پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

وضعیت خوب است


وضعیت خوب است

تلویزیون بعد از مدت ها برگ برنده رو کرده است وضعیت سفید برگ برنده ای که البته خیلی بی عیب و نقص هم نیست

تلویزیون بعد از مدت‌ها برگ برنده رو کرده است؛ وضعیت سفید؛ برگ برنده‌ای که البته خیلی بی‌عیب و نقص هم نیست. مثلا معلوم نیست چرا ابروی یکی از بازیگران زن مجموعه (سیما)، بعد از گذشت بیش از ۱۰ روز زندگی در بیغوله‌ای در حاشیه باغ مادری و در آن وضعیت سخت، فرقی با روز اول اقامت نکرده است. شکل و شمایل فراز، دیگر بازیگر این مجموعه بعد از استقرار در خانه ‪»‬مامانی»، با شلوار جین راسته‌ای و آن کمربند مد امروزش شباهتی با جوانان قشر مرفه دهه ۶۰ ندارد. فراموش نکنیم کمربندهای قلاب فلزی از ویژگی‌های دهه ۶۰ بود و جین (شلوار لی)‌پوش‌ها هم معمولا از کمربندهای پارچه‌ای خاص همان شلوارها استفاده می‌کردند و... با همه این بی‌دقتی‌ها و سهل‌انگاری‌های مرسوم در سنت سریال‌سازی و حتی سینمای ایران، باز هم وضعیت سفید برگ برنده‌ای است.

الگوهای دستمالی‌شده برای ارسال پیام‌های اخلاقی تکراری و بی‌اثر در وضعیت سفید جایی ندارد. احمد (سیدجواد هاشمی) همان شخصیتی است که می‌توانست وضعیت سفید را از موقعیت باورپذیر و دلنشین فعلی‌اش به ورطه تکرار و همان الگوهای دستمالی‌شده برای ارسال پیام‌های اخلاقی بکشاند. احمد در این مجموعه رزمنده است. تا اینجایش سیدجواد هاشمی همان تیپ تکراری و همیشگی است، اما کارگردان و نویسنده برای آنکه از پیش آمدن موقعیت‌های تکراری احتمالی جلوگیری کرده باشند، از او تنها به‌عنوان نماد استفاده می‌کنند؛ نماد رزمنده بودن. همین کافی است. احمد برای پیش بردن داستان مسوولیت بزرگی به دوش نمی‌گیرد، خیلی وارد ماجراهای خانواده بزرگ گلکار نمی‌شود و بیشتر اوقاتش را در جبهه و دور از لنز دوربین مجموعه می‌گذراند. ما در این سال‌ها به وفور تیپ‌هایی نظیر احمد در مجموعه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی دیده‌ایم. تکرار همان الگوها وضعیت سفید را از موقعیت فعلی‌اش دور می‌کرد. چه خوب که نویسنده جلوگیری کرده است. از این نمونه ساده که بگذریم، همین که کارگردان و نویسنده تلاش نمی‌کنند مرفه و پولدار بودن را ناروا نشان دهند، جای سپاس دارد.

کارگردان و نویسنده وضعیت سفید با مرفهان سر دشمنی ندارند و اتفاقا خانه اعیانی و لوکس خواهر بزرگ خانواده گلکار را به‌عنوان محلی برای آشتی‌کنان و رسیدن به آرامشی نسبی انتخاب کرده‌اند. انتخاب غافلگیرکننده‌ای است. اعتراف می‌کنم به عنوان مخاطب انتظار نداشته‌ام نقطه آرامش این همه جنجال، خانه احترام باشد. خانواده بزرگ و البته پرمشغله و پرحاشیه گلکار در خانه مدرن و بالاشهری خواهر بزرگ دور هم جمع می‌شوند. فرآیند خروج از بحران بیژن در این خانه شیک، با فرآیند خروج از بحران مشابه در بسیاری از مجموعه‌های دیگر متفاوت است.

حالا که همه چیز خوب است و خانواده دور هم جمع شده، ناگهان خواهر‌ها و برادرها هیجان‌زده نمی‌شوند و برای تهیه پول پا پیش نمی‌گذارند. آنها بیژن را می‌شناسند. او از آن دست آدم‌هایی است که در زندگی‌اش دسته‌گل زیاد به آب می‌دهد. یکی از خواهرزاده‌ها که شاید در آینده‌ای نزدیک داماد بیژن شود، پول مورد نظر دایی را جور می‌کند.

مدت‌هاست تلویزیون سعی می‌کند پیام‌های اخلاقی‌اش را از خانه دردمندان و طبقه فقیر جامعه برای مخاطبانش ارسال کند. گویی هر آنچه خوبی است، از بی‌پولی و نداری است و هرجا پول وجود دارد، انسانیت از آنجا رخت بربسته است. تلویزیون در این سال‌ها سعی کرده پس پرده عدالت‌جویی با برنامه‌های مختلف فقر را، فضیلت و غنا را مایه فساد نشان دهد؛ همان الگوهای ازمدافتاده و رنگ‌و‌رورفته همیشگی. فقط کافی است مجموعه ‪»‬دارا و ندار»‬ ده‌نمکی را در ذهن‌تان مرور کنید. «‬ستایش»‬ نمونه‌ای دیگر از این دست نسخه پیچیدن‌های نخ‌نمای تلویزیون است. «‬وضعیت سفید»‬ برای خروج از این وضعیت ملال‌آور و کسالت‌بار خوب است. وضعیت سفید روزنه تنفس این روزهای تلویزیون است. مخاطب با این مجموعه هرشبی خاطراتی را مرور می‌کند که پیش از این، آنها را زیر بار شعارهای احساسی و کمتر واقع‌گرا فراموش کرده بود.

سحر طلوعی