایی که بدین مسئله مربوط است اساساً با اصطلاحی به نام فرهنگ شناسی کم تر مواجه می شویم و در صورت مواجهه اساساً - حدّ اقلّ من ندیده ام - با اسلوب و روشی که سایر علوم مسائل خود را مطرح می کنند در این علم رعایت شود، آنچه تا به حال ملاحظه شده است در بدو امر به سراغ فرهنگ که موضوع مورد بحث است رفته و تلاش می کنند از آن تعریفی ارائه دهند و در تعریف آن هم ابتداء به جای تبیین مفهومی موضوع به احصاء مصادیق موضوع می پردازند که در واقع همان مسائل علم فرهنگ شناسی است و طبیعةً از پهنه ی گسترده ای برخوردار است، از همین نقطه سر در گمی آغاز می شود و پژوهنده ی سر در گم به مانند کسی است که نمی داند چه هدفی را دنبال می کند، بی هدفی یا عدم شناخت آن منجر به نگرش سلبی به مسئله شده و کاربرد ایجابی واثباتی آن که شیوه ی همه ی علوم است از آن گرفته می شود، نتیجه آن می شود که فهم فرهنگ دشوار است و رسیدن به مطلوب زمان بر، البتّه اگر نفس زمان بر بودن مدّ نظر بود مشکلی ایجتد نمی کرد ولی آنچه مشکل آفرین است از این ادّعا مقصود دیگری دنبال می شود و آن توجیه ناکامی ها است؛ اگر غیر از این بود زمان بر بودن در جای جای زندگی طبیعی و دانش های متداول بشری واقعیّتی است ولی مشکل این جاست که دانش های غیر از فرهنگ همیشه ضمن زمان بر بودن زمان بندی را نیز در کنار آن محفوظ می دانند همان چیزی که در امور مرتبط با فرهنگ آن را مسکوت می گذارند.
یکی از گله مندی هایی که پژوهشگران حوزه ی فرهنگ عموماً دارند عدم توجّه به دست آورد پژوهشی ایشان است ولی آیا تا به حال این بزرگواران یک پازل های کاملی از دست آورد تحقیقات خودشان را پیش روی خود نهاده و با دید خریدار به آن نظاره نموده اند تا ببینند علّت این روی گردانی، به بی توجّهی جامعه و یا عدم فهم آن بر می گردد یا اشکال از نحوه ی چینش پازل های خود این افراد است که در بسیاری موارد محیط های خالی فراوانی نیز دارد تا چه رسد به چینش نادرست و غیر قابل فهم.
بر همین اساس نگارنده معتقد است که دانش فرهنگ شناسی باید حدود و ثغور خود را قبل از هر چیز تبیین کند، در صورتی که این اتّفاق رقم بخورد فرایند خاصّ خود را به همراه خواهد داشت که از آن جمله می توان به تفاوت تحقیقات تئوریک و حتّی میدانی این دانش با دانش های همگن و همچنین متفاوت بودن چگونگی مواجهه با پدیده های فرهنگی و ایجاد تعامل فرهنگی در حوزه های مختلف و نحوه ی مدیریت کردن آن، به دست آورد های جدیدی از جنس فرهنگی دست یافت که در نوع خود بدیع و بی نظیر خواهد بود.
علی هاشمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست